آسیبشناسی افزایش جمعیت دهه ۶۰
گذر سخت از تونل باریک
تحولات جمعیتی دهه ۶۰ تاثیرات جمعیتی، اجتماعی و اقتصادی کوتاهمدت و بلندمدتی بر وضعیت کشور گذاشته و میگذارد. موالید این دوره همانند سیلابی است که برای بقا باید از تونل زندگی بگذرد ولی به دلیل تنگی تونل امکان گذر همه افراد به سلامت وجود ندارد.
تحولات جمعیتی دهه 60 تاثیرات جمعیتی، اجتماعی و اقتصادی کوتاهمدت و بلندمدتی بر وضعیت کشور گذاشته و میگذارد. موالید این دوره همانند سیلابی است که برای بقا باید از تونل زندگی بگذرد ولی به دلیل تنگی تونل امکان گذر همه افراد به سلامت وجود ندارد. تعداد موالید این دوره (سال 1358 تا 1367 یعنی اولین سال پس از پیروزی انقلاب تا سال پایانی جنگ و آغاز اجرای سیاست کنترل جمعیت) حدود 21 میلیون نفر است. رقمی 7 /1 برابر دهه قبل از آن و 5 /1 برابر دهه بعد از آن. 21 میلیون تولد در یک دهه و میزان موالید حدود 45 در هزار در این دوره بهطور قطع در محدوده سیاسی فعلی کشور بیسابقه بوده و امکان تکرار آن هم خیلی بعید به نظر میرسد.
متولدین دهه 60 و مشکلاتشان
این موالید براساس سن و جنس نیازهای خاص خود را دارند. بهطوری که در دوران نوزادی و طفولیت بیشتر به مسائل بهداشتی نیاز داشتند. اما در این مقطع به دلیل جنگ تحمیلی و مسائل و مشکلات بهداشتی میزان مرگومیر اطفال که یکی از شاخصهای مهم بهداشتی است با 7 /77 در هزار (سال 1365)1 خیلی بالا بوده است. این شاخص در سال 1395 به کمتر از یکسوم رسیده است. در این دهه امکانات بهداشتی و دسترسی به پزشک مخصوصاً پزشک اطفال و فراهم کردن شیرخشک برای متولدین این دهه با مشکلات بسیاری همراه بود. پس از آنکه این جمعیت نیازهای بهداشتی را پشت سرگذاشت، مساله نیازهای آموزشی آنها مطرح شد. در این دوره به دلیل افزایش شدید جمعیت دانشآموزی و کمبود فضاهای آموزشی مدارس دو، سه و حتی چهارشیفته به ارائه خدمات آموزشی مشغول شدند که اولین ضرر آن افت کیفیت آموزشی و محروم ماندن برخی افراد از آموزش همگانی است.
بعد از آموزش عمومی و ادامه تحصیلات تا سطوح عالی، مساله اشتغال، ازدواج و مسکن جوانان در صدر نیازها قرار گرفت. بازماندگان دهه 60 در سال 90 با حدود 17 میلیون نفر 23 درصد از جمعیت کشور را پوشش میدهند و در مقطع کنونی مساله اشتغال و ازدواج از اولویتهای اصلی دولت است. مشکلی که همچنان حلناشده باقیمانده است و سیاستمداران و برنامهریزان با آن دست به گریبانند.
توجه به نیروی انسانی و تلاش جهت برنامهریزی مناسب برای به کارگیری نیروی انسانی فعال بهویژه جوانان علاوه بر اینکه بحران بیکاری را کاهش میدهد بهعنوان مهمترین عامل رشد و توسعه محسوب میشود. توسعه اقتصادی هنگام شکوفایی جمعیت رخ میدهد. یعنی وقتی نسبت جمعیت در سن فعالیت (15 تا 64 سال) افزایش مییابد موهبتی است الهی که باید از آن استفاده کرد. اما عدم استفاده از این فرصت آن را تبدیل به تهدید میکند و باعث افزایش میزان بیکاری میشود. متاسفانه در دو دهه گذشته بهرغم افزایش جمعیت و ورود تعداد زیادی از جوانان به سن اشتغال، اشتغال متناسب با نیاز آنان ایجاد نشده و همین مساله به افزایش نرخ بیکاری دامن زده است. این رویه به گونهای پیش رفته که تعداد بیکاران بازمانده دهه 60 نسبت به دهه 50 به بیش از دو یا حتی سه برابر رسیده است. همچنین میزان بیکاری این نسل بیش از دو برابر میزان بیکاری کل است. این وضعیت در مورد زنان وخیمتر است. به گونهای که میزان بیکاری زنان کل و زنان بازمانده دهه 60، حدود دو برابر مردان متناظر است.
متولدین دهه 60 و مضیقه جنسیتی
افزایش بیرویه متولدین دهه 60 در کنار بیبرنامگی سیاستمداران برای خیل متولدین این دوره سبب شده موالید این دهه در هر دورهای با مشکل جدیدی مواجه باشند. یکی دیگر از مسائل و مشکلات نسل دهه 60 مشکل ازدواج و زناشویی است. متولدین این دهه نگاه سختگیرانه، سنتی و اسلامی-ایرانی در امر ازدواج دارند بهطوری که این نسل دوران گذار از نسل دهه پنجاهیها به دهه هفتادیها را تجربه کردهاند و برخی از آنان با عدم ازدواج نتوانستند با وضع جدید تطبیق پیدا کنند. یعنی اینکه ایدهآلهای سنتی و ایرانی دهه 50 را نمیتوانستند کامل کنار بگذارند و از طرف دیگر آسانگیریهای نسل 70 را هم نمیپذیرفتند. این مساله در کنار یک مساله جمعیتی دیگر به نام مضیقه جنسی که در ادامه توضیخ داده میشود باعث شده بازماندگان این نسل با وسواس همسر انتخاب کنند.
در مضیقه جنسی در امر ازدواج که با افزایش رشد جمعیت بهوجود میآید بخشی از جمعیت در صورتی که بخواهند ازدواج ایدهآل داشته باشند شانس ازدواج را از دست میدهند. دردهه 60 کشور رشد موالید و رشد جمعیت کمنظیر را تجربه کرده بهطوری که دختران دهه 60 به دلیل اینکه خیلی بیشتر از تعداد پسران یک گروه سنی بالاتر از خود بودند، اگر میخواستند با پسران دهه 50 ازدواج کنند، برخی از آنان شانس ازدواج را نداشتند الا اینکه با پسرانی ازدواج کنند که همسن خود یا حتی کوچکتر از خود باشند. این موضوع با ایدهآلهای دختران دهه 60 و با سختگیریهای آنان بهعنوان مساله اجتماعی نمود پیدا میکرد. این مساله ضمن اینکه باعث عدم ازدواج و افزایش تجرد قطعی شده که در ادامه به آن پرداخته میشود، اما در سالهای اخیر با آسانگیریهای دهه هفتادیها باعث شده فاصله سنی ازدواج بین مردان و زنان کاهش پیدا کند.
اختلاف سن زوجین که در سال 45 حدود 5 /6 سال بوده در سالهای اخیر به سه سال رسیده است. در حدود نیمقرن گذشته سن ازدواج مردان فقط حدود 5 /1 سال افزایش یافته در صورتی که این افزایش برای زنان حدود پنج سال بوده است. این اتفاق یک پدیده با برکت است که به همت بیشتر دهه هفتادیها مخصوصاً زنان به وجود آمده است. زنان دهه 70 از نظر پدیده جمعیتشناسی شانس بسیار بالایی برای ازدواج داشتند زیرا با کاهش رشد جمعیت از نیمه دهه 60 و سیاست کاهش جمعیت از سال 67 تعداد دختران دهه 70 اگر میخواستند با پسران یک گروه سنی بالاتر ازدواج کنند با تعداد پسران بیشتر از نسل خود روبهرو میشدند و شانس ازدواج آنها بیشتر میشد، از طرف دیگر چون بخشی از پسران دهه 60 با کاهش رشد جمعیت و کم شدن تعداد دختران یک گروه سنی پایینتر شانس ازدواج را نداشتند با آسانگیری دختران دهه 70 آنها هم شانس ازدواج را پیدا میکردند که این موارد باعث کاهش سن زوجین به سه سال یا کمتر شده است. از نظر اجتماعی کم شدن فاصله سنی ازدواج بین مردان و زنان باعث میشود مشاجرات خانوادگی و طلاق کمتر شود. سطح بیوه شدن زنان در سالخوردگی با توجه به اینکه امید زندگی زنان هم
بیشتر از مردان است کمتر شود و اختلاف سن پدر با فرزندان هم کاهش پیدا کند. پس این موضوع یک پدیده مثبت است.
تجرد قطعی در نسل دهه 60 به نظر میآید خیلی بیشتر از نسلهای پیشین باشد. تغییرات نسبت افرادی که ازدواج نکردهاند تا سال 75 دارای نوسان کم بوده و مقدار آن برای مردان حدود 1 /1 درصد و برای زنان 2 /1 درصد است. بعد از این سال بهطور مداوم تجرد قطعی شدیداً افزایش پیدا کرده است. روند افزایشی برای زنان طی حدود دو دهه گذشته تقریباً ثابت و بیش از 50 درصد بوده اما برای مردان رشد شتابنده بوده و در هر دوره افزایش پیدا کرده است.
در سال 90 حدود 8 /1 درصد از زنان و 8 /2 درصد از مردان هرگز ازدواج نکردهاند. این نسبت با رشد افزایشی شدید برای سال 95 به ترتیب 6 /2 و 3 /4 درصد پیشبینی شده است. رشد شدید تجرد قطعی در دوره 95-90 با حدود 42 درصد دو برابر دوره 85-75 پیشبینی شده است.
مساله اشتغال تا حدود زیادی پیشنیاز ازدواج و اینها هر دو پیشنیاز تهیه مسکن است. تازمانی که صنعت مسکن که با حدود 400 فعالیت دیگر در ارتباط است رونق پیدا نکند یافتن شغل هم رونق پیدا نمیکند. این کلاف باعث شده تامین اشتغال، ازدواج و مسکن این نسل پیچیده شود. از طرف دیگر نسل دهه 60 تا حدود دو دهه دیگر به سن سالمندی میرسد و چون حجم جمعیت آنها زیاد است نسبت سالمندان همانند همه کشورهای دیگر مخصوصاً کشورهای پیشرفته افزایش و کشور به اصطلاح جمعیتی سالمند میشود. سالمندان هم برای اینکه توانمند باشند نیاز به خدمات فراوان از جمله خدمات بهداشتی و بازنشستگی دارند. سالمندان زمانی میتوانند توانمند باشند که در دوران جوانی و میانسالی دارای شغل و موقعیت مناسب باشند که متاسفانه هنوز برخی دهه شصتیها این وضعیت را ندارند. انگار تونل زندگی نسل دهه 60 تا آخر تنگ و باریک است.
پینوشت:
1- بلادیموسوی، شاخصهای اجتماعی - اقتصادی زنان - ص 147.
دیدگاه تان را بنویسید