تاریخ انتشار:
مروری بر نظریات مکاتب مختلف اقتصادی پیرامون اعتصاب
اعتصاب، چرا و چگونه؟
اولین چیزی که با شنیدن کلمه اعتصاب به ذهن خطور میکند، صحنه تجمعات طولانی اقشار مختلف به ویژه کارگران است، که طبق تعریف این واژه، دست از کار کشیده و با هدف وادار کردن کارفرما به تسلیم در برابر خواستههایشان یا رسیدگی به معضلات و ادعاهای خود، کار را تعطیل و در جایی تجمع کردهاند.
اولین چیزی که با شنیدن کلمه اعتصاب به ذهن خطور میکند، صحنه تجمعات طولانی اقشار مختلف به ویژه کارگران است، که طبق تعریف این واژه، دست از کار کشیده و با هدف وادار کردن کارفرما به تسلیم در برابر خواستههایشان یا رسیدگی به معضلات و ادعاهای خود، کار را تعطیل و در جایی تجمع کردهاند. اما با کمی کند و کاو درمییابیم، اعتصاب به همین سادگیها هم رخ نمیدهد و پیشزمینههایی لازم دارد. اگر از منظر اقتصادی به موضوع بنگریم، باید گفت بحث تعدیل دستمزدها و چانهزنی میان نیروی کار و صاحبان بنگاه همیشه وجود داشته است. اما در برخی مقاطع تاریخی به دلیل سلطه بیش از حد سرمایهداران بر کارگران، عملاً چنین چیزی به صورت یک روال معمول رخ نمیداده است. بنابراین طبیعی است که اولین و تنها ابزاری که کارگر برای احقاق حقوق خود در دست دارد، اعتراض بدین شیوه است. این انگیزه اولین جرقههای تشکیل اتحادیههای کارگری را ایجاد کرد. هرچند به لحاظ اقتصادی، در بسیاری موارد مشخص شده است که فشار کارگران برای افزایش دستمزد، به دلیل افزایش هزینهها، به افزایش قیمت منجر شده و بالطبع نیز به کاهش تولید میانجامد. در نهایت افراد کمتری اجناس را خریداری
کرده و از طرفی هم کارگران با این تصور که وضع شان بهتر شده، کمتر کار میکنند. نتیجه همه این موارد، افزایش قیمت کالاهایی است که خود کارگران هم یکی از مصرفکنندگان آن هستند، بنابراین لزوماً همیشه افزایش دستمزدها به سود کارگران نیست و اتحادیههای کارگری باید در برخی موارد سنجیدهتر عمل کنند. اما عوامل اقتصادی تنها دلیل اعتصابات نیستند، گاهی اوقات افراد و نه حتی لزوماً کارگران، برای مقاصد و اهداف سیاسی و اجتماعی دست به اعتصاب عمومی میزنند، که رخدادها و معضلات اجتماعی و سیاسی زمینهساز آن هستند. با نگاهی به تاریخ درمییابیم که در قرن بیستم میلادی این شیوه بهطور روزافزونی برای تامین مقاصد و اهداف سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین برای نخستین بار در انقلاب روسیه، بلشویکها برای سرنگون ساختن حکومت از این حربه استفاده کردند. علاوه بر این، بسیاری از اعتصابهای اتحادیههای کارگری وابسته به احزاب کمونیست در کشورهای غربی در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی که اغلب اهداف سیاسی داشتهاند نیز به این روش متوسل شدهاند. تا پیش از فروپاشی شوروی و سقوط رژیمهای کمونیستی در اروپای شرقی اعتصاب در این کشورها غیرقانونی به
شمار میآمد و اتحادیههای کارگری وابسته به احزاب کمونیست حاکم از هرگونه حرکت اعتراضی در میان کارگران جلوگیری به عمل میآوردند تا اینکه برای نخستین بار در سال 1980 یک اتحادیه کارگری مستقل به نام همبستگی ایجاد شد و اعتصابهایی در لهستان راه انداخت که سرآغاز سقوط رژیم کمونیستی لهستان و متزلزل شدن حکومتهای کمونیست در سایر کشورهای اروپای شرقی شد. حتی میتوان گفت یک نمونه دیگر از کاربرد سیاسی اعتصاب، اعتصاب کارکنان و کارگران صنایع نفت در جریان انقلاب اسلامی ایران و به تبع آن گسترش موج اعتصابات در بخشهای مختلف دولتی و خصوصی بود که به سقوط رژیم سلطنتی در ایران کمک کرد. البته بررسی دقیق این قبیل اعتراضات موضوع این نوشتار نیست اما هنگامی که دلایل و ریشههای این حرکتهای اجتماعی را بررسی میکنیم نمیتوان از منشا و خاستگاه آنها غافل شد. در ادامه به مرور برخی اعتصابات مهم طی قرن گذشته و نیز بررسی این مقوله از منظر سرمایهداری و سوسیالیسم میپردازیم.
