تاریخ انتشار:
پیامدهای اجتماعی خشکسالی
به چاه اُفتادهها
فعالان محیط زیست، رسانهها، اقتصاددانان، شخصیتهای سیاسی و مدیران تنها کسانی نیستند که دغدغه مسائل محیط زیست و از جمله خشکسالی را در سر دارند. جامعهشناسان نیز به سبب ارتباط تنگاتنگ موجود بین نهادهای اجتماعی و فناوریهایی که بر محیط زیست تاثیر میگذارند، به تغییرات و بحرانهای زیستمحیطی واکنش نشان میدهند.
فعالان محیط زیست، رسانهها، اقتصاددانان، شخصیتهای سیاسی و مدیران تنها کسانی نیستند که دغدغه مسائل محیط زیست و از جمله خشکسالی را در سر دارند. جامعهشناسان نیز به سبب ارتباط تنگاتنگ موجود بین نهادهای اجتماعی و فناوریهایی که بر محیط زیست تاثیر میگذارند، به تغییرات و بحرانهای زیستمحیطی واکنش نشان میدهند. آنتونی گیدنز، جامعهشناس برجسته بریتانیایی، با اشاره به اینکه صنعت و فناوری مدرن در ارتباط با نهادهای اجتماعی متمایزی به وجود آمدهاند، معتقد است: «ریشهها و سرچشمههای اثرگذاری ما بر محیط زیست، جنبه اجتماعی دارند و بسیاری از پیامدهای آنها نیز اجتماعی است.» او در کتاب «جامعهشناسی»، همچنین فقر را یکی از عوامل اساسی تخریب محیط زیست میداند: «مردمانی که در فقر و فلاکت اقتصادی زندگی میکنند هیچ چارهای ندارند جز اینکه از منابع طبیعی محلی که در دسترس ایشان است، بیشترین استفاده ممکن را ببرند.» گیدنز به این ترتیب مسائل محیط زیست را از جهت پیامدهای اجتماعی آنها، مسائلی قابل توجه از منظر جامعهشناسی میبیند.
خشکسالی سامانه اجتماعی را تهدید میکند
این روزها که خشکسالی و بحرانی شدن وضعیت آب در ایران و بسیاری از دیگر نقاط جهان به مباحثی آشنا تبدیل شدهاند و نگرانی از تبعات خشکسالی در بین اقشار مختلف احساس میشود، میتوان پیش از شدیدتر شدن بحران طبیعی، اثرات اجتماعی آن را واکاوی کرد تا شاید بتوان برای پارهای از آنها چاره اندیشید. همانطور که بحرانی شدن وضعیت آب بر اثر عواملی اتفاق افتاده که جنبه اجتماعی هم دارند، تبعات این بحران نیز قطعاً جنبههای اجتماعی پررنگی خواهد داشت. البته این تبعات اجتماعی احتمالاً به صورت مستقیم رخ نمیدهند بلکه خود تحت تاثیر مجموعهای از عوامل اقتصادی و سیاسی ایجاد میشوند. بحرانی شدن وضعیت آب و خشکسالی پس از تعطیلی اجباری کشاورزی، صنعت و سایر مشاغل، نظام اجتماعی را هدف قرار میدهد. گیتی خزاعی، جامعهشناس، در یادداشتی که در روزنامه «قانون» منتشر شده، با اشاره به موضوع ذکر شده، مینویسد: «سامانه اجتماعی، مورد تهدید آشفتگیهای دامنگیر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ناشی از استقرار خشکسالی قرار خواهد گرفت.» او در این یادداشت بعضی از پیامدهای خشکسالی را که سامانه اجتماعی و فرهنگی ایران را تهدید میکند، برمیشمارد. از نظر این
جامعهشناس، تهدید امنیت ملی و گسترش ناامنی، افزایش تنشهای قومی و به خطر افتادن تمامیت ارضی، تضعیف هویت ملی و افزایش ازهمگسیختگی کلان اجتماعی، افزایش خشونت، توسعه تصاعدی فقر، تهدید عزت و غرور ملی بر اثر افزایش فقر، تضعیف اخلاق، اعتماد و کاهش سرمایه اجتماعی از پیامدهای خشکسالی خواهند بود که میتوانند سامانه اجتماعی و فرهنگی ایران را تهدید کنند. او در نهایت درباره مساله مهاجرت بر اثر کمآبی و خشکسالی نیز با اشاره به اینکه فقر آب و از دست رفتن زیستبوم در طول تاریخ همواره عاملی بوده که ساکنان یک سرزمین را به کوچ به سرزمینهای دیگر واداشته است، اظهار میکند: «در قرن بیست و یکم و با وجود دولت-ملتها کوچ سرزمینی محال است و شرایط سیاسی و ژئوپولتیک کشورها امکان کوچ را فراهم نمیکند. بنابراین، ملتهای تنگدست امروز محکوم به زیستن درون مرزهای سرزمین خود هستند. با افت ظرفیتهای تولید و نوآوری که از تبعات فقر و خشکسالی است، سطح دانش و توانایی فنی و علمی آن ملت نیز، که برای بقا در جامعه بینالمللی ضروری است، کاهش مییابد و موجب محدودیت امکان مهاجرت ملت تنگدستی میشود که در چنبره خشکسالی و فروپاشی سرزمین گرفتار
شدهاند. بنابراین ایران، تنها نقطه جهان است که در اختیار ما و فرزندانمان است. ناممکن بودن جابهجایی سرزمینی، گرچه عاملی محدودکننده است اما میتواند ما را به فهم ضرورت مراعات مولفههای لازم برای استمرار بقا هم برانگیزد.»
مردم مجبور میشوند مهاجرت کنند
اما اساساً امکان اینکه ایرانیان بر اثر بحران آب مجبور شوند به کوچ به سرزمینی دیگر یا مهاجرت فکر کنند تا چه حد واقعی است؟ اخیراً عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی و مشاور معاون اول رئیسجمهور، نیز دیدگاه خود را درباره این موضوع بیان کرد. او در نشست تخصصی کمیسیون اقتصادی بنیاد امیدایرانیان گفت: «اگر کاهش استحصال آب شکل نگیرد، باید 70 درصد مردم کشور را ترک کنند.» البته او نیز همچون گیتی خزاعی، امکان عملی کوچ را برای جمعیت ایران منتفی میداند. از سوی دیگر اظهارات کلانتری درباره لزوم ترک کشور توسط 70 درصد ایرانیان نیز با اعلام تردیدهایی از جانب سایر کارشناسان مواجه شده است. از جمله حبیبالله بیطرف، وزیر نیروی دولت اصلاحات، میگوید: «من این احتمال را بسیار ضعیف میدانم به این دلیل که به هر صورت ایران سالانه 130 میلیارد مترمکعب منابع آب تجدیدپذیر دارد. مهم این است که از این منابع درست استفاده شود. باید سیاستگذاری شود، دولت هم باید ابزار و امکاناتش را فراهم کند و مردم و دولت در پیشبرد سیاستها مشارکت کنند.»
با این حال حتی اگر احتمال تحقق پیشبینی عیسی کلانتری را درباره حادتر شدن وضعیت بحرانی آب و اجبار به ترک کشور بسیار ضعیف در نظر بگیریم، مهاجرت در درون مرزهای کشور بر اثر خشکسالی و کمآبی پدیدهای است که هماکنون نیز محقق شده است. مشاور معاون اول رئیسجمهور در این باره میگوید: «این پدیده همین الان اتفاق افتاده و آغاز شده است. شرق اصفهان الان خشکیده است، کشاورزی آن تعطیل شده است و مردم مجبور به مهاجرت شدهاند.»
ابوالفضل رضوی، معاون توسعه روستایی و مناطق محروم معاون اول ریاستجمهوری، نیز اخیراً اعلام کرد: «نزدیک به 33 هزار روستا و آبادی کشور تخلیه شدهاند.» او همچنین توضیح داد: «امروز 64 هزار روستا داریم که از این تعداد حدود 39 هزار روستا بالای 20 خانوار و بقیه زیر 20 خانوار است.» این آمار نشان میدهد بسیاری از روستاهای موجود نیز با جمعیت زیر 20 خانوار به شدت در معرض متروکه شدن هستند. مرتضی افقه، عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، هرچند در میل روستاییان به مهاجرت از روستا به شهر عوامل اجتماعی را بسیار موثر میداند، اما در میان محرکهای دیگر، نقش تغییرات اقلیمی و مسائل آب را هم نادیده نمیگیرد: «خشکسالی، بحران کمآبی و خسارتهایی که بخشی از آن به دلیل تغییرات اقلیمی و بخشی به دلیل توجه نکردن به این تغییرات، بیتدبیری و بد مصرف کردن آب است، باعث کم شدن منابع طبیعی و صدمه دیدن کشاورزی شده است. طبیعتاً روند مهاجرت هم ادامه پیدا میکند.» شاید این طور به نظر بیاید که یکی از عوامل مهاجرت روستاییان به شهرها این است که وضعیت کشاورزی و دامداری با وجود بحران آب تضعیف میشود و به همین علت روستاییانی که ممر اصلی درآمدشان
را تضعیفشده یا نابودشده میبینند، در جستوجوی شغل راهی شهرها میشوند، اما مساله به همین جا ختم نمیشود. فارغ از سرنوشت روستاهایی که جمعیتشان روز به روز کمتر میشود و حتی خالی از سکنه میشوند، روستاییانی که احتمالاً برای پیدا کردن شغل و رسیدن به زندگی بهتر راهی شهرها میشوند، با استقبال مناسبی روبهرو نخواهند شد. آخرین آمارهای رسمی از وضعیت بازار کار ایران نشان میدهد وضعیت اشتغال در بخش شهری به مراتب از این وضعیت در روستاها ناخوشایندتر است. طبق آخرین آمار سالانه اعلامشده مرکز آمار ایران، در حالی که در سال 93 نرخ بیکاری در بخش شهری معادل 6 /11 درصد بوده، در نقاط روستایی این میزان معادل 9 /7 درصد محاسبه شده است. این دو رقم نشان میدهد نرخ بیکاری در مناطق شهری ایران حدود 5 /1 برابر این نرخ در مناطق روستایی است. همچنین تعداد بیکاران در نقاط شهری کشور حدود دو میلیون نفر و تعداد بیکاران در نقاط روستایی بیش از 500 هزار نفر است. این دو آمار نیز گویای آن است که تعداد متقاضیان شغل در شهرها چهار برابر این میزان در روستاهاست. در این شرایط اگر به دلیل مشکلاتی چون مساله آب، مهاجرتهایی از روستا به شهر رخ دهد، این
مهاجرتها میتوانند به افزایش شدید عرضه نیروی کار در مقابل آهنگ کند رشد مشاغل شهری منجر شوند. طبعاً اثرات اجتماعی بعدی این بیکاریها، افزایش حاشیهنشینی و اشتغال به مشاغل کاذب و غیررسمی خواهد بود. این موضوع از آنجا اهمیت مضاعف پیدا میکند که به تبعات افزایش حاشیهنشینی هم اشاره شود. به عنوان نمونه، علیاصغر جهانگیری، رئیس سازمان زندانهای کشور، دیماه 1393 اعلام کرد: «افزون بر 75 درصد کسانی که در زندانها به سر میبرند حاشیهنشین شهرها بودهاند.» او گفت: «اکنون 9 میلیون نفر در حاشیه شهرها زندگی میکنند.»
البته مهاجرت بر اثر بحرانی شدن وضعیت آب تنها مهاجرت از روستا به شهر نیست. در صورت ادامه وضعیت بحرانی، امکان مهاجرت اجباری ساکنان برخی شهرها به شهرهای دیگر و حتی نیاز به تخلیه کامل برخی مناطق نیز مطرح است. محمدحسین کریمیپور، مشاور رئیس اتاق بازرگانی ایران و رئیس سابق کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی اتاق بازرگانی ایران، در راهحل هشدارآمیزی که برای مساله آب و بحرانی شدن وضعیت بهرهبرداری از چاههای آب ارائه میدهد، میگوید: اگر در ارومیه و تبریز ائمه جمعه و جماعات، نمایندگان مجلس و سایر متنفذان محلی راه افتادند، مردم را جمع کردند و به آنها گفتند که «به دلیل وضع منابع آبی، قرار است در آینده نزدیک آذربایجان خشک شود... قرار است شما از این شهر و روستا ریشهکن شوید؛ اگر میخواهید این اتفاق نیفتد، باید جمع شویم و 70 درصد چاهها را ببندیم» اگر این روز را دیدیم، مساله آب حل خواهد شد. او درباره وضعیت دریاچه ارومیه نیز هشدار میدهد: «حوضه آبریز ارومیه کاسهای است که دو ورودی (بارش مستقیم، روانآبها) و دو خروجی (تبخیر، برداشت انسانی) داشته است. ما آمدهایم سالی دو میلیارد مترمکعب آب اضافی از این کاسه برداشتهایم؛
این سیستم سالها این وضعیت را تحمل کرده و سرانجام اکنون وارد سیکل مرگ شده است. اگر سیکل مرگ تهاجمی شود، دو میلیارد مترمکعب نمک در معرض فرسایش باد قرار میگیرد؛ دو میلیارد مترمکعب گویا هفت برابر ذخیره نمک دریاچه آرال است. طغیان آرال قدرت تخریبی به اندازه 25 برابر قدرت تخریب بمب اتمی هیروشیما داشت و ماندگاری تخریبش هم از آن بیشتر بود. چون الان در هیروشیما زندگی به بهترین وجه جریان دارد، اما در حوضه آرال تا 100 سال دیگر گیاه نخواهد رویید.»
اعتراضهای اجتماعی
از نگاه برخی کارشناسان اگر پیشبینیهایی از این دست با تداوم وضعیت بحرانی بهرهبرداری از چاههای آب ادامه یابد، ممکن است تبعات اجتماعی بعدی از جمله اعتراضهای اجتماعی و حتی در وضعیت بدتر احساس تبعیض و تنشهای قومی را در پی داشته باشد. البته تا به حال نیز چند بار اعتراضهای اجتماعی مربوط به آب شکل گرفته است. تجمع مردم تبریز و ارومیه در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه که در سال 1390 شکل گرفت، چند تجمع اعتراضی به شکل زنجیره انسانی در اعتراض به انتقال آب کارون، تجمع مردم اصفهان در اعتراض به خشکی زایندهرود و تجمع کشاورزان شرق استان اصفهان در اعتراض به نرسیدن حقابه کشت به زمینهای کشاورزی که درگیری و آسیب رسیدن به تاسیسات آب را هم در پی داشت، از جمله این اعتراضها بودهاند. بعضی از این اعتراضها و سایر اعتراضهای مربوط به مسائل زیستمحیطی گاه رنگ تنشهای قومی و احساس تبعیض به خود میگیرد؛ از جمله اعتراضهای مربوط به ریزگردها در خوزستان.
نزاعهای مرگبار بر سر مایه حیات
تغییرات اقلیمی و بحران آب میتواند امنیت غذایی را هم به مخاطره بیندازد. البته ممکن است برخی بر این گمان باشند که ما هنوز تا رسیدن به چنین نقاط بحرانی فاصله زیادی داریم و بخشی از نتایج اجتماعی خشکسالی را بالقوه تلقی کنند، اما نیمنگاهی به اخبار حوادث اخیر ایران به خوبی گویای این است که با بحرانی شدن وضعیت آب، نزاعهای خشونتآمیز با موضوع آب جلب توجه میکنند که شاید به نوعی از نتایج بالفعل شده و قابل مشاهده بحرانی شدن وضعیت آب باشد.
چندی پیش، جعفر بدری، رئیس کل دادگستری لرستان، در جلسه کمیته حمایت قضایی در لرستان، هنگامی که به مساله خشک شدن رودخانه کشکان اشاره میکرد، اظهار کرد: «به علت خشکسالی و برداشت بیرویه آب، ما برای اولین بار شاهد خشک شدن این رودخانه هستیم و بحران آب به حدی است که در برخی مناطق، نزاع بر سر این مایه حیات، سبب قتل شده است.»
یکی از مصداقهای این اظهارات البته در شهرستان ایلام اتفاق افتاد. ماجرای خونبار این نزاع ساعت 10 یکی از شبهای آغازین خردادماه، بین دو کشاورز اهل روستای چالسرا واقع در پنج کیلومتری شهر ایلام رخ داد که قتل یک کشاورز و دستگیری دیگری را در پی داشت. طبق گزارش ایرنا، موضوع نزاع بر اساس تحقیقات اولیه و اعتراف صریح قاتل، زمان استفاده از آب برای انجام آبیاری زمین کشاورزی بود.
اما فقط کشاورزان نیستند که آب برایشان حکم حیات و فقدانش حکم مرگ باشد، دامداران هم برای ادامه فعالیت و تامین معیشت خود به همان اندازه به آب وابسته هستند. لاجرم نزاع بر سر آب در این پیشه نیز جای خود را در اخبار حوادث چندماهه اخیر پیدا کرده است. اواخر خردادماه، نزاع دستهجمعی بر سر آب دادن به گوسفندان در یکی از روستاهای شیروان به قتل یک نفر انجامید. البته طبق اعلامها، با بررسی ماموران مشخص شد که درگیری بین دو خانواده از اهالی یک منطقه رخ داده که از قبل با یکدیگر خصومت داشتهاند، اما به هر حال بهرهبرداری از آبگیری در منطقه برای دامها موضوع نزاع منجر به قتل بوده است. چنین حوادثی میتوانند نشانگر اهمیت یافتن بیش از پیش آب و بخشی از تبعات بحرانی شدن آن باشند.
سهم عوامل انسانی در مهار آثار تغییرات اقلیمی
در کنار توجه به این موضوع که عامل اصلی بحرانی شدن شرایط آب در ایران، علاوه بر تغییرات طبیعی، رفتار نادرست شهروندان عادی، گروههای خاص دارای امتیاز یا مدیریت ناکارآمد منابع بوده، ضرورت یافتن و اجرا کردن هرچه سریعتر راهکارهایی که اگرچه شاید هرگز نتوانند مشکل را به صورت کامل حل کنند، دستکم بتوانند رسیدن شرایط دشوارتر را به تعویق بیندازند، احساس میشود. اگر نگوییم همه، حداقل اجرای بخش مهمی از راهکارهای گذر از بحران، در گرو مشارکت اجتماعی و مستلزم آگاهی و همکاری مردم با مدیران در زمینه کاهش بهرهبرداری آب و مدیریت مصرف است. شاید تغییرات اقلیمی بحران مشترک کل کره زمین در سالهای جاری و پیش رو باشد، اما باید توجه کرد که فارغ از تفاوتهایی که از نظر میزان آسیبپذیری بین زیستبومهای مختلف جهان وجود دارد، عوامل انسانی متعدد از جمله توسعهیافتگی یا عقبماندگی کشورها، جمعیت مناطق و وضعیت رشد جمعیت، سیاستگذاریهای دولتی درباره مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست، رفتارهای اجتماعی و الگوی مصرف در مهار ضربههای ناشی از تغییرات اقلیمی سهم قابل توجهی ایفا میکنند. به نظر میرسد میل به کسب و اشاعه آگاهی در زمینه بحران آب و
تغییر روشهای استفاده از آب آرامآرام در بین مردم در حال شکلگیری است، هرچند با سرعتی نه چندان متناسب با سرعت حرکت بحران. گزارشها و برنامههای آموزشی در رسانهها و شکلگیری کمپینهایی مثل «یک قطره آب» در شبکههای اجتماعی و دست به دست شدن طرحها و مطالب مربوط به آب نشانگر شکلگیری میل به مشارکت در مردم است. البته به نظر میرسد هنوز ریشههای مشکل در این پیامها پنهان مانده و در پی آن راهکارهای چندان مناسبی برای اصلاح الگوی مصرف آب ارائه نمیشود. دعوتها برای آگاهی درباره مصرف آب بیشتر به توصیههایی درباره صرفهجویی در مصارف خانگی و بستن شیر آب محدود مانده است و همانطور که هادی خانیکی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: «زمانی که این مساله را در رسانهها دنبال میکنیم میبینیم که نخستین مقصران بحران آب «مصرفکنندگان بالای شهر» معرفی شدهاند! به طوری که مرتباً صدا و سیما و سایر رسانهها از طریق تبلیغات بر این موضوع تاکید میکنند که «در هنگام مسواک زدن و وضو گرفتن و... شیرآب را باز نگذارید!».»
در زمینه آگاهیبخشی درست و اتخاذ راهکارهای منطقیتر، علاوه بر بخشها و سطوح مختلف مدیریتی و اجتماعی، نهادهایی چون رسانهها نیز میتوانند با اتکا به سنت و فرهنگ چند هزارساله تقدس آب، سهم قابل توجهی ایفا کنند. این در حالی است که خانیکی میگوید: «در حال حاضر ما در حوزههای جامعهشناسی، مطالعات فرهنگی و رسانه هنوز بخشهای زیادی را برای مساله آب درگیر نکردهایم که بتوانند از سنت و فرهنگ ایرانی استفاده کنند تا آن قداستی را که آب در فرهنگ ما داشته و به عنوان یک ارزش بوده به هنجار اجتماعی بدل کنند.» او همچنین اظهار میکند: «در زمینه بحران آب، مدیران و مهندسان آب در ابتدا به سراغ جامعهشناسان رفتند تا به کمک آنان به ساختارها و نهادهای حل مساله بحران آب توجه کنند اما متوجه شدند که تنها از طریق جامعهشناسان مشکل بحران آب حل نخواهد شد و از این رو بر آن شدند از روانشناسان مدد بگیرند؛ تا آنان از طریق «روانشناسی اجتماعی» دلایل بحران و راهحلهای آن را جستوجو کنند؛ چرا که ما از زمینههای «گفتوگو» برای حل بحران آب بهره نگرفتیم.»
هادی خانیکی که بر اهمیت پرورش روزنامهنگاری اجتماعی و روزنامهنگاری کنشگر تاکید میکند، معتقد است: «نظارهگرهای حوزه آب باید به مشارکتکنندهها بدل شوند. در حوزه بحران آب و آسیبهای اجتماعی بحران آب میبینیم که بسیاری از افراد یا نهادها هستند که حرفهایی برای گفتن دارند اما میگویند کسی صدای ما را نمیشنود!» این مدرس رشته علوم ارتباطات اجتماعی اردیبهشتماه 94 نیز در نشست «آب، فرهنگ و رسانه» در دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: «پس از مساله هستهای، آب مهمترین چالش ایران در سال جاری است.» او در همین نشست به لزوم استفاده از توان سازمانهای مردمنهاد، ظرفیت رسانههای اجتماعی و همچنین رسانههای محلی برای جلب مشارکت مردم در مساله آب اشاره کرد.
در شرایطی که شاید رسانههای محلی بنا به دلایل مختلف نتوانند آنطور که باید و شاید نقش خود را در این زمینه ایفا کنند، رسانههای اجتماعی و شهروندان مختلف هرکدام با در دست داشتن یک تلفن همراه و عضویت در چند شبکه اجتماعی، اطلاعرسانی و نقشآفرینی در این زمینه را آغاز کردهاند هرچند به نظر میرسد آموزشهای بسیاری لازم است تا این فعالیتها در جهت شناخت ریشه بحران آب و همکاری در اعمال راهحلهای علمیتر و منطقیتر برای خارج شدن اجتماع از چاه بحران انجام شوند.
دیدگاه تان را بنویسید