تاریخ انتشار:
بهاءالدین حسینیهاشمی از راهکارهای درمانی پروژههای نیمهتمام برای رسیدن به مقصد بهرهبرداری میگوید
مدل تامین مالی تغییر کند
تامین مالی برای هر پروژهای که قرار است ساخته شود مهمترین مساله است. اگر تمام اجزا و شرایط برای انجام کار یا پروژهای فراهم باشد اما مدل تامین مالی نداشته باشیم که چگونه هزینههای آن پروژه یا طرح تامین شود طبیعی است که با مشکل برخورد میکنیم. نمیتوان سهم مسائل مالی را در به سرانجام رسیدن پروژههای بزرگ کشور نادیده گرفت.
پروژههای نیمهتمام هر بار که نزدیک به فصل بودجهریزی میرسد به دغدغه اصلی مسوولان دولتی تبدیل میشود. بار سنگین مالی که در این سالها نیمهتمامها بر دوش اقتصاد ایران گذاشتهاند موضوعی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت. اما مساله اصلی چیست؟ چرا پروژههای بزرگ کشور که نقش کلیدی در توسعه کشور دارند همواره با مشکل مواجه شدهاند؟ سالهاست گفته میشود هزاران طرح و پروژه نیمهتمام دارند و هر بار از عدد و رقم اعتبارات کلان برای به سرانجام رسیدن آنها سخن میگویند اما در عمل اتفاق خاصی رخ نمیدهد. سال بعد هم میآید و نهتنها از به اتمام رسیدن آن پروژههای نیمبند خبری نیست بلکه پروژههای نیمبند دیگری نیز به آنها افزوده شده است. آیا درمانی برای این درد نیمهتمامی وجود دارد؟ یا بهتر بگوییم اصلاً چرا کارهای بزرگ در ایران همیشه با سختی و مشقت همراه میشوند و سالیان سال یا به علت ناتوانی یا بیپولی و ضعف در مدیریت در آرزوی به ثمر رسیدن باقی میمانند. این موضوعی است که بهاءالدین حسینیهاشمی مدیری که سالهاست در عرصه بانکی کشور فعالیت دارد و سابقه مدیریت در بانکهای صادرات، سرمایه و بانک تات سابق را دارد به
آن پاسخ میدهد که چرا پروژهها و طرحهای بزرگ کشور در کمند تنگنای مالی و ضعف مدیریت در تامین مالی به گل مینشینند و به ایستگاه آخر یعنی بهرهبرداری نمیرسند.
هر بار از مسوولان بخشهای مختلف علت به ثمر نرسیدن پروژههای نیمهتمام را میپرسیم همیشه از کمبود مالی و نبود پول سخن گفتهاند. اما آیا علت اصلی هزاران پروژه نیمهتمام کشور که طول عمر ساخت برخی از آنها به بیش از چهار دهه رسیده است تنها مساله تامین مالی است و اگر تنها این مساله است چرا با اینکه میدانیم اصل مشکل چیست در سایر پروژهها نیز باز همان راه را میرویم و دوباره با مشکل کمبود مالی برخورد میکنیم؟
تامین مالی برای هر پروژهای که قرار است ساخته شود مهمترین مساله است. اگر تمام اجزا و شرایط برای انجام کار یا پروژهای فراهم باشد اما مدل تامین مالی نداشته باشیم که چگونه هزینههای آن پروژه یا طرح تامین شود طبیعی است که با مشکل برخورد میکنیم. نمیتوان سهم مسائل مالی را در به سرانجام رسیدن پروژههای بزرگ کشور نادیده گرفت. وقتی گفته میشود پروژههای بزرگ در بخشهای مختلف عمرانی کشور به علت کمبود منابع مالی نیمهکاره ماندهاند یعنی اینکه از همان ابتدا روشهای تامین مالی آن پروژهها به درستی برنامهریزی نشدهاند. واقعیت این است، ما اگر هزاران پروژه نیمهتمام داریم علت بخش بزرگی از به بهرهبرداری نرسیدن آنها نبود بودجه و پول است.