اعتصاب کبیر راهآهن آمریکا
اعتصاب کبیر راهآهن آمریکا در سال 1877 میلادی یکی از مهمترین اعتصابهای تاریخ آمریکاست. تحلیلگران این حرکت را بیش از هر چیز قیامی علیه ستم روزافزون بر کارگران میدانند. اعتصابی که تاثیری عمیق بر شرایط طبقه کارگر آمریکا گذاشت، که در اینجا به طور خلاصه به آن اشاره میکنیم. سال 1870 رکود اقتصادی قابل توجهی اروپا را فراگرفت. آثار این رکود سه سال بعد با ورشکستگی یکی از بانکهای بزرگ آمریکا به این کشور هم سرایت کرد. از آنجا که این شرکت در دوران جنگ داخلی، مبالغ بالایی از محل وامهای دولتی دریافت کرده بود، این ورشکستگی به نوعی خطر و رکود برای اقتصاد آمریکا تبدیل شد تا جایی که از 364 شرکت راهآهن کشور 89 تای آنها تعطیل شدند و 18 هزار کسب و کار نیز مابین سالهای 1873 و 1875 ورشکسته شدند. نرخ بیکاری در سال 1876 به 14 درصد رسید، درحالیکه کارگرانی که شغل خود را نگه داشته بودند فقط برای شش ماه کار داشتند و با نصف شدن حقوق روزانهشان، تنها حدود یک دلار حقوق میگرفتند. رویدادهای این دهه چنان ناامیدکننده و ناگوار بوده که به لحاظ پیامدهای اجتماعی و اقتصادی از آن با عنوان «وحشت 1873» یاد میشود. از طرفی هم، در حالی که
مردم، رئیسجمهور و کنگره را برای مدیریت نادرست اقتصاد و علیالخصوص سیاستهای پولی در کمبود عرضه پول سرزنش میکردند، اما علل وحشت در واقع عمیقتر از اینها بود. با پایان جنگ داخلی، رشد ناموزونی، به ویژه در صنعت راهآهن آمریکا ایجاد شد. چرا که دولت به اهدای گسترده زمین و یارانه فراوان به شرکتهای راهآهن پرداخت. بنابراین با ساختوساز عظیم در خطوط راهآهن کشور و سرمایهگذاری بیش از حد بانکداران از وجوه سپردهشده بانکی در راهآهن، پایه و اساس این هراس و رکود گذاشته شد. به همین علت، اثری از بهبود کامل اقتصادی تا سالهای 1978 الی 1979 دیده نشد.
اما نقطه اوج داستان اعتصاب کبیر راهآهن در 14 جولای 1877 میلادی بود که در غرب ویرجینیا و در پاسخ به سومین کاهش دستمزدها طی یک سال از سوی یک شرکت راهآهن شروع شد. کارگران اعتصابی اجازه جابهجایی ذخایر را ندادند، مگر درصورتیکه دور سوم کاهش دستمزدها لغو شود. نتیجه اصلی این اعتصاب این بود که پس از آن، اعتصاب اتحادیهها سر و شکل سازمانیافتهتری به خود گرفت و تعدادشان روز به روز افزایش یافت. در دهه 1880 میلادی حدود 10 هزار اعتصاب رخ داد و در سال 1886 حدود 700 هزار کارگر دست از کار کشیدند. چنان که انتظار میرفت، رهبران تجاری موضع سفت و سختتری علیه اتحادیهها اتخاذ کردند. با این حال و احتمالاً به دلیل همین سختگیریها، جنبش کارگری به رشد خود ادامه داد. یکی از نتایج اعتصاب، آگاهی عمومی نسبت به نارضایتی کارگران راهآهن بود. ایجاد صندوقهای درمان و کمکهزینههای پزشکی برای کارگران یکی از این نتایج بود. چند سال بعد حتی نهادی برای دوران بازنشستگی کارگران ایجاد شد که به نوعی مشابه بیمههای امروزی بود. همچنین در ادامه این اعتراضات، در سال 1884 یک اعتصاب سراسری با هدف کاهش ساعات روزانه کار از 12 ساعت به هشت ساعت برگزار
شد که طی آن 340 هزار کارگر در 12 هزار شرکت در سراسر آمریکا دست از کار کشیدند. این اعتراضات، به صورت جسته و گریخته در قرن بیستم نیز ادامه یافت. البته شاید به واقع هیچیک اثربخشی اعتصاب مذکور را نداشتند.
