تاریخ انتشار:
بررسی اهمیت آموزش اقتصاد به کودکان به بهانه روز جهانی کودک
اقتصاد به زبان کودکان
وقتی میگوییم میخواهیم به کودکان مفاهیم اقتصادی را آموزش دهیم، دقیقاً منظورمان چیست؟ آیا میشود مفاهیم پیچیده اقتصادی را به کودکان آموزش داد؟
در دانشگاه، در اولین جلسه کلاس «کلیات علم اقتصاد»، در تعریف علم اقتصاد گفته میشود: «اقتصاد علم تخصیص امکانات محدود به نیازهای نامحدود است.» از این تعریف چند موضوع استخراج میشود:
1- اقتصاد یک علم است. این گزاره بدان معناست که اقتصاد دارای اصول مشخصی است و این اصول ثابت هستند. در این میان البته گاهی این نگرش وجود دارد که منظور از اصول ثابت، قوانین ثابت مانند فیزیک و شیمی است، در حالی که این تلقی اشتباه است. «منظورمان این نیست که آزمایشهایی ترتیب میدهیم تا قواعد اقتصادی را آزمایش کنیم آنطور که مثلاً یک فیزیکدان نتایج انهدام اتمها در یک شتابدهنده ذرات را بررسی میکند. فرقی اساسی میان علوم اجتماعی چون اقتصاد و علوم «طبیعی» مثل فیزیک هست. این مساله نیاز به توضیح بیشتر دارد، اما بهطور خلاصه میگوییم که قواعد پایهای اقتصاد قابل کشف از طریق استدلال ذهنی است. معنایی ندارد که بگوییم میخواهیم قواعد اقتصاد را «آزمایش کنیم»، زیرا این عبارت همانقدر بیمعناست که مثلاً بگوییم میخواهیم از یک خطکش برای تایید یا رد برهانهایی که شما در هندسه میآموزید، استفاده کنیم» (رابرت مورفی، روزنامه دنیای اقتصاد، 26 دی 1389).
2- نیازها نامحدود هستند. نیازهای نامحدود به معنای این است که تقاضا هم نامحدود است. اینجا نامحدودی در مورد یک کالا یا محصول خاص نیست. این یک حکم کلی است. تقاضا همواره وجود دارد. تقاضا اما کنترل میشود و قیمت ابزار کنترلی مناسبی است.
3- امکانات محدود است. این گزاره به عرضه کالاها و عوامل در اقتصاد برمیگردد و در کنار عبارت قبلی، بیان میدارد که امکانات و عرضه در یک نگاه کلی به جهان هستی، همواره کمتر از تقاضا و احتیاج است.
4- تخصیص امر مهمی است. اقتصاد عملاً علم تخصیص است. اینکه چگونه امکانات محدود را به نیازهای نامحدود تخصیص دهیم تا بهترین تعادل ممکن صورت گیرد، موضوع علم اقتصاد است. در همین تخصیص است که قیمتگذاری معنا مییابد و قیمت عاملی مهم برای تخصیص بهینه محسوب میشود.
اینها اصول اصلی علم اقتصاد هستند. از بسط و گسترش بیشتر همین تعریف و مفاهیم میتوان به ابعاد دیگری از علم اقتصاد رسید. آیا به کودکان هم باید همینها را آموزش داد و آموزش را از همینجا شروع کرد؟ اگر جواب مثبت است، از چه سنی آموزشها شروع میشود و کودک قدرت فهم چه مفاهیمی از این علم پیچیده را دارد؟ اصولاً چقدر لازم است کودک چنین مفاهیمی را درک کند؟ اگر هم جواب منفی است، چرایی منفی بودن آن اهمیت دارد. چرا نباید کودک آموزش اقتصادی ببیند؟
پیامدهای خارجی پراهمیت
وقتی به تعاریف بالا میپردازیم، به نظر میرسد اقتصاد از درک کودکان بالاتر است. تحلیل نیازها، عرضه، تقاضا، تخصیص و بسیاری از مفاهیم دیگر مانند تورم، پسانداز، هزینه، سرمایهگذاری و... از قدرت ذهنی کودکان بالاتر به نظر میرسد ولی آیا به واقع اقتصاد همینهاست؟ اینها یک روی سکه اقتصاد هستند اما اقتصاد ابعاد دیگر هم دارد. به عنوان مثال، انتخاب شغل افراد و رشته تحصیلی آنها در اقتصاد یک کشور موثر است. انتخاب شغل، اقتصاد نیست، در اصول اقتصادی هم نمیگنجد اما دارای پیامدهای خارجی بر اقتصاد است. در تحلیل اینکه چرا درصد قابل توجهی از فارغالتحصیلان دانشگاهها در رشته تحصیلی خود به کار مشغول نمیشوند تا بتوانند بهرهوری بالاتری داشته باشند، عوامل متعددی را مطرح میدانند که یکی از آنها، عدم شناخت کافی دانشآموزان از رشتههای تحصیلی و نوع فعالیت مرتبط با آنهاست. آنها غالباً قبل از ورود به دانشگاه و گذراندن واحدهای درسی، نمیدانند آیا از این رشته و شغلهای مرتبط با آن به اقناع خواهند رسید و رضایت خواهند داشت یا خیر. این موضوع، بسیار مهم است و بر اقتصاد یک کشور و بهرهوری نیروی انسانی تاثیر میگذارد اما از دیدگاه بسیاری،
موضوع علم اقتصاد محسوب نمیشود. همکاری و کار گروهی، معمولاً به عنوان یک ارزش تلقی میشود تا موضوعی اقتصادی، در حالی که این بحث در اقتصاد تاثیر بسزایی دارد. اینها در کنار برخی مفاهیم اقتصادی دیگر لازم است از کودکی آموزش داده شوند. در واقع آنچه به کودکان از سن پایین باید آموزش داده شود، ارزشهای رفتاری اقتصادی و سبک اقتصادی زندگی است.
البته در معنای عمیق، دو موضوع آموزش مفاهیم اقتصادی و آموزش مهارتهای اقتصادی زندگی یا همان سبک اقتصادی زندگی را باید از هم تفکیک کنیم. اقتصاددانان چندان وارد فضاهای آموزشی نمیشوند و میتوان گفت به نوعی از نظر روانشناسان و جامعهشناسان تمکین میکنند. جامعهشناسان هیچگاه با چنین آموزشهایی که در ارتقای زندگیهای اجتماعی موثر است مخالفت نکردهاند اما روانشناسان حساسیت بیشتری در خصوص مبحث آموزش به معنای عام آن دارند. از نظر آنها آموزشها سلسلهمراتبی است و به اقتضای هر سن، نوع و مفاهیم آموزشی متفاوت هستند. در مورد آموزش مفاهیم اقتصادی به کودکان، نظر غالب این است که از زمانی که کودک با مفهوم پول آشنا شد و پول را شناخت، میتوان آموزش مفاهیم اقتصادی را آغاز کرد اما اینکه چه مفهومی در چه سنی آموزش داده شود، از نظر روانشناسی بسیار حائز اهمیت است. اگرچه در حوزه روانشناسی نیز چارچوبها و خطکشیهای مشخصی برای آموزش مفاهیم اقتصادی وجود ندارد و ردهبندی سنی در خصوص آموزشها دچار اختلافنظرهایی است ولی تقریباً میتوان جمعبندیهایی نیز در این زمینه داشت. به عنوان مثال روانشناسان میگویند مفهوم تورم را نمیتوان به
کودک کمتر از هشت سال آموزش داد یا اینکه مفهوم پول توجیبی تحت شرایط خاصی میتواند به کودکان بالاتر از شش سال آموزش داده شود آن هم با این شرط که خانوادهها پول توجیبی به کودک بدهند، اما خرج کردن آن همراه با والدین باشد. بنابراین آموزش مفاهیم اقتصادی حساسیتهای خاص خود را دارد که باید به آنها توجه شود.
در همین حال، باید توجه داشت وقتی از آموزش اقتصاد به کودکان سخن میگوییم، نظر ما بهطور مشخص کدام گروه سنی و کدام نوع از آموزش و در کدام تعریف از اقتصاد است. آموزش مفاهیم اقتصادی برای کودکان در هر سنی از زمانی که کودک قدرت تشخیص را به دست میآورد، قابل انجام است. در زبان فارسی وقتی میگوییم کودک، دامنه سنی قابل توجهی را شامل میشود و آموزش اقتصاد به کودکان معمولاً منظور آموزش در سه سطح سنی خردسالی (زیر هفت سال)، کودکی (8 تا 12 سال) و نوجوانی (13 تا 18 سال) است که آموزشها در هر یک از سطوح متفاوت است.
آموزش مفاهیم به صورت غیرمستقیم در خردسالی
اینکه در هر سنی چه آموزشهایی به کودکان داده میشود، بسیار حائز اهمیت است. در واقع آموزشها باید متناسب با رشد فکری، ذهنی و مهارتی کودکان باشد. حساسترین گروه سنی برای آموزش مفاهیم اقتصادی، گروه سنی زیر هفت سال است. این گروه سنی چندان درگیر مسائل اقتصادی نمیشوند اما برخی مفاهیم اولیه و رفتاری مانند حفظ محیطزیست، صرفهجویی، جلوگیری از اتلاف انرژی و... را درک میکنند و باید چنین رفتارهای اقتصادی را از همین سن در کودکان نهادینه کرد. به عنوان نمونه، شعر زیر را در نظر بگیرید:
«داریم میریم مهمونی / من و مامان و بابا
باباجونم لباسش / اتو نداره حالا
مامان میگه سر شب / ضعیفه برق خونه
اتوکشی ممنوعه / اینقدر نگیر بهونه
فوری برای بابا / پیرهن صاف میاره
شکر خدا باباجون / یه بقچه پیرهن داره!»
(مریم زرنشان، ماهنامه قلک، شماره 3، مهر 1393)
شعر فوق، کاملاً مفهومی آموزشی و اقتصادی دارد و بهطور کامل در چارچوب آموزش مفاهیم اقتصادی و سبک اقتصادی زندگی به خردسالان قرار میگیرد. در اینجا مصرف بهینه برق به زبانی ساده برای کودکان تشریح میشود. وقتی این شعر برای کودکان خوانده میشود، کودک به هیچ عنوان احساس نمیکند در معرض یک آموزش مستقیم اقتصادی قرار گرفته است بلکه وزن شعر، نثر ساده و چیدمان محتوا در ضمیر ناخودآگاه کودک مفهومی را منعکس میسازد که دیگر آن را فراموش نخواهد کرد.
موضوع مهم برای آموزش مفاهیم اقتصادی به خردسالان این است که به دلیل پایین بودن دانش و قدرت درک کودک، باید مفاهیم اقتصادی کاملاًبهصورت غیرمستقیم به کودکان آموزش داده شود. اینجا هدف، تغییر الگوی رفتاری است و کودک قرار است در معرض اطلاعاتی قرار گیرد که خود او نتیجه دلخواه را درک کند و طبق آن رفتار کند. البته بسیاری از مفاهیم ساده اقتصادی نیز بهصورت غیرمستقیم در این سن به کودکان قابل فهم هستند. به این متن که بخشی از کتاب «اگر به یک موش شیرینی بدهی...» ترجمه مژگان کلهر از مجموعه کتاب «اگر به یک...» است که توسط انتشارات سیمای شرق منتشر شده، توجه کنید:
«اگر به یک موش شیرینی بدهی، یک لیوان شیر هم میخواهد. وقتی به او شیر بدهی، نی هم میخواهد. شیرش را که تمام کرد، دستمال میخواهد. بعد هم میخواهد توی آینه خودش را ببیند که سبیلاش شیری شده یا نه. وقتی به آینه نگاه کرد، تازه میفهمد که باید موهایش را مرتب کند. پس یک قیچی هم میخواهد....»
در این کتاب، نیازهای نامحدود به خوبی به تصویر کشیده شده است و اینکه هر نیازی، نیاز بعدی را به دنبال دارد و چرخه نیازها هیچگاه متوقف نمیشود. در این داستان، موضوع نامحدود بودن نیازها بدون اشاره مستقیم، به کودک فهمانده میشود و در ذهن او نقش میبندد و در سنین بالاتر، نقش خود را در زندگی او ایفا میکند.
