گفتوگو با محمدهاشم پسران در مورد تحقیقها و پژوهشهای علمیاش
اقتصاد پسران
حدود یک هفته پیش بود که موسسه تامسونرویترز نام «محمدهاشم پسران» اقتصاددان صاحبنام ایرانی را در بین هشت اقتصاددانی که در پیشبینی امسال خود از برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۳ اعلام کرد، قرار داد.
حدود یک هفته پیش بود که موسسه تامسونرویترز نام «محمدهاشم پسران» اقتصاددان صاحبنام ایرانی را در بین هشت اقتصاددانی که در پیشبینی امسال خود از برنده نوبل اقتصاد 2013 اعلام کرد، قرار داد. استادی که سالها در دانشگاه کمبریج انگلستان به تدریس و پژوهش مشغول بود و بعد از بازنشستگی، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در لسآنجلس را برای ادامه فعالیت برگزیده است. پروفسور پسران اصرار دارد که به روشنی اعلام کنیم موسسه تامسونرویترز بر اساس معیارهایی که دارد صرفاً پیشبینی میکند و اعلام اسمش به معنای نامزد بودن او برای جایزه نوبل نیست. گرچه خودش نیز معترف است که قرار گرفتن نامش در این فهرست جای خوشحالی دارد. البته این شادمانی برای ما ایرانیان نباید هم پربیراه باشد وقتی بدانیم تامسون رویترز از سال 2002 تاکنون 27 برنده جایزه نوبل را به درستی پیشبینی کرده است؛ گیرم برخی پیشبینیهایش بعد از دو سال به واقعیت پیوسته است مانند پل کروگمن که بعد از پیشبینی این موسسه در سال 2006 توانست نوبل اقتصاد 2008 را دریافت کند. پس میتوانیم خوشحال باشیم که جامعه دانشگاهی ما،
دانشمندی در قامت نوبل دارد. مولفی که به یک مقالهاش بیش از 1508 بار ارجاع داده شده است؛و اکنون در فهرست رتبهبندی مقالات اقتصادی از نظر ارجاع در جایگاه23 قرار گرفته است(ideas.repec.org). پروفسور پسران در گفتوگویی که با وجود مشغله فراوانش با «تجارت فردا» دارد از فضای مثبت و امید ایجادشده در جامعه ایرانی ابراز شادمانی میکند و میگوید اگر دعوتکنندگان هموطن چندماهی زودتر از برگزاری کنفرانسهای علمیشان از او دعوت کنند ممکن است بتواند برای حضور در ایران هم برنامهریزی کند. گفتوگوی زیر را بخوانید تا بدانید پسران چگونه پسران شد.
پیش از مطرح شدن نامتان توسط «موسسه تامسونرویترز» از شما به عنوان شایستهترین دانشمند ایرانی برای دریافت جایزه نوبل یاد میشد. اما معرفی شما از سوی این موسسه بسیار امیدوارکننده و غرورآفرین است. لازم میدانم از طرف همکارانم در هفتهنامه تجارت فردا و دنیای اقتصاد به شما تبریک بگویم. صمیمانه میگویم ما خیلی خوشحال هستیم و به وجود شما افتخار میکنیم.
بسیار متشکرم. در روزهای گذشته انبوهی از پیامهای محبتآمیز به صورت تلفن و ایمیل ارسال شده که من را بسیار خوشحال کرده است. آنقدر حجم پیامها زیاد است که هنوز فرصت نکردهام همه آنها را مطالعه کنم. با این حال من هم خوشحال هستم هرچند فکر میکنم این روزها آنقدر اتفاقهای خوب در ایران رخ داده که موضعگیری موسسه تامسونرویترز در مورد فعالیتهای علمی و پژوهشی من در برابر آنها ناچیز است. با این حال اگر چنین اتفاقی باعث شود که مردم کشور من خوشحال شوند و به آینده امید بیشتری داشته باشند، باید بگویم من هم خوشحال هستم. با این حال دوست دارم صادقانه و صمیمانه چند موضوع را برای شما و خوانندگانتان مطرح
کنم. همانطور که میدانید اعلام اسامی از سوی موسسه تامسونرویترز تنها نوعی پیشبینی است. پایه این پیشبینی ارجاعهایی است که به کارهای علمی میشود. ممکن است برخی تصور کنند که اعلام اسامی و روند انتخاب برنده مانند مراسمی چون اسکار است؛ اما اینطور نیست. من میخواهم این مساله را به روشنی توضیح دهم که انتظار فزایندهای ایجاد نشود. نمیگویم امکان ندارد انتخاب کمیته نوبل باشم اما ممکن است سال بعد یا سالهای بعد چنین انتخابی صورت گیرد. به همین دلیل خیلی تمایل دارم شما به عنوان یک نشریه اقتصادی معتبر بر این نکته تاکید کنید که آنچه از سوی تامسونرویترز مطرح شده، اسامی نهایی نامزدهای دریافت جایزه نیست. میدانم نشریه شما را اقتصاددانان و دانشجویان میخوانند و خواستم این موضوع را حتماً برای خوانندگان توضیح دهید.
پروفسور، حتی اگر شما برنده جایزه نوبل اقتصاد نشوید، با خبری که موسسه تامسونرویترز اعلام کرد، ما همگی خوشحال شدیم. مقالات شما در حال حاضر بیشترین ارجاعات را دارد.
بله، ارجاعات علمی که به مقالات میشود معیار مهمی است اما فقط این معیار مدنظر کمیته نوبل نیست. به هر حال اعطای جایزه نوبل مشمول فرآیندهای بسیار طولانی است. در این میان لابیها کارساز است، شرایط در نظر گرفته میشود و نظرخواهی و گروهبندی کارهای علمی هم وجود دارد. به هر حال مسائل مختلفی در فرآیند انتخاب برندگان نوبل دخیل است. خوب است که مردم ایران و آنها که اهل پژوهش و تحقیق علمی هستند بدانند معیارهای کمیته نوبل بسیار فراتر از موسسه تامسونرویترز است و اینها ارتباطی به هم ندارند.
فکر میکنم خیلیها میدانند یا در خبرها خواندهاند که اعلام اسامی توسط موسسه تامسون یک پیشبینی است اما در هر صورت همین که یک موسسه معتبر مانند موسسه تامسون، شما را جزو اقتصاددانانی قرار داده که احتمال دارد برنده نوبل باشند افتخار بزرگی است و طبعاً شور و شعفی هم در جامعه به ویژه جامعه آکادمیک ایجاد کرده است.