اگر مساله اصلی، تامین مالی پروژههای بزرگ است که باعث شده نیمهتمام باقی بمانند چرا بازنگری در آنها انجام نمیشود. در اغلب موارد شاهدیم پروژههای بزرگ دولتی نیمهکاره رها میشوند یا بسیار به کندی پیش میروند تا اینکه در بودجههای سال آینده برای آن اعتباراتی در نظر گرفته شود تا شاید به سرانجام برسند؟
هر پروژهای مدل تامین مالی خاصی دارد. در تمام دنیا وقتی پروژهای تعریف میشود مدل تامین مالی آن نیز از همان ابتدا در نظر گرفته میشود. موفقیت در تامین مالی مساله مهمی است و اگر این شرط لازم را نداشته باشد آن پروژه اجرا نخواهد شد. در کشور ما نیز هر پروژهای برحسب شرایط خود دارای مدل یا مهندسی خاص تامین بودجه است. بخشی از منابع مالی توسط سهامداران یا سرمایهگذاران آن پروژه تامین میشود و بخشی دیگر از طریق استقراض از سیستم بانکی و قسمت دیگر با انتشار اوراق قرضه و مشارکت برای فروش به مردم یا با فاینانس خارجی در نظر گرفته میشود تا بر اساس آن بودجه لازم یک پروژه تامین شود. اگر همه این موارد به درستی پیش رود میتوان گفت آن پروژه در تامین مالی موفق عمل کرده است. هر اندازه پروژه و طرح مربوطه بزرگ و کلان باشد به همان میزان مهندسی مالی قویتری نیاز دارد. قابل تحقق بودن برنامه تامین مالی یا مهندسی مالی بسیار مهم است، اگر این برنامه موفق نباشد طبیعی است آن پروژه با شکست مواجه شود. نباید در انجام پروژههای بزرگ احساسی و آرمانگرایانه عمل کرد باید همه واقعیتها را در نظر بگیریم و بعد برنامه تامین مالی را طرحریزی کنیم.
یعنی شما اعتقاد دارید اگر پروژههای بزرگ به سرانجام نمیرسند مساله ناتوانی نیست بلکه برخورد آرمانگرایانه و احساسی باعث میشود آن پروژه با نادیده گرفتن واقعیتها با مشکل یا شکست مواجه شود؟
بله، متاسفانه بارها شاهد بودیم که طرحها و پروژههای بزرگ آن هم در سطح ملی با هیجان و آرمانخواهی کلنگ زده میشوند اما دقت کافی برای تامین مالی برای دوره تعریفشده مثلاً طی پنج سال یا 10 سال وجود ندارد. یا از طرفی اطمینان کافی برای موفق شدن آن طرح تامین مالی در نظر نمیگیرند و تنها عجله دارند کلنگ عملیاتی شدن آن طرح به زمین بخورد و میگویند حالا بعداً برای مسائل مالی چاره اساسی میاندیشیم. همین بیتوجهی و سهلانگاری در مسائل مالی بعداً با مانع و سد بزرگی در به سرانجام رسیدن آن طرح مواجه میشود. شما توجه کنید اغلب طرحهای بزرگ کشور فقط به خاطر نبود مدل تامین مالی حسابشده و دقیق نیمهکاره سالها ماندهاند و البته بعدها برخی از آنها با بازنگریهایی که انجام شده به ثمر رسیدهاند اما برخی از آنها همچنان به علت کمبود مالی به بنبست برخورد کردهاند. این پروژهها عمدتاً در بخش عمرانی چون راهها و راهآهنها و سدسازیها وجود دارند که متاسفانه با توجه به اینکه در دوره پیشبینیشده به سرانجام نمیرسند با مساله تغییر دولت مواجه میشوند که در نتیجه مشکل بزرگ دیگری به مشکلات مالی آن پروژه افزوده میشود.
پس تغییر دولت در به سرانجام نرسیدن طرحهای بزرگ کشور نقش دارد؟
قطعاً اینگونه است. وقتی در دولتی پروژهای تعریف میشود اما در زمان مقرر به سرانجام نمیرسد، طبیعی است که در دولت بعد با توجه به تغییر سیاستها و سلایق مدیران با مشکل مواجه میشود. ممکن است مدیران دولت بعدی در آن بخش مربوطه انجام آن پروژه را آنطور که دولت قبلی بر آن تاکید داشت در اولویت ندانند و بخواهند پروژه دیگری را تعریف کنند تا به سیاستهای خودشان نزدیکتر باشد. نمونه آن طرحهای ملی بود که در بخش مسکن در هر یک از دولتها اجرایی و هزینههای هنگفتی صرف آن طرحها شد اما چون در دوره دولت مربوطه به سرانجام نرسید به علت تغییر سیاستهای دولت و نیاز به هزینههای مالی بالا از اولویت خارج شد و به طور کلی پروژه شکستخورده قلمداد شد. اما برخی از طرحها نیز وجود دارند که هریک از دولتها بر اهمیت و به سرانجام رسیدن آن واقف هستند اما به علت هزینهزا شدن آن طرح ترجیح میدهند دوباره آن طرح را بازنگری کنند تا شاید راهی برای به سرانجام رسیدن آن پیدا کنند. نمونه بزرگ آن پروژه آزادراه تهران-شمال است. این پروژه نیمهتمام که قدمت طولانی دارد خود گویای ناکامیها دولت در تامین مالی این پروژه است. این پروژه اکنون به یک پروژه کهنه و موزه پروژههای نیمهتمام تبدیل شده است. در حالی که تنها مساله آن نداشتن طرح مالی صحیح است. به هر حال تهران-شمال برای حدود 40 تا 50 سال قبل طراحی و برنامهریزی شده بود تا نیاز آن مقطع در شمال کشور را پاسخ دهد. اما به علت بروز مشکلات مالی با وقفههای طولانی مواجه شد و تاکنون هیچ دولتی نتوانسته گره از کار آن بگشاید.
این تغییر شیوه تامین مالی باید چگونه انجام شود تا به موفقیت در پروژههای نیمهتمام برسیم. به هر حال با توجه به ضعف در زیرساختهای کشور بخشی از پروژهها باید توسط دولت تامین مالی شوند اما همیشه ما در این زمینه با مشکل مواجهیم؟ در سالهای اخیر نیز تحریمهای اقتصادی و مشکل در تامین فاینانس خارجی باعث شد عملاً اغلب پروژههای بزرگ کشور با مساله کمبود مالی مواجه باشند؟
اگر دولت یازدهم عزم خود را جزم کرده که پروژههای نیمهتمام به سرانجام برسند باید مدل یا برنامه مهندسی مالی این پروژهها را تغییر دهد. دولت نمیتواند با تکیه بر بودجه سالانه این پروژهها را به سرانجام برساند. به ویژه که در شرایط فعلی با مساله کمبود درآمد و تحریمها و کاهش قیمت نفت مواجه هستیم. اکنون به خودی خود دولت با کسری بودجه مواجه است آن وقت چگونه میتواند هزینه هزاران پروژه نیمهتمام را تامین کند. حتی اگر اولویتبندی هم انجام دهد باز هم در این شرایط نمیتواند انتظارات مالی این پروژهها را تامین کند بنابراین لازم است که تغییر اساسی و ریشهای در مدل تامین مالی خود بدهد. بههرحال دولت باید واقعبین باشد، وقتی توان مالی ندارد باید مدلهای مالی دیگری را جایگزین کند. در دنیا مدلهای بسیاری برای تامین مالی پروژهها پیشبینی میشود ما نیز میتوانیم از آن شیوهها البته به طور صحیح در کشورمان بهره بگیریم. دولت باید با همفکری برنامهریزان و مشاوران سرمایهگذاری راهی را پیدا کند تا هزینه مالی پروژهها را از کسانی اتخاذ کند که مصرفکننده نهایی آن پروژه هستند. بهطور مثال اگر قرار است راهی ساخته شود باید هزینه آن را افرادی بدهند که از آن راه عبور میکنند. متاسفانه این فرهنگ در کشور ما نهادینه نشده است که مردم در ساخت پروژههای بزرگ مشارکت و سود ببرند. متاسفانه به علت بیاعتمادی که در این زمینه وجود دارد چراکه همواره طرحها و پروژههای عمرانی با زیان مواجه بودهاند مردم ترجیح میدهند پولهای خود را در بازارهای دلالی چون دلار و سکه سرمایهگذاری کنند و حتی ضررهای سنگین هم در برخی موارد بدهند اما هیچگاه با دولت بر سر ساخت پروژههای بزرگ مشارکت نکنند.
چه باید کرد؟
بههرحال دولت باید بتواند اعتماد مردم را برای سرمایهگذاری جلب کند. اگر برنامه مدل مالی را برنامهریزی کند که ضریب موفقیت بسیار بالایی داشته باشد با اختصاص سودهای متناسب در این نوع سرمایهگذاری به نسبت سرمایهگذاری در سایر زمینهها میتواند بهتدریج اعتماد مردم را جلب کند. دولت میتواند در هر پروژه نیمهتمامی که توجیه اقتصادی دارد مانند پروژههای راهسازی و نفتی و پتروشیمی یک کنسرسیومی از شرکتهای سرمایهگذاری و بانکها تشکیل دهد تا آنها با جذب منابع مردمی در این عرصه وارد شوند و با بازنگری و تغییر در شیوههای مالی گذشته آن پروژهها را به مقصد آخر برسانند تا شاهد بهرهبرداری از آنها باشیم. معتقدم دولت نیازی ندارد که منابع خود را درگیر به سرانجام رساندن پروژههای نیمهتمام کند، تنها کافی است مدیریت کلی کار را بر عهده بگیرد و با درگیر کردن شرکتهای سرمایهگذاری و تامین مالی و واگذاری اجرای امور به آنها در روند کارها تسریع ایجاد کند و در نهایت به مرحله بهرهبرداری برسیم.
هر بار از مسوولان بخشهای مختلف علت به ثمر نرسیدن پروژههای نیمهتمام را میپرسیم همیشه از کمبود مالی و نبود پول سخن گفتهاند. اما آیا علت اصلی هزاران پروژه نیمهتمام کشور که طول عمر ساخت برخی از آنها به بیش از چهار دهه رسیده است تنها مساله تامین مالی است و اگر تنها این مساله است چرا با اینکه میدانیم اصل مشکل چیست در سایر پروژهها نیز باز همان راه را میرویم و دوباره با مشکل کمبود مالی برخورد میکنیم؟
تامین مالی برای هر پروژهای که قرار است ساخته شود مهمترین مساله است. اگر تمام اجزا و شرایط برای انجام کار یا پروژهای فراهم باشد اما مدل تامین مالی نداشته باشیم که چگونه هزینههای آن پروژه یا طرح تامین شود طبیعی است که با مشکل برخورد میکنیم. نمیتوان سهم مسائل مالی را در به سرانجام رسیدن پروژههای بزرگ کشور نادیده گرفت. وقتی گفته میشود پروژههای بزرگ در بخشهای مختلف عمرانی کشور به علت کمبود منابع مالی نیمهکاره ماندهاند یعنی اینکه از همان ابتدا روشهای تامین مالی آن پروژهها به درستی برنامهریزی نشدهاند. واقعیت این است، ما اگر هزاران پروژه نیمهتمام داریم علت بخش بزرگی از به بهرهبرداری نرسیدن آنها نبود بودجه و پول است.
اگر مساله اصلی، تامین مالی پروژههای بزرگ است که باعث شده نیمهتمام باقی بمانند چرا بازنگری در آنها انجام نمیشود. در اغلب موارد شاهدیم پروژههای بزرگ دولتی نیمهکاره رها میشوند یا بسیار به کندی پیش میروند تا اینکه در بودجههای سال آینده برای آن اعتباراتی در نظر گرفته شود تا شاید به سرانجام برسند؟
هر پروژهای مدل تامین مالی خاصی دارد. در تمام دنیا وقتی پروژهای تعریف میشود مدل تامین مالی آن نیز از همان ابتدا در نظر گرفته میشود. موفقیت در تامین مالی مساله مهمی است و اگر این شرط لازم را نداشته باشد آن پروژه اجرا نخواهد شد. در کشور ما نیز هر پروژهای برحسب شرایط خود دارای مدل یا مهندسی خاص تامین بودجه است. بخشی از منابع مالی توسط سهامداران یا سرمایهگذاران آن پروژه تامین میشود و بخشی دیگر از طریق استقراض از سیستم بانکی و قسمت دیگر با انتشار اوراق قرضه و مشارکت برای فروش به مردم یا با فاینانس خارجی در نظر گرفته میشود تا بر اساس آن بودجه لازم یک پروژه تامین شود. اگر همه این موارد به درستی پیش رود میتوان گفت آن پروژه در تامین مالی موفق عمل کرده است. هر اندازه پروژه و طرح مربوطه بزرگ و کلان باشد به همان میزان مهندسی مالی قویتری نیاز دارد. قابل تحقق بودن برنامه تامین مالی یا مهندسی مالی بسیار مهم است، اگر این برنامه موفق نباشد طبیعی است آن پروژه با شکست مواجه شود. نباید در انجام پروژههای بزرگ احساسی و آرمانگرایانه عمل کرد باید همه واقعیتها را در نظر بگیریم و بعد برنامه تامین مالی را طرحریزی کنیم.
یعنی شما اعتقاد دارید اگر پروژههای بزرگ به سرانجام نمیرسند مساله ناتوانی نیست بلکه برخورد آرمانگرایانه و احساسی باعث میشود آن پروژه با نادیده گرفتن واقعیتها با مشکل یا شکست مواجه شود؟
بله، متاسفانه بارها شاهد بودیم که طرحها و پروژههای بزرگ آن هم در سطح ملی با هیجان و آرمانخواهی کلنگ زده میشوند اما دقت کافی برای تامین مالی برای دوره تعریفشده مثلاً طی پنج سال یا 10 سال وجود ندارد. یا از طرفی اطمینان کافی برای موفق شدن آن طرح تامین مالی در نظر نمیگیرند و تنها عجله دارند کلنگ عملیاتی شدن آن طرح به زمین بخورد و میگویند حالا بعداً برای مسائل مالی چاره اساسی میاندیشیم. همین بیتوجهی و سهلانگاری در مسائل مالی بعداً با مانع و سد بزرگی در به سرانجام رسیدن آن طرح مواجه میشود. شما توجه کنید اغلب طرحهای بزرگ کشور فقط به خاطر نبود مدل تامین مالی حسابشده و دقیق نیمهکاره سالها ماندهاند و البته بعدها برخی از آنها با بازنگریهایی که انجام شده به ثمر رسیدهاند اما برخی از آنها همچنان به علت کمبود مالی به بنبست برخورد کردهاند. این پروژهها عمدتاً در بخش عمرانی چون راهها و راهآهنها و سدسازیها وجود دارند که متاسفانه با توجه به اینکه در دوره پیشبینیشده به سرانجام نمیرسند با مساله تغییر دولت مواجه میشوند که در نتیجه مشکل بزرگ دیگری به مشکلات مالی آن پروژه افزوده میشود.
پس تغییر دولت در به سرانجام نرسیدن طرحهای بزرگ کشور نقش دارد؟
قطعاً اینگونه است. وقتی در دولتی پروژهای تعریف میشود اما در زمان مقرر به سرانجام نمیرسد، طبیعی است که در دولت بعد با توجه به تغییر سیاستها و سلایق مدیران با مشکل مواجه میشود. ممکن است مدیران دولت بعدی در آن بخش مربوطه انجام آن پروژه را آنطور که دولت قبلی بر آن تاکید داشت در اولویت ندانند و بخواهند پروژه دیگری را تعریف کنند تا به سیاستهای خودشان نزدیکتر باشد. نمونه آن طرحهای ملی بود که در بخش مسکن در هر یک از دولتها اجرایی و هزینههای هنگفتی صرف آن طرحها شد اما چون در دوره دولت مربوطه به سرانجام نرسید به علت تغییر سیاستهای دولت و نیاز به هزینههای مالی بالا از اولویت خارج شد و به طور کلی پروژه شکستخورده قلمداد شد. اما برخی از طرحها نیز وجود دارند که هریک از دولتها بر اهمیت و به سرانجام رسیدن آن واقف هستند اما به علت هزینهزا شدن آن طرح ترجیح میدهند دوباره آن طرح را بازنگری کنند تا شاید راهی برای به سرانجام رسیدن آن پیدا کنند. نمونه بزرگ آن پروژه آزادراه تهران-شمال است. این پروژه نیمهتمام که قدمت طولانی دارد خود گویای ناکامیها دولت در تامین مالی این پروژه است. این پروژه اکنون به یک پروژه کهنه و موزه پروژههای نیمهتمام تبدیل شده است. در حالی که تنها مساله آن نداشتن طرح مالی صحیح است. به هر حال تهران-شمال برای حدود 40 تا 50 سال قبل طراحی و برنامهریزی شده بود تا نیاز آن مقطع در شمال کشور را پاسخ دهد. اما به علت بروز مشکلات مالی با وقفههای طولانی مواجه شد و تاکنون هیچ دولتی نتوانسته گره از کار آن بگشاید.
این تغییر شیوه تامین مالی باید چگونه انجام شود تا به موفقیت در پروژههای نیمهتمام برسیم. به هر حال با توجه به ضعف در زیرساختهای کشور بخشی از پروژهها باید توسط دولت تامین مالی شوند اما همیشه ما در این زمینه با مشکل مواجهیم؟ در سالهای اخیر نیز تحریمهای اقتصادی و مشکل در تامین فاینانس خارجی باعث شد عملاً اغلب پروژههای بزرگ کشور با مساله کمبود مالی مواجه باشند؟
اگر دولت یازدهم عزم خود را جزم کرده که پروژههای نیمهتمام به سرانجام برسند باید مدل یا برنامه مهندسی مالی این پروژهها را تغییر دهد. دولت نمیتواند با تکیه بر بودجه سالانه این پروژهها را به سرانجام برساند. به ویژه که در شرایط فعلی با مساله کمبود درآمد و تحریمها و کاهش قیمت نفت مواجه هستیم. اکنون به خودی خود دولت با کسری بودجه مواجه است آن وقت چگونه میتواند هزینه هزاران پروژه نیمهتمام را تامین کند. حتی اگر اولویتبندی هم انجام دهد باز هم در این شرایط نمیتواند انتظارات مالی این پروژهها را تامین کند بنابراین لازم است که تغییر اساسی و ریشهای در مدل تامین مالی خود بدهد. بههرحال دولت باید واقعبین باشد، وقتی توان مالی ندارد باید مدلهای مالی دیگری را جایگزین کند. در دنیا مدلهای بسیاری برای تامین مالی پروژهها پیشبینی میشود ما نیز میتوانیم از آن شیوهها البته به طور صحیح در کشورمان بهره بگیریم. دولت باید با همفکری برنامهریزان و مشاوران سرمایهگذاری راهی را پیدا کند تا هزینه مالی پروژهها را از کسانی اتخاذ کند که مصرفکننده نهایی آن پروژه هستند. بهطور مثال اگر قرار است راهی ساخته شود باید هزینه آن را افرادی بدهند که از آن راه عبور میکنند. متاسفانه این فرهنگ در کشور ما نهادینه نشده است که مردم در ساخت پروژههای بزرگ مشارکت و سود ببرند. متاسفانه به علت بیاعتمادی که در این زمینه وجود دارد چراکه همواره طرحها و پروژههای عمرانی با زیان مواجه بودهاند مردم ترجیح میدهند پولهای خود را در بازارهای دلالی چون دلار و سکه سرمایهگذاری کنند و حتی ضررهای سنگین هم در برخی موارد بدهند اما هیچگاه با دولت بر سر ساخت پروژههای بزرگ مشارکت نکنند.
چه باید کرد؟
بههرحال دولت باید بتواند اعتماد مردم را برای سرمایهگذاری جلب کند. اگر برنامه مدل مالی را برنامهریزی کند که ضریب موفقیت بسیار بالایی داشته باشد با اختصاص سودهای متناسب در این نوع سرمایهگذاری به نسبت سرمایهگذاری در سایر زمینهها میتواند بهتدریج اعتماد مردم را جلب کند. دولت میتواند در هر پروژه نیمهتمامی که توجیه اقتصادی دارد مانند پروژههای راهسازی و نفتی و پتروشیمی یک کنسرسیومی از شرکتهای سرمایهگذاری و بانکها تشکیل دهد تا آنها با جذب منابع مردمی در این عرصه وارد شوند و با بازنگری و تغییر در شیوههای مالی گذشته آن پروژهها را به مقصد آخر برسانند تا شاهد بهرهبرداری از آنها باشیم. معتقدم دولت نیازی ندارد که منابع خود را درگیر به سرانجام رساندن پروژههای نیمهتمام کند، تنها کافی است مدیریت کلی کار را بر عهده بگیرد و با درگیر کردن شرکتهای سرمایهگذاری و تامین مالی و واگذاری اجرای امور به آنها در روند کارها تسریع ایجاد کند و در نهایت به مرحله بهرهبرداری برسیم.
دیدگاه تان را بنویسید