تاریخ انتشار:
گزارش میدانی از بیمارانی که مقابل بیمارستانها چادر میزنند
بیتوته در خیابان
آقای دکتر سیوچندساله است، میگوید تازه از کانادا برگشته با تخصص غدد، با اینکه در گرفتن بورسیه دولتی خوششانس بوده و به محض برگشتن هم بهجای خدمت سربازیاش در یکی از بیمارستانهای دولتی تهران مشغول شده ناراضی است.
آقای دکتر سیوچندساله است، میگوید تازه از کانادا برگشته با تخصص غدد، با اینکه در گرفتن بورسیه دولتی خوششانس بوده و به محض برگشتن هم بهجای خدمت سربازیاش در یکی از بیمارستانهای دولتی تهران مشغول شده ناراضی است. تخصصش را گرفته است اما میگویند باید طرحش را بگذراند، میگوید «این بیانصافی است که به پزشکان میگویند باید دو سال در یک شهرستان دورافتاده کار کنند، اینکه نمیشود! اصلاً مگر در شهرستان چقدر به پزشک متخصص نیاز دارند؟ پزشکان متخصص در شهرهای کوچک مگس میپرانند، در صورتی که مطب استادان ما در تهران همیشه پر از بیمار است، تازه دانشجوهای پزشکی فقط به همین دلیل که دوره تحصیلشان طولانی است چند سالی از همسن و سالهای خودشان عقب هستند، دو سال هم که باید در شهرستان کار کنند، پس زندگیشان را چه زمانی شروع کنند؟»
این حرفها البته فقط یک روی سکه حضور این همه پزشک و به دنبال آن تعداد زیاد بیماران ساکن شهرهای کوچک در تهران و کلانشهرهاست. روی دیگر سکه شاید اینقدرها هم شسته رفته نباشد.
شش بعدازظهر، بیمارستان لقمان
خانم و آقا و دخترشان بیتاباند، آمبولانس همین حالا دختر دیگرشان را که 21ساله است از شهر قدس به این بیمارستان آورده است، با «مسمومیت شدید» که نمیخواهند علتش را بگویند.
پنج ساعت پیش در شهر خودشان که فاصله زیادی هم با تهران ندارد، دختر جوان را به بیمارستان رساندهاند اما بیمارستان او را به تهران ارجاع داده است. آزمایشگاه سمشناسی نتوانسته علت مشکل دختر جوان را پیدا کند و بیمارستان لقمان میخواهد تمام آزمایشها دوباره تکرار شود.
دختری که همراه خانواده بود با شیشههای نمونه از یک طرف به طرف دیگر حیاط بیمارستان میرود، پدر سیگار دیگری روشن میکند و میگوید باید یک نفر را در تهران پیدا کنند که شب را در خانه او بمانند. مادر اما نشسته است روی زمین، دستش را روی پیشانیاش میکوبد و میگوید همان اول باید میآمدیم تهران، بیخود توی یک بیمارستان کوچک وقتمان را حیف کردهایم و حال بچه هم فقط بدتر شده است، باید از همان اول میآمدیم تهران.
هفت بعدازظهر، بیمارستان مصطفی خمینی
مرد جوانی با یک بغل پتو و بالش از خیابان میگذرد و روی چمنهای زمین سبز کوچک روبهروی بیمارستان مینشیند، پنج نفر اعضای یک خانواده از شوش دانیال به تهران آمدهاند تا برادرشان را که آسم و ناراحتی قلبی دارد در بیمارستان بستری کنند، فلاسک و چادر و سبد پیکنیک توی صندوق عقب ماشینشان دارند و ظرف و اجاق خوراکپزی.
مرد جوان میگوید یک هفته است که توی ماشین میخوابد، برادر دیگرشان همراه بیمار است و همسرش، پدرش، و دو پسرعموی دیگر هم همراهشان هستند.
رد سرخ گردوخاک توفان چند روز پیش تهران هنوز روی ماشینشان باقیمانده است و میگویند آمدهاند تهران چون رئیس بیمارستان مصطفی خمینی از آشناهایشان است و وقتی پرونده بیمار را دیده گفته بهتر است جراحیها در تهران انجام شود.
بعد از یک هفته دو پسرعمو قرار است امشب برگردند به شهرشان، سه نفر دیگر همچنان در تهران میمانند، تا دوره فعلاً دوهفتهای نقاهت بیمارشان تمام شود و با همان ماشینی که او را به تهران آوردهاند به شهر خودشان برگردند. تا آن روز، شبها زیر درختهای توت چادر میزنند و میگویند تنها هم نیستند. خانوادههای شهرستانی دیگری هم هستند که کمکم با تاریک شدن هوا چادرهایشان را باز میکنند و گاهی دیگران را در غذایی که همین جا، پشت در بیمارستان درست میکنند، شریک میکنند.
هشت و نیم شب، بیمارستان قلب دکتر شریعتی
نهتنها روی تمام نیمکتها کسانی هستند که با ساک و کفشهای کنده دراز کشیدهاند، کنار جدولکشیها هم چندنفری زیرانداز انداختهاند و نشستهاند یا چرت میزنند.
یک خانواده خوششانستر هم هست که چون سه روز است در بیمارستان ماندهاند توانستهاند زیراندازشان را زیر تنه درخت روی چمنهای بیمارستان پهن کنند.
از فریدونکنار آمدهاند، و سه شب است که روی همین چمنها خوابیدهاند، خواهر خانم در بیمارستان بستری است، چون امروز صبح جراحی شده دخترش که تا دیشب روی همین زیرانداز میخوابید امشب میتواند به عنوان همراه در اتاق مادر بماند، خاله و شوهرخاله اما همچنان زیر آسمان هستند.
با اینکه کسی را در تهران ندارند اما میگویند پزشکان و امکانات بیمارستان قلب به زحمت و دردسر آمدن به اینجا میارزد، تازه فقط همان یک بیمار را که نداشتهاند.
مرد هم امروز در مطب دکتر بوده است. میگویند برای یک مشکل قلبی، نوبت ویزیت بعدیاش هم یک ماه دیگر است، تازه اگر هفته آینده خواهر همسرش را مرخص کنند، مرد باید دوباره چهار هفته دیگر به تهران برگردد. معلوم است که به پزشک گفتهاند که راهشان دور است و در تهران کسی را ندارند اما خودشان هم میگویند که تقصیر پزشک نیست، مطب پر از بیمار بوده است و کار دیگری به جز منتظر ماندن نمیشود کرد، همین که توانستهاند نوبت دیگری بگیرند و امروز هم پزشک را دیدهاند خوشحالاند.
شکایتشان فقط از این است که هر روز میبینند بعضی خانوادهها باید اجساد عزیزشان را تحویل بگیرند و از بیمارستان بروند. «روزی چند بار حیاط بیمارستان را صدای جیغ و گریه برمیدارد، این مردهها را که اینطور از جلوی ما میبرند آدم دلش آشوب میشود و فکر میکند تهران ماندن که کاری ندارد، فقط فامیلمان را زنده بهمان برگردانند، خودش جای شکر دارد.»
ساعت ده شب، بیمارستان کودکان دکتر مفید
مرد با لباس کردی و زن با لباس چهارخانه همراهان بیمار روی تاب نشستهاند، پسرشان سهساله است با مشکل کمکاری تیروئید و سنگ کلیه، سه شب گذشته را در بیمارستان بوده است و تا یک هفته دیگر هم باید بماند.
همین که توانستهاند در بیمارستان تختی برای کودکشان پیدا کنند خوشحالاند. همین که کودکشان از دو روز قبل تا به حال بهتر شده راضیشان میکند.
میگویند حراست بیمارستان اواخر شب پدرهایی را که روی نیمکتهای حیاط چرت میزنند بیدار میکند و میخواهد که بیمارستان را ترک کنند.
اطراف بیمارستان مفید، نه پارک و فضای سبزی هست نه پیادهرو آنقدر خلوت است که بشود چادر را توی آن بر پا کرد، خانوادهها چادرهایشان را در کوچههای اطراف زدهاند اما میگویند مثلاً همین دیشب یکی از همسایهها یک سطل آب از پنجره خانهاش روی چادرشان ریخته است.
با این حال کار دیگری نمیشود کرد. متخصصهای کودکان کماند، در شهرستانها که تعدادشان کمتر هم هست. برای همین به توصیه آشناها به تهران آمدهاند حتی در همین هوای خراب تهران که یا آنقدر گرم است که نمیشود تحملش کرد یا بادهایش آنقدر تند است که در حیاط بیمارستان هم درخت بزرگی را از ریشه درآورده و مردم را به وحشت انداخته، زیر آسمان خدا ماندن را به جان خریدهاند که کودکشان را سالم برگردانند، هرچند که میگویند تازه بعد از ترخیص هم باید هفتهای یک بار به تهران برگردند که پزشکان وضعیت بیمار را تحت نظر داشته باشند.
البته احتمالش کم است که آن آقای دکتری که فکر میکرد با رفتن به شهرستان فرصتهای زندگیاش را از دست میدهد در جریان تعداد زیادی از گرفتاریهای اینچنینی باشد اما کسانی هم هستند که از وجود این مشکل آگاهاند.
کلانشهر، قبله آمال بیمار و پزشک
چرا بیماران و خانوادههایشان در تهران سرگردان میشوند، آن هم در حالی که بسیاری از بیمارستانهای عمومی تهران همواره با مشکل پذیرش بیشتر از ظرفیت بیماران روبهرو هستند؟
دکتر احمد آریایینژاد عضو کمیسیون بهداشت مجلس میگوید اشکال در این است که همه چیز را در مرکز متمرکز کردهایم: «مهمترین علت حضور تعداد زیادی از بیماران شهرهای دیگر در تهران و شهرهای بزرگ این است که ما همه چیز را در شهرهای بزرگ متمرکز کردهایم، عدهای تصور میکردند که اگر جمعیت در یکجا متمرکز باشد خدماترسانی به آن جمعیت آسانتر و ارزانتر خواهد شد. اما این تمام موضوع نیست، خدماترسانی در حوزه سلامت باید ارزان و آسان باشد اما وقتی کسانی را وادار میکنیم که از محل زندگیشان دور شوند که خدمات سلامتی دریافت کنند حق آنها را نادیده گرفتهایم، ضمن اینکه هزینههای زیادی هم به کشور و خانوادهها تحمیل کردهایم، رفتوآمد در جادههای بینشهری علاوه بر اینکه از نظر ایمنی چندان مطلوب نیست، گران هم هست، ترافیک بینشهری را سنگین میکند و برای محیط زیست هم زیانبار است. در صورتی که عدم تمرکز امکانات میتواند بسیاری از مشکلات را کم کند و مانع بروز مشکلات جدیدتر هم بشود.»
دکتر حسین کرمانپور مدیر درمانگاه اورژانس بیمارستان سیناست، همراهان در راه مانده را اغلب جلو در بیمارستانها دیده است و میگوید اشکالاتی که چنین وضعی را به وجود آورده است یکی دو تا نیست.
«گاهی کمبود تخت باعث میشود که بیماران و خانوادههایشان معطل شوند، این مشکل به خصوص در تهران که اکثر بیمارستانها بیشتر از 100 درصد ظرفیت بیمار پذیرفتهاند، وجود دارد. وقتی بیمارستان به بیمار میگوید مثلاً دو روز دیگر برای شما تخت خالی خواهیم داشت، بیمار به خصوص اگر از شهرستان آمده باشد ترجیح میدهد که آن دو روز را به هر راهی که شده در تهران بگذراند تا بتواند از خدمات بیمارستانی استفاده کند. البته جای تاسف است که در تمام ایران مردم فکر میکنند همه امکانات و متخصصان در تهران هستند، بعد در شهرستانها مثلاً بیمارستان با 160 تخت تنها از 30 درصد ظرفیتش استفاده میکند.
صداوسیما و رسانههای ما هم مقصر هستند که فقط پزشکان تهرانی را مطرح میکنند، رسانهها بیشتر به این دلیل به سراغ پزشکان ساکن تهران میروند که آنها در دسترستر هستند، اما مثلاً پیدا کردن یک پزشک خاص در شهرستان میتواند زمانبر باشد، در مقابل مردمی که مخاطب هستند تصور میکنند کسانی که در رسانهها مطرح میشوند حتماً بهترینها در رشته خودشان هستند، در نتیجه رسانهها برای آنها شهرت کاذب ایجاد میکنند.»
کرمانپور البته گلایه دیگری هم دارد: «متاسفانه بعضی پزشکان به بیمارشان به چشم درآمد نگاه میکنند، اگر درمان برایشان پولساز باشد حاضر میشوند در دهکورهها هم طبابت کنند اما اگر درمان برایشان دردسرساز باشد ترجیح میدهند به سمت آن نروند.»
تهران البته به جز جاذبه برای بیماران برای پزشکان هم جاذبه دارد، به غیر از فراهم بودن امکانات و در دسترس بودن داروها عوامل جذاب دیگری هم وجود دارد.
نمونهاش در مورد دندانپزشکان قابل مشاهده است. باقر شهنیزاده رئیس انجمن دندانپزشکان عمومی ایران میگوید: «قاعدتاً باید به ازای هر سه هزار نفر یک دندانپزشک وجود داشته باشد اما در تهران به دلیل بالا بودن توان اقتصادی مردم برای پرداخت هزینههای دندانپزشکی برای هر هزار نفر یک دندانپزشک وجود دارد.»
شهرهای کوچک در فقر پزشک و تجهیزاتاند
شاید برخی بیمارانی که از تهران سر درمیآورند صرفاً با توصیههای شخصی و به دنبال متخصصان مشهور آمده باشند اما کمبود متخصص در بیمارستانهای شهرستانها چیزی نیست که بشود آن را نادیده گرفت. نمیشود گفت همه مردم تنها به دنبال پزشکان سرشناس به تهران و شهرهای بزرگ میآیند. نمایندههای مجلس مدام در تذکرهایشان به وزیر بهداشت از نبود امکانات در بیمارستانهای شهرهای کوچک شکایت دارند.
نمونهاش کمبود متخصصهای جراحی کودکان است. دکتر احمد خالقنژادطبری رئیس انجمن جراحان کودک ایران شاهد مثال خوبی در این مورد است که میگوید: «طبق استانداردهای بینالمللی به ازای هر 500 هزار نفر باید یک جراح کودک تربیت شود. بر اساس این استاندارد، کشور ما در حال حاضر باید 150 جراح کودک داشته باشد در حالی که فقط 80 جراح کودک در کشور وجود دارد که 20 نفر آنها عملاً غیرفعال هستند. 10 استان کشور از داشتن جراح کودکان محروم هستند.»
طبق آمار وزارت بهداشت از این 80 جراح کودک هم 25 نفرشان در تهران ساکن هستند و این یعنی توزیع نامتعادل امکانات. 11 میلیون جمعیت تهران با 25 نفر متخصص جراحی کودکان و 64 میلیون نفر دیگر با 55 نفر باقیمانده!
این موضوع را میتوان در کنار نقلقولی از دکتر ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران گذاشت که میگوید: «اغلب پزشکان در مناطق دور از پایتخت وضعیت معیشتی خوبی ندارند بهطوری که برخی از آنها در روز دو نفر مریض هم برای ویزیت ندارند. با در نظر گرفتن اینکه تنها ۱۰ درصد پزشکان درآمد خوبی دارند و ۴۰ درصد میتوانند مخارجشان را تامین کنند اما ۵۰ درصد بقیه که اکثر آنها پزشکان عمومیاند دچار مشکل هستند، برخی افرادی که تحصیل در رشته پزشکی را تمام میکنند ترجیح میدهند بهجای رفتن به مناطق دورافتاده در شهرهای بزرگ به کارهایی غیر از پزشکی بپردازند.»
اما وقتی به گفته آریایینژاد، وزارت بهداشت به دلیل کمبود بودجه و اعتبارات حتی نمیتواند معیشت پزشکانی را که برای گذراندن طرح به شهرهای دورافتاده میروند تامین و برایشان رضایت شغلی ایجاد کند، نمیشود هیچ حقی به پزشکانی که حاضر به کار در مناطق دورافتاده نیستند نداد.
دکتر عبدالرحمان رستمیان، نماینده مجلس و پزشک بیمارستان مصطفی خمینی هم تاکید میکند که به هر حال در بیمارستانهای شهرستانها کمبود متخصص و کادر پزشکی است که باعث میشود وزیر بهداشت اعلام کند بیمارستانهای شهرستانها از تمام تختهای خود استفاده نمیکنند و زیانده هستند: «برخی رشتهها وجود دارد که تعداد متخصصانشان کم است، مثلاً متخصصان جراحی عروق، در بعضی از استانها اصلاً حضور ندارند. در مورد ارتقای سطح امکانات بهداشتی و سلامتی صرفاً ساختن ساختمان مطرح نیست، وقتی بیمارستان ساخته میشود باید برای کادر پزشکی و پرستاری و تجهیزات آن هم فکر کرد. اما از آنجا که اغلب نمیدانیم در کدام شهرستانها به چه تخصصهایی بیشتر نیاز داریم کمبود متخصص هم پیش میآید و همه بیماران به تهران یا شهرهای بزرگ دیگر ارجاع میشوند.
برخی تخصصها و امکانات هستند که برای ایجادشان نباید منتظر اطلاعات خاصی ماند، مثلاً در مورد امکانات مراقبت و درمان بیماران سرطانی، باید در هر استانی حداقل مرکز شیمیدرمانی و رادیوتراپی وجود داشته باشد که بیمارانی که بهطور مستمر در یک دوره زمانی به این امکانات نیاز دارند مجبور به سفر دائم به تهران یا شهرهای بزرگ دیگر نباشند.»
دکتر احمد آریایینژاد نماینده مردم ملایر در مجلس هم با تاکید بر اینکه تعداد متخصصان در کشور کم نیست، میگوید: «درست است که بسیاری از مردم به دنبال نیاز به خدمات تخصصی پزشکی به تهران میآیند اما معنیاش این نیست که تعداد متخصصهای تربیتشده ما بهطور عمومی کم است، مشکل ما بیشتر در این است که توزیع پزشکان در کشور مناسب نیست. دلیل این موضوع هم تنها به اینکه متخصصان نمیخواهند در شهرستانها کار کنند برنمیگردد، بیشتر مشکل ما در تامین متخصص این است که ما به درستی و بر اساس یک تعریف واحد نمیدانیم در کدام مناطق و به ازای هرچند نفر جمعیت به پزشک عمومی و متخصص نیاز داریم.
در مورد برخی بیماریهای کمیاب احتمالاً نیازی نیست که در هر منطقهای متخصص داشته باشیم اما در مورد بیماریهای شایع در مناطق مختلف باید برآوردهای لازم صورت بگیرد و بعد برای تامین پزشک اقدام شود.»
کرمانپور هم با گلایه از اینکه معمولاً اولین ورود تجهیزات پزشکی جدید به تهران است، میگوید: «اگر بخشی از این اولینها در استانها و شهرهای دیگر اتفاق بیفتد تا حدودی بار مراجعهها به تهران کمتر میشود، اما مشکل دیگر در اینجاست که سرمایهگذاران بزرگ حوزه سلامت هم در تهران متمرکز شدهاند، چون مردمی که در شهرستان حاضر به پرداخت مثلاً 100 هزار تومان هزینه امآرآی نیستند در تهران حاضرند برای خدمات مشابه حتی یک میلیون تومان هم پرداخت کنند. از این رو خیلیها علاقه دارند خدمات پزشکی را در تهران ارائه کنند.»
نظام ارجاع منطقی، راهحلی که اما و اگر دارد
بیشتر خانوادههایی که از شهرهای دیگر به تهران میآیند بدون توصیه پزشک، بدون هماهنگی با بیمارستان مقصد و اغلب به این دلیل که فکر میکنند در تهران شرایط درمانی بهتری برای بیمارشان وجود دارد حاضر میشوند سختی راه و دردسرهای اسکان در تهران و گرفتن نوبت ویزیت از بیمارستانها را به جان بخرند، رئیس درمانگاه اورژانس بیمارستان سینا گلایه دیگری هم دارد: «درست است که پزشکان متخصص کمتر تمایل دارند که در شهرستانها کار کنند، اما بخش زیادی از ارجاع بیماران به بیمارستانهای دولتی ناشی از چیزهای دیگری است، متاسفانه بیمارستانهای شهرستانها تمایلی ندارند که خودشان را با موارد سخت و دردسرساز درگیر کنند، برای همین اغلب بیماران بسیار بدحال با موارد پیچیده پزشکی را به تهران میفرستند. در حالی که معمولاً گفته میشود در بیمارستانهای دولتی آمار مرگومیر زیاد است، کسی به این موضوع توجه نمیکند که بیشتر مرگومیرها در این بیمارستانها به این دلیل است که موارد بسیار پیچیده و بدحال به این بیمارستانها فرستاده میشوند. چون بیمارستانهای شهرستان تمایلی ندارند که این بیماران را بپذیرند آنها را مدام به سطح بالاتر ارجاع میدهند، از شهر
به مرکز استان و از مرکز استان به مرکز کشور.»
دکتر رستمیان البته این مشکل را رد نمیکند و میگوید هرچند آماری در اختیار نداریم که بگوید واقعاً چه بیمارستانها و چه بیمارانی به دلیل اینکه موارد حاد یا پیچیدهای از بیماری را دارند به تهران ارجاع میشوند اما این مشکل وجود دارد: «البته در شهرستانهای کوچک و شهرها هم گاهی موارد خیلی پیچیده توسط پزشکان خود بیمارستان بررسی و درمان میشوند اما ممکن است این مشکل هم وجود داشته باشد که گاهی بیماران با موارد پیچیده به تشخیص پزشک به تهران ارجاع میشوند.»
اما آیا هیچ راهحلی برای مشکلات نظام ارجاع بیماران وجود ندارد؟ در سالهای گذشته تقریباً تمام دولتها تلاش کردهاند که مشکل نظام ارجاع را بهگونهای برطرف کنند. طرح پزشک خانواده یکی از جدیدترین طرحها در این زمینه است که هرچند به صورت آزمایشی در چند استان در حال اجراست اما به خاطر هزینههای بالایی که اجرای آن به نظام سلامت تحمیل میکند بعید است بتواند به همین زودیها به نتیجه برسد. کرمانپور میگوید: «اگر دولتها بتوانند این نظام ارجاع را یک بار برای همیشه سامان بدهند فقط پزشکان خانواده حق ارجاع بیماران به سطح بالاتر از خودشان را خواهند داشت، در نتیجه از حجم کاری پزشکان متخصص هم کاسته خواهد شد، اما به هر حال این طرح هزینهبر است. علاوه بر اینکه یکسری منافع مادی افراد، مانع اجرای آن میشود، دولتها هم برای برپا کردن آن باید هزینههای بسیاری بپردازند.»
نظام سلامت همواره از کمبود اعتبار ناراضی بوده است، حالا آیا باید صبر کرد تا بعد از حل مشکل کمبود اعتبار نظام سلامت مشکل حضور تعداد زیادی از بیماران شهرهای دیگر در کلانشهرها برطرف شود؟ دکتر رستمیان نظر دیگری دارد: «طرح تحول نظام جامع سلامت که در دستور کار مجلس قرار گرفته است اگر عملیاتی شود میتواند مشکلات زیادی را برطرف کند.
یکی از مشکلاتی که با اجرای این طرح حل میشود این است که دیگر بیماران در بیمارستان نیازمند حضور همراه نیستند و تمام وظایفی که قبلاً به عهده همراه بود، مثل گرفتن دارو یا جواب آزمایشها به خود بیمارستان واگذار میشود در نتیجه نیاز به حضور بستگان بیمار در اطراف بیمارستان کمتر میشود.
موضوع دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد، تعیین بیمارستانهای معین است. ساختار بیمارستان معین بر اساس محدوده جغرافیایی و نوع بیماری میتواند مشخص شود و منطق ارجاع بیماران از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر، از شهرهای بزرگتر به مراکز استان و در نهایت به کلانشهرها را مشخص کند. این طرح البته از مدتها قبل مطرح بوده و هیچ وقت بهطور کامل اجرا نشده است اما اگر بتوانیم آن را عملیاتی کنیم، هم میتوانیم نظام جامع اطلاعاتی در مورد شیوع بیماریها در مناطق مختلف داشته باشیم، هم تعیین کنیم که کدام مناطق به چه متخصصها و امکاناتی بیشتر نیاز دارند و هم اگر بیمارستانهایی هستند که از پذیرش برخی موارد خودداری میکنند آنها را شناسایی و عملکردشان را بررسی کنیم.
اگر طرح بیمارستانهای معین اجرایی شود، دیگر نیازی به این حجم از مراجعهها به بخش خصوصی هم نخواهد بود. البته ما همین حالا هم از بخش خصوصی تشکر میکنیم که بخشی از بار نظام سلامت را بر عهده میگیرد اما بخش خصوصی هزینه خدماتش را دریافت میکند و ما باید به افرادی که نمیتوانند این هزینهها را بپردازند فکر کنیم.»
راهحل موقت، مهمانسراهای بیمارستانی در دستور کار
فعلاً نه نظام معین به سرانجام مشخصی رسیده است و نه طرح پزشک خانواده آنقدر پیشرفت کرده است که بتواند ارجاع بیماران به شهرهای بزرگ را مدیریت کند، هنوز خیلیها فکر میکنند پزشکان خوب، متخصصان مشهور و دستگاههای پیشرفته فقط در تهران و برخی شهرهای بزرگ دیگر وجود دارد و در نتیجه به خصوص در تابستان که آسمان شب با مردم مهربانتر است و خبری از برف و باران نیست، هر شب مردمی هستند که جلوی در بیمارستانها در خیابان مانده باشند.
با همه اینها چه کاری میشود؟ آیا بیمارستانها نمیتوانند امکانات بیشتری در اختیار خانوادههای بیماران قرار دهند؟
اکثر بیمارستانها البته فضاهای سقفداری دارند که میتواند در موارد خاص برای اسکان افراد هم مورد استفاده قرار بگیرد اما حراست بیمارستانها اجازه حضور خانواده بیماران را در نمازخانهها یا سایر فضاهای سقفدار خالی بیمارستانها نمیدهد. میگویند علتش هم روشن است: «نمیتوانیم این مساله را کنترل کنیم، اگر اینطور به نظر برسد که مثلاً در نمازخانه بیمارستان تا صبح باز است خیلیها ممکن است خودشان را به عنوان بستگان بیمار معرفی کنند و بخواهند در نمازخانهها استراحت کنند. بیرون کردن این افراد یا کنترل ورود و خروج آنها برای حراست بیمارستان ممکن نیست.»
رستمیان میگوید علاوه بر اینکه نمیشود از بیمارستانها خواست که مثلاً نمازخانه خود را بهطور دائم در اختیار خانوادههای بیماران قرار دهند، فراهم کردن فضاهای دیگر برای اسکان خانوادههای بیماران وظیفهای نیست که بیمارستانها بخواهند آن را به دوش بگیرند: «نظام سلامت الان نمیتواند فراهم کردن چنین امکاناتی را در دستور کار قرار دهد، همین حالا بیمارستانهای ما نهایتاً میتوانند برای یک همراه بیمار که برخی وظایف را هم به عهده دارد، صندلی یا احتمالاً تخت فراهم کنند اما نمیتوان در شرایط فعلی از بیمارستانها توقع داشت امکان اسکان خانوادههای بیماران شهرستانی را برای مثال با ایجاد ساختمانهای جدا از بیمارستان فراهم کنند.
البته در بعضی بیمارستانها از جمله بیمارستان امام خمینی و یکی دو بیمارستان دیگر که بهتر است نام آنها برده نشود با کمک خیرین ساختمانهایی برای اسکان خانوادههای بیماران تدارک دیده شده است اما این یک رویه همهگیر نیست.»
مهمانسراهای بیمارستانی میتوانند گزینه خوبی برای اسکان خانوادههای بیماران شهرستانی در تهران باشند. شهردار تهران اخیراً خبر داده است که بعد از نشست مشترکش با وزیر بهداشت توافقی حاصل شده است که شهرداری تا پایان سال جاری برای بیمارستانهای دولتی مهمانسرا بسازد تا به گفته او «در پایان سال 93 هیچ بیمارستان دولتی نباشد که بیمار خارج از تهران پذیرش کند، اما مشکل تامین جا برای همراهان داشته باشد».
وقتی مشکلی به بزرگی سرگردانی چندین خانوار، که تعداد دقیقشان هم مشخص نیست، در کلانشهرها مطرح باشد شاید دیگر فکر کردن به اینکه قول ایجاد مهمانسراهای بیمارستانی تنها حضور بیماران در تهران را تسهیل میکند و مشکل را به شکل ریشهای برطرف نمیکند، بیانصافی به نظر برسد. ایجاد مهمانسراهای بیمارستانی حتی شاید بتواند در طولانیمدت مقدمهای برای توجه به توریسم بیمارستانی هم باشد، اما اگر این راهحل تنها مشکل تمرکز امکانات در شهرهای بزرگ را بار دیگر به حاشیه براند و از تاکید بر لزوم تجهیز مراکز بیمارستانی در شهرهای کوچک بکاهد، نتیجهای به غیر از ادامه روند نامناسب محرومیت مردم شهرهای کوچک از امکانات بهداشتی و خدمات سلامتی نخواهد داشت، آن هم در حالی که اصل نوزدهم قانون اساسی تاکید میکند تمام مردم ایران از هر قوم و قبیله و نژادی که باشند با هم برابر هستند و طبق اصل بیست و نهم قانون اساسی برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بیسرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل
درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یکایک افراد کشور تامین کند.
دیدگاه تان را بنویسید