مالیات بر سیگار منطقیترین راهکار برای کاهش مصرف است
مالیات بر سیگار؛ آری یا خیر؟
سیگار یکی از کالاهایی است که بر اساس منطق شکلگیری عادت(Habit formation) مصرف میشود.
سیگار یکی از کالاهایی است که بر اساس منطق شکلگیری عادت (Habit formation) مصرف میشود. یعنی میزان رضایتمندی حاصل از مصرف حال سیگار بستگی به مصرف گذشته فرد از آن دارد. مصرف سیگار برای فردی که به آن عادت کرده است مطلوبیتی آنی ایجاد میکند. اما برای خود وی، اطرافیان و بودجه دولت هزینههایی دارد. وجود این هزینهها معمولاً مبنای توجیه مالیاتستانی از مصرف سیگار است. در این یادداشت کوتاه ابتدا مبانی مالیاتگیری بر سیگار موشکافی و سپس بحثی در مورد موثر بودن اینروش برای کاهش مصرف سیگار مطرح میشود.
اثرات مخرب سیگار بر سلامتی استفادهکننده در علوم پزشکی پذیرفته شده است. فردی که دچار بیماریهای ناشی از سیگار میشود علاوه بر پرداخت هزینههای مالی مجبور به تحمل شرایط نامطلوب جسمی است که میزان رضایتمندی او از زندگی را کاهش میدهد. بر همین مبنا بسیاری از سیاستهای کاهش مصرف سیگار تلاش میکنند تا با آگاهیبخشی در مورد اثرات منفی آن افراد را به کاهش مصرف یا ترک سیگار تشویق کنند.
نکته بسیار مهم آن است که فرد ممکن است بهرغم اطلاع دقیق از اثرات مخرب سیگار به مصرف آن مبادرت ورزد. دلیل این مطلب مقابله منافع آنی حاصل از سیگار با زیانهای آتی و غیرقطعی آن است. در واقع فردی که میخواهد برای مصرف سیگار در حال حاضر تصمیمگیری کند لذت آنی مصرف را در مقابل هزینه آنی خرید سیگار و هزینههای احتمالی آن در آینده میسنجد. بیماریهای ناشی از سیگار ممکن است هزینههای سنگینی به فرد تحمیل کند اما اولاً همه افراد سیگاری به این نوع بیماریها مبتلا نمیشوند؛ ثانیاً این هزینهها در آینده اتفاق میافتد. در این صورت خود حال حاضر فرد (present self) لذت آنی نسبتاً بزرگ سیگار کشیدن را در مقابل ضررهای احتمالی که در آینده نسبتاً دور اتفاق میافتند انتخاب میکند؛ اما زمانی که خود آینده فرد (future self) در زمان بیماری به مساله نگاه میکند، میگوید که ایکاش سیگار نمیکشیدم. این تنازع درونفردی میتواند اولین دلیل برای وضع مالیات بر سیگار باشد. دولت با وضع مالیات بر سیگار میتواند هزینههای آنی سیگار کشیدن را افزایش دهد و مصرفکننده آن را تنبیه کند. در این صورت منافع آنی در مقابل هزینههای آنی بزرگتری سنجیده
میشوند و ممکن است فرد تعداد نخهای کمتری مصرف کند یا آنکه کلاً سیگار را ترک کند. دومین گروهی که از مصرف سیگار متضرر میشوند اطرافیان فرد سیگاری و بالاخص آنهایی هستند که خود سیگاری نیستند. این ضررها به صورت عدم مطلوبیت گذرا و ناراحتیها و بیماریهای ناشی از مجاورت بلندمدتتر بروز میکند. شدیدترین تاثیر از این دست اثر سیگار کشیدن مادران باردار بر جنین است. در مطالعات تجربی ارتباط مستقیمی بین کاهش وزن تولد، نارساییهای تنفسی و برخی دیگر از بیماریها و سیگار کشیدن مادر یافت شده است. افراد معمولاً در تصمیمگیری خود اثرات خارجی (externality) انتخابهایشان بر دیگران را لحاظ نمیکنند. فرد سیگاری در تصمیمگیری برای مصرف تعداد نخ سیگار توجه نمیکند که اطرافیانش چقدر از این انتخاب متضرر میشوند. اطرافیان هم معمولاً ابزاری برای جلوگیری از رفتار این فرد ندارند. از اینرو مالیات بر سیگار میتواند قسمتی یا همه این هزینههای خارجی را برای فرد درونی کند. در واقع فرد سیگاری باید هزینه تاثیر رفتارش بر دیگران را مستقیماً به صورت مالیات بپردازد.
