تاریخ انتشار:
بانکهای سرمایه آمریکا
بازگشت والاستریت
بانکهای سرمایه آمریکا یک بار دیگر امور مالی جهان را تحت سلطه میگیرند. هر چند این وضعیت لزوماً برای آمریکا خوب نیست.
تقریباً پنج سال پس از آن واقعه، اکنون بانکهای اروپا به زانو درآمدهاند و والاستریت دوباره جان میگیرد. دو بانک بزرگ سوئیس یعنی UBS و کردیت سوئیس که قبل از بحران به سرعت در حال توسعه بودند اکنون سرمایههای خود را از دست میدهند. رویال بانک اسکاتلند که زمانی کوتاه در زمره10 بانک بزرگ سرمایهداری جهان قرار گرفته بود اکنون تحت حمایت دولت بریتانیا قرار گرفته است. سهم بانکهای اروپایی از بازار بانکداری سرمایهای از زمان بحران یکپنجم کاهش یافته است و اکثر منافع به سمت غولهای والاستریت سرازیر شده است. جیپی مورگان، چیس، گلدمن و سیتیگروپ به تنهایی یکسوم از درآمدهای این صنعت را به خود اختصاص دادهاند. پس از بحران فقط دو بانک بزرگ اروپا یعنی بارکلی و دویچه بانک توانستند اندکی سهم خود را حفظ کنند. اما هر دو بانک در معرض مقررات سختگیرانه داخلی و جهانی قرار دارند و به نظر میرسد جاهطلبیهای جهانی آنها به بنبست رسیده باشد. اگرچه HSBC سهم خود در بازارهای بانکداری سرمایهای را افزایش داده است، هنوز از غولهای والاستریت بسیار عقبتر است.
برداشت درست آمریکاییان
صنعتی که والاستریت خود را در آن بالا میکشاند با آن چیزی که پنج سال پیش بر جهان مسلط بود، تفاوت دارد. درآمدها در سطح جهان 100 میلیارد دلار یا تقریباً یکسوم کاهش یافته است. بیکاری تشدید شده است و فقط در لندن 100 هزار شغل از بین رفت. حقوقها هم کم شده است. الزامات سرمایهای بالاتر و سایر مقررات پیچیده سودآوری صنعت را دچار فرسایش کرده است. درآمدهای نجومی بانکها در قبل از بحران و پاداشهای هنگفتی که به کارکنان پرداخت میشد دیگر هیچگاه تکرار نمیشود.
یکی از دلایل عملکرد بهتر بانکهای آمریکایی آن است که آنها درد را پذیرفتند و سعی کردند سریعتر آن را درمان کنند. مقامات آمریکایی به سرعت وارد عمل شدند. آنها بانکها را وادار کردند بدهیهای غیرقابل وصول را تمدید کنند و به سرعت سرمایه بیشتری جمعآوری کنند. بانکهایی که از این کار ناتوان بودند یا تمایلی به آن نداشتند و یا مانند گلدمن ادعا میکردند احتیاجی به کمک ندارند، فدرالرزرو آنها را مجبور کرد سرمایه بیشتری کسب کنند. در نتیجه بانکهای بزرگ آمریکا توانستند به سودآوری بازگردند، بدهی خود به دولت را پس دهند و به اقتصاد پول تزریق کنند. این کار به آنها کمک کرد در تجدید حیات اقتصاد مشارکت کنند تا بتوانند خود نیز وامهای غیرقابل وصول را وصول کنند. در مقابل بانکهای اروپایی مرتب ترازنامههای خود را کوچکتر میکنند و با سرمایه ناکافی لنگان لنگان پیش میروند. سیتیگروپ به تنهایی 143 میلیارد دلار از ضررهای وام را جبران کرده است. اما هیچ بانک اروپایی نتوانسته بیش از 30 میلیارد دلار سرمایه کنار بگذارد. دویچه بانک که اصرار داشت به نقدینگی بیشتر نیاز ندارد، سرانجام تسلیم واقعیتها شد و اکنون تلاش دارد تقریباً سه میلیارد
یورو سرمایه کسب کند.
برداشت درست اروپاییان
قانونگذاران اروپایی از دو جهت در سقوط بانکهایشان مقصر بودند. اول، آنها تعیین میکنند بانکها چه مقدار پاداش را میتوانند در مقایسه با حقوق پایه پرداخت کنند. دوم، آنها تلاش میکنند بانکها را وادار سازند سرمایه بیشتری نگه دارند و به این ترتیب شکست آنها را محتملتر میکنند. به عنوان مثال آنها سپردههای خردهفروشی را از تجارت کلیفروشی جدا میکنند. رویکرد اول احمقانه است. این کار هزینههای ثابت بانکهای اروپایی را بالا میبرد و انعطافپذیری آنها در کاهش مخارج را کاهش میدهد. بنابراین آنها در رقابت در آمریکا و بازارهای رو به رشد آسیا با رقبای خارجی خود دچار مشکل میشوند. چرا که آنها این آزادی را دارند تا حقوق را بر مبنای استعداد و توانایی پرداخت کنند. رویکرد دوم عاقلانهتر است. سوئیس و بریتانیا در پایان دادن به پرداخت یارانه به بانکهای بسیار بزرگ پیشرفت داشتهاند. سقوط اقتصاد ایرلند هشداری بود تا نشان دهد اگر دولتها مجبور به نجات بانکها باشند چه اتفاقی روی خواهد داد.
برخی بانکداران اروپایی چنین استدلال میکنند که این قاره به قهرمانان بانکداری سرمایهای نیاز دارد. با وجود این هنوز مشخص نیست آیا بنگاههای اروپایی یا مالیاتدهندگان از خرید و فروش وامهای مسکن آمریکایی سود خواهند برد یا خیر. در واقع این مالیاتدهندگان و سرمایهگذاران آمریکایی هستند که باید از سلطه چند بنگاه والاستریت نگران باشند. آنها با خطر لزوم بستههای نجات در آینده مواجه هستند. اگر رقابت در بانکداری سرمایه بیشتر شود به نفع مالیاتدهندگان و سرمایهگذاران خواهد بود. غولهای جدید والاستریت میگویند آنها توسط قوانین جدید بینالمللی تنبیه شدهاند. این قوانین آنها را ملزم میکند در مقایسه با بانکهای کوچک سرمایه بیشتری را نگه دارند چرا که این بانکها در صورت شکست اقتصاد را با خطرات بزرگتری مواجه میسازند. با وجود این اقتصاد معیار بسیار بزرگ و یارانههای غیرمستقیم بانکهای بزرگ هزینه نگهداری سرمایه را برای آنها پایین میآورد. افزایش سرمایه بانکهای بزرگ بیشتر از هر قانون دیگری برای حفظ ثبات نظام بانکی ضروری است.پنج سال پس از تابستان مخوف 2008، بانکهای بزرگ آمریکا دوباره به صحنه بازگشتهاند و این اتفاقی
خوشایند است. اما هنوز اقدامات بیشتری باید انجام گیرد تا والاستریت ایمن باشد.
دیدگاه تان را بنویسید