اعتصاب کارگران معدن بریتانیا
یکی از مهمترین اعتصابهای قرن بیستم را میتوان اعتصاب کارگران معدن بریتانیا در سالهای 1984 و 1985 دانست که صنعت زغالسنگ این کشور را تحت تاثیر قرار داد. این اعتصاب علاوه بر وجه اقتصادی، نماد مبارزه و تلاش کارگران برای دریافت خواستههایشان بود. چرا که اتحادیه ملی معدنکاران، که یکی از قویترین اتحادیههای کارگری آن دوران بود، توسط «هیات مدیره زغالسنگ ملی» اداره میشد. اگرچه بسیاری از همین معادن از نظر اقتصادی سودآور بودند، اما مانند اکثر کشورهای اروپایی، این صنعت نیز با یارانههای گسترده دولتی اداره میشد. در سال 1980 دولت به بهانه سودآوری بر سرمایهگذاری، بر مکانیزه کردن و در نتیجه کاهش نیروی کار، اصرار زیادی ورزید که بسیاری از اتحادیهها علیه این سیاست مقاومت کردند. در مورد نفوذ و اعتبار اتحادیه کارگران انگلیس، لازم به یادآوری است که اتحادیه ملی معدنکاران انگلیس که پیش از این با نام فدراسیون معدنچیان بریتانیای کبیر شناخته میشد، در سال 1888 تاسیس شد و در سال 1909 به حزب کارگر پیوست. این اتحادیه به عنوان یک مرجع قانونی و معتبر نمایندگی همه شاخهها و بنگاههای محلی را در انگلستان بر عهده داشت. از همین رو
در بسیاری موارد به دلیل قدرت و نفوذ زیاد به صورت مستقل و منطقهای عمل میکرد. برای دهههای متوالی اتحادیه معدنچیان بزرگترین و پرقدرتترین ترکیب صنعتی بریتانیا بود و همواره تاثیر بزرگی بر سایر جنبشهای کارگری بریتانیا داشت.
همزمان با شروع بحران در این سالها، افزایش مالیاتها و نیز تحولات نفتی دریای شمال، نرخ واقعی ارز را تحت تاثیر قرار داد و درنتیجه کسب و کار، به ویژه در بخش تولید، با مشکلات جدی مواجه شد. علاوه بر این، تعداد بیکاران بهسرعت به حدود دو میلیون نفر رسید. دولت تاچر در اکتبر 1980 بر این سیاستها تاکید دوبارهای کرد و در سال 1981 در میانه بحران و شورشهای لندن، نرخ مالیات را بار دیگر افزایش داد. در اثر این حوادث دو میلیون شغل تولیدی در دوره بحران بین سالهای 1979 و 1981 از بین رفت. از نظر اقتصادی این سیاستها باعث افزایش بهرهوری بریتانیا در سطح دیگر کشورهای سرمایهداری اروپا شد و نیز نرخ تورم را از 18 درصد به حدود 6/8 درصد کاهش داد. اما از نظر اجتماعی نرخ بیکاری افزایش یافت و حتی به رقم رسمی 6/3 میلیون نفر رسید. اگرچه به عقیده برخی با معیارهایی که برای تعریف بیکاری انتخاب شده بود، بیراه نبود اگر گفته میشد نرخ واقعی بیکاری حدود پنج میلیون نفر است. همچنین میزان تولید محصول واحدهای تولیدی نسبت به دو سال پیش از آن به 30 درصد کاهش یافته بود. با کمرنگتر شدن بحران و پایان یافتن آن، بسیاری از کارگران بر اساس قرارداد
قبلیشان به کار خود برگشته بودند و این یک موفقیت برای صاحبان معدن و نوعی شکست برای کارگران محسوب میشد، چرا که پس از چند سال کشمکش، دوباره کارگران به خانه اول خود بازگشته بودند. اگرچه بعدها وزیران دولت تایید کردند که برای ضربه زدن به روحیه کارگران در آمار کارگرانی که به سرکار برگشتند، اغراق شده بود.
افکار عمومی و رسانهها هم در این دوران وضعیت جالب توجهی داشتند. برای مثال هنگامیکه در ژوئیه 1984 از مردم پرسیده شد آیا روشهای بهکار گرفته شده توسط معدنچیان را تایید میکنید یا نه، 15 درصد تایید میکردند، 79 درصد مخالف بودند و شش درصد نمیدانستند. درحالیکه وقتی همان سوال در 5 الی 10 دسامبر پرسیده شد، هفت درصد تایید کردند، 88 درصد مخالفت کردند و پنج درصد نیز اعلام بیاطلاعی کردند. این نتایج بیانگر این است که افکار عمومی به شدت اوضاع و احوال و روند مسائل را در آن روزها دنبال میکردند. اما از هرچه که بگذریم، باید گفت در مدت اعتصاب بسیاری از معادن برای همیشه مشتریهای خود را از دست دادند. اکثر این مشکلات پیش آمده به خاطر رویارویی صنعت با رکود اقتصادی اوایل دهه 1980 بود. اگرچه رقابت گستردهای در بازار زغالسنگ جهان و همینطور حرکتی برای جایگزینی نفت و گاز جهت تولید الکتریسیته نیز آغاز شده و رو به گسترش بود. اما سرانجام صنعت زغالسنگ در دسامبر 1994 به صورت خصوصی درآمد که امروزه به «زغالسنگ» بریتانیا معروف است. در حدفاصل زمانی پایان اعتصاب و خصوصیسازی، تعطیلی معادن با شدت ویژهای مخصوصاً در اوایل دهه 90
ادامه یافت. در زمان خصوصیسازیها فقط 15 معدن بریتانیایی در خط تولید باقی مانده بود، با این حال در مارس 2005 تنها هشت معدن عمیق مشغول فعالیت بودند. البته در نهایت دولت وقت، یعنی دولت مارگارت تاچر، در این کشمکشها پیروز شد و کارگران نتوانستند این اعتصاب را به نتیجه برسانند. به علاوه سه نفر نیز در این درگیریها کشته شدند.
منتقدان و اعتصاب
شاید میبایست ریشه تمامی این حرکتهای کارگری و به اصطلاح ضدسرمایهداری را در اندیشههای مارکس و سایر منتقدان مکتب لیبرالیسم جستوجو کرد. باور بسیاری از نظریهپردازانی که غالباً اهل کشورهای دارای نظام سرمایهداری هستند، این است که این نظام توانایی زیادی در رشد اقتصادی از مسیر شاخصهایی چون تولید ناخالص داخلی، سطح رفاه زندگی و بهکارگیری ظرفیتها دارد. درحالیکه در نقطه مقابل، منتقدان این مکتب بر این باورند که ترکیب تجارت آزاد با داراییهای خصوصی صاحبان سرمایه و به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی، ذاتاً منجر به ساختارهای انحصارطلبانه میشود. یکی از انتقادات جدی که به نظام سرمایهداری وارد میشود، آسیبپذیر بودن آن با وقوع هر بحران کوچک و بزرگ است. چنان که تاریخ نیز نشان داده است، هنگامی که بحرانهای بزرگ، مثلاً از نوع آنچه در بالا آورده شد، روی میدهد، این ساختار نظاممند، با مشکلات عدیده روبهرو میشود که اولین جرقههای آن در اعتصابات و اعتراضهای کارگری نمود پیدا میکند. به میزانی که صاحبان سرمایه تنها به فکر سود شخصی خود بوده و کارگران را به استثمار میکشند، کارگران نیز عکسالعمل نشان خواهند داد. البته شرایط
اجتماعی و محیطی نیز در میزان این واکنشها بسیار موثر خواهد بود.
اگر بخواهیم خاستگاه دیگر این قبیل اعتصابات و اعتراضات را بررسی کنیم، باید به سراغ سوسیالیستها برویم. این گروه اعتصاب را برای منافع کارگر بسیار مضر میدانند و هدف اصلیشان پیدا کردن روشی برای تضمین دستمزد میانگین دائم برای کارگران است. گذشته از این واقعیت که ادوار تجاری و مراحل گوناگون آنها وجود چنین دستمزد میانگینی را عملاً غیرممکن میسازد، برخی درست دیدگاهی متفاوت به این مساله دارند و معتقدند افزایش و کاهش متناوب دستمزدها و کشمکشهای مداوم بین کارفرمایان و کارگران که از آن سرچشمه میگیرد، در ساختار کنونی صنعت، وسیلهای است ضروری برای حفظ روحیه طبقات کارگر، متحد کردن آنان در قالب یک تشکل بزرگ برای مقابله با دستدرازی و استثمار طبقه حاکم و جلوگیری از تبدیل کارگران به ابزارهای بیتفاوت و بیفکری که تنها مانند ماشینآلات به تولید میپردازند. آنها میگویند برای آنکه درک درستی از اعتصاب و تشکلهای کارگری داشته باشیم، نباید بگذاریم اهمیت ظاهری نتایج اقتصادی آنها چشم ما را بر روی پیامدهای اخلاقی و سیاسیشان ببندد. بدون مراحل متناوب رکود، رونق، بحران و فقر و فلاکت، به همراه بالا و پایین رفتن دستمزدها و نیز نبرد
پیوسته کارفرمایان و کارگران، که رابطه تنگاتنگی با این تغییرات دستمزد و سود دارد، مطرح شدن طبقه کارگر و نیز احقاق حقوق آنها میسر نخواهد بود.
منابع:
1-www.marxists.org
2-http://www.britannica.com/EBchecked/topic/228625/general-strike
3-http://www.worldsocialism.org/spgb/pamphlets/strike-weapon-lessons-miners%E2%80%99-strike
4-http://en.wikipedia.org/wiki/Great_Railroad_Strike_of_1877
دیدگاه تان را بنویسید