سومین و آخرین مبنای نظری برای وضع مالیات بر سیگار وجود اثرات منفی بودجهای مصرف سیگار است. همه هزینههای درمانی بیماریهای ناشی از سیگار معمولاً بر عهده بیماران نیست. در نظام بهداشت و درمان دولتی یا با وجود بیمههای دولتی معمولاً قسمت عمده این هزینهها بر دوش دولت است. این مطلب چند نتیجه دارد. اول، به دلیل محدودیت منابع بودجهای ممکن است دولت مجبور به کاهش هزینهها در بخشهای دیگر و صرف آن برای درمان بیماریهای ناشی از سیگار شود. دوم، برای تامین افزایش هزینههای بهداشت و درمان، دولت ممکن است مجبور به استقراض از بانک مرکزی (چاپ پول) و در نتیجه ایجاد تورم شود یا آنکه مالیاتها را افزایش دهد. در هر دو صورت هزینهای به کل جامعه تحمیل خواهد شد که ناشی از رفتار فرد سیگاری در گذشته است. اخذ مالیات بر سیگار علاوه بر کاهش احتمالی مصرف سیگار و درنتیجه کاهش بار هزینهای میتواند قسمتی از این هزینهها را از افرادی که خود مسبب آن بودهاند تامین کند. با وجود مباحث مطرح شده، به نظر میرسد مالیات بر سیگار منطقیترین راهحل برای کاهش مصرف و نیز کاهش اثرات منفی آن بر فرد، اطرافیان و بودجه دولت باشد. عجیب نیست که بسیاری از
کشورهای دنیا مالیاتهای سنگینی بر مصرف سیگار وضع میکنند. به عنوان مثال در انگلستان علاوه بر مالیات کالاهای خاص (excise duties) مالیات ارزش افزوده نیز از سیگار گرفته میشود. به طوری که حدود 77 درصد قیمت فروش یک پاکت 20تایی سیگار، مالیات است (حدود 89 /7 پوند استرلینگ که 19 /6 پوند آن مالیات است).1 اما آیا واقعاً مالیات بر سیگار میتواند باعث کاهش مصرف آن شود؟ در پاسخ به این سوال باید به دو سوال دیگر پرداخته شود. اول، آیا اخذ مالیات از سیگار با توجه به توان مالیاتگیری دولت ممکن است؟ دوم، آیا بهترین راه کاهش مصرف سیگار اخذ مالیات است؟ در پاسخ به سوال اول، باید دقت کرد که وضع مالیات بر سیگار منجر به افزایش واردات قاچاق و نیز خرید و فروش در بازار غیررسمی میشود. طبیعی است که تجاری که در این حوزه فعالیت میکنند علاقهمند به کسب حداکثر منافع هستند. از اینرو ممکن است از طریق مبادی غیررسمی اقدام به واردات سیگار کنند. فروشندگان جزء و غیررسمی نیز علاقهمندند از پرداخت مالیات فرار کنند و احتمالاً شبکه توزیع سیگار قاچاق را شکل خواهند داد. مساله قاچاق سیگار در ایران میتواند بسیار جدیتر از کشورهایی با قدرت اخذ