مفاهیم اولیه پولی برای گروه کودک
با ورود کودکان به مدرسه و عملاً ورود آنها به جامعهای بیرون از خانه و خانواده، نیازها و توجهات او نسبت به آگاهی از موضوعات اقتصادی و پولی بیشتر میشود. در این گروه سنی میتوان موضوع تورم، پسانداز، صرفهجویی مادی و مصرفی و موضوعاتی از این دست را آموزش داد. همچنین برخی فضائل و خصلتهای اخلاقی اقتصاد مانند خساست، حسادت، زیادهخواهی و... در این گروه سنی قابل درک و آموزش است. در یکی از داستانهای منظوم مجموعه کتاب «ماجراهای غول سیصدساله و میز جادوییاش» سروده ناصر کشاورز که از سوی کتابهای زرافه منتشر شده، این مفاهیم به خوبی به کودکان منتقل میشود:
«غولی که 300 سال بود / تنها میان غار خود
آمد کنار روستا / مشغول کسبوکار شد
یک سفرهخانه افتتاح / کرد و شد آنجا گرم کار
با مشتریهایی که داشت / شد کار و بارش برقرار
تا یک سفارش میگرفت / فوری غذا آماده بود
با میز سحرآمیز او / این کار خیلی ساده بود
میزی که مثل گنج در / پستوی سفرهخانه داشت
هم دستپختی بینظیر / هم سفرهای شاهانه داشت
آن غول، خوشبرخورد بود / با مشتریهای فقیر
هر کس که پولی هم نداشت / میخورد و میشد سیر سیر
با این که ارزان میفروخت / شد خانهاش انبار پول
تا این که شاه ظالمی / شد با خبر از کار غول
فریاد زد دستور داد: /«آن غول را زندان کنید
در ضمن سفرهخانه را / از بیخ و بن ویران کنید
آن غول با میزش شده / در این حکومت شاخ ما
باید بیاید میز او / در مطبخ این کاخ ما»
در این داستان، همانطور که مشخص است، موضوع اصلی حسادت اقتصادی و چشمداشتن به مال دیگران است و در قالبی شعری پرمعنی و با بیان مصداقی داستانی، سعی میشود نتایج چنین رفتاری تشریح شده و نکوهش شود.
گروه سنی کودک، برای آموزش مفاهیم اولیه پولی و مستقیم اقتصادی مناسب است و از این گروه سنی است که مفاهیم علمی اقتصاد قابل آموزش دادن است و شاید خیلی لازم نباشد در قالب ساختارهای داستانی، شعری و سرگرمی چنین آموزشهایی صورت گیرد.
گروه سنی نوجوان و آموزش آسانتر
آموزش اقتصاد به گروه سنی نوجوان شاید آسانترین نوع آموزش باشد. نوجوانان درک مناسبی از مفاهیم اقتصادی داشته و بعضاً در زندگی روزمره خود درگیر انتخاب، تنوع، تقاضا، خرید و... هستند. آنها حتی به دلیل آنکه میتوانند حساب بانکی نوجوان داشته باشند، با فرآیندهای بانکی نیز بیشتر آشنا هستند و به دلیل آنکه دغدغههایی برای زندگی آینده خود دارند، موضوعات و اخبار اقتصادی برای آنها جذابتر است. به جرأت میتوان گفت بیشترین محتوای تولیدشده در کشورهای دیگر در حوزه آموزش مفاهیم اقتصادی، برای 15 تا 18سالهها صورت گرفته است و غالب این آموزشها نیز بهصورت محتواهای علمی اما با بیانی ساده است.
تجربه آموزشهای اقتصادی به کودکان در دنیا
نهادهای مختلفی در دنیا بهویژه کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی نسبت به تولید محتواهای آموزشی به کودکان و نوجوانان اقدام کردهاند. بیشتر این آموزشها در قالب جلسات حضوری و بازی و سرگرمی با کودکان صورت میگیرد. بیشتر این بنیادها بهنوعی وابسته به موسسات مالی و اقتصادی بزرگ هستند. آنها معتقدند تبلیغات برند و سرمایهگذاری بر اعتماد مخاطب در بسیاری از عرصههای اقتصادی میتواند از سنین کودکی صورت گیرد و از این طریق وفاداری مشتریان را در بازه زمانی بلندمدتتر اما با درجه اتکای بیشتری تضمین کرد.
