نمیدانم قلب مردم تحمل این همه خوشبختی را دارد؟
پسرانی که من میشناسم
وقتی که دوست خوبم آقای محمد طاهری از من خواست تا با توجه به سابقه آشناییام با پروفسور هاشمپسران متنی برای ویژهنامه تجارتفردا بنویسم فقط چند ساعت وقت داشتم؛ لذا به سرعت هر آنچه به ذهنم رسید را قلمی کردم.
وقتی که دوست خوبم آقای محمد طاهری از من خواست تا با توجه به سابقه آشناییام با پروفسور هاشمپسران متنی برای ویژهنامه تجارتفردا بنویسم فقط چند ساعت وقت داشتم؛ لذا به سرعت هر آنچه به ذهنم رسید را قلمی کردم. حدود هشت سال پیش وقتی دوره فوقلیسانس من در دانشگاه کمبریج به پایان میرسید و نیاز بود که برای آغاز دوره دکترا پیشاپیش در مورد استاد راهنما فکر کنم سراغ پروفسور حمید صبوریان استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبریج رفتم. حمید، مرد دانشمند، متواضع و نیکی است که فرصت را غنیمت میدانم و یادی هم از وی میکنم. به حمید گفتم که دوست دارم تز دوره دکترا را در زمینه مالی تجربی (empirical finance) بنویسم و به نظر شما سراغ چه کسی بروم. حمید از سه نفر از استادان نام برد که البته هاشم یکی از آنها بود. بماند که دست تقدیر تز من را نهایتاً بیشتر به سمت اقتصاد کلان تجربی (empirical macro) برد. اینگونه بود که سراغ هاشم رفتم و برای یک دوره پنجساله دانشجویش بودم و به صورت مستمر در آن سالها میدیدمش. هاشم هم استاد راهنمای تز فوقلیسانسم بود و هم تز دکترا. هاشم آدم بسیار پرکاری است. به نظر من، یکی از رموز موفقیتش این است که در عین برخورداری از هوش فراوان، آن را با پرکاری تلفیق کرده است. تا آنجا که من میدانم صبحها ساعت چهار، پنج صبح بیدار میشود و سراغ کارهای علمیاش میرود. یکبار برای من تعریف میکرد که عمده کارهای علمیاش را در فاصله صبح زود تا حدود 10، 11 صبح انجام میدهد و وقتش از آن به بعد به جلساتش با دانشجویان، جلسات اداری و سایر کارها اختصاص دارد. هنوز که هنوز است در 67 سالگی مقالات بسیار تکنیکی در بهترین مجلات علمی اقتصاد چاپ میکند که این در میان اقتصاددانان، نادر است. اِوالیلا، دخترش، تعریف میکرد که در آن سالها که هاشم استاد دانشگاه کمبریج بود در سال معمولاً حدود 150 روز را خارج از کمبریج میگذراند. به نظرم هفتهای حداقل یک سفر را داشت. تا آنجا که من میدیدم مرتب در سمینارها و کنفرانسهای مختلف بود و من در مورد زمانی سخن میگویم که بالای 60 سال سن داشت. هاشم آدمی جدی است، بسیار جدی. از جدیترین آدمهایی که من در عمرم دیدهام. به یاد ندارم که هیچگاه در طول آن سالهای دانشجویی وقتی در دفترش برای گزارش تز میرفتم با من فارسی صحبت کرده باشد (البته اقرار کنم که چند باری سلامعلیک را به فارسی رد و بدل کردیم!). این را مطمئنم که در آن جلسات هیچگاه در مورد موضوعی به جز تز با من صحبت نکرده است. من و سایر دانشجویان میدانستیم که شوخی و سهلانگاری در کارش نیست. این آن ویژگی است که ما در ایران به شدت کم داریم. بعضی وقتها احساس میکنیم که بسیاری از چیزها در اطرافمان بیشتر به یک شوخی شبیه است و متاسفانه اکثراً به یک شوخی تلخ. هاشم سختگیر هم هست. خیلی از ما دانشجویان خاطرات جالبی در مورد سختگیریهایش داشتیم. دور هم که جمع میشدیم زمانی را به گفتوگو در مورد این خاطرات مشترک میگذراندیم. خود من همواره از جلساتی که با او داشتم به خصوص در سالهای آغازین، هراس داشتم. بسیاری از مواقع بود که هر آنچه انجام داده بودم را باید بعد از جلسه، دور میریختم و تحقیق را دوباره از اول آغاز میکردم. گاهی وقتها بعد از جلسه، آنچنان به لحاظ فشاری که بر من وارد میشد دچار خستگی میشدم که بعد از جلسه مینشستم پای تلویزیون و چند ساعت بدون اینکه به چیزی فکر کنم فقط به تلویزیون نگاه میکردم. یکبار که هاشم آمریکا بود یکی از دانشجویانش، که دختری چینی بود، داشت در اتاق مشترک دانشجویان دکترا در دانشکده با تلفن برایش گزارش میداد. دیدیم بعد از مدتی اشکهای دانشجو سرازیر شد. نمیدانستیم که هاشم چه گفته ولی میتوانستیم حدس بزنیم چگونه گفته! هاشم یک وقتی میگفت گرفتن دانشجوی دکترا مثل ازدواجه. داستان این ازدواجها البته همراه با اشکها و البته گاهی هم لبخندها بود! اما از آنسو، تمام این دانشجویان با موفقیت دوره دکترای خود را به اتمام رساندند و موقعیتهای کاری بسیار خوبی بهدست آوردند و در کارهای خود هم موفق بودند. یکی دارای موقعیت مهمی در بانک مرکزی اندونزی است، دیگری اقتصاددان در فدرالرزرو است، چند تای دیگر هم این طرف و آن طرف در صندوقبینالمللی پول، بانک مرکزی اروپا و در دانشگاههایی مثل کمبریج، واریک و البته دانشگاه صنعتیشریف! مشغول شدهاند. هاشم آدمی است که کلاً محکم حرف میزند حالا خیلی فرقی نمیکند که هنگام یک بحث کاری باشد یا در زمان یک گپ و گفت خودمانی. حضورش در یک سمینار و کنفرانس به معنی آن است که ارائهکننده باید آمادگی چند تا نقد هوشمندانه و البته تندوتیز را داشته باشد. یادم میآید که یکی از دوستانش، اقتصاددانی به نام جاجیت چادا، در یک کنفرانس هنگامی که میخواست به سخنان هاشم نقدی وارد کند پشت سر او نشسته بود. موقعی که جاجیت شروع به صحبت کرد به شوخی گفت من به این دلیل پشت سر هاشم نشستهام که جرات نداشتم موقع نقد نظرات هاشم با او چشم تو چشم باشم. البته حضار میدانستند که جاجیت چه میگوید و حسابی خندیدند. هاشم یک ایرانی است. از حدود آخر دبیرستان به خارج از کشور رفته و بهجز یک دوره کوتاه، عمده عمرش را در انگلستان و آمریکا گذرانده است. همسر انگلیسی دارد. با این همه، همچنان یک ایرانی اصیل است. به محض اینکه پا در خانهاش میگذاری به سرعت متوجه میشوی که خانه، خانه یک ایرانی است. حتی ماریان، همسرش، کم از زنان ایرانی ندارد. همین قدر بگویم که خورشهای قیمه بادمجانش حرف ندارد. رسم خانهاش این است که به مناسبت نوروز، دوستان ایرانی را دور هم جمع میکنند و آغاز سال نو را جشن میگیرند. البته لازم میدانم تذکر دهم که هاشم در چنین مواقعی دیگر به انگلیسی با من صحبت نمیکرد! کلاً آدم دیگری بود و میشد هنگامی که جوجه، کباب میکرد سربهسرش گذاشت. وقتی مدتی با او بنشینید کاملاً حس میکنید که شدیداً دلبسته ایران است. در طول سالهای گذشته تلاش کرده از طرق مختلف مانند برگزاری کنفرانسهای سالانه، ایجاد انجمن اقتصاددانان ایرانی و... به پیشبرد علم اقتصاد در ایران کمک کند. امیدوارم شرایطی فراهم شود که بتوان از تواناییها و دانش او برای پیشرفت این مملکت به نحو شایستهتری بهره گرفت. امثال هاشمپسران، افتخار این مملکت هستند و باید وجودشان را غنیمت دانست. امیدوارم هاشم با دریافت جایزه نوبل افتخار دیگری برای خود و برای همه ایرانیان بیافریند. البته به قول آن طنزنویس، نمیدانم قلب مردم تحمل این همه خوشی را در یک سال دارد یا نه! اما فارغ از اینکه در نهایت نوبل اقتصاد به هاشمپسران برسد یا نرسد، همینکه به شایستگی، ایشان به عنوان کاندیدای بالقوه دریافت جایزه نوبل در رسانهها و مجامع علمی مطرح میشود خود یک اتفاق و دستاورد بزرگ است. هاشم در میان اقتصاددانان دنیا فرد برجسته و شناختهشدهای است. این فرصت غنیمتی است که مردم ایران را با یکی از چهرههای برجسته علمیشان در سطح جهان که به واسطه 50 سال تلاش علمی مداوم به چنین مدارجی رسیده آشنا کنیم. برایش طول عمر همراه با توفیقات بیشتر و برای مردمم و برای این آب و خاک، سربلندی آرزو میکنم.
دیدگاه تان را بنویسید