تاریخ انتشار:
درباره فعالیتهای رئیس دولتهای نهم و دهم
اصولگرا بودن احمدینژاد، تبلیغ اصلاحطلبان است
طی روزهای اخیر اخباری مبتنی بر عدم حضور افرادی همچون سردار سلیمانی و محمود احمدینژاد در رسانهها منعکس شده است و بسیاری چه از جانب اصولگرایان و چه از جانب اصلاحطلبان درباره انتخابات آتی بدون حضور این چهرهها به اظهارنظر پرداختهاند و برخی این اتفاقات را مثبت و برخی منفی ارزیابی کردهاند.
طی روزهای اخیر اخباری مبتنی بر عدم حضور افرادی همچون سردار سلیمانی و محمود احمدینژاد در رسانهها منعکس شده است و بسیاری چه از جانب اصولگرایان و چه از جانب اصلاحطلبان درباره انتخابات آتی بدون حضور این چهرهها به اظهارنظر پرداختهاند و برخی این اتفاقات را مثبت و برخی منفی ارزیابی کردهاند.
در این بین، اشخاصی نیز این اتفاقات را به معنای بیرقیب ماندن آقای روحانی در انتخابات دوره دوازدهم ریاستجمهوری عنوان میکنند و البته گاه از این هم فراتر رفته و نتیجه انتخابات را هم ادامه حضور آقای روحانی در سمت رئیسجمهور و به عبارتی پیروز انتخابات عنوان میکنند. به هر روی در پی انتشار این اخبار افرادی هم هستند که به هر نحوی میخواهند ثابت کنند جریان اصولگرایی تمایل و قصدی برای رقابت در این انتخابات ندارند. برای روشن شدن آنچه در جریان اصولگرایی در حال پیگیری است من به عنوان کسی که در متن این جریان هستم باید چند نکته را خاطرنشان کنم:
اول، توجه داشته باشیم در تاریخ فعلی یعنی 9 ماه پیش از انتخابات، هنوز جریان اصولگرایی وارد بحث مصادیق نشده است و همهچیز در مراحل اولیه معرفی کاندیداست. اما این جریان قطعاً شخصی را معرفی میکند و برای موفقیت او وقت و امکانات خود را صرف خواهد کرد. ما در احزاب و تشکلهای اصولگرایی بحثها و برنامههایی را برای دستیابی به ائتلاف و اجماع نظر بر یک شخص آغاز کردهایم.
به این شکل که در ابتدای کار ما شاخصهایی را برای فرد مورد نظر تعیین میکنیم، که این برنامه به پایان رسیده و شاخصها و ویژگیهای فرد مورد تایید قاطبه اصولگرایان مشخص شده است و پس از آن به دنبال افرادی میگردیم که بیشترین همخوانی با معیارمان را داشته باشند و پس از آن گزینه نهایی یا همان کاندیدای مطلوب و مقبول را معرفی میکنیم. در حال حاضر، در جبهه اصولگرایی در حال تطبیق این شاخصها با افراد مورد تایید اکثریت اصولگرایان هستیم و بر این اساس در آینده نزدیک به اسامی منطبق با این شاخصها دست پیدا خواهیم کرد و پس از جمعبندی هم رایزنیها آغاز میشود. پس با توجه به این برنامه هر نوع پیشبینی عملکرد این جریان در شرایط زمانی و موقعیتی کنونی زود است.
دوم، آقای احمدینژاد هیچوقت خود را اصولگرا نمیدانسته و نمیداند پس حضور و عدم حضور او در این انتخابات اثری بر فعالیت اصولگرایان نخواهد داشت. بله در انتخابات ریاستجمهوری سال 1384 برخی جریانات اصولگرا از جمله حزب موتلفه اسلامی از او حمایت کرد اما این حمایت به معنای اینکه این شخصیت در جبهه و جرگه اصولگرا بوده، نیست.
حزب موتلفه اسلامی و بسیاری از جریانات اصولگرایی در دولت نهم همراهیهایی را با دولت وقت داشته است اما در دوره دوم دولت آقای احمدینژاد و انتخابات سال 1388 حتی، نهتنها بسیاری از اصولگرایان بلکه حزب موتلفه هم که پیش از این به طور رسمی از او حمایت کرده بود، از او فاصله گرفتند و در حال حاضر اصولگرایان او را از خود نمیدانند. مساله این است که چون تحلیلگران سیاسی کشور را به دو دسته اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم میکنند، اصرار بر این دارند که طیف همفکران آقای احمدینژاد اصولگرا هستند. یعنی چون این شخصیت از جریان اصلاحطلبی به شمار نمیرود پس باید اصولگرا باشد که این استدلال از نگاه ما قابل قبول نیست و همانطور که خود آقای احمدینژاد هم تاکید دارد، او اصولگرا نیست. به عبارتی میتوان گفت اصولگرا معرفی کردن آقای احمدینژاد تبلیغ اصلاحطلبان است. این جریان حتی تا آنجا پیش رفته است که تلاش میکند اصولگرایی را برابر با احمدینژادی بودن تعریف کند و با این تلقی مردم را به تصمیمگیری دعوت کند. به عبارتی در ادامه مسیر این تحلیلها هم با تخریب آقای احمدینژاد و همفکرانش اصولگرایی را تخریب کند. این سیاست جریان اصلاحطلب است.
منطق حکم میکند ما به اظهارات خود آقای احمدینژاد و جریان اصولگرایی برای اثبات یا رد این مدعا نگاه کنیم. چنانچه وقتی خود آقای احمدینژاد بارها گفته و تاکید کرده است که اصولگرا نیست و از طرفی در دولت دهم اصولگرایان موضعشان را در قبال آقای احمدینژاد مشخص کردند و بارها و بارها نشان دادند او همجریان و همفکر با آنها نیست، چه اصراری بر وصل کردن احمدینژاد به اصولگرایان وجود دارد؟
سوم، با تصور این موضوع که آقای روحانی در دور دوم داوطلب شرکت در انتخابات ریاستجمهوری است و همچنین با نگاه به تاریخ سیاسی و انتخاباتی کشورمان انتظار میرود همچون دورههای مشابه رقابت ملایمتر باشد. اما در میان اصولگرایان بحث دیگری نیز مطرح است که به جمعبندی نیز رسیده است. این جمعبندی به سابقه دولتها در کشورمان بازمیگردد چنانچه دولتهایی که تاکنون روی کار آمدهاند هیچ کدام خواستهها و مطالبات رهبری را محقق نکردهاند و بسیاری از مطالبات رهبری همچنان روی زمین مانده است. پس ما با چنین نقطهضعفی در همه دولتها نیز روبهرو هستیم.
بنابراین باید به سمت نو شدن برویم. به عبارتی باقی ماندن و ادامه دادن مسیر هر یک از دولتهای پیشین اشتباه است. باید کسی روی کار بیاید و مسوولیت دولت را بپذیرد که واقعاً به این مطالبات رهبری و تلاش برای تحقق آن پایبند باشد و هم و غمش را برای آن صرف کند و قطعاً باید حداکثر ظرفیت در این زمینه را داشته باشد چنانچه در پایان دولتش شاهد تحقق این مطالبات باشیم. مثلاً همین دولت کنونی سه سال از فعالیتش گذشته است اما اقتصاد مقاومتی که از همان ابتدا از سوی رهبری مطرح شده بود، همچنان طی این مدت به طور کامل محقق نشده است. چرا ما باید شاهد چنین مسالهای باشیم؟ چگونه باید جلوی این اتفاق گرفته شود؟ این موارد دغدغههای اصولگرایان در انتخابات پیش رو است.
بنابراین اگر بخواهیم از فعالیت اصولگرایان برای انتخابات 96 سخنی بگوییم، شاید بتوان به صراحت گفت اولین و مهمترین مسالهای که این جریان در حال حاضر پیگیر آن هستند، تلاش برای دستیابی به چهرهای جدید برای پست ریاستجمهوری است. چهرهای که این خواستهها و مطالبات را برآورده کند. مطمئناً اصولگرایان با چهرهای متفاوت از روسای دولت گذشته وارد رقابت میشوند و تلاش میکنند از شخصیتهایی که تفوقشان در انتخابات منجر به شکلگیری دولتهایی همچون دولتهای گذشته باشد، بپرهیزند.
چهارم، در نهایت این مطلب، این را نیز باید مطرح کنم که بنا بر سبقه تاریخی انتخاباتهایی که دوره دوم رئیسجمهور وقت به شمار میرود، بعید است این انتخابات، انتخاباتی دوقطبی شود و احتمالاً چندین کاندیدا با نگاههای متفاوت و از سوی طیفهای مختلف برای رقابت وارد عرصه شوند. با وجود اینکه تاکنون جریان اصولگرایی برنامه خود را برای دو انتخابات پیش رو مشخص نکرده است مثل تمام دورههای قبلی قطعاً شور و هیجان انتخابات شکل میگیرد.
طبیعتاً نه آنها که نمیآیند تنها گزینههای مطرح بودهاند و نه آنهایی که میآیند ناتوان در ایجاد شور و نشاط انتخاباتی هستند. فقط باید بگذاریم زمان بگذرد و به آن بازه زمانی مورد نظر برسیم. مطمئناً قرار نیست پروسهای را که جریانهای سیاسی ما برای انتخابات در پیش میگیرند و بر مبنای آن وارد انتخابات میشوند با سایر کشورها مقایسه کنیم.
معمولاً شور و نشاط انتخاباتی در کشور ما در بازه زمانی کوتاهی پیش از انتخابات ایجاد میشود و 9 ماه قبل از آن درباره هر انتخاباتی نه قابلیت پیشبینی عملکرد و نه قابلیت ایجاد شور و نشاط انتخاباتی در کشورمان وجود دارد. معمولاً دو یا سه ماه آخر، برنامهها و کاندیداها مشخص میشوند و در نهایت بر مبنای آن فضای سیاسی کشور وارد هیجانات انتخاباتی نیز میشود و باز هم تاکید میکنم، این دوره هم همانند سایر انتخاباتها شاهد شور انتخاباتی خواهیم بود.
دیدگاه تان را بنویسید