بانکها و نهادهای مالی و پولی بینالمللی بیش از حوزههای دیگر بر سرمایهگذاری اجتماعی و آموزش مفاهیم این حوزه از سنین کودکی تاکید کرده و در قالبهای مختلف مانند تولید نشریه، تولید کتاب، طراحی وبسایت تخصصی کودک، طراحی بازیها، حمایت از ایدهپردازیها و محصولات منتشرشده در این حوزه و... سرمایهگذاریهای قابل توجهی انجام دادهاند که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
■ بانک مرکزی اروپا با همکاری بسیاری از بانکهای بزرگ اتحادیه اروپا مانند deutsche bundesbank، national bank of belgium، central bank and financial services authority of ireland، bank of greece، Banco de España، Banque de France، Banca d'Italia، Banque centrale du Luxembourg، De Nederlandsche Bank، Oesterreichische Nationalbank، Banco de Portugal، Banka Slovenije و Suomen Pankki طرحی را عملیاتی کرده است که براساس آن آموزش مفاهیم اقتصادی را که بخشی از مسائل مربوط به پول و لزوم پسانداز در بانکهاست مدنظر قرار داده است.
■ بانک انگلستان برنامههای متعددی برای آموزش مفاهیم اقتصادی به کودکان طرحریزی و اجرا کرده است که در قالب وبسایت و انتشار کتاب این برنامهها را عملیاتی کرده است.
■ بانک مونترآل نیز بخشی تخصصی برای آموزش کودکان در سایت خود ایجاد کرده است که برای گروه سنی 5 تا 15 سال به تولید محتوا پرداخته است.
■ بانک فدرالرزرو بوستون نیز در حوزه مسائل آموزشی به کودکان اقدام به چاپ کتابچههای آموزشی کرده است که در آن مفاهیم بانکی در قالبهای علمی، داستانی و سرگرمی با تصویرسازیهای کودکانه مطرح شده است.
■ بسیاری از بانکهای دیگر نیز در این حوزه فعالیتهای متعددی انجام دادهاند که بیشترین آنها مربوط به کشور آمریکاست که برای جلوگیری از طولانیشدن بحث از آنها صرفنظر میشود.
بانکهای ایرانی نیز از سالهای قبل به سرمایهگذاری در حوزه کودک توجه نشان دادهاند.
بانک کشاورزی نخستین بانکی است که در این حوزه بهطور جدی وارد شد و شعبی به نام «بانک کودک» نیز تاسیس کرد اما متاسفانه به دلایل متعددی توفیق کافی به دست نیاورد.
بانک ملت نیز کارگروهی برای کار روی حوزه کودک تشکیل داده است اما تاکنون اقدامات اجرایی متمرکزی در این زمینه صورت نگرفته است. این بانک با راهاندازی «بنیاد ملت» فعالیتهایی را در راستای ایفای نقش مسوولیتهای اجتماعی در حوزه کودک انجام داد اما به نظر میرسد این فعالیتها اکنون متوقف شده است.
بانکهای ملی و پاسارگاد نیز اقدام به راهاندازی سایتهای مستقل کودک کردهاند اما متاسفانه این طرحها نیز چندان با استقبال مواجه نشدهاند که مهمترین دلایل آنها به این شرح است:
■ عدم شناخت کافی مجریان از حوزههای اقتصاد و مفاهیم اقتصادی متناسب با گروه سنی کودک
■ عدم امکان تولید محتوای متناسب با کودکان به صورت بومی و ویژه
■ عدم در اختیار داشتن تیم تخصصی «اقتصاد کودک»
■ نبود خلاقیت و عدم درک حوزه کودک بهدلیل تصمیمگیری در شوراهایی که تخصص لازم برای حوزه کودک را ندارند.
سازمان بورس اوراق بهادار تهران نیز کتابهایی را با موضوع آموزش مفاهیم بورسی، پرتفوی، سهام و... برای کودکان تولید کرده اما محتواهای آنها دچار ضعفهای جدی است.
در این میان شاید مهمترین نهادی که برای آموزش اقتصادی به کودکان تولید محتوا کرده است، ماهنامه قلک برای کودکان سه تا هفت سال است. بر اساس آنچه گفته شد، در اهمیت آموزش مفاهیم اقتصادی به کودکان تردیدی وجود ندارد اما به نظر میرسد هنوز پختگی لازم برای تولید محتوای آموزش اقتصاد برای کودکان وجود ندارد که باید در این زمینه اقدامات جدی صورت گیرد.
دیدگاه تان را بنویسید