تاریخ انتشار:
انتخاب ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا چه پیامدهای مثبت و منفی خواهد داشت؟
آن روی چهره ترامپ
نخستین نکته در بررسی پیامدهای ریاستجمهوری ترامپ میزان زیاد نااطمینانی است که در مورد سیاستهایی که به اجرا درخواهد آمد، وجود دارد. مانند هر سیاستمدار دیگر، ترامپ در دوران رقابت انتخاباتی سیاستهایی را اعلام کرد که به احتمال بسیار زیاد بعد از انتخابات تغییر خواهد کرد.
نخستین نکته در بررسی پیامدهای ریاستجمهوری ترامپ میزان زیاد نااطمینانی است که در مورد سیاستهایی که به اجرا درخواهد آمد، وجود دارد. مانند هر سیاستمدار دیگر، ترامپ در دوران رقابت انتخاباتی سیاستهایی را اعلام کرد که به احتمال بسیار زیاد بعد از انتخابات تغییر خواهد کرد. تفاوتی که ترامپ با سایر سیاستمداران آمریکا دارد این است که معمولاً برنامههای اعلامشده سیاستمداران در دوران رقابت انتخاباتی با دقت توسط تیمی از همحزبیهای سیاستمداران برگزیده میشود با این هدف که اهداف حزبی را تحقق بخشد. هر سیاستمدار بستگی به سلایق و شرایط برخی از آنها را بزرگنمایی میکند و برخی را، معمولاً آنهایی را که ممکن است در رایآوری اخلال ایجاد کنند، در پشت پرده نگه میدارد. برنامههای ترامپ به دلیل عدم تبعیت از قواعد متداول حزبی برنامهای شناختهشده نیستند. برخی از آنها در شرایط معمول دولت، اقتصاد و جامعه آمریکا امکان اجرا ندارند و برخی هزینههای سنگینی بر مردم، به خصوص طرفداران سرسخت او، تحمیل میکنند. این شرایط سبب شده است نتوان با قطعیت مرسوم مجموعهای منسجم را «برنامههای ترامپ» نام نهاد و اثراتشان را بررسی کرد. آنچه میتوان
گفت مجموعهای است از «اگر»ها و نتایج آنها.
نکته دوم این است که تنها ریسمانی که تمامی برنامههای به ظاهر پراکنده ترامپ را به هم متصل میکند، مخاطبان آنهاست. اگر تحلیلهای ارائهشده از ترکیب طرفداران ترامپ را بپذیریم، آنها افرادی هستند که از روندهای موجود در اقتصاد و جامعه آمریکا احساس ناامنی میکنند. برخی از آنها مشاغلشان را از دست دادهاند. برخی دیگر هم از دخالت زیاد دولت در حوزههایی از زندگیشان که تاکنون خصوصی محسوب میشد، ناراضیاند.
نکته سوم این است که اثر برنامههای اعلامشده ترامپ بر سایر کشورها حتی از اثر آن بر آمریکا هم ناروشنتر است، چرا که اثرگذاری آنها بستگی به پاسخ کشورهای جهان به برنامههای آمریکا هم دارد. تحلیلگران هنوز تصویری از اینکه روابط آمریکا با دوستان و دشمنان سنتیاش دستخوش چه تغییراتی خواهد شد، ندارند، و این نااطمینانی هرگونه پیشبینی از پاسخهای احتمالی کشورهای دیگر را نامعتبر یا حداقل احتمالی میکند.
با این مقدمه میتوان مجموعه برنامههای اقتصادی را که ترامپ در زمان رقابتهای انتخاباتی اعلام کرد، در موارد زیر خلاصه کرد.
تجارت جهانی
ترامپ در یک کلمه خود را مخالف آزادسازی تجارت جهانی اعلام کرد و آن را از میانبرنده مشاغل آمریکاییها خواند. تعریف او از جهانیشدن هم دقیقاً در راستای جذب مخاطبان نگرانش بود. از نظر او ورود به تجارت جهانی تاکنون به معنای انتقال مشاغل آمریکاییها به مکزیک و سایر کشورها بوده است. ملایمترین نسخههای این مخالفت شامل مذاکره مجدد قراردادهای تجاری موجود و پرهیز از انعقاد قراردادهای تجاری جدید است. نسخههای شدید این سیاست شامل مالیاتهایی در حد 40، 50 درصد بر واردات از کشورهایی مانند چین است. نکته جالب اینجاست که نظر ترامپ در مورد تجارت جهانی در حد بسیار زیادی با نظر کاندیداهای چپ حزب دموکرات مانند برنی سندرز که در مراحل آخر میدان رقابت را به هیلاری کلینتون واگذار کرد، همخوانی داشت.
این دیدگاه ترامپ اشکالات زیادی دارد: نخست، قراردادهای تجاری تنها عامل از میان رفتن مشاغل صنعتی در آمریکا نیستند، پیشرفت تکنولوژی و اتوماسیون، تغییر ترکیب تولید و مصرف، کاهش هزینههای حمل و نقل و ارسال اطلاعات، و رقابتیتر شدن بازارها عوامل دیگری هستند که سبب جابهجایی مشاغل از صنعتی به خدماتی شدهاند. دوم، بزرگترین گروهی که از واردات کالاهای ارزان منتفع میشوند، گروههای پایینتر درآمدی هستند که حامیان اصلی ترامپ بودهاند. والمارت که بزرگترین خردهفروشی ارزان در آمریکاست، کالاهای مصرفی روزمره را، که غالباً وارداتی هستند، با قیمتهایی که به طرز باورنکردنی ارزان هستند، در اختیار اقشار پایین جامعه قرار داده است. تنها جاهایی که والمارت وجود ندارد در مراکز برخی شهرهای بزرگ و ثروتمند مانند نیویورک است که به دلیل نفوذ شبکه عرضهکنندگان کالاها نتوانسته مجوز ورود بگیرد. اولین و مهمترین اثر نقض قراردادهای تجاری یا مالیات بالا بر واردات کالا از سایر کشورها، افزایش شدید قیمت کالاهای مصرفی برای اقشار متوسط و پایین در آمریکاست. سوم، حتی اگر این قراردادها نقض شود، مشاغل ایجادشده آنقدر کم و کالای تولیدشده آنقدر
گران خواهد بود که تنها اثر قابل ذکر از میان رفتن کل بازار خواهد بود. به عنوان نمونه، بازار گل رز در آمریکا بازاری محدود و در چند دهه پیش در دست تولیدکنندگان آمریکایی بود. امروزه این بازار بسیار گسترده شده و مبنای آن تولیدکنندگان گل رز در مکزیک است که با استفاده از مزیت آب و هوای مناسب و نیروی کار میتوانند گل رز را به قیمت ارزان در عرض چند ساعت به هر جای آمریکا برسانند. قطع رابطه تجاری آمریکا با مکزیک این بازار بزرگ را از بین خواهد بود بدون اینکه شغل زیادی ایجاد کند. همین مساله در مورد بازار پوشاک، اسباببازی، وسایل برقی و بسیاری از بازارهای دیگر هم صادق است.
اگر ترامپ به قولهایش در مورد مخالفت شدید با قراردادهای تجاری عمل کند، اقتصاد آمریکا و به تبع آن اقتصاد دنیا وارد رکودی عمیق خواهد شد. همین امر سبب میشود در مورد اجرای شدید قول و قرارهای انتخاباتی ترامپ در مورد تجارت جهانی تردیدهای جدی وجود داشته باشد.
مهاجرت
مساله مهاجرت، به خصوص مهاجرت غیرقانونی کارگران ساده از مکزیک و سایر کشورهای آمریکای مرکزی، مشابه مساله تجارت است. بزرگترین مشکل طرفداران ترامپ این است که مهاجران غیرقانونی که در حال حاضر تعداد آنها در آمریکا به حدود 12 میلیون نفر میرسد، مشاغل آمریکاییان را از بین بردهاند. همین امر سبب شد ترامپ با طرح ساختن دیواری بلند بین مکزیک و آمریکا و وادار کردن دولت مکزیک به پرداخت هزینههای آن تعجب همگان را برانگیزد. ساختن دیوار به خصوص با پول دولت مکزیک قطعاً غیرممکن است ولی این امر سیاستهای ضدمهاجرت ترامپ را منتفی نمیکند.
طرفداران ترامپ از تغییر ترکیب جمعیتی آمریکا ناراضیاند. این تغییر بیشتر ناشی از مهاجرت قانونی است تا مهاجرت غیرقانونی. آمریکا هر سال بسیاری از افراد تحصیلکرده و متخصص را جذب میکند. این مهاجران یکی از موتورهای رشد اقتصادی آمریکا محسوب میشوند و هرگونه مخالفت با آن به ضرر رشد اقتصادی بلندمدت آمریکا خواهد بود. به علاوه، اخراج مهاجران قانونی، به خصوص مهاجرانی که شهروند آمریکا هستند، از نظر قانونی غیرممکن است. به همین دلیل ترامپ بر روی اخراج مهاجران غیرقانونی متمرکز شد. اثر اجرای دقیق این برنامه هم مانند مخالفت شدید با تجارت آزاد، به ضرر اقتصاد آمریکا خواهد بود. مشاغلی که مهاجران غیرقانونی در آنها مشغولند، و مزدی که دریافت میکنند، قابل انجام با کارگران آمریکایی نیست. نتیجه اجرای این برنامه از میان رفتن برخی بازارها، مانند بازار محصولات کشاورزی غیرمکانیزه، و گران شدن محصولات این بازارها خواهد بود. به علاوه یافتن این مهاجران و اجرای آنها نیازمند هزینههایی است که اقتصاد آمریکا حاضر به پرداخت آن نخواهد بود.
مالیاتها و هزینههای دولت و مقرراتگذاری
در این حوزهها، ترامپ کمابیش به دیدگاه سنتی محافظهکاران نزدیک است. او قول کاهش مالیاتها، سادهسازی سیستم فوقالعاده پیچیده مالیات و نیز افزایش هزینههای دولت در زیر ساختارها و کاهش آن در بخشهای دیگر را داد. ترامپ همچنین از افزایش مقررات دولتی در همه عرصههای اقتصادی ابراز نارضایتی کرد و وعده کاهش این مقررات را داد. نتیجه اجرای این سیاست بستگی کامل به نحوه اجرای آن دارد. کاهش مالیات و افزایش هزینههای دولت میتواند منجر به افزایش میانمدت رشد اقتصادی شود، ولی اگر با سادهسازی سیستم مالیاتی و در نتیجه کاهش فرار مالیاتی از طرف افرادی مانند خودش همراه نباشد (ترامپ با استفاده از گریزگاههای مالیاتی توانست برای سالهای متمادی از دادن مالیات فدرال طفره رود)، این ترکیب منجر به افزایش شدید کسری بودجه خواهد شد و بر بدهیهای دولت خواهد افزود که در حال حاضر از تولید آمریکا هم فراتر رفته است. اثر چنین سیاستی در بلندمدت میتواند منفی باشد.
در زمینه مقرراتزدایی هم میتوان به اثرات احتمالی مثبت آن اشاره کرد. آمریکا کشوری با مقررات دستوپاگیر زیاد و نیز مقررات روانکننده فعالیتهای اقتصادی و تصحیحکننده معایب بازار است. اگر ترامپ برخی از مقررات زائد را از میان بردارد، میتواند رشد اقتصادی را افزایش دهد و این به خصوص برای طبقه متوسط و پایین مفید خواهد بود. ولی اگر در گیرودار بدهبستان سیاسی با مخالفان بیفتد یا اگر در این حوزه زیادهروی کند و مقررات مفید را کاهش دهد، میتواند اثرات منفی بر رشد اقتصادی یا حداقل بر زیرساختهایی مانند محیط زیست وارد کند. بهطور خلاصه، ترامپ بدون هیچ سابقه سیاسی توانست با رفتار خارج از عرفش رقابتی باورنکردنی با سابقهدارترین سیاستمداران آمریکا از هر دو حزب به نمایش بگذارد و پیروز میدان باشد. اما ترامپ هم مانند هر فرد دیگر محدود است به قواعدی که بر جامعه اقتصاد حاکماند. بسیاری از برنامههای ترامپ در حال عادی قابل پیاده کردن نیست. اگر او اصراری بر پیادهکردنشان داشته باشد، مردم آمریکا و شاید مردم جهان هزینههای سنگینی پرداخت خواهند کرد. همزمان، سیاستهای درست دیگری هستند که در چنبره سیاست اسیر شدهاند و هیچوقت اجرا
نشدهاند. اگر ترامپ خود را از این چنبره رها کند و آنها را اصلاح کند، نتایج مثبتش به همگان خواهد رسید.
چهرهای که از ترامپ در دست است، فردی است عوامفریب که با اتکا به احساسات گروههایی که از برخی مشکلات در اقتصاد آمریکا متاثر شدهاند، به قدرت رسیده است. در مورد چهره ترامپ در قالب رئیسجمهور آمریکا کسی چیز زیادی نمیداند. باید مدتی منتظر ماند و دید آیا چهره دیگری هم و وجود دارد؟
دیدگاه تان را بنویسید