بررسی جمعیت دهه ۱۳۶۰ در گفتوگو با رئیس انجمن جمعیتشناسی ایران
موج بیبرنامگی روی هرم سنی دهه ۱۳۶۰
رئیس انجمن جمعیتشناسی ایران سیل جمعیتی دهه ۱۳۶۰ را حاصل سیاستهای فرزندآوری میداند که سالهای پس از انقلاب به دلیل جو خاص آن دوران تبلیغ میشد. به گفته محمد میرزایی سیاستمداران و برنامهریزان بر اساس سرشماری سال ۱۳۶۵ دریافتند اگر آهنگ رشد چهاردرصدی سالانه جمعیت کند نشود، تا سال ۱۳۸۵ جمعیت کشور به ۱۰۰ و در سال ۱۴۰۵ به ۲۰۰ میلیون نفر خواهد رسید. اگرچه میرزایی بهصراحت عنوان نمیکند اما بر اساس این گفتوگو درمییابیم تنها اقدام مثبت سیاستگذار همراهی با موج مردمی برای کاهش موالید بود. وگرنه موج جمعیتی دهه ۱۳۶۰ به حال خود رها شدند و زیرساختهای لازم برای این جمعیت هیچگاه در کشور شکل نگرفت.
رئیس انجمن جمعیتشناسی ایران سیل جمعیتی دهه 1360 را حاصل سیاستهای فرزندآوری میداند که سالهای پس از انقلاب به دلیل جو خاص آن دوران تبلیغ میشد. به گفته محمد میرزایی سیاستمداران و برنامهریزان بر اساس سرشماری سال 1365 دریافتند اگر آهنگ رشد چهاردرصدی سالانه جمعیت کند نشود، تا سال 1385 جمعیت کشور به 100 و در سال 1405 به 200 میلیون نفر خواهد رسید. اگرچه میرزایی بهصراحت عنوان نمیکند اما بر اساس این گفتوگو درمییابیم تنها اقدام مثبت سیاستگذار همراهی با موج مردمی برای کاهش موالید بود. وگرنه موج جمعیتی دهه 1360 به حال خود رها شدند و زیرساختهای لازم برای این جمعیت هیچگاه در کشور شکل نگرفت. وی میگوید تا سال 1400 این جمعیت بالاخره به دوره ثبات سنی 35 تا 50سالگی میرسند و احتمالاً مشکلات به هر نحوی که شده حل میشود. موج جمعیت دهه 1360بالاخره میگذرد. موجی که در هر دهه یک بحران داشته تا با چنگ و دندان از آب و گل دربیاید.
مساله افزایش جمعیت در دهه 1360 مسالهای است که همواره در ایران به آن توجه شده و ابعاد اجتماعی و اقتصادی این جمعیت همیشه مورد توجه بوده است. اما موج جمعیتی این دهه چگونه شکل گرفت؟
روند رشد جمعیت در ایران دارای افت و خیزهایی بوده است. تا قبل از سال 1345 سیاست کلی جمعیتی ایران سیاست افزایش موالید بود. تا سال 1335 میزان باروری کل (یعنی تعداد فرزندان زندهای که یک زن تا پایان سن باروری به دنیا میآورد) هفت بوده است که این یعنی هر زن طی دوره 20ساله باروری خود بهطور متوسط هر سه سال یک فرزند به دنیا میآورده. در سال 1341 هنگامی که برای نخستین بار مساله دخالت دولتها در تحدید موالید در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد ایران از جمله کشورهایی بود که با دخالت دولت در امر باروری و کاهش جمعیت مخالفت کرد. اما از سال 1345 به بعد بود که سیاستهای تنظیم خانواده در ایران پا گرفت و در همین سال معاونت بهداشت و تنظیم خانواده در وزارت بهداری شکل گرفت و فعالیتهای رسمی و دولتی تنظیم خانواده در ایران شروع شد. به این ترتیب سال 46 را میتوان سرآغاز برنامههای نوین تنظیم خانواده در ایران دانست. در همین سال حتی ایران بیانیهای در زمینه جمعیت امضا کرد و به سازمان ملل داد و به لیست کشورهایی پیوست که فعالیت تنظیم خانواده را آغاز کرده است.