بله میدانم. وقتی موسسه تامسونرویترز چنین خبری را منتشر کرد، پیش خودم گفتم نباید خوشحال شد و اتفاق خاصی نیفتاده اما راستش بعد که بیشتر فکر کردم، خوشحال هم شدم که مورد تایید موسسه معتبری مانند تامسونرویترز قرار گرفتهام. ولی باید توجه داشت که تامسونرویترز ارتباطی به جایزه نوبل و شیوه انتخاب برنده نوبل ندارد. تامسونرویترز و کمیته نوبل دو موسسه مختلف با دو معیار مختلف هستند. نمیخواهم بگویم این پیشبینی کاملاً بیربط است چون اگر پیشبینیهای گذشته را نگاه کنید، میبینید تعدادی از نامهایی که تامسونرویترز اعلام کرده نوبل را به خانه بردهاند اما معمولاً این اتفاق در همان سال اعلام نام رخ نداده و در سالهای بعد اتفاق افتاده است.
البته اعلام اسامی موسسه تامسونرویترز هم اهمیت بالایی دارد و نمیخواهم بگویم مهم نیست. واقعیت این است که در جریان میزان آمار ارجاع به مقالات خودم بودم و هر ماه از طریق برخی نرمافزارها و برنامههای کامپیوتری و رجوع به سایتهایی مثل گوگل میدانستم که میزان ارجاع به مقالات من زیاد است. حتی موسسههای دیگری به جز تامسون هم هستند که هر ماه آمار ارجاع به مقالات را منتشر میکنند و حتی اعلام میکنند که چند نفر یک مقاله را خواندهاند یا چند بار به آن ارجاع شده است. ردهبندیهایی از این دست در سطح دنیا وجود دارد. فقط تامسونرویترز نیست. نتایج این برآوردها هم مشخص است و با هم تطبیق میکند. ولی به هر صورت کمیته نوبل مستقل است. مانند جایزه اسکار نیست که چند نفر را به عنوان نامزد معرفی کنند و بعد از بین همانها انتخاب کنند. ابتدا اعضای آکادمی رای میدهند، بعد کمیته کوچکتری وجود دارد که بر اساس پیشنهادها و بررسیها در نهایت تصمیم میگیرد.
پروفسور در فضای مثبت و امیدوارانه دو، سه ماه اخیر در کشور، هر اتفاق مثبتی هم که میافتد شور و شعف خاصی در جامعه ایجاد میکند. بعد از انتخاب آقای روحانی، رویدادهای ورزشی مثل پیروزیهای مکرر تیمهای ملی فوتبال، والیبال و کشتی، علمی و هنری شادمانی زیادی ایجاد کرده است.
بله با شما موافقم. من هم در صحبتهایی که با دیگران داشتم تاکید کردم که خیلی مهم است از این شرایط استفاده شود و انتظارات مردم به طور مثبت تغییر کند. این خودش خودبهخود اثر مثبت میگذارد. ولی واقعیتها را هم نباید کنار گذاشت و اغراق کرد چون در نهایت، اثر میانه منفی خواهد بود. من میگویم مهم این است که نام یک ایرانی به این صورت عنوان شده است. این را میفهمم و گفتنش هم هیچ عیبی ندارد. مثلاً برای جوانهایی که ممکن است تشویق شوند درس اقتصاد بخوانند اثر مثبتی دارد. من حرفی ندارم ولی میگویم نباید اغراق کرد. اما یک نکته مثبت واقعی وجود دارد. ببینید اسم پل کروگمن در سال 2006 توسط تامسونرویترز مطرح شد ولی آکادمی نوبل در سال 2008 ایشان را به عنوان برنده معرفی کرد. یعنی مساله فقط
همان سال پیشبینی نیست. این پیشبینی به این معناست که فرد مورد نظر به این مدارج علمی رسیده که مثلاً بین یک درصد نخبگان آن رشته است، یعنی او در سطح بالایی قرار دارد و ممکن است جایزه نوبل را ببرد. حالا ممکن است این اتفاق همان سال بیفتد یا مثلاً دو سال دیگر. فکر میکنم اگر مساله اینطور روشن شود خیلی بهتر است. چون موقعی که مردم لطف میکنند و ایمیل میزنند و پیام میگذارند همه فکر میکنند که در واقع کاندیداتوری یا همان Nomination است. ولی اینطور نیست.
اتفاقاً حرف ما هم همین است آقای دکتر. شما از طرف این موسسه معتبر به عنوان اقتصاددانی مطرح شدهاید که به درجات علمی بالایی رسیدهاید. مسالهای هم نیست که شما امسال برنده نوبل باشید یا چند سال بعد. بعد علمی مساله مهمتر بود. وگرنه شما الان هم از منظر علمی شأنی برابر با نوبلیستها دارید.
بله، ببینید نهادهایی هست مثل ریپک (repec.org) که کاملاً ارجاعات علمی را نشان میدهد مثلاً میگوید که در یک ماه، سه ماه یا سال گذشته چند نفر چند مقاله علمی من را دانلود کرده یا خواندهاند. یا بررسی میکنند که مثلاً در یک سال گذشته چند بار محققان به مقالههای من ارجاع دادهاند. موسسههای اینچنینی هستند که این آمار را نشان میدهند. تامسونرویترز اما برای پیشبینیهایش علاوه بر این آمار، از بعد علمیتری هم به مساله نگاه میکند. ولی در نهایت برای جایزه نوبل باید از نظر کمیته نوبل به آن نگاه کنیم، نه از نظر تامسونرویترز.
وقتی به آمارها نگاه کردیم، متوجه شدیم به مقالات شما در حوزه اقتصادسنجی ارجاعات زیادی شده است.
بله، معمولاً جوانها نگاه میکنند و به من میگویند که مقالاتم چند بار دانلود شده است. مثلاً میتوانید در ریپک ببینید آثار علمی افراد چند بار دانلود شده است. آنهایی که در علم اقتصاد واقعاً کارشان مورد استفاده است، زیاد هستند. بعضیها نوبل گرفتهاند و بعضیها خیر. بعضیها هم در صف هستند.
