مروری بر اتفاقات اخیر بازار جهانی ارز
جنگ ارزی
بسیاری از مردم و دستاندرکاران بازارهای مالی در سراسر جهان با واژههایی مثل جنگ سرد یا جنگ علیه تروریسم آشنا هستند، اما طی هفتههای اخیر اصطلاح دیگری در بازارهای مالی رایج شده است که کمتر کسی با آن آشناست. این اصطلاح «جنگ ارزی» است.
سیاری از مردم و دستاندرکاران بازارهای مالی در سراسر جهان با واژههایی مثل جنگ سرد یا جنگ علیه تروریسم آشنا هستند، اما طی هفتههای اخیر اصطلاح دیگری در بازارهای مالی رایج شده است که کمتر کسی با آن آشناست. این اصطلاح «جنگ ارزی» است.
بعد از آنکه بانک مرکزی چین برای اولین بار در دو دهه اخیر اقدام به کاهش ارزش یوان کرد بسیاری از کارشناسان و رسانهها از این اقدام به عنوان جرقهای برای شروع دور تازهای از جنگ ارزی اشاره کردهاند. اما عدهای دیگر حرکت بانک مرکزی چین را یک اقدام حمایتی و تنها در راستای مقابله با افت رشد اقتصادی و کاهش میزان صادرات این کشور اعلام کردهاند.
اما به راستی جنگ ارزی چیست؟ چرا کشورها وارد این جنگ میشوند؟ نتیجه این رقابت چه میتواند باشد؟ چه کسانی در این جنگ پیروز میشوند؟
اصطلاحی شاعرانه یا پدیدهای خطرناک
اصطلاح جنگ ارزی بعد از آنکه گیدو مانتگا، وزیر سابق امور دارایی برزیل در جریان یک سخنرانی در سپتامبر سال 2010 از اجرای سیاستهای پولی انبساطی آمریکا انتقاد کرد، بر سر زبانها افتاد. در جریان این انتقاد مانتگا اعلام کرد کاهش ارزش دلار آمریکا منجر به واکنش مشابه دیگر کشورهایی خواهد شد که نمیخواهند مزیت صادراتی خود را از دست بدهند. اگرچه از آن زمان نزدیک به پنج سال میگذرد و حتی این روزها ارزش دلار افزایش داشته است اما بار دیگر اصطلاح جنگ ارزی بر سر زبانها افتاده است.
جنگ ارزی (Currency War) به وضعیتی اطلاق میشود که در آن تعدادی از کشورها جهت تحریک رشد اقتصادی خود اقدام به کاهش عامدانه ارزش پول ملی خود میکنند. اگرچه افزایش و کاهش ارزش ارزهای بینالمللی در بازار جهانی امر معمولی است، اما مشخصه جنگ ارزی، تعدد کشورهایی است که در یک زمان مشخص در تلاش برای کاستن از ارزش پول ملی خود هستند.
اصطلاح کاهش ارزش رقابتی اصطلاح دوستانهتری است که به جای جنگ ارزی به کار میرود. دنیای امروز عصر نرخهای شناور ارز است؛ جایی که نیروهای بازار ارزش پولهای رایج در بازارهای بینالمللی را مشخص میکند. کاهش ارزش پول معمولاً در پی مجموعه اقداماتی صورت میگیرد که از سوی بانک مرکزی یک کشور مهندسی شده و به وقوع میپیوندد. مواردی همچون کاهش نرخ بهره یا خرید بسیار زیاد اوراق قرضه از این دست اقدامات هستند. این در حالی است که عملیات کاهش ارزش پول در دهههای گذشته بسیار پیچیدهتر از امروز بوده است. در آن زمان نرخهای ارزی ثابت معمول بوده است و هر کشوری باید سطح ارزش پول خود را در مقایسه با دیگر ارزها در سطح ثابتی نگاه میداشت.
اصطلاح جنگ ارزی یک اصطلاح شاعرانه نیست که تنها به شرایط خاصی که در دنیای اقتصاد و روابط بانکهای مرکزی اتفاق میافتد اشاره میکند، بلکه به نظر بسیاری از کارشناسان و همچنین وزیر دارایی سابق برزیل، گیدو مانتگا، این اقدام همانند چوب کردن در لانه زنبورهای وحشی است.
چرا کشورها ارزش پول خود را کاهش میدهند؟
شاید غیرعادی باشد اما یک پول قدرتمند لزوماً در جهت منافع اقتصادی کشور نیست. یک واحد پولی ضعیف کالاهای صادراتی کشور را در بازارهای بینالمللی بسیار ارزانتر و رقابتیتر میکند، همچنین در همین موقعیت هزینه واردات را نیز برای کشور افزایش میدهد. صادرات بالا رشد اقتصادی را تحریک میکند، همچنان که واردات گرانتر نیز اثر مشابهی دارد از آن روی که واردات گرانتر مردم را به مصرف محصولات جایگزین داخلی ترغیب میکند. به همین دلیل پول ضعیفتر در اقتصاد میتواند به کاهش کسری حساب جاری (یا مازاد بیشتر حساب جاری)، کاهش نرخ بیکاری و رشد سریعتر تولید ناخالص داخلی بینجامد.
از اثرات دیگر سیاستهای پولی تحریککننده صادرات که به کاهش ارزش پول ملی منجر میشود، میتوان به تاثیرات مثبت بر بازار سرمایه و مسکن اشاره کرد که به نوبه خود منجر به افزایش مصرف داخلی از طریق اثر ثروت میشود.
آیا واقعاً جهان درگیر جنگ ارزی است؟
در شرایطی که بیش از 20 کشور اقدام به کاهش نرخ بهره یا اتخاذ سیاستهای پولی انبساطی کردهاند شاید سوال مهمی که ارزش میلیارددلاری دارد این است که آیا در حال حاضر ما در میانه یک جنگ ارزی قرار داریم.
با نگاهی به آمارهای نرخهای بهره بانکهای مرکزی جهان درمییابیم از آغاز سال جاری میلادی تعداد 25 کشور نرخ بهره خود را بیش از یکبار کاهش دادهاند. این یکی از روشهایی است که کشورها از طریق آن درگیر جنگ ارزی میشوند. در سال 2008 این آمریکا بود که با اعمال سیاست پولی انبساطی آغازکننده این ماجرا بود؛ بعدها چندین کشور دیگر نیز به این کاهش ارزش پول ملی خود یا کاهش نرخ بهره اقدام کردند. از آن جمله میتوان به ژاپن، اتحادیه اروپا و حتی چین اشاره کرد.
اما در این میان برخلاف نظر برخی از کارشناسان، که محیط اقتصاد جهانی را درگیر جنگ ارزی میدانند، برخی دیگر این ایده را قبول ندارند. آنها معتقد هستند که کشورها برای مبارزه با بیکاری و کاهش نرخ تورم که اقتصاد آنها را درگیر کرده است اقدام به اجرای سیاستهای انبساطی پولی کردهاند و به نظر نمیرسد هدف آنها از این اقدام پیش افتادن از یکدیگر در جریان رقابت اقتصادی باشد.
سیاستی که واگیر دارد
از آن جهت که دست یافتن به رشد اقتصادی از طریق کاهش ارزش پول ملی (چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان) کار سختی نیست، جای تعجب نیست که اگر کشور «الف» به کاهش ارزش پول ملی خود اقدام کند این اقدام توسط کشور «ب» به سرعت پاسخ داده شده و به همین ترتیب میتوان همین انتظار را برای کشورهای بعدی داشت. این موضوع، اساس کاهش رقابتی ارزش پول ملی یا همان جنگ ارزی است.
همچنین این پدیده با اصطلاح «بیخیال همسایه» نیز شناخته میشود. این اصطلاح بازتابدهنده این حقیقت است که کشوری که بهطور جدی به دنبال کاهش ارزش پول ملی خود است تنها منافع خود را در نظر میگیرد حتی اگر پیگیری این منافع به ضرر دیگر کشورها باشد.
چرا آمریکا واکنشی نشان نمیدهد؟
در حال حاضر دلار آمریکا در جریان روندی که از سال 2011 آغاز شده، تقریباً نسبت به تمام ارزهای معتبر جهانی تقویت شده است. طی ماههای گذشته شاخص ارزش دلار در مقایسه با دیگر ارزهای بینالمللی در بالاترین سطح خود در یک دهه اخیر قرار داشته است.
اما اقتصاد آمریکا تاکنون در مقابل اثرات افزایش ارزش دلار بدون آنکه با مشکلات زیادی روبهرو شود ایستادگی کرده است. اگرچه تاکنون یکی از بزرگترین مشکلات، کاهش درآمد کارگران و کمپانیهایی آمریکایی است که بیرون از این کشور کار میکنند.
آمریکا معمولاً طی سالیان گذشته از تقویت ارزش دلار به شیوههای گوناگونی بهره برده است. باید در نظر داشت که شرایط اقتصاد آمریکا از آن روی که اقتصاد این کشور بزرگترین اقتصاد دنیاست، همچنین دلار واحد پولی این کشور یک ارز رایج در بازارهای جهانی است، از شرایط ویژه و منحصربهفردی برخوردار است.
افزایش ارزش دلار جذابیت آمریکا را به عنوان مقصد سرمایهگذاریهای بینالمللی افزایش میدهد. همچنین اقتصاد آمریکا برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر برای دستیابی به رشد اقتصادی وابستگی کمتری به صادرات دارد. این به دلیل بازار داخلی بسیار عظیم این کشور است که تاکنون بزرگترین بازار مصرف در جهان بوده است.
افزایش ارزش دلار در درجه اول به این دلیل است که ایالات متحده آمریکا تنها کشور توسعهیافتهای است که در حال رهایی از سیاستهای انبساطی پولی است. از آنجا که آمریکا اولین کشوری بود که اقدام به اجرای سیاستهای انبساطی پولی کرده بود این تقدم زمانی این امکان را به فدرالرزرو داد که دور موفقی از سیاستهای پولی ضد رکودی را اجرا کند. بر اساس آخرین گزارش منتشرشده بانک جهانی پیشبینی میشود اقتصاد آمریکا در سالهای 2015 و 2016 رقمی معادل 1 /3 درصد رشد داشته باشد که بیشترین میزان در میان کشورهای G7 است.
شرایط در کشورهایی مانند ژاپن، اتحادیه اروپا و چین که سیاستهای کاهش ارزش پول ملی را دیرتر دنبال کردهاند، کاملاً برعکس است. کشورهایی همچون کانادا، استرالیا و هند که در سالهای پس از بحران 2008 نرخ بهره را افزایش داده بودند به جهت کاهش رشد اقتصادی مجبور به کم کردن نرخ بهره شدهاند.
نتیجه چه خواهد بود؟
در مورد نتیجه جنگ ارزی نظرات متفاوتی وجود دارد؛ عدهای اینگونه استدلال میکنند که از آن روی که در نهایت تمام ارزهای بینالمللی نمیتوانند با کاهش ارزش مواجه شوند، جنگ ارزی یک بازی با جمع صفر است.
اما از سوی دیگر جنگ ارزی میتواند یک بازی برد-برد برای اقتصاد جهانی باشد. به این صورت که تلاش بانکهای مرکزی برای کاهش ارزش پول ملی منجر به کاهش نرخ حقیقی بهره خواهد شد و این میتواند به افزایش تقاضا و سرمایهگذاری کمک کند.
عدهای دیگر از کارشناسان میگویند افزایش نوسانات نرخ ارز در بازارهای جهانی نتایج بدی را برای همه به ارمغان خواهد آورد یا به عبارت دیگر بازی جنگ ارزی یک بازی باخت-باخت است. این دسته از کارشناسان اینطور استدلال میکنند که افزایش سطح نوسانات ارزهای جهانی هزینه و ریسک معاملات بینالمللی را افزایش میدهد، از اینرو کاهش تجارت بینالمللی هم در بعد کالا و هم در بعد سرمایه را به همراه خواهد داشت. با نگاهی دقیقتر به نظریه گروه سوم درمییابیم، چنانچه پیامد جنگ ارزی افزایش نوسانات نرخ ارز در بازارهای جهانی باشد، این مساله میتواند به معنای افزایش هزینههای کمپانیها برای مدیریت این نوسانات باشد و در نتیجه این موضوع افزایش تمرکز کمپانیها بر بازارهای داخلی به جای صادرات را در پی خواهد داشت که در نهایت منجر به کاهش حجم تجارت جهانی خواهد شد.
از سوی دیگر افزایش نوسانات عامل بازدارندهای برای سرمایهگذاریهای بینالمللی است. همچنین این نوسانات هزینه تامین مالی کشورهایی را که دارای کسری تراز جاری هستند به شدت افزایش میدهد، به همین دلیل رشد اقتصادی این کشورها با ادامه جنگ ارزی کاهش خواهد داشت. اگرچه شاید نتوانیم به راحتی اثبات کنیم که بحرانهای اقتصادی جهان طی دو دهه اخیر ناشی از جنگ ارزی بوده است اما به یقین میتوان گفت که بحرانهای اقتصادی در پی نوسانهای اقتصادی بوده است. همچنین با در نظر گرفتن این موارد، احتمالاً این ادعا درست باشد؛ جهانی که کشورهای همسایه تلاش میکنند بدون توجه به منافع یکدیگر نیازهای خود را تامین کنند و حاصل تلاش یکدیگر را بربایند، محیط نامناسبتری برای همکاری است. و البته واضح است در صورتی که رقابت (جنگ ارزی) مشکلات تجارت جهانی را افزایش دهد نمیتواند ارمغان خوبی را به همراه بیاورد.
در تهیه مقاله فوق از منابع زیر استفاده شده است:
1- Currency wars Lose-lose or win-win? Economists, Feb 2015
2- The Currency Wars Are Heating Up By Rajesh Sharma, Investing.com, Jul 2015
3- What Is A Currency War And How Does It Work? By Elvis Picardo, investopedia.
دیدگاه تان را بنویسید