شناسه خبر : 19410 لینک کوتاه

ارزیابی جمعیت غیرفعال در گفت‌وگو با وحید محمودی

بیکاران تنبل نیستند، ناتوان‌اند

وحید محمودی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران معتقد است: باید بررسی کرد چگونه می‌توان بنگاه‌ها را راه‌اندازی کرد که طول عمر بیشتری داشته باشند. باید مطالعاتی در این زمینه صورت بگیرد و حتی اگر قرار بر دادن تسهیلات به آنهاست یک ارزیابی از ظرفیت، بازار محصولات و دیگر موارد آنها داشته باشند.

ابراهیم علیزاده
مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور می‌گوید هرچند در کشورهای مختلف افرادی که شاغل هستند به طور میانگین سرپرستی 2 /2 افراد را بر عهده دارند اما در کشور ما هر فرد شاغل 6 /3 نفر را سرپرستی می‌کند. چرا چنین وضعیتی در ایران حاکم است؟ وحید محمودی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران برای ارزیابی این موضوع به ویژگی‌ها و کاستی‌های بازار کار ایران اشاره و خاطرنشان می‌کند که چه عواملی باعث شده‌اند تعداد نان‌خوران یا همان جمعیت غیرفعال و بیکار بیشتر از نان‌آوران باشد. از نگاه او، تنبلی عامل ورود نکردن اقشار مختلف به بازار کار نیست، بلکه ناتوانی آنها به معنای نداشتن مهارت، عاملی شده که اقشار مختلف از زنان گرفته تا جوانان تحصیل‌کرده نتوانند وارد بازار کار شوند و همچنان وابستگی مالی به درآمد سرپرست خانوار داشته باشند.
چرا در بازار کار ما، فشار تکفل بر دوش شاغلان نسبت به شاغلان دیگر کشورها بیشتر است؟
این موضوع، متاسفانه مشکل جدی در اقتصاد ماست. ما هم از نظر نسبت وابستگی اشتغال و هم از نظر وابستگی در صندوق‌های بازنشستگی با چنین مشکلی مواجه هستیم. در صندوق‌های بازنشستگی هم بحران وجود دارد و نسبت‌ها نگران‌کننده است. تنها نسبتی که کمی قابل‌تحمل به نظر می‌رسد، وابستگی در صندوق تامین اجتماعی است. این نسبت 5 /4 است و در بقیه صندوق‌ها این نسبت کمتر از یک است. نسبت وابستگی نشان می‌دهد مثلاً در تامین اجتماعی مستمری هر فرد بازنشسته، از حق بیمه پنج شاغل تامین می‌شود. این نسبت در منابع و مصارف صندوق تامین اجتماعی تعادل ایجاد می‌کند. اما وقتی مانند صندوق بازنشستگی کشوری یک نفر حق بیمه پرداخت می‌کند و یک نفر از این محل مستمری می‌گیرد، آن‌وقت این صندوق دیگر توان پرداخت مستمری ندارد. به همین دلیل سال به سال میزان وابستگی صندوق‌ها به دولت بیشتر می‌شود و حجمی که امسال در بودجه سال 96 برای این منظور اختصاص داده شده، تقریباً نزدیک به بودجه یارانه‌هاست. از طرفی ما با بحران نسبت وابستگی اشتغال مواجه‌ایم و از طرف دیگر بحران وابستگی در صندوق‌ها را شاهد هستیم. هر دو بحران به هم ارتباط دارند و ریشه آنها به توان یک کشور در ایجاد شغل برمی‌گردد. در مطالعه بریچ در سال 1960 موضوعی تحت عنوان 10‌درصدی‌ها مطرح شده که او می‌گوید در بنگاه‌های کوچک و متوسط 10 درصد بنگاه‌ها غزال‌ها و بقیه موش‌ها هستند. به عبارتی این 10 درصد توان اشتغال‌زایی بالایی دارند و بیش از 50 درصد اشتغال بازار را می‌توانند ایجاد کنند. ما در فضای اقتصاد صنعتی خودمان که موضوع را بررسی کنیم می‌بینیم تعداد غزال‌های ما کم است. یعنی تعداد بنگاه‌هایی که واقعاً توانایی ایجاد شغل داشته باشند، کم هستند و در مقابل تعداد بنگاه‌هایی که موش هستند (به این معنا که توان ایجاد شغل ندارند یا کم دارند) قابل‌توجه است و دادن منابع و کمک‌های بیشتر به آنها خیلی نمی‌تواند تحولی در حوزه ایجاد شغل ایجاد کند. این بنگاه‌ها یا باید از صنعت خارج شوند یا اینکه با دانش، ظرفیت و مدیریت جدید متحول شوند تا ارزش‌افزایی لازم را داشته باشند. در این صورت یا باید به غزال تبدیل شوند یا اینکه برای یک دوره بلندمدت بتوانند شغل‌های خود را حفظ کنند.

بالاخره هر اقتصادی به موش‌ها هم نیاز دارد. آیا این‌طور نیست؟
بله، نیاز دارد اما بحث بر سر این است که باید بنگاه‌های با توان اشتغال‌زایی بیشتر را شناسایی کنیم. نکته مهم این است که ما باید ببینیم یک بنگاه چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا بتواند مشاغل را حفظ کند. جالب است ما در یک بررسی در حوزه اقتصاد صنعتی کشور خودمان گاه به این نتیجه رسیدیم که در اقتصاد ما اگر محدودیت هم وجود داشته باشد، آن محدودیت به افزایش بهره‌وری بنگاه کمک می‌کند. این برای ما جای سوال داشت که چطور محدودیت می‌تواند کمک‌کننده باشد؟ اما وقتی مطالعه و دقت بیشتری کردیم متوجه شدیم در صنایعی که خوشه‌های صنعتی و پلت‌فورم تعریف‌ شده و زیرساخت‌ها فراهم شده این بنگاه‌ها می‌توانند بیشتر موفق باشند تا اینکه فردی یا گروهی بر اساس تشخیص خودش بخواهد کسب‌وکاری راه‌اندازی کند. در کشورهای در حال توسعه بنا به همان ضعف قابلیت انسانی که وجود دارد، نقش دولت پررنگ می‌شود تا پلت‌فورم‌ها ایجاد شوند و نقشه راه را در اختیار متقاضیان بگذارد و دانش فنی را در اختیار آنها قرار دهد. نکته دیگر امید به زندگی در صنعت است.
از طرفی ما با بحران نسبت وابستگی اشتغال مواجه‌ایم و از طرف دیگر بحران وابستگی در صندوق‌ها را شاهد هستیم. هر دو بحران به هم ارتباط دارند و ریشه آنها به توان یک کشور در ایجاد شغل برمی‌گردد.

باید بررسی کرد چگونه می‌توان بنگاه‌ها را راه‌اندازی کرد که طول عمر بیشتری داشته باشند. باید مطالعاتی در این زمینه صورت بگیرد و حتی اگر قرار بر دادن تسهیلات به آنهاست یک ارزیابی از ظرفیت، بازار محصولات و دیگر موارد آنها داشته باشند. ما باید انتظار داشته باشیم که این بنگاه، یک عمر معقولی داشته باشد. مثلاً در کشور آلمان بنگاه‌های کوچک و متوسط که عمدتاً هم بنگاه‌های خانگی هستند بالای 100 سال عمر می‌کنند. اما وقتی ما تجربه بنگاه‌های زودبازده در دوره آقای احمدی‌نژاد را مرور می‌کنیم، به وضوح با پدیده جوانمرگی بنگاه‌ها مواجه می‌شویم. این بنگاه‌ها پس از چهار، پنج سال فعالیت از بین رفته‌اند. وقتی بنگاه توان حیات ندارد، توان ایجاد شغل هم ندارد. اشتغالی هم که ایجاد می‌کند، اشتغال پایدار نیست و شاغلان آن، ظرف چند سال به خیل بیکاران می‌پیوندند. خب، شما از یک طرف اشتغال ناپایدار ایجاد می‌کنید و ورودی‌های شما به عبارتی موش‌ها هستند و از طرف دیگر، ترکیب جمعیتی و موج جمعیتی دهه 60 و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و هجوم به بازار کار را هم اضافه کنید و در کنار اینها، از سوی دیگر ضعف نظام آموزش عالی را در نظر بگیرید. هر فردی باید دانش، تجربه، مهارت، بانک‌پذیری و توانمندی ورود به عرصه کار را داشته باشد. بانک‌پذیری به این معناست که توانایی دریافت وام از بانک را داشته باشد تا بتواند این تسهیلات بانکی را به ثروت، اشتغال و درآمد تبدیل کند و هم خودش و هم افراد دیگر از مواهب این وام و کسب‌وکار بهره‌مند شوند. به طور طبیعی وقتی نظام آموزش عالی و توانمندی ما ضعیف باشد، نرخ وابستگی هم بیشتر می‌شود و افرادی که به خانواده اضافه می‌شوند، وقتی که نه توانایی فردی دارند و نه زیرساخت‌ها برای آنها مهیاست، به طور طبیعی منتظر می‌مانند که سرپرست خانواده بتواند برای آنها درآمد تامین کند. خیلی از خانوارها که از نظر درآمدی شاید زیر خط فقر باشند، یک یا دو یا حتی سه نفر از فرزندان خود را به دانشگاه آزاد برای تحصیل می‌فرستند و از حداقل‌های زندگی خود هم می‌گذرند تا فرزندان آنها در دانشگاه آزاد تحصیل کنند و در واقع به نوعی دچار یک نوع‌دوستی موهوم می‌شوند که فکر می‌کنند فرزند آنها با رفتن به دانشگاه می‌تواند شغلی پیدا کند و باری را از دوش آنها بردارد اما وقتی که آن فرزند تحصیلاتش به اتمام می‌رسد مجدداً به خانه برمی‌گردد و بیکار می‌شود. هرچقدر هم که تحصیلات در نظام آموزشی ما بیشتر می‌شود شانس دستیابی به شغل هم کمتر می‌شود. اینها از یک‌سو و از سوی دیگر توجه کنید که اشتغال در هر اقتصادی با تولید می‌آید. بیشترین شغل‌ها را در حوزه خدمات می‌توان ایجاد کرد و سیاستگذاری اصولی داخلی و ایجاد فضای مساعد بین‌المللی باید دست به دست هم دهند تا شغل ایجاد شود. اما در اقتصاد ما محدودیت‌های بسیاری از جمله هزینه مبادله بالا بر بنگاه‌ها تحمیل می‌شود. برآوردها حاکی از 30 تا 35 درصد هزینه مبادله است که از بیرون به آن تحمیل می‌شود.

منظور شما از هزینه مبادله را در قالب یک مثال ملموس بفرمایید؟
به طور مثال شرکت هپکو که ماشین‌آلات سنگین تولید می‌کند قبل از تحریم از شرکت‌های مختلف بین‌المللی قطعات یا دانش فنی دریافت می‌کرد، خط اعتباری هم داشت و با یک نرخ قابل قبولی فاینانس می‌گرفت و می‌توانست خرید خود را انجام دهد تا بتواند چرخ تولیدش بچرخد. تحریم که اتفاق افتاد، فاینانس هپکو قطع شد، از آن‌سو، نیازمند این بود که قطعات مورد نیازش را وارد کند، برای اینکه واردات انجام دهد منابع مالی می‌خواست و برای تامین این خواسته خود به بانک‌های داخلی مراجعه کرد. بانک‌های داخلی با نرخ سود 23 یا 24 درصد منابع در اختیار هپکو قرار دادند، بعد برای انجام واردات این شرکت، محصولات مورد نیازش لازم بوده که چند دست بچرخد تا به دست آنها برسد و در نتیجه هزینه چند برابری برای انجام این کار بر هپکو تحمیل می‌شد و هنوز هم می‌شود. اینجا بالاخره فضای اقتصادی و رکود هم امکان تولید بیشتر را از آنها گرفته است و در نتیجه هپکو نمی‌تواند تسهیلات بانکی خود را بازپرداخت کند. در نتیجه باید تعدیل نیرو داشته باشد و تولیدش کاهش پیدا کند و اینها زنجیره‌ای است که به هم وصل هستند و اگر نتوانیم اینها را سامان‌دهی کنیم، آثار خودش را می‌گذارد. مشکلی که ما با آن مواجه هستیم این است که با موج جمعیت متقاضی کار مواجه هستیم و در کنار آن، منابع ما در هشت سال دولت سابق مشکل اشتغال ما را حل نکرد و در کنار اینها ورود با تاخیر متقاضیان به بازار کار باعث شده با حجم فراوان تقاضا برای شغل مواجه باشیم.
مشکلی که ما با آن مواجه هستیم این است که با موج جمعیت متقاضی کار مواجه هستیم و در کنار آن، منابع ما در هشت سال دولت سابق مشکل اشتغال ما را حل نکرد و در کنار اینها ورود با تاخیر متقاضیان به بازار کار باعثشده با حجم فراوان تقاضا برای شغل مواجه باشیم.

یکی از وزرای پیشین کار گفت بود که «برخی بیکاران حال کار کردن ندارند» و از سوی دیگر به نظر می‌رسد همچنان این دیدگاه در برخی از مسوولان وجود دارد که افراد در سن کار به نوعی تنبل هستند. فکر می‌کنید علت بیکار ماندن این اقشار واقعاً تنبلی است؟
شما به آمارهای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که نگاه کنید می‌بینید حدود 70 درصد بیکاران ما فاقد هرگونه توان و مهارت انجام کار هستند. ریشه مشکل در اینجاست. مهم نیست که تحصیلات دانشگاهی دارند یا ندارند، مهم این است که این افراد مهارت و توان حضور در بازار کار را ندارند. به نظر من، بیش از آنکه بحث تنبلی مطرح باشد، بحث ناتوانی مطرح است و این ناتوانی آنها را از حضور در بازار کار کشور منع کرده است. ضمناً یک فرد علاوه بر توانمندی فردی، توانمندی محیطی و اجتماعی هم باید داشته باشد. یکی از ابعاد توانمندی اجتماعی یا محیطی، دولت پاسخگوست. دولتی که توانمندی و تعهد این را داشته باشد که سازوکار و بسترهای لازم برای ایجاد شغل را مهیا کند و چون دولت، این توجه و توان را در عمل ندارد از منظر توانمندی، آن فرد احساس فقر و ناتوانی می‌کند. چون پاسخگویی لازم در حوزه دولت هم برایش وجود ندارد. عدالت یعنی همان‌طور که من می‌بینم و می‌شنوم، باید دیده و شنیده شوم و اگر دیده و شنیده نشوم برای من ناتوانی است. تا حدود زیادی مقصر این ناتوانی دولت‌ها هستند. بخشی از این ناتوانی هم البته فردی است. به هر ترتیب این ناتوانی، تنبلی هم به دنبال خودش می‌آورد. وقتی‌که انسان احساس ناتوانی کرد، شخصیت و حمیتش هم ضعیف می‌شود. توجه کنید امروز دیگر در حوزه‌های حمایتی، از فقر به بحث محرومیت رفته‌اند و ابعاد محرومیت را دارند نگاه می‌کنند. ناتوانی محرومیت‌های زیادی را در پی دارد. در مجموع ریشه مشکل را در ناتوانی انسانی باید دید.

در واقع سیاستگذار برای کاهش تعداد نان‌خوران باید به توانمندی افراد بیکار بپردازد.
برای اینکه حرف کلی نزده باشیم، همان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی یا مجموعه‌های سیاستگذار باید توجه کنند، یکی از حوزه‌هایی که در دنیا می‌تواند شغل ایجاد کند و نه‌تنها اشتغال به معنای خاص خودش داشته باشد، بلکه ابعاد دیگری از توسعه را هم پوشش بدهد بحث تامین مالی خرد است. ما با سیاست‌های تامین مالی خرد اگر این را به یک پلت‌فورم تبدیل کنیم و برای آن برنامه داشته باشیم و یک نظام کارآفرینی و ایجاد اشتغال شکل بدهیم که بر پایه تامین مالی خرد باشد، آن‌وقت زنان و جوانان که در این روش تامین مالی بیشتر مدنظر هستند به شغل خواهند رسید. آن‌وقت نه‌تنها این گروه شاغل می‌شوند و درآمد کسب می‌کنند بلکه می‌توانند در جامعه ایفای نقش کنند و از طردشدگی اجتماعی بیرون می‌آیند. ما تجربه‌های آن را هم داریم. برای مثال به تجربه توانمندسازی ایفاد در ایران نگاه کنید. حدود 60 درصد از رهبران گروه‌های شغلی که از طریق تامین مالی خرد در قالب طرح ایفاد کار می‌کنند، زنان هستند. زنانی که در گوشه خانواده نشسته بودند و نقشی نداشتند اکنون خودشان فعالیت اقتصادی به راه انداختند و افرادی را هم شاغل کردند. در شرایطی که در سیستم بانکی ما مطالبات معوق به بیش از 20 درصد می‌رسد، این نرخ در گروه‌های مورد اشاره فقط دو درصد است. اینجاست که عنصر اعتماد نقش‌آفرین است. ما در مقیاس کشوری می‌توانیم این را تجربه کنیم. در این شرایط یکی از مهم‌ترین پلت‌فورم‌ها ایجاد شغل از این طریق است. شما در خیلی از شهرستان‌های ما ملاحظه می‌کنید که اصلاً ظرفیتی وجود ندارد که کارخانه‌ای بزرگ به آنجا برود. اما ظرفیت این است که شما 50 واحد کوچک اقتصادی بر اساس استعداد آن منطقه، در آنجا ایجاد کنید.
در کشور آلمان بنگاه‌های کوچک و متوسط که عمدتاً هم بنگاه‌های خانگی هستند بالای ۱۰۰ سال عمر می‌کنند. اما وقتی ما تجربه بنگاه‌های زودبازده در دوره آقای احمدی‌نژاد را مرور می‌کنیم، به وضوح با پدیده جوانمرگی بنگاه‌ها مواجه می‌شویم. این بنگاه‌ها پس از چهار، پنج سال فعالیت از بین رفته‌اند.

بررسی وضعیت سهم شاغلان با بیش از 49 ساعت کار در هفته طی دوران فعالیت دولت یازدهم نشان می‌دهد این رقم از تابستان سال 92 تا تابستان امسال با 7 /2 درصد بهبود به 8 /40 درصد رسیده است. به نظر شما چه عاملی باعث این کاهش شد؟
چند دلیل دارد. یک علت مهم آن کاهش تورم است. هر فردی که مجبور می‌شود ساعت کاری خود را افزایش دهد برای این است که مسابقه‌ای شروع شده و در طول سه دهه گذشته تورم همیشه چهارنعل تازیده و مردم هم قدرت خریدشان کاهش یافته و نتوانسته‌اند درآمد خود را به هزینه‌هایشان برسانند و در نتیجه به سراغ شغل‌های دوم و سوم و بیشتر کار کردن رفته‌اند. وقتی که تورم کاهش پیدا کند، ذره‌ای از این فشار کاسته می‌شود. به قول فریدمن مسوول اصلی تورم دولت است اما این مردم هستند که باید تاوان خطای سیاستگذار را بدهند. حالا هرچقدر که کیفیت سیاستگذاری در حوزه‌های پولی و مالی بهبود پیدا کند و نرخ تورم کاهش بیابد، فشار روی خانوار هم کم می‌شود. از طرف دیگر بالاخره همین‌قدر که گشایش‌های اقتصادی صورت گرفته و اشتغالی که در دولت یازدهم به وجود آمده، توانسته فشارها را کمتر کند. وقتی هر خانواده‌ای تعداد شاغلان بیشتری داشته باشد که فشار اقتصادی بر روی سرپرست اصلی کمتر شود، آن فرد میزان ساعت کاری خود را به طور طبیعی کاهش می‌دهد.

البته در دولت یازدهم نرخ بیکاری افزایش یافته که این همزمان با افزایش نرخ مشارکت اقتصادی و افزایش تعداد شاغلان بود.
بله، این‌طور بوده و به همین دلیل وقتی به عمق این مساله نگاه کنیم می‌بینیم وضعیت همچنان نگران‌کننده است. شما در بخش‌های خدماتی خصوصاً بیمارستان‌ها نگاه کنید، این وضعیت وحشتناک است. با این حال وقتی حدود سه درصد از میزان مورد اشاره کاهش یافته، اگرچه این موضوع خیلی معنادار نیست اما یک جهت امیدوارکننده‌ای است که ما به سمت بهبود در حال حرکت هستیم و امیدواریم در آینده شاهد بهبود این شاخص باشیم.

در مجموع برای کاهش فشار بار تکفل بر روی دوش شاغلان چه توصیه‌هایی می‌توان به سیاستگذاران کرد؟
مهم‌ترین ضعفی که ما با آن روبه‌رو هستیم نداشتن برنامه‌های عملیاتی روشن برای ایجاد اشتغال در معنای وسیع و ناتوانی قابلیت فردی است که افراد گرفتار آن هستند. هم بازنگری در نظام آموزش ابتدایی و هم آموزش عالی ما ضرورتی غیرقابل انکار است و نهادهایی مثل فنی‌وحرفه‌ای و نهادهایی که می‌توانند توانمندی به افراد بدهند هم دارای اهمیت هستند. همان‌طور هم که عرض کردم مهم‌ترین مشکل بیکاران ما ضعف توانمندی یا نداشتن دانش و مهارت کافی است که به همین دلیل باید به سراغ بیکاران برویم. بالاخره در هر استانی مسوولانی هستند که می‌توانند این بیکاران را شناسایی کنند و بر اساس استعدادها و موقعیت‌های مکانی ارزیابی کنند چه اقداماتی می‌توان انجام داد. داشتن نهادهایی برای توانمندسازی افراد خیلی اهمیت دارد و لازم است سازمان مدیریت و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به این مهم بپردازند و بتوانند این پلت‌فورم‌ها را ایجاد و این افراد را آماده ورود به بازار کار کنند. حداقل می‌توانند همین گروه را که اعلام کرده‌اند بیکار هستند آموزش دهند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها