تاریخ انتشار:
ضرورت اعتماد دوسویه
صبح جمعه ۲۷ سپتامبر(۵ مهر)، حوالی ساعت ۱۲ ظهر و دقایقی پس از پایان کنفرانس مطبوعاتی حسن روحانی رئیسجمهور، او و همراهانش به هتل مجلل ملینیوم یو ان پلازا در نزدیکترین مکان به ساختمان اصلی سازمان ملل در منهتن بازگشتند تا چمدانهای خود را برای رفتن به فرودگاه آماده کنند.
در طبقهای که مقامات بلندپایه ایرانی ساکن بودند، جنب و جوش زیادی دیده میشد. جلوی در هر اتاق یک مامور حفاظتی آمریکایی ایستاده بود، در حالی که ماموران امنیتی ایرانی هم با بیسیم و تلفن همراه این سو و آن سو دیده میشدند. غذای آخر قبل از پرواز چلوکباب بود. بوی کباب در طبقه پیچیده بود و ظرفهای یک بار مصرف پلاستیکی سفید به داخل اتاقها برده میشد.
در طبقه چهارم، مترجم آقای روحانی از اتاقی بیرون آمد و به سمت آسانسور رفت تا احتمالاً هتل را ترک کند. موضوعی که نشان میداد تا آخرین دقایق و حتی در هنگام صرف چلوکباب آخر نیز اعضای هیات ایرانی به جلسات کاری خود ادامه میدهند. در طبقه همکف یا لابی هتل، چندین خبرنگار آمریکایی، از دیدار با مقامات ایرانی بازمیگشتند. چهره لورا روزن خبرنگار پرسابقهای که هم اکنون برای وبسایت خبری ال-مانیتور مینویسد و همچنین اسکات پیترسون، خبرنگار کهنهکار نشریه خبری کریستین ساینس مانیتور، بیش از همه خودنمایی میکرد. همه چیز از آن حکایت داشت که ماموریت حسن روحانی در نیویورک به پایان رسیده است. هیات همراه رئیسجمهور که گفته میشد یکی از کوچکترین هیاتهای سفرکننده به نیویورک در سالهای اخیر است نیز روزهای پرکاری را که بدون وقفه پشت سر گذاشته بودند به پایان میبردند. یکی از محافظان همراه هیات به من گفت که حتی برای خریدن سوغاتی برای فرزندش وقت نداشته است. موضوعی که نشان میداد جلسات ممتد و پشت سرهم مقامات ایرانی عملاً همه را به کار واداشته و فرصتی برای سر خاراندن آنها هم باقی نگذاشته است.
اما برای جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، این تازه میانه راه بود. نگاهی به برنامه حضور هیات ایرانی در سازمان ملل، از یک طرح چهار بخشی کلاسیک روابط عمومی و رسانهای خبر میداد تا بهترین اثربخشی از حضور رئیسجمهور ایران در سازمان ملل حاصل شود. اما چگونه این برنامه چهار مرحلهای به اجرا درآمد؟
1بخش اول این برنامه، مصاحبه پیش از سفر به نیویورک آقای روحانی با خانم ان کوری، خبرنگار شبکه ان بی سی بود. یک روز هنگام صرف ناهار فرصتی شد تا چند دقیقهای با ان کوری در سالن غذاخوری سازمان ملل صحبت کنم. او هم از سفر به ایران و مصاحبه رضایت داشت و اینکه توانسته بود سوالات متعددی را که علاقه به طرح آنها داشته است بپرسد. البته هم او و هم یکی دیگر از اعضای هیات ایرانی نسبت به پاسخ حسن روحانی درباره موضوع هولوکاست متعجب بودند. یکی از اعضای گروه خبری ان بی سی به من گفت که بعداً به آنها گفته شده بود که رئیسجمهور در خصوص سوال هولوکاست آمادگی نداشته است یا از پیش این سوال با او در میان گذاشته نشده بود. این همان سوالی بود که آقای روحانی در پاسخ به آن گفته بود: «من تاریخدان نیستم، سیاستمدار هستم.» جوابی که به دل برخی نچسبیده بود و آن را دور زدن سوال تصور کرده بودند. اگرچه گروه همراهان و مشاوران رسانهای آقای روحانی - یا هرکسی که مسوول تنظیم پیشسوالات و جوابهای احتمالی و هماهنگیهای لازم در این زمینه است- بعداً روی این موضوع بیشتر کار کرده و طبیعتاً جوابهای رئیسجمهور و حتی جواد ظریف هم کاملاً با جواب «تاریخدان و سیاستمدار» متفاوت بود.
انتشار یک مقاله از رئیسجمهوری در روزنامه واشنگتنپست همزمان با ورود او به خاک آمریکا، موج خبری دیگری آغاز کرد تا اسم ایران و حضور هیات ایرانی همچنان با خبرسازیهایی از این دست در رسانهها باقی بماند. اگرچه آقای ظریف در زمانی که ریاست دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل را به عهده داشت، چهرهای شناختهشده در نشریات معتبر آمریکایی بود، اما چاپ مطلب حسن روحانی در واشنگتنپست، نشان میداد رئیسجمهور جدید ایران، زبان صحبت کردن با کشورهای غربی را درک و به خوبی از آن استفاده میکند. اقدامی که محمود احمدینژاد طی سفرهای متعدد به نیویورک هیچگاه از آن استفاده مطلوبی نکرده بود و همواره سوژهای بود برای حمله علیه مواضع ایران.
جواد ظریف، که چند روزی زودتر از حسن روحانی به نیویورک آمده بود، بهرغم دریافت دهها درخواست مصاحبه، این درخواستها را رد یا آن را به پایان سفر رئیس خود موکول کرد. از همان ابتدا مشخص بود که او نمیخواهد با مصاحبههای خود، تاثیر حضور رئیسجمهوری را در نیویورک به حاشیه ببرد. او در جلسهای با جمعی از ایرانیان، که به نوعی همسو با سیاستهای دولت هستند، به صحبتهای آنها گوش کرد و به سوال تسهیل بازگشت ایرانیان به کشور پاسخ داده بود. جو جلسه به گفته یکی از حاضران در آن، صمیمی و دوستانه بود و به نوعی تجدید دیدار آقای ظریف با همکاران و دوستان قدیمی به شمار میرفت.
2بخش دوم حضور رسانهای این برنامه، سخنرانی سهشنبه دوم مهرماه آقای روحانی در مجمع عمومی و پس از آن مصاحبه با کریستین امانپور خبرنگار شبکه کابلی سیانان بود. او همچنین با چارلی رز، مصاحبهگر پرسابقه شبکه سیبیاس نیز مصاحبهای انجام داد. این شبکه، خصوصی نیست بنابراین از نظر مخاطب، سراسری محسوب میشود و از این جهت دسترسی بیسابقهای برای او به جامعه آمریکا فراهم کرد. چارلی رز در مصاحبه آخری که با محمود احمدینژاد انجام داد، به خاطر لحن بیادبانهاش در صحبت با رئیس یک دولت بسیار مورد انتقاد قرار گرفته بود. اما صحبت او با حسن روحانی توام با احترام و کنجکاوی بسیاری بود. آقای روحانی سپس در موسسه فکری «ایژیاسوسایتی» (جامعه آسیا)، برای اندیشمندان و صاحبان قلم و فکر آمریکایی صحبت کرد، روز پنجشنبه یعنی یک روز پیش از بازگشت به تهران نیز میهمانی شامی را با شماری از ایرانیان مقیم آمریکا و کانادا سپری کرد و در نهایت روز جمعه ۵ مهرماه نیز با دهها خبرنگار رسانههای جمعی مصاحبه کرد تا طی روزهای حضور خود در نیویورک، به خبرسازی خود ادامه دهد. جلسه شام آقای روحانی با میهمانان ایرانی که از سراسر آمریکا و کانادا به هتل مجلل هیلتون آمده بودند، تفاوت عمدهای با سالهای قبل و به خصوص سالهای بعد از انتخابات ۸۸ داشت. در چهار سال گذشته مقامات دفتر