در سال 1341 دولت وقت ایران مخالف دخالت دولت در کنترل موالید بود ولی از سال 1346 رسماً فعالیت در این زمینه را آغاز کرد. در این زمان چه اتفاقی رخ داد؟
در سال 1335 اولین سرشماری نفوس و مسکن انجام شد و آماری از میزان جمعیت به دست آمد. در سرشماری سال 1345 که دومین سرشماری کلی در کشور بود، افزایش جمعیت کشور به خوبی رصد شد و مسوولان دیدند رشد سالانه جمعیتی ایران به سه درصد رسیده و این رشد انفجاری است. در این دوره سیاستگذاران متوجه شدند باید سیاست افزایش جمعیت را متوقف و رشد جمعیت را متعادل کنند. هدفگذاری این بود که رشد جمعیت سهدرصدی سال 1345 در سال 1355(سرشماری سوم) به دو درصد برسد. اما سرشماری سال 1355 نشان داد برنامه تنظیم خانواده چنان که انتظار میرفته موفق نبوده و رشد جمعیت به 7 /2 درصدی رسیده و تنها 3 /0 درصد کاهش یافته است.
دلیل ناموفق بودن این برنامه چه بود؟
دلایل متعددی را میتوان برای این مساله در نظر گرفت. یکی از دلایل آن مقاومتهای عقیدتی فرهنگی بود. همچنین در این دهه بیشترین تاکید برنامه بر آموزش و بهکارگیری کادر پزشکی و پیراپزشکی و خدمات کلینیکی بود. در این برنامه کمتر بر درک و پیدا کردن راهحل برای مسائل و موانع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تحدید موالید تمرکز شده بود. در این دوره میزان باروری کل به 3 /6 رسید. برنامه تنظیم خانواده همچنان در حال انجام بود که سال 1355 موج انقلاب آغاز شد و با آغاز انقلاب و بعد از آن ورود به شرایط پس از انقلاب، برنامه تنظیم خانواده هم در ایران به فراموشی سپرده شد. یعنی ما بعد از یک دهه ناموفق کنترل جمعیت، وارد دهه خاص 1355 تا 1365 شدیم. دورهای که جو خاص حاکم بر کشور، میزان موالید را به طرز قابل توجهی افزایش داد. در این سال میزان باروری کل به 5 /6 رسید و رشد سالانه جمعیت 7 /2درصدی دهه قبل به 97 /3 رسید. یعنی چهار درصد! البته مطالعات نشان داد 8 /0 درصد از این رشد مربوط به مهاجران و آوارگان و پناهندگان بوده است. اما حتی اگر این 8 /0 درصد را هم کم کنیم، میبینیم رشد جمعیت (بدون احتساب مهاجران) 2 /3 بوده که از رشد انفجاری سالهای
قبل هم بیشتر بوده است.
سیاستهای مشوق فرزندآوری مانند سیاستهای کوپنی و جو خوشبینی سالهای اولیه انقلاب و وعدههای مختلف مسوولان در تامین رایگان نیازهای فرزندان و البته شروع جنگ تحمیلی از مهمترین دلایل افزایش زادوولد در دهه ۱۳۶۰ بود.
به شرایط خاصی اشاره کردید که منجر به افزایش تعداد موالید شد. این موارد چه بود؟
در سالهای اول انقلاب مساله کنترل جمعیت به فراموشی سپرده شد و سیاستهای کنترل جمعیت به محاق رفت. یکی از مهمترین علل افزایش زادوولد در این دهه، سیاستهای مشوق فرزندآوری بود که به ویژه در خانوادههای فقیر و بیبضاعت منجر به افزایش تعداد فرزندان میشد، مانند سیاستهای کوپنی. بر اساس این سیاست افرادی که تعداد فرزند بیشتری داشتند سهمیه غذایی بیشتری میگرفتند. جو خوشبینانه سالهای پس از انقلاب هم در افزایش موالید موثر بود. وعدههای مختلف، این انتظار را ایجاد کرده بود که دولت انقلابی نیازهای اولیه فرزندان را رایگان تامین کند. آب و برق و تحصیلات و بهداشت ارزان در کنار سیاستهای کوپنی یکی از عوامل مشوق فرزندآوری بود. از طرفی جو جنگ تحمیلی را هم نباید نادیده گرفت. در سالهایی که جنگ شروع شد این تصور وجود داشت که ایران جمعیت زیادی را در جنگ از دست داده و این جمعیت باید با فرزندآوری بیشتر جایگزین شود. زمان جنگ 250 هزار نفر شهید شدند. از نظر کیفی این افراد قطعاً بهترین جوانان و افراد ما بودند اما از نظر رقم اینگونه تصور میشد که کل جمعیت در حال از بین رفتن است! اما تبوتاب سالهای اول انقلاب که خوابید و سرشماری
سال 1365 که انجام شد افزایش یکباره جمعیت خود را نشان داد. در این دوره دولت دید چنین جمعیتی هزینه دارد و نمیتوان کشور را رایگان پیش برد.
یعنی بعد از آنکه موج جمعیتی دهه 1360 متولد شد، مسوولان و برنامهریزان متوجه بحرانی بودن افزایش جمعیت شدند؟
دقیقاً. چهارمین سرشماری عمومی کشور و نخستین سرشماری پس از انقلاب که انجام شد نشان داد تعداد جمعیت در ایران به حدود 50 میلیون نفر رسیده و با رشد سالانه و بیسابقه 2 /3درصدی در حال افزایش بود. با این رشد بیسابقه، جمعیت ایران هر 20 سال دو برابر میشد. یعنی اگر سیاستهای تنظیم خانواده شکل نمیگرفت و جمعیت کنترل نمیشد جمعیت ایران در سال 1385باید به 100 میلیون و در سال 1405 به 200 میلیون نفر میرسید. یعنی اگر با همان سیاستهای دهه 1360 پیش میرفتیم همین الان جمعیت ایران به جای 80 میلیون فعلی باید حدود 160 میلیون نفر میبود. این رشد بیسابقه سبب نگرانی در مورد آینده جمعیتی شد. در نتیجه مسوولان به فکر افتادند و مساله تنظیم خانواده در اولین برنامه توسعه پس از انقلاب جایگاه ویژهای یافت.
مساله این بود که جمعیتی به کشور وارد شد و فرزندانی متولد شدند که سیاستگذار برنامهای برای آنها نداشت.
دقیقاً همینطور است. من گفتم در یک دهه بعد از انقلاب سیاستهای کنترل جمعیت به محاق رفت. سیاستمداران ما در جو انقلاب بودند و مردم هم همینطور. نوعی خوشبینی در کشور شکل گرفته بود و انگار هیچ مشکلی وجود نداشت. اما تبوتاب اولیه انقلاب که خوابید ما تازه به این نتیجه رسیدیم رشد جمعیت نگرانکننده شده. همین نگرانیها سبب شد هم سیاستمداران و مراجع مساله کنترل جمعیت و جلوگیری از بارداری را بپذیرند و هم مقاومتهای عقیدتی سیاسی مردم به حداقل رسید. از طرف دیگر در سال 1345 که اولین برنامه تنظیم خانواده اجرا شد، زیرساختها ایجاد شده بود و این زیرساختها در سال 1365 به موفقیت سیاست کنترل موالید کمک کرد. از طرفی آگاهی عمومی هم افزایش یافته بود و مردم دیگر کمتر تمایل به تعداد بالای فرزند داشتند و بیشتر میخواستند فرزندانشان امکانات آموزشی و بهداشتی بهتری دریافت کنند. یعنی در سطح خرد و بین خانوارها هم این خواسته ایجاد شده بود. از طرفی بهداشت هم بهبود پیدا کرده و مرگ و میر نوزادان کاهش یافته بود. اینها همه دست به دست هم داد و باروری به میزان قابل توجهی کاهش یافت.
بحران جمعیتی دهه ۶۰ از سال ۱۴۰۰ به بعد بهطور فزاینده تعدیل میشود چون وقتی این موج جمعیتی به ۳۵ تا ۵۰سالگی برسند چه خوب و چه بد مساله اشتغال و آموزش و ازدواج را حل کرده. امیدواریم این موج به سلامت از این دوره بگذرد.
ببینید مساله متولدین دهه 1360 مساله بحرانی بودن شرایط این جمعیت است. این متولدین در هر دوره و دههای از زندگیشان با بحرانی مواجه بودند. یک دوره بحران تامین شیر این متولدین بود. بعد آموزش ابتدایی و متوسطه و آموزش عالی و اشتغال و ازدواج و مسکن و احتمالاً دست آخر هم مساله بحران سالمندی. شاید بتوان گفت در سالهای اولیه، این جمعیت سیاستگذاران و برنامهریزان را غافل کرد. اما متولدین این دهه الان بهطور متوسط 30 سال سن دارند. یعنی سیاستگذار 30 سال فرصت داشته برای این افراد برنامهریزی کند. مساله این است که چرا اقدامی برای جمعیت نشد؟ ما تشویق به فرزندآوری کردیم بدون آنکه برنامهای برای تأمین نیازهای آن داشته باشیم؟
کاملاً درست است. زنگ خطر بحرانی بودن این جمعیت همان سالهای اولیهای که متولدین دهه 60 به مدرسه رفتند زده شد. در فاصله سالهای 1360 تا 1370 تعداد دانشآموزان مقطع ابتدایی و متوسطه دو برابر شد و از 5 /7 به 15 میلیون نفر رسید. این در عرف بینالملل هم بیسابقه است که در 10 سال تعداد دانشآموزان یک کشور دو برابر شود. در همان مدت احتمالاً میدانید که مدارس ایران دوشیفته و سهشیفته و حتی در مواردی چهارشیفته شد. در برخی از مناطق مدارس یک روز در میان شده بود که پاسخگوی سیل جمعیت محصلان شود. دلیل این موضوع یکی افزایش بیسابقه جمعیت بود و دیگری افزایش پوشش ثبت نام و تحصیل. این هم خوب بود و هم بد. خوب بود چون مساله آموزش در کشور اولویت پیدا کرد. اما بد بود چون سیستم آموزشی جوابگوی این تعداد نبود. حتی من در خاطرم هست در جایی خواندم که مرغدانی را تبدیل به مدرسه کرده بودند.
خب نکته همین است. سیاستمداری که موج جمعیت را دید چرا کاری برای این جمعیت نکرد؟ غافلگیر شدن در دهه اول شاید پذیرفته شده باشد اما الان آن جمعیت وارد دهه سوم زندگیشان شدهاند.
کاملاً درست است. حدود یکپنجم جمعیت کشور ما متولدین دهه 60 هستند و همه در سن 25 تا 35سالگی قرار دارند. یعنی در سنی که نیاز به آموزش را دیگر تا حدودی پشت سر گذاشتهاند و وارد مرحله اشتغال، ازدواج و تهیه مسکن شدهاند. الان شما همین نرخ ازدواج را ببینید. میزان ازدواج به 16 در هزار رسیده این در حالی است که میزان ازدواج در قبل از این دوره هشت در هزار بوده است. این به دلیل بالا بودن تعداد متولدین دهه 60 است.
اما الان دیگر مساله آن میزان بالای رشد جمعیت نیست. چون به گفته شما نرخ باروری کاهش یافته و جمعیت کنترل شده. اما چرا دولتها در همه این سالها زیرساختی برای این سیل جمعیتی ایجاد نکردند؟
من آدم خوشبینی هستم و معتقدم تلاشهایی صورت گرفته و نمیشود همه تلاشها را نادیده گرفت. اما در کنار این تلاشها نابسامانی و سوءمدیریت هم وجود داشته است. موج بیبرنامگی روی این هرم سنی افتاده و این سیل جمعیتی در هر مقطع با مشکل مواجه میشود و این موج که از آن مقطع میگذرد مشکل حل میشود. مثلاً وقتی ما به اواخر دهه 1370 رسیدیم و این موج جمعیتی از مدارس ابتدایی گذشت میگفتند مدارس ابتدایی نفس میکشد. باید روی این موج متمرکز میشدیم اما نشد. آنطور که باید و شاید به نیازهای این جمعیت رسیدگی نشد. باید برای جمعیت فربه دهه 1360 بیش از اینها برنامهریزی میکردیم که نکردیم. قطعاً کوتاهی مدیریتی وجود داشته است و حتی در دهه 80 که زمان برنامهریزی برای این نسل بود با کمال تعجب سازمان برنامه و بودجه را منحل کردند.
سرشماری سال ۱۳۶۵ نشان داد جمعیت ما با رشد سالانه ۲ / ۳درصدی در حال افزایش است و با این رشد، جمعیت ایران هر ۲۰ سال دو برابر میشد و اگر سیاستهای تنظیم خانواده شکل نمیگرفت جمعیت ایران در سال ۱۳۸۵باید به ۱۰۰ میلیون و در سال ۱۴۰۵ به ۲۰۰ میلیون نفر میرسید.
شما آینده این موج جمعیتی را چگونه میبینید؟ یعنی قرار است این جمعیت کی این بحرانها را پشت سر بگذارد و بحران بعدی که باید در انتظارش باشد کدام است؟
ببینید متولدین این دهه هر دورهای با مشکلی مواجه بودهاند. الان وضعیت متولدین این دهه بحرانی است چون بخش اعظم جمعیت ما در سن جوانی است. تا سال 1400 متولدین دهه 1360 به سن 35 تا 50 سال میرسند. این بازه سنی، بازهای است که زندگی افراد در مقایسه با سن 20 تا 25سالگی به یک ثبات نسبی رسیده است. در دهه گذشته و فعلی تامین نیازهای این خیل عظیم جمعیت یک چالش اساسی بوده و حتی بحرانی است. چون اینها آموزش، اشتغال، ازدواج و مسکن میخواهند. اما وقتی این جمعیت به سن 35 تا 50سالگی برسند یکجوری با همه این مسائل کنار آمده. یعنی مساله اشتغال و آموزش و ازدواجشان چه خوب و چه بد حل شده. ما امیدواریم این موج به سلامت از این دوره بگذرد. پس بحران جمعیتی دهه 60 از سال 1400 به بعد بهطور فزاینده تعدیل میشود. ما الان وارد پنجره جمعیتی شدهایم. از این دوره به بعد ما باید امیدوار باشیم بتوانیم از پنجره جمعیتی خود بهترین بهره را ببریم. ژاپن، کره، سریلانکا همه کشورهایی هستند که از رسیدن به پنجره جمعیتی نفع زیاد بردهاند و امیدواریم پنجره جمعیتی بتواند تاثیر مثبت خود را بالاخره بر اقتصاد و توسعه کشور ما بگذارد.
شما چند عامل را در کنترل موالید موثر دانستید، سواد، کاهش مرگ و میر و سیاستگذاریها. از نگاه شما کدام یک از این عوامل در توقف رشد جمعیت موثر بود؟
در اینگونه تصمیمات اصل مردم هستند. تا یک جامعه نپذیرد تحدید موالید به نفع جامعه است، هیچ سیاستی نمیتواند در مورد مردم کارگر بیفتد. این خصوصیترین تصمیم افراد است. نه میشود کسی را مجبور به فرزندآوری کرد و نه مجبور به کنترل آن. در سال 1365 به بعد هم مردم به این نتیجه رسیدند دیگر نباید به رویه گذشته جمعیت افزایش پیدا کند. سیاستها و زیرساختها بعداً به کمک مردم آمد. یعنی مردم به واسطه افزایش آگاهی و از طرفی فروکش کردن جو تصور مجانی بودن همه چیز در اوایل انقلاب فهمیدند باید زاد و ولد کاهش یابد، در این زمان چون سیاستگذاران هم نگران رشد انفجاری جمعیت بودند سریع به کمک آمدند. پروفسور هاچینسون از استادان من بود و جمله معروفی داشت که همیشه میگفت مردم مسیر جمعیتی را خودشان پیدا میکنند اما دولتها باید کمکشان کنند.
این سوال را از این جهت پرسیدم که ببینم آیا سیاستگذار سدی در برابر جمعیت گذاشت یا خود مردم؟ چون میبینیم سیاستگذار برای سامان دادن به این جمعیت کاری از پیش نبرد. یعنی برنامهریزان در ایران اصولاً دیر به مسائل میرسند.
درست است. در کشور ما هم سیاستگذاران دیر به فکر کاهش رشد جمعیت افتادند اما خب بعد از آنکه متوجه انفجار جمعیتی دهه 1360 شدند اقدامات قابل توجهی کردند که باز هم تاکید میکنم نقش مردم در این میان انکارناشدنی است. تجربه دو قرن اخیر نشان داد تحولات جمعیتی همه تابع منحنی لجستیک است. یعنی تحولات جمعیتی مسیر تعادل را پیدا میکند و از یک تعادل به تعادل دیگر میرسد. ما از یک تعادل تاریخی در گذشته با تعداد موالید بالا و مرگومیر زیاد به یک زادوولد و مرگومیر پایین رسیدیم. در هر دو وضعیت رشد جمعیت اندک و متعادل است. پس وضعیت جمعیت خوب است اما مساله بحران جمعیت متولدین این دهه خاص و نیازهای آنان است که برای آن کار چندانی نشد و در مقطع فعلی باید برای تامین نیازهای مرتبط با اشتغال، ازدواج و مسکن آنان با جدیت بیشتری چارهاندیشی شود.
دیدگاه تان را بنویسید