مالیات بالا (مثل انگلستان) باشد. وجود قاچاق طبیعتاً باعث کاهش اثرگذاری سیاست مالیات بر سیگار خواهد شد چراکه افزایش قیمتی که قرار است هزینههای اضافی را بر مصرفکنندگان سیگار تحمیل کند عملاً اتفاق نمیافتد. علاوه بر این درآمد مالیاتی چندانی نیز نصیب دولت نخواهد شد.در پاسخ به سوال دوم باید به میزان اثرپذیری رفتار مصرفکنندگان از تغییرات قیمت سیگار توجه کرد. انتظار میرود مصرفکنندگان در پاسخ به افزایش قیمت، مصرف سیگارشان را کم کنند، اما در عمل به دلیل اعتیادآور بودن سیگار و شکلگیری عادت افراد ممکن است مصرف خود را کم نکنند. شواهد زیادی وجود دارد که افراد فقیر سهم بالایی از درآمد خود را روی دخانیات مصرف میکنند و این در حالی است که بنا به تعریف این افراد نیازمند صرف منابع در جاهای دیگر هستند. اگر افراد فقیر باوجود نیازهای ضروری، کماکان منابعشان را روی سیگار خرج میکنند چه دلیلی وجود دارد که افزایش قیمت میزان مصرف آنها را کاهش دهد؟ اگر افراد فقیر به افزایش قیمت واکنش نشان ندهند، چرا افراد ثروتمند باید رفتار خود را تغییر دهند؟ این سوالات البته ماهیتاً از سوال اثرپذیری متفاوت هستند اما ممکن است تردیدهایی را در
این راستا ایجاد کنند. در کنار سیاست مالیاتی، سیاستهای خلاقانهای که اخیراً در کشورهای دنیا پیاده شدهاند نیز ممکن است در کاهش مصرف سیگار موثر باشند. قبول اهمیت کشمکش درونی فرد در مساله سیگار کشیدن و عدم توانایی خود آینده او برای مقابله با خود حال حاضر فرد راه را برای ابزارهای تعهددهی ترک باز میکند. این ابزارها به این ترتیب عمل میکنند که از فرد مبلغی در ابتدای تصمیم او برای ترک سیگار اخذ میشود. در صورتی که در مدت مشخص او سیگار نکشد آن مبلغ دستنخورده به او پس داده میشود، اما اگر موفق به این کار نشود مبلغ پیشپرداخت به خیریه تعلق میگیرد. اگر فرد دوراندیش باشد و تنازع بین خود حال حاضر و آیندهاش را بفهمد ممکن است برای چنین ابزاری تقاضا داشته باشد. این ابزار با ایجاد هزینه اضافی مانع انتخاب ضررده خو د حال حاضر خواهد شد. با آنکه ابزارهای تعهددهی برای ترک جالب به نظر میرسند اما مقالاتی که اثرات تجربی چنین ابزاری را سنجیدهاند، یافتههای چشمگیری نداشتهاند. با این حال در صورتی که چنین سیاستی برای مادران باردار اجرا شود، ممکن است موثرتر باشد. مادران باردار ممکن است بیشتر نگران زیانها باشند و در نتیجه تمایل
بیشتری برای محدود کردن خود حال حاضر داشته باشند. نمونه دیگری از ابزارهای کاهش مصرف سیگار که بر مبنای منطق فوق استوار است پرداخت جایزه نقدی به افرادی است که موفق به ترک میشوند. از لحاظ تجربی این سیاست در کوتاهمدت اثرات بزرگتری داشته است اما در بلندمدت افرادی که جایزه گرفتهاند و آنها که نگرفتهاند میزان موفقیت یکسانی در ترک داشتهاند.
در مجموع به نظر میرسد مبانی نظری مالیاتستانی از مصرف سیگار قابل قبول باشد اما اینکه آیا در عمل مالیاتستانی از این کالا ممکن است و منجر به کاهش مصرف میشود میتواند محل بحث باشد.
پینوشت:
1- http: / /www.the-tma.org.uk /policy-legislation /taxation /
دیدگاه تان را بنویسید