در گفت وگوی قبلی که با تجارت فردا داشتید در مورد روند تحصیلیتان کمی صحبت کردیم و خودتان توضیح دادید که چطور شد به دانشگاه کمبریج رفتید و اقتصاد خواندید. میخواهم بپرسم دلیل گرایش شما به تحصیل در رشته اقتصاد چه بود؟ از این جهت میپرسم که هر اتفاق مثبت در یک حوزه باعث میشود که گرایشها به سمت آن رشته بیشتر شود. مثلاً همین پیشبینی و اعلام نام شما، به نوعی رشته اقتصاد را به مرکز توجه جوانان میآورد و ممکن است در سالهای آینده تعداد بیشتری به سمت تحصیل اقتصاد بروند. انگیزه و دلیل شما چه بود؟ آیا دلیل خاصی داشت یا اتفاقی به سمت اقتصاد رفتید؟
آن زمان بیشتر کسانی که در ایران به دبیرستان میرفتند علاقهمند بودند که در دانشگاه وارد رشتههای فنی یا پزشکی شوند. فضا و مقتضیات جامعه اینطور بود. من هم در همین جهت بودم و در کنکور سراسری قبول شدم و بعد در آزمون دانشکده نفت آبادان قبول شدم. حتی یکی دو ماه هم در تابستان به آبادان رفتم و در کلاس شرکت کردم. در دانشکده نفت آبادان قبل از اینکه سال تحصیلی شروع شود زبان انگلیسی آموزش
میدادند. در همین زمان در بورسیه بانک مرکزی هم قبول شدم و از آبادان به تهران آمدم. در مصاحبه بورسیه بانک مرکزی شرکت کردم و فکر کنم نفر اول هم شدم. آنجا بود که بانک مرکزی قبولشدهها را به انگلستان فرستاد که حسابدار خبره شوند. سرنوشت همین است. بخشی از آنچه برای شما اتفاق میافتد، میتواند شانسی باشد. مثلاً اگر من بورسیه بانک مرکزی را قبول نمیشدم، احتمالاً امروز مهندس نفت بودم که البته بسیار مهم و دوستداشتنی است. به هر حال تقدیر این بود که از طریق بورسیه بانک مرکزی، و دو بانک ملی و تعاون و کشاورزی من به همراه 11 نفر دیگر یعنی جمعاً 12 دانشجوی جوان، به انگلستان و شهر منچستر برویم. ابتدا ریاضیات در سطح A را خواندیم و بعد وارد دانشگاه شدیم. هدف اصلی ما تحصیل در رشته اقتصاد نبود. اینطور نبود که ما بدانیم مثلاً اقتصاد علم خوبی است و بهتر است برویم یاد بگیریم. اتفاقاً آن زمان در ایران اقتصاد بیشتر به صورت ادبی تدریس میشد تا به صورت ریاضی و علمی و در نتیجه افراد کشش نداشتند که اقتصاد بخوانند. اما از آنجا که میخواستند ما را به عنوان حسابدار خبره تربیت
کنند گفتند بهتر است اول اقتصاد بخوانید بعد حسابدار شوید. اتفاقاً 9 نفر از میان گروه ما همین کار را کردند و حسابدار خبره شدند و اکثراً خیلی هم موفق بودند. نمیخواهم اسم ببرم ولی خوشبختانه بعد از چهل و چند سال که گذشته به غیر از یک نفر با بقیه در تماس هستم. اما سه نفر دیگر یعنی من و آقای باغشمالی و آقای اسد منجمی راه دیگری را رفتیم. من به کمبریج رفتم که دکترای اقتصاد بخوانم. خوشبختانه بانک مرکزی به من اجازه داد. آقای خداداد فرمانفرمائیان که آن موقع قائممقام بانک بود شخصاً این اجازه را به من داد. واقعاً خیلی مهم بود که ایشان این اجازه را به من دادند چون دیده بودند که من درسم خوب است و در دانشگاه انگلستان در دوره لیسانس نفر اول شدهام و فکر کردند لازم است به این جوان اجازه داده شود که به جای حسابداری، تحصیلش را در رشته اقتصاد ادامه دهد. به هر حال آقای باغشمالی به یوسیالای، دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس رفتند و دکترای اقتصاد خواندند و آقای اسد منجمی به دانشگاه هاروارد رفتند و دکترای آمار گرفتند. آقای دکتر منجمی بعداً رئیس اداره بررسی
آمار در بانک مرکزی شده بود و مدتها از افراد بسیار مهم و اثرگذار بانک مرکزی بود. ایشان بعد به واشنگتن رفت و در صندوق بینالمللی پول فعالیت داشت. من همیشه گفتهام خوب است به جوانهای ایرانی چنین بورسیههایی اعطا شود که بتوانند در رشتههای علمی، خودشان را نشان بدهند. این از مهمترین کارهاست که اثرش در درازمدت دیده میشود. البته ممکن است همه به ایران برنگردند ولی باز هم باید به ایرانیها چنین امکاناتی داده شود. چون جوانهای ایرانی علاقهمند هستند و استعداد و پشتکار دارند و میتوانند موفق باشند.
وضعیت بورسیه شما چطور شد؟ فکر کنم برای دوران کوتاهی به ایران برگشتید.
ببینید زمانی که من به انگلستان برگشتم و در دانشگاههای انگلستان به تدریس مشغول شدم تمام وام بانک مرکزی به علاوه 12 درصد بهره را پرداخت کردم. من به شخصه این کار را کردم. این حقی بر گردن ما بود چون به ما پول دادند که برویم تحصیل کنیم. اعتقاد داشتم که باید حتماً قرضی را که به بانک مرکزی و مردم ایران داریم به اضافه بهرهای که به آن تعلق میگیرد، پرداخت کنیم. هر کسی هم میخواهد میتواند برود بانک مرکزی تحقیق کند. آن موقع فکر کنم دلار10 تومان بود ولی من 12تومان میخریدم و پرداخت میکردم. زمانی که شروع کردم به تحصیل در رشته اقتصاد، فهمیدم برای اینکه آدم بتواند از علم اقتصاد استفاده کند باید کاربرد ریاضی و آماری علم اقتصاد را در نظر بگیرد. این فکر من را علاقهمند کرد که بروم دکترا بگیرم.
وقتی وارد کمبریج شدید و دوره دکترای پیوسته اقتصاد را شروع کردید توجهتان از نظر اقتصادی بیشتر به چه مسائل و موضوعاتی بود؟
سوال عمده در شروع دوره دکترا برای من این بود که چرا اقتصاد کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعهیافته دچار نوسانها و تکانههای شدید است. میبینید در یک دوره رونق و وفور است، اشتغال ایجاد میشود و رشد اقتصادی مثبت است اما پس از چند سال ناگهان فروکش میکند و ما وارد رکود میشویم. فشار زیادی به مردم وارد میشود و بیکاری گسترش پیدا میکند. گاهی اوقات هم این رکود با تورم همراه است. زمانی که در مقطع لیسانس درس میخواندم این مساله برایم جالب بود. برای پاسخ به این پرسش و فهمیدن دلیل اصلی این نوسانات اقتصادی بود که دنبال اقتصاد، آمار، ریاضیات و کاربرد آمار و ریاضیات در کامپیوتر رفتم. به خاطر دارم سال دوم مقطع لیسانس بودم که اولین برنامه کامپیوتری را به «زبان الگول» نوشتم. شاید شما اصلاً ندانید زبان الگول چیست. زبان الگول در آن دوره زبانی بود که با «زبان فورترن» رقابت میکرد. البته در نهایت فورترن رقابت را از الگول
برد اما ما با الگول مینوشتیم. به هر حال من علاقه پیدا کردم که مدلهای اقتصادی را بفهمم و دنبال این باشم که چگونه مدلهای اقتصادی را تخمین بزنم و چگونه ارزیابی کنم. یا چگونه این مدلها را برای پیشبینی به منظور تصمیمگیری استفاده کنم. ریشه تمام کارهایی که من اکنون انجام میدهم همان سوال بود. سوالی که وقتی یک جوان20ساله بودم از خودم پرسیدم.
یعنی به جای اینکه متخصص اقتصاد کلان یا اقتصاد خرد شوید تصمیم گرفتید اقتصادسنجی را ادامه دهید؟
بله، البته دقت کنید که برای اقتصادسنجی باید شما اقتصاد خرد و کلان هم بدانید اینطور نیست که اقتصادسنجی فقط آمار و ریاضیات باشد. یکی از کارهایی که همیشه در زمینههای علمی انجام دادم این بوده که به چهار بعد یادگیری و کاربرد علم اقتصاد توجه کنم. اول روابط اقتصادی به این صورت که چه نوع عواملی بر روابط اقتصادی موثر است و ریشههای این روابط چیست؟ مثلاً اینکه تصمیمگیریهای شخصی است یا تصمیمگیری موسسات دولتی یا بینالمللی یا اینکه روابط بین بخشهای مختلف است. این را باید بدانیم. دوم باید آمارگیری کنیم و به اندازه کافی اطلاعات جمعآوری شود. البته این اطلاعات باید مطمئن باشد و بتواند آن روابط را اندازهگیری کند. همین را میگوییم اقتصادسنجی. مرحله سوم این است که چگونه از روابطی که با روشهای اقتصادسنجی تخمین زده شده بتوان برای پیشبینی و تصمیمگیری بهتر و ارزیابی تصمیمهایی که قبلاً گرفته شده استفاده کرد. مثلاً تصمیمی که گرفته شده است با توجه به
اطلاعاتی که اکنون به دست آمده، تصمیم خوبی بوده یا خیر. یعنی به طور عینی برگردیم و ببینیم اگر این کار نمیشد چه اتفاقی میافتاد. پاسخ دادن به این سوالات بسیار مشکل است اما همه علاقهمند هستند که جواب را بدانند. مساله چهارم که اخیراً آمده برای زمانی است که آمار و ارقام در سطح بسیار وسیعی هستند. در این موقع باید از چه نوع نظامهای رایانهای و فناوری آمار و اطلاعات استفاده کرد که بتوان این حجم عظیم آماری را که در دنیا وجود دارد به نحو احسن مورد استفاده قرار داد تا بتوان تصمیمهای بهتری برای جامعه و افراد اتخاذ کرد.
آقای دکتر معمولاً اقتصادسنجی حوزهای بسیار سخت دیده میشود. ممکن است برخی این تصور را داشته باشند که اقتصادسنجی یک حوزه دشوار و مملو از آمار و ارقام و ریاضیات بسیار پیشرفته است. شما نظرتان در مورد اقتصادسنجی چیست؟
اقتصادسنجی ترکیبی از علمهای مختلف است. همان طور که اشاره کردید هم آمار و جمعآوری آمار است و هم روشهای آماری و اقتصادی است. فرد هم باید علم اقتصاد بداند، هم کامپیوتر و نظام آن را درست بفهمد که بتواند کاربرد آن را استفاده کند. پس درست است که اقتصادسنجی علم پیچیدهای است. اما یادتان باشد که هر کار پیچیدهای از جایی شروع میشود. نباید گفت مثلاً چون صعود به قله کوه خیلی مشکل است پس آدم شروع به بالا رفتن نکند. لزومی ندارد که حتماً ریاضیات فرد در سطح بسیار بالایی باشد. چرا که بعضیها کاربرد روشهای اقتصادسنجی را استفاده میکنند. برنامههای بسیار زیادی نوشته شده که اجازه میدهد کسانی که به اقتصاد علاقه دارند و به اندازه کافی ریاضیات نمیدانند اما با روشهای اقتصادسنجی آشنا هستند، کار کنند. شاید این افراد نتوانند
روشهای جدید ایجاد کنند ولی چه اشکالی دارد، از روشهایی که دیگران طرحریزی کردهاند استفاده کنند و کاربرد آن را در زمینههای مختلف مسائل اقتصادی در نظر بگیرند. یعنی علم اقتصادسنجی کاربردی هم هست. اقتصادسنجی کاربردی میتواند برای کسی که ریاضیات خیلی قوی ندارد مورد استفاده قرار گیرد. از طرفی کسی که ریاضیات قوی دارد الزاماً نمیتواند تشخیص هم بدهد که این روشهای علمی او از نظر آماری و اقتصادی در چه جاهایی میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. در واقع برای استفاده از اقتصادسنجی و کاربرد آن تیمی متشکل از چند نفر لازم است. بیشتر مقالاتی که خود من مینویسم یا مقالههایی که در علم اقتصاد نوشته میشود اغلب بیشتر از یک نفر نویسنده دارد. روشهای علمی اکثراً در همین سمت است. در علوم فیزیک و شیمی هم گاهی مواقع تعداد نویسندگان یک مقاله 10 نفر است. همهجور آدم برای استفاده از علم اقتصادسنجی و کاربرد آن در اقتصاد لازم است. من فکر نمیکنم کسانی که علاقهمند هستند اقتصاد را در ایران به جلو ببرند از جلو آمدن و استفاده از کاربرد اقتصادسنجی نگران باشند. برای
آنکه میتوانند به تدریج بعضی از مفاهیم و بعضی از مسائل را تحلیل کنند تا بتوانند در زمینههایی که علاقهمند هستند و ریاضیات زیاد احتیاج ندارد، فعالیت کنند. البته باید کامپیوتر و آمار بدانند. اگر این روزها کسی بخواهد در علم اقتصاد جلو بیفتد یا باید از طریق آمار و ریاضیات این کار را بکند یا از بعد نظری. صرفاً ادبیات اقتصاد را دنبال کردن به جایی نمیرسد. این کار لازم است ولی به تنهایی کافی نیست.
یکی از برنامههای اقتصادسنجی که شما در توسعه آن نقش داشتید برنامه مایکروفیت (Microfit) بوده است. این برنامه به نظر خودتان چه مزیتی نسبت به برنامههای دیگر سری زمانی دارد؟
ببینید من مایکروفیت را با برادرم، بهرام پسران که در زمینه کامپیوتر بسیار موفق است و از قضا ایشان هم بورسیه بانک مرکزی بود توسعه دادیم. این کار را در سال 1986 شروع کردیم و هنوز هم ادامه دارد. آخرین نسخه آن سال 2009 توسط چاپخانه دانشگاه آکسفورد انتشار پیدا کرد. هدف اصلی این نرمافزار این بود که بتواند اقتصادسنجی را به خصوص در زمینه سری زمانی در اختیار تمام کسانی قرار دهد که علاقهمند هستند. بدون اینکه این افراد در علم کامپیوتر و اقتصادسنجی تجربه علمی بالایی داشته باشند. چرا این کار را کردم؟ یک هواپیمای بوئینگ 747 را در نظر بگیرید. بیشتر خلبانهایی که آن را هدایت میکنند به طور کامل نمیدانند این هواپیما دقیقاً چگونه کار میکند، چه سیستمهای کامپیوتری در آن به کار رفته و چگونه ساخته شده است. در مقابل مهندسی که هواپیما را ساخته ممکن است خلبان خوبی نباشد. بنابراین ما،
خلبان لازم داریم، مهندس و ریاضیدان هم لازم داریم و فیزیکدانانی هم میخواهیم و در نهایت به مهندسانی نیاز داریم که هواپیما را بسازند. در علم اقتصادسنجی هم همین است ما همه جور متخصص لازم داریم، چرا؟ برای اینکه هدف علم اقتصادسنجی همان طور که گفتم فهمیدن روابط اقتصادی است. آن هم نه فقط در زمینه سیاستهای دولت یا بانک مرکزی بلکه در همه زمینهها مثل تجارت، سیاستهای منطقهای، آموزش و... مثلاً اینکه آموزش عالی رایگان باشد یا خیر. تمام سوالهایی که مردم در مورد نقش دولت دارند میتواند بررسی بشود. این سوالها فقط نظری نیست و باید از نظر تجربی بر اساس آمار و اطلاعات ارزیابی شوند. پس باید تمام کسانی که در علم اقتصاد فعالیت میکنند بتوانند بدون اینکه آن حد عالی ریاضیات را داشته باشند باز هم از علم اقتصادسنجی استفاده کنند. برای همین ما این برنامه کامپیوتری را نوشتیم. طوری که این نرمافزار به شخصی که به اندازه کافی هم به مسائل پیچیده آماری و ریاضی آشنا نیست اجازه استفاده از اقتصادسنجی را بدهد. مثل همان خلبانی که یک هواپیمای بسیار پیچیده را هدایت میکند، یک محقق هم
میتواند از نرمافزاری که ما نوشتیم استفاده کند و کارهای علمی خیلی پیچیده را از طریق استفاده از این نرمافزار انجام دهد. اما مزیت این نرمافزار به نرمافزارهای دیگر چیست؟ یک مزیت عمده، سادگی آن است. ما میخواستیم که این نرم افزار خیلی ساده باشد. به طوری که فردی که حتی از نظام کامپیوتر هم استفاده نکرده است بتواند در عرض یک هفته حداقل از بعضی از بخشهای این نرمافزار به طور درست استفاده کند. البته نرمافزارهای دیگری هم وجود دارد که همین کارهای ما را با مقداری تقلید دنبال کردهاند. بارها به من گفتهاند دیگران از کار شما تقلید میکنند. من میگویم عیبی ندارد تقلید در علم خیلی هم خوب است و به ما نشان میدهد کار درست انجام دادهایم که از آن تقلید میشود.
در مورد کارهای دیگر شما در اقتصادسنجی میخواهم بپرسم مدل GVAR شما چگونه مدل VAR را توسعه و گسترش میدهد؟
مدل VAR در واقع مدلی است که تعداد محدودی متغیر مختلف را در نظر میگیرد و با استفاده از سری زمانی ارتباط این حداکثر 8 تا 9 متغیر را در دورانهای مختلف بررسی میکند. این کاری بود که پروفسور کریستوفر سیمز انجام داد. فکر میکنم دو سال پیش هم جایزه نوبل را به ایشان دادند.
بله، مشترکاً با آقای توماس سارجنت نوبل گرفتند.
کار مدل VAR مربوط میشود به مقالهای که آقای سیمز در سال 1980 در اکونومتریکا منتشر کرد. در واقع در آن مقاله ایده VAR به اقتصاد وارد شد. البته آقای سیمز هم این ایده را خودش نداد. ایده VAR و ایده مدلهای شبیه آن را که به آن VARMA میگویند استادهای آمار و سری زمانی در علم سری زمانی (Time Series) داده بودند. دو استاد به نامهای هنان و دایزنر این ایدهها را مطرح کردند. آقای دایزنر هنوز در قید حیات است ولی هنان فوت کرده است. دایزنر یکی از استادهای بازنشسته در اتریش است. من از دوره دکترا با ایشان آشنا شدم. آقای سیمز این ایده را اشاعه داد و کاربرد آن در اقتصاد کلان را وارد علم اقتصادسنجی کرد. اما همان طور که گفتم با اینکه VAR برای ارتباطات، مدل خیلی خوبی است و هم متغیرهای مختلف و هم دورانهای مختلف را در نظر میگیرد ولی متاسفانه محدودیت دارد. چرا که بیشتر از مثلاً هفت، هشت متغیر را با هم نمیتوان با این مدل تحلیل کرد. خود آقای سیمز در مقالهاش شش متغیر را آنالیز کرده بود. اما چرا
تعداد متغیر بیشتری را نمیشود تحلیل کرد؟ برای اینکه هر چه تعداد متغیرها را زیاد کنیم تعداد مجهولهایی که باید برآورد کنیم به طور مربع افزایش مییابد. اگر یک مدل ساده داشته باشیم که شش متغیر در آن هست و از دو بعد زمانی هم به آن نگاه کنیم، این مدل 72 مجهول دارد که باید حساب شود. ولی اگر تعداد متغیرها 100 شود مجهولها میشود 10 هزار ضرب در دو. یعنی آنقدر تعداد مجهولهای این مدل افزایش مییابد که اصولاً امکان ندارد کسی بتواند بر اساس آمارهایی که وجود دارد مجهولها را تخمین بزند. پس نمیتوانیم مدلهای VAR را برای مسائل پیچیدهای که تعداد متغیرها زیاد است استفاده کنیم. در واقع من اولین نفری بودم که توانستم این مساله را حل کنم. من مدل GVAR را اختراع کردم. در توسعه این مدل دو نفر دیگر هم به نامهای کیل شرمن و اسکات واینر به من کمک کردند. ما در سال 2004 مقالهای نوشتیم که در ژورنال کسب و کار و آمار اقتصادی (Journal of Business & Economic Statistics) به چاپ رسید. اگر بروید تحقیق کنید میبینید که اغلب بانکهای مرکزی و بیشتر نهادهایی که من دیدهام
دارند از این مدل GVAR یا مدلهای شبیه به آن استفاده میکنند. حالا در مورد چگونگی و چرایی حل مساله برایتان توضیح میدهم. در سال 1997 که بحران آسیا آغاز شد کشورهایی مثل تایلند و اندونزی از نظر اقتصادی لطمههای زیادی خوردند. در حالی که اقتصادی قوی داشتند و به ببرهای آسیا معروف بودند. این کشورها مسائل مالی عمده پیدا کردند و ارز و به طور کل اقتصادشان ضربههای زیادی خورد. آن زمان این سوال مطرح شد که آیا بحرانی که در آسیا آغاز شده بر کشورهای اروپایی هم اثرگذار خواهد بود؟ چگونه میتوانیم اثر تحولاتی که در یک منطقه دنیا رخ می دهد و بر منافع بقیه اثر میگذارد را بررسی کنیم؟ من دیدم با روشهایی که آن زمان وجود داشت پاسخ دادن به این سوالات عملی نیست. چون متغیرها زیاد بود. مثلاً کشور تایلند را نگاه کنید. به اقتصاد این کشور میگوییم باز کوچک. چرا باز است؟ چون با تمام کشورهای دنیا تجارت میکند و تبادل تجاری دارد. حالا چرا کوچک است؟ چون نسبت به کل اقتصاد دنیا، اقتصادش مهم و چشمگیر نیست. اگر نگاه کنید میبینید اکثر اقتصادهای دنیا به همین شکل است. حتی اقتصاد
انگلیس که فکر میکنند بسیار گسترده است اقتصاد عمدهای نیست. اگرچه یک اقتصاد باز است. حالا نتیجه علمی این حرف چیست؟ اینکه اگر بحرانی در انگلیس روی دهد، دنیا را تکان نمیدهد. ولی اگر بحرانی در دنیا رخ دهد، اقتصاد انگلیس را تکان میدهد. من از این قضیه متوجه شدم که ما میتوانیم مدلهایVAR را که آقای سیمز ارائه داده بودند برای هر کشوری به صورت جداگانه نسبت به متغیرهای دنیا مورد استفاده قرار دهیم و نسبت به متغیرهای مختلف در دنیا مثل درآمد نفت، قیمت یک کالا یا عوامل مختلف دیگر برآورد کنیم. بر اساس این متغیرها میتوانیم بگوییم اقتصاد انگلیس چگونه فعالیت میکند و ارتباطش با اقتصادهای دیگر و اقتصاد دنیا چگونه است. این مدل را میگوییم Conditional Model یعنی مدلی که مشروط به دنیای خارج ارزیابی شده است. ببینید ایده بسیار سادهای است. برای سنجش اقتصاد انگلیس هم از مدل سیمز استفاده کردم و هم از کارهای دیگری که قبلاً خودم روی اقتصاد انگلیس انجام داده بودم. پس مدل انگلیس را مشروط به اقتصاد جهان توانستم برآورد کنم. حالا همین کار را برای فرانسه، آلمان، ایران و
دیگر کشورها میتوان انجام داد. پس میتوانیم به این ترتیب اقتصاد بسیاری از کشورهای دنیا را نسبت به بقیه به طور علمی با دادههای آماری فراوان برآورد و بعد اینها را به هم مرتبط کنیم. نام GVAR هم از همین میآید. یعنی مدلی برای دنیا درست کنیم که اجزای آن مدل تکتک کشورهای دنیاست که میتوانیم آنها را درست تخمین بزنیم. پس میبینید مسالهای که با مدل سیمز جواب نداشت از طریق مدل GVAR به جواب رسید. ساده هم به جواب میرسد. ما هر کشوری را جداگانه مشروط به متغیرهای دنیا برآورد میکنیم. بعد همه را با هم جمعبندی میکنیم و معادلات را در کل اقتصاد دنیا جمع میکنیم و جواب میدهیم. بعد میتوانیم بگوییم اگر اتفاقی در چین بیفتد روی آمریکای لاتین چه تاثیری دارد؟ مثلاً به همراه چند نفر دیگر که علاقهمند بودند مقالهای نوشتیم با عنوان Inter American Development Bank برای نهادی که همانند بانک جهانی در آمریکای لاتین فعالیت می کند. از مدل GVAR استفاده کردیم تا ببینیم اتفاقی که در چین میافتد تاثیرش در آمریکای لاتین مثبت یا منفی است یا اینکه اثر عمدهای ندارد. بعد نتیجهگیری
کردیم که واقعاً اتفاقات چین اثر زیادی در آمریکای لاتین داشته است. اقتصاد آمریکای جنوبی توانسته شفاف و شکوفا شود، حتی در زمانی که اقتصاد آمریکا هم در بحران و رکود پس از سال 2008 فرو رفته بود. دلیلش هم این بود که چین توانسته بود از طریق تجارت خارجی به آمریکای لاتین کمک کند. به علاوه به واسطه فعالیتهای زیاد چین قیمتهای مواد اولیه کالاها بالا رفته بود و کشورهای آمریکای لاتین که مواد اولیه فراوانی دارند از این فرصت بهره بردند. همچنین صادرات و واردات آنها با کشور چین و کشورهای شریک تجاری چین بالا رفته بود. امیدوارم خوب توضیح داده باشم اما در نهایت مدل GVAR از همان مدل VAR آغاز شد که آقای سیمز ایجاد کرد.
آقای دکتر این اقتصادسنجی که با اتکا به دادهها و مدلهایش اثرات هر متغیری را در اقتصاد کشورها و جهان بررسی میکند، آیا وارد حوزه پیشبینی هم میشود؟ مثلاً آیا اتفاقاتی مانند بحران مالی را که در سال 2008 داشتیم میتوان با ابزار اقتصادسنجی پیشبینی کرد؟
ببینید مدلهای اقتصادی همین GVAR را برای پیشبینی استفاده کردند. مثلاً خودم با چند نفر دیگر مقالهای نوشتیم که در آن از GVAR استفاده کردیم و تمام متغیرهای دنیا را برای چند سال پیشبینی کردیم که سال 2009 در International Journal of Forecasting به چاپ رسید. جواب سوال شما مثبت است. خیلی از بانکهای مرکزی دنیا هماکنون دارند از این مدل برای این نوع پیشبینیها استفاده میکنند. ولی یادتان باشد که این مدل به طور مشروط میتواند خوب پیشبینی کند. مثلاً اگر من بدانم در کشور چین چه اتفاقی میافتد و در منطقه آسیا به طور عموم از نظر اقتصادی چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است آن وقت میتوانم اقتصاد اروپا را نسبتاً به خوبی پیشبینی کنم. ولی اگر ندانیم در چین چه اتفاقی میافتد، نمیتوانم پیشبینی
درستی از مناطق دیگر داشته باشم. چون اقتصاد دنیا به هم مرتبط است. در نهایت از نظر علمی نمیتوانیم کل اقتصاد دنیا را پیشبینی کنیم ولی میتوان سعی کرد. اتفاق هم میافتد که پیشبینیها خوب از آب درنیاید. چرا؟ چون ممکن است اتفاقات مهمی در دنیا رخ دهد که قابل پیشبینی نیست. برای مثال ممکن است ناگهان در یک کشور زلزله بیاید، توفان شود یا جنگی صورت بگیرد. مسائل سیاسی را هم نمیتوان پیشبینی کرد. پس باید قبول کنیم عوامل اقتصادی را نمیتوان کاملاً به طور موفق پیشبینی کرد. ولی این جواب نیست که بگوییم اصلاً نمیتوانیم پیشبینی کنیم. بگذارید مثال بزنم. ما از نظر علمی میدانیم اگر یک سکه را بیندازیم بالا یا خط میآید یا شیر. احتمالش هم 50-50 است. به همین صورت میدانیم اگر هزار سکه را با هم بیندازیم بالا احتمال شیر یا خط آمدنش چگونه است و درصدش را میتوانیم بگوییم. ولی دقیقاً نمیتوانیم بگوییم اگر من یک سکه را سه بار بالا بیندازم چه اتفاقی میافتد. احتمالش قابل محاسبه است اما نمیتوان دقیق گفت چه نتیجهای حاصل میشود. برای من مثال میزنند و میگویند از نظر علمی در زمینه
زمینشناسی موفقیتها خیلی زیاد بوده است. ما میدانیم که زلزله چگونه اتفاق میافتد ولی نمیدانیم چه زمانی این زلزله رخ میدهد. اقتصاد هم همین است. ما میدانیم روابط اقتصادی چگونه است و اگر در چین فلان اتفاق بیفتد در ایران چه اثری میگذارد. ولی چون نمیتوانیم همه اقتصاد را پیشبینی کنیم، مشخص نیست که پیشبینیها درست از آب دربیاید. پیشبینیهای اقتصادی ما لزوماً دقتی را که مردم عادی انتظار دارند، ندارد بنابراین ممکن است مردم بگویند پیشبینی اشتباه است. همانطور که فهمیدن زلزله مهم است فهمیدن اقتصاد هم مهم است. اینکه زلزله را نمیتوانیم پیشبینی کنیم، دلیلی ندارد که دنبالش نرویم که بفهمیم زلزله چگونه اتفاق میافتد. میتوان از اقتصادسنجی در بازههای بسیار گسترده و باز برای پیشبینی استفاده کرد. اما باید کار زیادی صورت بگیرد تا بتوان یک مدل اقتصادی نوشت که جوانب مختلف را در نظر بگیرد. اما اگر ما کوشش نکنیم و در این جهت حرکت نکنیم افراد دیگری خواهند رفت و از ما جلو خواهند زد و بهتر میتوانند روابط اقتصادی را چه در عرصه بینالمللی و چه در داخل مرزهای یک
کشور تحلیل کنند. ما اگر میخواهیم در آن زمینه به رقابت بپردازیم باید حداکثر تلاشمان را بکنیم. کوشش کنیم تا هم مفاهیم علم اقتصاد و اقتصادسنجی گسترش پیدا کند و هم کاربرد این علم را در زمینههای مختلف داشته باشیم. از تجربههای جامعه دانشگاهی استفاده کنیم و این علم را در ایران جلو ببریم. مطمئناً رشد اقتصادسنجی مانند هر علم دیگری میتواند به دولتمردان، مردم عادی، بخش خصوصی و موسسات غیرانتفاعی کمک کند که تصمیمهای درستتری بگیرند.
البته پس از اتفاقات اخیر فضای بسیار مثبتی هم ایجاد شده و اتفاقات سفر دکتر روحانی هم تکمیلکننده و اثرگذار بود. این اتفاقات علاوه بر اثرات سیاسی میتواند در حوزه اقتصاد هم اثرات زیادی داشته باشد. نظر شما چیست؟
همانطور که شما گفتید سفر آقای روحانی به سازمان ملل بسیار مثبت بود و همه ما هم امیدوار هستیم. سیاستهای آقای روحانی و تیم همراه ایشان در مجامع عمومی و در دیدارهای دیپلماتیک بسیار خوب بود. امیدوارم روندی که آغاز شده تداوم داشته باشد و از این شرایط خوب و فضای مثبت ایجاد شده بتوانیم واقعاً استفاده کنیم. به نظر من مساله ایران تنها با آمریکا و اروپا نیست و ایران باید در منطقه هم بتواند خودش را بهتر نشان دهد. این مساله در منطقه هم به همان اندازه مهم است. اینکه ارتباطات ما با کشورهای همجوار و کشورهای منطقه چگونه خواهد بود و به چه صورتی میخواهیم جلو برویم و تبادلات تجاری داشته باشیم. هر چقدر که ایران نشان دهد سیاستهای عقلانی استفاده میکند میتواند خودش را در منطقه از نظر قدرت اقتصادی و سیاسی منسجمتر کند. خیلی مهم است که این راهی که
شروع شده و مردم ایران هم به آن رای دادند و دولت هم دارد در همین جهت حرکت میکند به مقصد برسد.
آقای دکتر به واسطه فضای خاصی که در کشور ایجاد شده و حس همدلی خوبی که در جامعه ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از کشور شکل گرفته، خیلیها علاقهمندند که بتوانند نقشی ایفا کنند، کمک بکنند و برای پیشبرد امور مشاوره بدهند و راهکار ارائه کنند. مثلاً اقتصاددانهای خارج از کشور به خوبی فعال شدهاند. نظر شخصی شما در این مورد چیست. اگر از سوی دولت ایران، بانک مرکزی، نهادهای بخش خصوصی یا نهادهای آموزشی و پژوهشی از شما دعوتی کنند که مشاورهای بدهید یا سفری به ایران داشته باشید، پاسختان چه خواهد بود؟
من زمان زیادی در ایران بودم و صحبت و بحثهای مختلفی با استادان و مسوولان دانشگاهها در زمینه طرحهای اقتصادی داشتهام. بگذارید این خبر را هم اعلام کنم که صندوق بینالمللی پول از من دعوت کرده روز 16 اکتبر یکی از کارهای علمی را که انجام دادهام ارائه کنم. من هم از این فرصت استفاده کردم و راجع به «چالشها و چشمانداز اقتصاد ایران» به همراه آقای پروفسور هادی صالحیاصفهانی و یکی از اقتصاددانان ارشد بانک جهانی پنلی گذاشتم تا مسائل اقتصادی ایران
بیشتر در آمریکا مطرح شود. اتفاقاً این پنل را در واشنگتن هم گذاشتیم تا افراد علاقهمند بیشتری بتوانند در آن شرکت کنند. من هیچ مسالهای نسبت به حضور در مجامع دانشگاهی و پژوهشی ایران نداشتم. دوستان هم همیشه لطف داشتند و چندین بار من را دعوت کردند ولی متاسفانه مشکل این است که برنامه کاری من همیشه تا چند ماه مشخص شده است و گاهی از یک سال قبل برنامهریزی شده است. هرگاه هم مرا از ایران دعوت کردهاند یک یا دو ماه قبل از برنامه بوده و متاسفانه نتوانستهام برنامهام را تغییر دهم و ناگهان برای شرکت در کنفرانس به ایران بیایم بنابراین عذرخواهی کردهام و نتوانستم شرکت کنم. یعنی تنها دلیلش همین بوده است. سال گذشته حداقل سه گروه مختلف از من دعوت کردند اما متاسفانه نتوانستم بیایم. ولی امیدوارم بتوانم شانس بیشتری داشته باشم و در شرایط فعلی و فضای مثبتی که ایجاد شده من بتوانم بیشتر در مورد ایران برنامه داشته باشم. من میدانم اقتصاددانها و متخصصان زیادی در ایران هستند که آشنایی کاملی به علم اقتصاد و مسائل اقتصادی ایران دارند. ممکن است در دوران آقای احمدینژاد دستشان
بسته بوده اما خوشبختانه الان میتوانند فعالیت کنند. واقعاً برای ما و ایرانیهایی که در خارج از کشور هستیم جای افتخار است که میبینیم اقتصاددانهای بسیار خوبی در ایران فعالیت میکنند. من نمیخواهم اسم ببرم برای اینکه ممکن است اسم کسی از قلم بیفتد. من اغلب مقالههای آنها را میخوانم. ما انجمنی درست کردهایم که جوانان زیادی در آن شرکت میکنند. در این انجمن راجع به اقتصاد ایران بحث میشود. من همیشه مشوق این کار بودهام و ادامه هم خواهم داد. کمکهای بیشتری هم اگر از دستم بربیاید حتماً انجام میدهم.
فکر کنم در این چند روزه تماسهای زیادی از ایران داشتهاید.
بله، افراد زیادی به من ایمیل زدند که متاسفانه هنوز نتوانستهام به آنها جواب بدهم چون وقتم بسیار پر است. به طور ضمنی به شما بگویم مشورت به دولت را که شما گفتید من سعی میکنم از طریق همین گفتوگوها ارائه دهم. این صحبتها خودش به نوعی یک مشورت عمومی است. در حقیقت فکر میکنم این یک نوع مشورت است.
البته ما هم از اعتمادی که شما به تجارت فردا دارید سپاسگزاریم و امیدواریم همچنان بتوانیم اشاعهدهنده نظرات و ایدههای شما و دیگر اقتصاددانان ایرانی و خارجی باشیم و به نوعی آن مشورتی که شما اشاره کردید به بهترین نحو صورت بگیرد.
بله، من تجارت فردا را میبینم. اگر چه وقت ندارم کامل بخوانم ولی میبینم که با اقتصاددانان بسیار خوبی توانستهاید صحبت کنید به ویژه با نوبلیستها و اقتصاددانان سرشناس بین المللی. می دانم که خیلی زحمت می کشید. انتشار چنین نشریه ای در ایران بسیار حائز اهمیت است و شما خیلی خوب از پس انجام این کار مهم برآمده اید.
و توصیه پایانی؟
به نظرم یکی از مهمترین مسائلی که باید بیشتر به آن توجه شود اقتصاد منطقه است.
به نظر من هر چقدر ایران بتواند نشان دهد که دولتی معتبر و قابلاطمینان برای منطقه است به نفع کشور تمام می شود. این مساله خیلی مهم است و توصیه میکنم شما هم این مساله را از منظر اقتصادی بررسی کنید. اینکه تجارت ایران با آسیای میانه چگونه بوده است. روابط تجاری ما با کشورهای حوزه خلیج فارس چطور بوده است. این روابط در طول زمان چه تغییر و تحولاتی داشته و ایران چه برنامهای میتواند برای توسعه تجارتش داشته باشد. این میتواند یک تاکتیک مناسب باشد. بررسی شود که ایران چه کاری میتواند انجام دهد تا روابط تجاری و روابط اقتصادی خودش را با منطقه بیشتر کند؟ ایران باید چه سیاستی در پیش بگیرد که این اتفاق بیفتد؟ به نظر من اگر به این جهت حرکت کنیم، میتوان وجهه ایران را در منطقه خاورمیانه بهبود بخشید و این وجهه کمک میکند که ما در مذاکرات پیش رو بهتر عمل کنیم و موفق باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید