عوامل موثر بر کوچک شدن سفره مردم در گفتوگو با داود سوری
همه با هم فقیر شدهایم
عذرخواهی معاون اول رئیسجمهور از مردم به سبب کوچک شدن سفرههایشان یا به عبارت روشنتر کاهش قدرت خریدشان ما را بر آن داشت تا در گفتوگو با یکی از اقتصاددانانی که روی جغرافیای فقر پژوهشهایی داشته، این موضوع را مورد بحثو بررسی قرار دهیم.
عذرخواهی معاون اول رئیسجمهور از مردم به سبب کوچک شدن سفرههایشان یا به عبارت روشنتر کاهش قدرت خریدشان ما را بر آن داشت تا در گفتوگو با یکی از اقتصاددانانی که روی جغرافیای فقر پژوهشهایی داشته، این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. داود سوری که دکترای اقتصاد خود را از پلیتکنیک دانشگاه ایالتی ویرجینیا گرفته و هماکنون مدرس گروه اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف است، در این گفتوگو عوامل موثر بر کوچک شدن سفره مردم را کالبدشکافی کرده و توافقات حاصله در ژنو را فرصتی برای بهبود نسبی وضع اقتصادی مردم قلمداد کرده است.
معاون اول رئیسجمهوری در مراسم معارفه وزیر ورزش و جوانان به خاطر وضعیت اقتصاد در سال 91 و کوچک شدن سفره مردم، رسماً از ملت ایران عذرخواهی کردهاند. به نظر شما اقتصاد ایران در سال 91 چه ویژگیهایی داشته که منجر به فقیر شدن ایرانیان شده است؟
توجه دارید که نرخ رشد اقتصادی در سال گذشته 8/5- درصد اعلام شد، امسال نیز که در بهترین حالت، حرف از رشد اقتصادی صفر است. قبل از سال 91 نیز برای سالهایی نرخ رشد زیر سه درصد را تجربه کردیم. اقتصادی که تولید نکند فقیر میشود و سفره مردم آن نیز کوچک میشود. البته برای پاسخ به این سوال که چرا نرخ رشد اقتصادی منفی شده است، میتوان دلایل متعددی را ذکر کرد اما همه این دلایل نتیجه تصمیم و عملکرد دولت و مجلس ماست و برای آن نیز باید معذرت بخواهند. البته این معذرتخواهی میبایست برای آنها هزینه داشته باشد و مانع از تکرار سیاستهای نادرست شود، که در غیر این صورت تنها یک ژست متمدنانه است.
سخنگوی دولت نیز در هفته گذشته ضمن عذرخواهی از مردم در این رابطه گفتهاند آنقدر تورم بالا بود که نتوانستیم آن را متناسب با دستمزدها پایین بیاوریم و در بودجه 93 قصد داریم با تمهیداتی که اندیشیدهایم سفره مردم را بزرگتر کنیم. به نظر شما الزامات بودجهای تا چه اندازه میتواند این سفره را رنگینتر کند؟
بودجه الزاماً باعث بزرگ شدن سفره مردم نخواهد شد و بستگی به این دارد که منابع آن از کجا تامین شود. اگر قرار بر این باشد که مثل سابق با استقراض از بانک مرکزی و چاپ پول قدرت خرید مردم بالا رود هیچ اتفاقی در سفره مردم نخواهد افتاد چون آنچه در اختیار مردم گذاشته میشود به صورت تورم از آنها گرفته خواهد شد. دولتمردان باید صادقانه با مردم از مشکلات سخن بگویند و آنان را برای تحمل یک دوره ریاضت اقتصادی آماده کنند. مشکلات موجود در اقتصاد کشور آنقدر بالاست که با سرعت نمیشود به حل آن پرداخت. بهتر است دولتمردان وعدههای کوتاهمدت ندهند چون چنین وعدههایی مشکلزاست توقع جامعه را بالا برده و طاقت آنها را پایین میآورد.
از سوی دیگر دولت با یک تناقض آشکار مواجه است. اگر بخواهد تورم را کنترل کند باید از تزریق نقدینگی بپرهیزد و اگر هم قصد دارد تولید را رونق بخشد نیازمند آن است که تقاضا ایجاد کرده و به عرضه پول در کشور اقدام کند. در شرایط فعلی اقتصاد ایران تورم و تولید قابل جمع نیستند و به نظر میرسد دولت در این رابطه کار دشواری پیش رو دارد.
مرکز آمار ایران در آخرین گزارش خود از کاهش ضریب جینی خبر داده است. آیا این موضوع باعث بزرگ شدن سفرههای مردم نمیشود؟ این گزارش اظهارات معاون اول را نقض نمیکند؟
خیر هیچ تناقضی نیست. ضریب جینی نابرابری را اندازهگیری میکند و برای محاسبه فقر و بهرهمندی، از شاخصهای دیگری استفاده میشود. کاهش ضریب جینی نشان میدهد که افراد جامعه از نظر درآمدی به یکدیگر نزدیکتر شدهاند. اگر کاهش ضریب جینی را در کنار کوچکتر شدن سفره مردم قرار دهیم میتوان این نتیجه را گرفت که همه فقیر شدهایم و در این فقیر شدن، ثروتمندان به نسبت بیشتر زیان دیدهاند. البته آمارهایی که در مورد رفاه خانوار و توزیع درآمد پس از سال 90 ارائه میشود با آمارهای قبل از آن قابل مقایسه نیست، بنابراین نمیتوان گفت این ضریب پایین آمده یا بالا رفته است.
به نظر میرسد انتشار نامنظم یا بعضاً متناقض آمارها در سالهای گذشته و در برخی موارد جلوگیری از انتشار آمارها، باعث بیاعتمادی برخی از مردم و فعالان اقتصادی به گزارشها و آمارهای رسمی شده است. به عنوان مثال برخی میگویند کوچک شدن سفرهها با آنچه آمارهای رسمی تداعی میکند، همخوان نیست. این بیاعتمادی به اظهارات رسمی تا چه میزان قابل توجیه است و چه پیامدهای منفی اقتصادی میتواند داشته باشد؟
همانگونه که اشاره کردم دولت باید در شرایط فعلی به جای دادن وعدههای کوتاهمدت ذهن جامعه را به این سمت معطوف کند که مشکلات اقتصادی یکشبه و با سرعت بالا قابل حل نیستند و با بیانی صادقانه در این رابطه با مردم سخن بگوید. اما از صداقت مهمتر ثبات سیاستهاست. آنچه برای فعالان اقتصادی در این عرصه اهمیت دارد این است که بداند در چهار سال آینده سیاستها چه مسیری را طی میکند و مطمئن باشد که دولتمردان به این سیاستها پایبند هستند. مسیری که دولت تعیین میکند شاید برای برخی از فعالان اقتصادی در گام اول سودمند نباشد اما آنها در طول این مسیر فرصتهای سودآوری
را کشف میکنند. پس وظیفه دولت این است که اولاً در تصمیمگیریهایش ثبات داشته باشد و ثانیاً به این تصمیمها پایبند باشد.
یکی از همین سیاستها بحث هدفمندی یارانههاست که چشمانداز روشنی پیش روی فعالان اقتصادی نمیگذارد. مثلاً در همین چند هفته اخیر سناریوهای متعددی برای اصلاح پرداخت نقدی یارانهها مطرح شده که برخی دهکهای نیازمند را نگران کرده است. به نظر شما آیا اصلاح پرداخت نقدی یارانهها به کوچک شدن سفرهها دامن خواهد زد؟
یارانه نقدی در حال حاضر برای برخی از دهکهای جامعه معادل درآمدشان است. بنابراین اگر دولت تصمیم بگیرد پرداخت نقدی را متوقف کند این خانوادهها نصف درآمد ماهانهشان را از دست خواهند داد و قدرت خریدشان کم خواهد شد. این وضعیت در خانوادههای روستایی اثرات منفی بیشتری خواهد داشت و سفره آنان را کوچکتر میکند. از طرفی این روزها در محافل مختلف بحث پرداخت بن کالا به جای یارانه نقدی مطرح شده که این سناریو بازگشت به دهه 60 خواهد بود. در آن سالها به سبب وقوع جنگ بهکارگیری چنین سیاستی توجیه داشت اما امروز که کشور در شرایط صلح به سر میبرد و شرایط دنیا نیز عوض شده چرا باید این سیاست را به عنوان یک سناریو به جای پرداخت یارانهها مد نظر
قرار دهد. در این دهه کشور سیاست کوپنی را تجربه کرده و فساد ناشی از اجرای این سیاست را به چشم دیده است. بهتر است دولتمردان به جای اجرای چنین سیاستی به حافظه تاریخ اقتصاد ایران در دو دهه اخیر مراجعه کنند تا متوجه شوند با چه مشقتی در دهه 70 سیر نزولی استفاده از کالای کوپنی شروع و در نهایت از اقتصاد کشور برچیده شد. اگر به تجربه دنیا هم نگاه کنیم میبینیم که در دنیا هیچ کشوری به دنبال کوپن دادن نیست و دیگر از این سیاست استفاده نمیکنند. معتقدم اگر قرار است دوباره سازمانی مانند ستاد بسیج اقتصادی کشور شکل گیرد بهتر است پرداخت یارانه نقدی ادامه یابد چون هزینههای ایجاد سازمانی که به 40 یا 50 میلیون نفر بن کالا دهد مستلزم هزینههای زیادی برای دولت خواهد بود. باید طراحان اصلاح یارانهها تجربه دهه 60 را در کنار راهی که دیگر کشورها طی کردهاند بگذارند و لحظهای هم به این نیندیشند که دوباره سیستم اقتصاد کوپنی را در کشور احیا کنند چون در دنیا دیگر کسی به فکر کوپن دادن به مردم نیست.
پس به نظر شما پرداخت یارانه نقدی بین سناریوهای مطرحشده بهترین روش است؟
دولت برای اصلاح پرداخت یارانهها میتواند برنامههای متنوعی را اجرا کند که گام اول این است که جامعه را مورد شناسایی دقیق قرار دهد. نباید 76 میلیون نفری را که در ایران زندگی میکنند شبیه هم در نظر بگیرد و به همه آنها یارانه بپردازد. بلکه شایسته است جامعه را متنوع ببیند و برای هر گروه برنامههای خاصی طراحی و اجرا شود. اگر دولت جامعه را بشناسد آنگاه میتواند جامعه را به لحاظ یارانهها اولویتبندی کرده و بر اساس اولویتها به پرداخت یارانه اقدام کند.
در ابتدای بحث به این موضوع اشاره کردید که همه ما به نوعی در سالهای اخیر فقیر شدهایم. گفته میشود فقر در طبقه متوسط جامعه بیشتر مشهود است. از نظر علم اقتصاد فقر در این طبقه چه آسیبهایی را در پی دارد؟
هنگامی که صحبت از فقر و افراد فقیر میکنیم منظور افراد و یا خانوارهایی است که توان تامین حداقل معاش مورد نیاز یک زندگی سالم را ندارند. بنابراین فقرا در طبقه متوسط نیستند، همیشه در طبقات پایین درآمدی قرار میگیرند. اما میتوان گفت که امروزه طبقه متوسط نسبت به گذشته خود، از سطح رفاه کمتری برخوردار است و توان آنها برای خرید کالاها، خدمات و سرمایهگذاری کاهش یافته است. آنچه بیشتر در مورد اثرات کاستی درآمد مهم است اثرات ماندگار و پویای آن است. اگر خانواری، چه فقیر و چه غیرفقیر، با کاهش درآمد روبهرو شود ابتدا از مخارج مصرفی و سرمایهگذاری خود میکاهد. کاهش مخارج مصرفی، زندگی حال خانوار را با مشکل مواجه و ضایع میکند و کاهش مخارج سرمایهای زندگی آتی خانوار را تحت تاثیر قرار میدهد. خانواری که به دلیل درآمد کم، نتواند در سلامت و آموزش فرزندان خود سرمایهگذاری کند، فرزندانی خواهد داشت که در آینده، به دلیل سرمایه انسانی ناچیز، توان کسب درآمد ندارند و همچنان فقیر باقی خواهند ماند و این چرخه ادامه خواهد یافت.
دولت قبل در نظر داشت با آوردن پول نفت بر سر سفره مردم و بهکارگیری سیاستهای بازتوزیعی، درآمدهای کشور را مستقیماً به مردم برساند. آیا چنین سیاستهایی برای بهبود رفاه مردم قابل توصیه است؟
نفت همیشه سر سفره مردم بوده است و آن نظر نه یک برنامه برای دولت، بلکه تنها یک شعار برای کسب قدرت بود. اگر به گذشته نگاه کنیم ما همیشه بیش از آنکه به دنیا کالا و خدمات بفروشیم از آنها کالا و خدمات خریدهایم و مصرف کردهایم و این معجزه تنها به لطف درآمدهای نفتی ممکن شده است. اما برای اینکه بتوان درآمدی را توزیع کرد، ابتدا باید آن را ایجاد کرد. درآمد نفت به دو صورت میتواند توزیع شود. روش اول، که مورد نظر دولت گذشته بود، به صف شدن مردم برای دریافت چک پول و لذت بردن مسوولان از مهرورزی است. اما روش دوم، تلاش مسوولان برای سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال با استفاده از سرمایه نفت و لذت بردن مردم از کار و دسترنج خویش است. اگر روش اول همیشگی میبود خیلی خوب بود اما متاسفانه نیست و به ناچار باید روش دوم را انتخاب کنیم هر چند دشوار است.
گفته میشود تورم مالیاتی است که از فقرا به نفع ثروتمندان گرفته میشود. این شاخص تا چه اندازه بر سبد درآمدی خانوارها تاثیر داشته است؟
تورم مالیاتی است که از همه به نفع دولت گرفته میشود، چه فقیر و چه غنی، اما ثروتمندان این فرصت را دارند که حتی بیش از آنکه از دست دادهاند از سایر مردم و دولت بازپس بگیرند. تورم ارزش سبد مصرفی مردم را افزایش اما محتوای کالایی آن را کاهش میدهد. سبد مصرفی خانوارها متشکل از اقلام متعددی است و هر خانوار سبد مخصوص به خود را دارد. از طرف دیگر قیمت همه کالاها و خدمات نیز به یک اندازه افزایش نمییابد. از اینرو هر خانواری تاثیری متفاوت از دیگری از تورم میپذیرد اما به طور متوسط اندکی کمتر از نرخ تورم از محتوای سبد مصرفی خانوارها کاسته میشود.
دولت یازدهم در چه دوره زمانی میتواند اولاً جلوی فقیر شدن بیشتر مردم را بگیرد، ثانیاً به بهبود وضعیت معیشتی مردم کمک کند؟
دولت یازدهم واقعاً کار سختی در پیش دارد. این کار حتی اگر فرض کنیم که دولت یازدهم از تمامی مشکلات به خوبی آگاه است و بهترین تصمیمها را نیز میگیرد زمانبر است. خیلی سخت است که آن کارآفرین مبلسازی را که، به طور مثال، بر اثر سیاستهای نادرست تصمیم به تعطیلی بنگاه خود گرفته و مشغول به وارد کردن مبل شده دوباره قانع کرد که کارگاه خود را دایر کند و به تولید بپردازد. کسب اطمینان کارآفرینان و سرمایهگذاران نیازمند اعمال سیاستهای صحیح و پایدار است و مشخصاًَ در کوتاهمدت به دست نمیآید. از این رو فکر میکنم به جای اینکه برای دولت زمان تعیین کنیم بر اعمال و سیاستهای او نظارت کنیم، چه اگر این سیاستها در مسیر صحیحی قرار بگیرند بالاخره مشکل معیشتی ما نیز حل خواهد شد.
با توجه به مذاکراتی که اخیراً در ژنو صورت گرفت، امیدواریهایی که برای فعالان اقتصادی به وجود آمده است به نظر شما چه فرصتی پیش روی دولت قرار گرفته تا تولید ثروت را افزایش دهد؟
با توجه به فضای مثبتی که پس از این مذاکرات به وجود آمده اگر دولت هوشمندانه عمل کند میتواند از جو مساعد به وجود آمده برای جذب سرمایههای خارجی بهترین استفاده را کند. بازار 76میلیونی ایران جذابیت زیادی برای بسیاری از شرکتهای غربی دارد و آنها هم مانند ما به نتیجه این مذاکرات چشم دوخته بودند تا اگر توافقی صورت گرفت بتوانند سهمی از این بازار ببرند. کاری که دولتمردان باید انجام دهند این است که بازار داخل را در اختیار آنها به شکل سابق قرار ندهند. به عنوان مثال در صنعتی مانند خودرو نباید مثل گذشته با شرکت پژو همکاری شود بلکه خودروسازان ما باید از شریک تجاری خود بخواهد هم سرمایهگذاری لازم را برای ارتقای تولید به ایران بیاورد و هم دانش فنی را در اختیارمان قرار دهد و در این عرصه هم مثل هر فعالیت اقتصادی دیگری سود خود را دریافت کند. در این صورت شرکتهای خارجی به
دلیل آوردهای که دارند مشتاقتر عمل میکنند و تمایل خواهند داشت با افزایش کیفیت محصولات خود به جذب مشتریان بیشتری بپردازند. از سویی دیگر حال که دیپلماسی سیاسی موفقیتآمیز عمل کرده باید دیپلماسی اقتصادی نیز به عنوان مکمل مد نظر قرار داده شود تا ورود شرکتهای غربی و سرمایهگذاران به کشورمان تسهیل شود چون هر آنچه آنان با خود سرمایه بیاورند برنده اصلی ما خواهیم بود.
در حال حاضر برخی از کارشناسان ابراز نگرانی کردهاند که سیاستهای نسبتاً انقباضی اخیر دولت به دلیل فشارهای بیرونی و نه سیاستگذاری اقتصادی بوده باشد و با گشایش خارجی در آینده، این سیاستها به کنار گذاشته شود. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
بنده نیز این نگرانی را دارم و اغلب اقتصاددانان نیز روی این موضوع در حال بحث و گفتوگو هستند. همان گونه که گفتم دولت از یک سو با تورم شدید، بیکاری و رشد پایین مواجه است و از سوی دیگر برای تحریک این اقتصاد باید تقاضا را ایجاد کرده و نقدینگی وارد جامعه کند. در چنین شرایط پیچیدهای باید از اقدامات کوتاهمدت و احساسی جلوگیری شود تا مشکلات اقتصادی کشور با روالی منطقی و طی دورهای زمانی حل و فصل شود.
دیدگاه تان را بنویسید