نمایندگی حتی از اینکه اعلام کنند مراسم شام کجا برگزار میشود خودداری میکردند و به دلیل فضای متفاوت و ملتهبی که وجود داشت و امکان اعتراضات گروههایی از ایران، این جلسات با سر و صدای کمتری برگزار میشد. اما جلسه شام با ایرانیان امسال، با شور و نشاط متفاوتی برگزار شد. تقریباً درخواستها برای شرکت در مراسم شام به مراتب بیشتر از ظرفیت سالن در نظر گرفتهشده برای میهمانی بود. اگرچه رئیسجمهور برای مصاحبه با خبرنگاران خارجی از جمله کریستین امانپور در خاک آمریکا، در پیششرطهایی که به صورت متداول برای مصاحبه قرار میدهند، هیچگاه از آنان نمیخواهند که مثلاً روسری به سر کنند، اما در دعوتنامههایی که برای علاقهمندان فرستاده بودند خواسته شده بود «شئون اسلامی» را رعایت کنند. به همین جهت غالب کسانی که حتی در زندگی روزمره نیز پوشش متفاوتی را لحاظ میکنند با روسری و لباسهای پوشیده به محل میهمانی آمدند تا احترام به زبان میزبان را همراه حضور خود کنند.
در این میهمانی آقای روحانی در سخنرانی خود بارها از جملاتی استفاده کرد که حول محور ایرانی بودن بود و گفت که مشکلی نیست که به دست ایرانیان حل نشده باشد. سخنان او بارها با ابراز احساسات میهمانان مواجه شد. به غیر از جایی که او گفت «باید گلههای گذشته را فراموش کرد» که به نظر میرسید همخوانی چندانی با سخنرانی او ندارد و اساساً ضرورتی برای طرح آن وجود نداشت. نکته دیگری که در حاشیه این میهمانی رخ داد، ممانعت از حضور برخی از جوانان ایرانی بود که اغلب از وکلا، روزنامهنگاران و فعالان مدنی ساکن در شهر نیویورک و شهرهای اطراف بودند. اغلب این افراد عضو گروههای ضدجنگ و ضدتحریم به شمار میروند که ممانعت از حضور آنها در حالی که حسن روحانی در داخل سالن وعده میداد که شرایط لازم را برای سفر ایرانیان به کشور فراهم خواهد کرد، به نوعی در چشم میزد. البته جواد ظریف، بعداً در جلسهای به من گفت از این موضوع خبر نداشته و اگر میدانست حتماً خودش به بیرون سالن میآمد و این افراد را به داخل سالن میآورد.
میهمانی حضور اول حسن روحانی در جمع ایرانیان در آمریکا، یک تفاوت عمده نیز با میهمانیهای قبل داشت و آن اینکه در میهمانیهای محمود احمدینژاد - به خصوص در دور اول ریاست جمهوریاش- معمولاً در آخر به میهمانان کیسهای حاوی اقلامی چون دیوان حافظ اهدا میشد. اما در این میهمانی خبری از هدایا نبود. به علاوه اینکه محمود احمدینژاد، حداقل در سالهای قبل از ۱۳۸۸، در پایان جلسه در محلی که از قبل مشخص شده بود میایستاد و علاقهمندان میتوانستند با او عکس یادگاری بگیرند. اما حسن روحانی شاید دلیلی برای این کار نمیدید یا به دلیل محدودیتهای زمانی پس از جلسه شام، به دیدار با تعداد چینششدهای از حاضران اکتفا کرد.
آقای روحانی چندین جلسه دیگر را به صورت عمومی و خصوصی با صاحبان اندیشه و سردبیران رسانهها برگزار کرد و روز جمعه گذشته ساعاتی پیش از آنکه سوار هواپیما شود در یک کنفرانس خبری شرکت کرد تا در زمانی که در نیویورک است پوشش خبری گستردهای را در رسانههای جمعی آمریکا از آن خود کند. اما پرالتهابترین و هیجانانگیزترین نقطه سفر آقای روحانی روز جمعه و دقایق آخر حضور او در نیویورک بود که شبکههای خبری آمریکا بلافاصله با قطع برنامهها از تماس تلفنی باراک اوباما با وی در حالی که راهی فرودگاه جان اف کندی بود، خبر دادند. زمانی که خبر توسط منابع آمریکایی پخش شد،
حسن روحانی احتمالاً هزاران متر بالای اقیانوس به سمت تهران در حرکت بود، اما شگفتی و ناباوری نسبت به این خبر تا چند ساعت در میان تحلیلگران به چشم میخورد. به نظر میآمد طی روز آخر یا حتی ساعات آخر قبل از پرواز به سمت تهران، برای چنین اقدامی تصمیمگیری شده است.
تماس تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما، شاید مهمترین خبری بود که رسانههای آمریکایی در جریان برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل به پوشش آن پرداختند و از حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور تاریخساز ایران یاد کردند، رئیسجمهوری که ریسک میکند و میتواند با اعتماد به نفس کارهایی را بکند که همتایانش پیش از او برای انجامش تردیدهای بسیاری به خود راه میدادند. علاوه بر همه نقاط مثبت، یکی از افراد هیات ایرانی به من گفت که موضوع زندانی بودن دو تبعه ایرانی آمریکایی و نیز زندانیان سیاسی در ایران تقریباً در غالب دیدارهای رسانهای و رسمی با مقامات کشورهای غربی مطرح شده بود. موضوعی که شاید طرفهای غربی برای اینکه تاثیرگذاریاش را از دست ندهد کمتر با رسانهها در میان گذاشتند. اما وقتی حسن روحانی به تهران برمیگردد، احتمالاً به روزهایی میتواند فکر کند که در جلسات با مقامات کشورهای دیگر لازم نباشد به دلیل زندانیهای سیاسی مورد انتقاد کشورهای دیگر قرار بگیرد. با وجود این یکی از افرادی که در این جلسات حاضر بود به من گفت، اشتیاق و اراده جدی در میان هیات اعزامی از ایران و به خصوص حسن روحانی دیده است که در بازگشت روی موضوع آزادی زندانیان سیاسی فعالیت بیشتری داشته باشد و تسهیلات و تمهیداتی را با استفاده از ظرفیتها و امکانات و همکاری دستگاههای دیگر برای آزادی آنها فراهم کند. با وجود این، تاکید نکردن چندان بر روی این موضوع، میتوانست ناشی از این باشد که حسن روحانی تازه دو ماه است سکان اجرایی کشور را به دست گرفته و برای ارزیابی اقدامات دولت او، زمان بسیار اندک است. این راحتی اما، در سفرهای آتی رئیسجمهوری ممکن است به آسانی بار اول نباشد. اگرچه تا سال دیگر و با رویکردی که دولت جدید در پیش گرفته، این احتمال هم دور از ذهن نیست که بسیاری از مسائلی که در این سفر مطرح شد، ممکن است وجود خارجی نداشته باشد.
3موج خبری که تماس تلفنی دو رئیسجمهور ایجاد کرد، اگرچه بعداً با اما و اگرهایی در خصوص اینکه چه کسی اول تماس گرفته بود و چگونه این تماس تلفنی برقرار شده بود همراه شد، اما در تمام تعطیلات دوروزه آخر هفته که قرار بود با حضور بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به نیویورک ادامه پیدا کند، سایه انداخته بود. روز یکشنبه صبح ۸ مهرماه، مرحله سوم حضور در رسانههای جمعی آمریکا در سایه موج خبری رئیسجمهور، با حضور جواد ظریف در برنامه پرطرفدار جرج استفانوپولس آغاز شد. او در این برنامه در حالی که رسانههای آمریکا خیلی علاقهمند بودند با طرح مجدد سوالی در مورد هولوکاست، که میراث به جا مانده از دوران احمدینژاد و پاسخهای جنجالبرانگیزش در خصوص وقوع این تراژدی تاریخی بود، به آزمایش دولت جدید ایران و مواضعش بپردازند، به صراحت گفت هولوکاست یک «جنایت فجیع» و همچنین «نسلکشی» است. شاید برای مخاطب ایرانی چندان اهمیت این جمله آشکار نباشد، اما حتماً برای نتانیاهو و همراهانش که خود را برای حمله شدید به مقامات ایرانی و تکرار ادعاهای خود در نیویورک آماده میکردند، این مصاحبه بعد از ماجرای تماس تلفنی، آب سردی بود که بر آتش ریخته شد. در واقع شاید در آن لحظه بود که نتانیاهو به این فکر میکرد که با حضور احمدینژاد چه روزهای راحتی را در نیویورک برای متحد کردن افکار عمومی در اینکه ایران تهدیدی علیه امنیت جهانی و یهودیان در جهان است پشت سر میگذاشت و حال با حضور دولت جدید در ایران و با اتفاقاتی که روزبهروز برگ جدیدی از آن ورق میخورد، چنین امکانی عملاً از او گرفته شده بود.
جواد ظریف به جرج استفانوپولس جوابی را گفت که هم متحدان ایران را خشنود میکرد، هم انسانی بود و هم اینکه بهانهجوییهایی را که به واسطه ماجراجوییهای رئیسجمهور قبلی ایجاد شده بود از اذهان عمومی پاک میکرد: «ما کشتار مردم بیگناه را محکوم میکنیم، چه اینکه توسط آلمان نازی اتفاق افتاده باشد و چه اینکه مردم فلسطین باشند. هولوکاست یک جنایت فجیع بود، یک نسلکشی بود، و هیچ وقت نباید اجازه داد که تکرار شود، اما یک جنایت نباید توجیهی باشد برای پایمال کردن حقوق مردم فلسطین برای مدت ۶۰ سال.» همان روز در برنامه تحلیلی بسیار پرطرفدار «جیپیاس» بود که مجری آن فرید زکریا نویسنده مشهور هندیالاصل آمریکایی بار دیگر موضوع ایران و حضور حسن روحانی را به عنوان یکی از محورهای برنامه خود قرار داد و در آن با نماینده یهودیان کشور در مجلس مصاحبه کرد. دیگر برنامههای تحلیلی و خبری یکشنبه نیز بخشهایی را به موضوع ایران اختصاص داد تا حتی پس از رسیدن حسن روحانی به تهران، موج خبری ایجادشده همچنان ادامه داشته باشد.
4حضور جواد ظریف در نیویورک پس از حسن روحانی، میتوانست علاوه بر اشتغال او به جلسات کاری و لابیهای دیپلماتیک به مطمئن ساختن از اینکه پس از حضور نتانیاهو، فردی در نیویورک حضور داشته باشد که در برابر اظهارات او قد علم کند و اقدامات او را در رسانهها خنثی کند، قلمداد شود. اما نتانیاهو در بدترین زمان ممکن به نیویورک رسید. زمانی که دولت اوباما به شدت با مجلس نمایندگان این کشور برای افزایش سقف بدهی و همچنین بودجه کشور در تیرهترین شکل خود به سر میبرد و اگر مجلس تا دوشنبه شب، یعنی دقیقاً شب قبل از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل، دولت و مجلس به توافقی نمیرسیدند، عملاً بخش عمدهای از فعالیتهای دولت متوقف میشد. در ساعت ۱۲ نیمهشب، با به توافق نرسیدن مجلس نمایندگان و دولت آمریکا، دولت تعطیل شد و سهشنبه، عملاً سخنرانی ضدایرانی و پر از عصبانیت نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل در زیر کوهی از خبرهای مربوط به تعطیلی دولت آمریکا به دلیل تصویب نشدن بودجه، گم شد.
باراک اوباما در جریان ساعتهای پایانی مهلتی که برای تغییر سقف بدهی دولت و همچنین تصویب بودجه برای مجلس نمایندگان باقی مانده بود، هیچ تماسی با رئیس مجلس نمایندگان نگرفته بود و روز شنبه و یکشنبه را به خارج از شهر و بازی گلف اختصاص داد. موضوعی که حمله برخی از نمایندگان تندرو مجلس نمایندگان و سنای آمریکا را به همراه داشت و ترجیعبند آن یک جمله بود: «چطور آقای رئیسجمهور میتواند با رئیسجمهور ایران تلفنی صحبت کند، اما حاضر نیست گوشی را بردارد و با رئیس مجلس آمریکا صحبت کند؟» چنین عباراتی در برنامههای تلویزیونی آمریکا نشاندهنده عمق تاثیرگذاری و همچنین ریسکی بود که باراک اوباما در یکی از بدترین هفتههای زندگی حرفهای خود انجام داده بود و در شلوغی برنامه روزانهاش، با حسن روحانی صحبت کرده بود.
عملاً برخلاف سالهای قبل که در بخشهای خبری مختلف نتانیاهو با حضور در تلویزیون یا با اختصاص داده شدن نشستهای تحلیلی خبری به موضوع اسرائیل میتوانست سهمی در موج خبری شکلگرفته مقامات جهانی در نیویورک داشته باشد، او تنها آمد و تنها رفت و در این میان همچنان سایه موج خبری و تاثیر عمیقی که حضور حسن روحانی در نیویورک گذاشته بود، به قوت خود باقی ماند. در واقع نتانیاهو پیش از اینکه تلآویو را ترک کند با اقداماتی که هیات ایرانی از پیش از سفر رئیسجمهور به آمریکا تدارک دیده بود، خلع سلاح شده بود و وقتی پشت تریبون سازمان ملل قرار گرفت تا ادعاهای همیشگی خود در خصوص اینکه حسن روحانی «گرگی در لباس میش» است را تکرار کند، کسی چندان او را جدی نگرفت. چون هم صاحبان اندیشه، هم سردبیران رسانهها و هم افکار عمومی آمریکا تا چند روز قبل از آن سخنان رئیسجمهور جدید ایران را شنیده بودند و سخن نتانیاهو چندان همخوانی با تاثیری که حسن روحانی روی آنها گذاشته بود، نداشت. بنابراین جواد ظریف در فاز آخر استراتژی رسانهای که برای سفر به نیویورک در نظر گرفته بودند، عملاً کار چندانی نداشت. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بودند تا آنچه بر جای ماند و اثری که باقی ماند، سخنان حسن روحانی و وزیر امور خارجهاش باشد تا سخنان نتانیاهو که حتی صدای روزنامه اسرائیلی هاآرتص را هم درآورد که از بیمنطق بودن سخنان عصبانی ضدایرانی و بیتاثیر بودن آن آه از نهادش بلند شده بود. جواد ظریف برخلاف علیاکبر صالحی یا منوچهر متکی که هنگام حضور خود در مجمع عمومی سازمان ملل، تنها به دیدارهای رسمی اکتفا میکردند، چهرهای آشنا و سرمایهای گرانقدر برای هیات ایرانی به شمار میرفت که آداب معاشرت و همچنین آداب سخن گفتن با رسانهها و گروههای مختلف مطبوعاتی و فکری را میدانست و از هر دیداری برای زدودن کدورتی که در سطح جهانی طی هشت سال گذشته و به خاطر اظهارات و اقدامات و سیاستهای دولت قبل شکل گرفته بود، کمک میگرفت؛ و بعد از سالها، هیات ایرانی میتوانست شیرینی یک حضور پرقدرت دیپلماتیک را در عرصه جهانی زیر زبان خود مزهمزه کند. به این ترتیب سفر اول رئیسجمهور ایران به آمریکا، فصل نوینی را در رابطه تهران با کشورهای غربی آغاز کرد و تا حد امکان فاصله جدی را با سالهای قبل از خود ایجاد کرد. در واقع حسن روحانی از جایی آغاز کرد که نقطه پایانی رفتن احمدینژاد و حتی نقطه پایان دولت محمد خاتمی نبود. او از نقطهای آغاز کرد که جهان انتظارش را داشت. حالا باید به انتظار نشست و دید که چنین دستاورد رسانهای در ادامه با اقدامات عملی مقامات حکومتی و دولتی چگونه مداوم و پایدار خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید