تاریخ انتشار:
عبدالله ناصری از راهبردهای انتخاباتی منتقدان دولت سخن گفت
اصولگرایان معتدل سهم خود را از دولت به مخاطره نمیاندازند
سمیه متقی وقتی قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در بیانیهاش چنین آورده است که سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و انشاءالله با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه «سربازی» خواهم بود، مفهومی جز این ندارد که به صورت رسمی از ورود به عرصه انتخابات دور دوازدهم ریاستجمهوری سر باز زده است. از طرفی طی روزهای اخیر رسانهها از جمله ۹ دی از نهی محمود احمدی نژاد، رئیس دولت نهم و دهم برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری از سوی رهبری خبر دادند.
سردار سلیمانی و احمدینژاد دو چهره اصولگرایی بودند که شاید میتوانستند در عرصه رقابت بر سر پست ریاست جمهوری، موجب وحدت اصولگرایان و اجماع آرای آنها شوند اما طی روزهای اخیر و بنا بر اخبار منتشرشده به نظر میآید هر دو چهره به این رقابت وارد نشوند. در چنین شرایطی آیا باید پذیرفت که آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری 96 بدون رقیب خواهند بود و بیدغدغه پیروز انتخابات است؟
با توجه به اتفاقات اخیر که به آن اشاره کردید، جبهه اصولگرایی نیازمند گذر زمان برای تصمیمگیری و نشان دادن کنش مناسب برای هرگونه رقابتی با جریان مقابل است. بنابراین در حال حاضر نمیتوان به این صراحت پیشبینی کرد که رقابت جدی در انتخابات شکل میگیرد و مثلاً دوقطبی اصلاحطلب و اصولگرا پیش میآید. اما بنا بر شرایط سیاسی حاکم بر کشورمان بدون تردید آقای روحانی دوره دوم ریاستجمهوری خود را نیز سپری خواهد کرد. شاید در تصویرسازی این انتخابات آنچه پیش روی آقای روحانی برای ورود به دور دوم ریاستجمهوری و نحوه محک زدن او باشد شبیه انتخابات دور دوم ریاستجمهوری آقای خاتمی شود. یعنی نامزدهایی به توصیه برخی از جریانها و نهادها وارد عرصه رقابت شوند تا بر این اساس رای آقای روحانی را بشکنند اما بعید است دوقطبی آنطور که در انتخاباتهایی مثل 88 یا 76 شاهد بودیم شکل بگیرد. البته برنامه اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل مشخص است و بدون تردید کاندیدای اصلی این دو جریان آقای روحانی خواهد بود و بعید است جریان اصولگرای رادیکال بتواند کاندیدای قدری را که اتفاق نظر بر آن باشد و میان مردم نیز محبوبیت کافی برای جذب آرا داشته باشد، به
میدان بیاورد. بنابراین با توجه به شرایط سیاسی موجود به نظر میآید پیروز انتخابات 96 هم آقای روحانی است و ایشان دور دوم ریاستجمهوری خود را هم سپری میکند.
برنامه اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل مشخص است و بدون تردید کاندیدای اصلی این دو جریان آقای روحانی خواهد بود و بعید است جریان اصولگرای رادیکال بتواند کاندیدای قدری را که اتفاق نظر بر آن باشد و میان مردم نیز محبوبیت کافی برای جذب آرا داشته باشد، به میدان بیاورد.
در صحبتهای شما به نظر میآید که جریان اصولگرایی قصد چنین تلاشی برای موفقیت در دوره دوازدهم ریاستجمهوری را ندارد. چنانکه در انتخابات مجلس دهم به نظر میآید ضعف بزرگ اصولگرایان عدم توانایی برای تجمیع آرا بر لیست واحد بود. حال ما در انتخابات ریاستجمهوری 96 با این ضعف روبهرو میشویم یا با عدم تمایل به رقابت؟
چند بازه زمانی وجود دارد که موجب شد انسجام، توانمندی و شاید بتوان گفت جایگاه اجتماعی اصولگرایان به مخاطره افتد و حتی این جایگاه به شدت متزلزل شد. در سال 84، اصولگرایان با یک اشتباه استراتژیک موقعیت خود را در سیاست داخلی کشور از دست دادند. انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم با وجود روی کار آمدن دولت اصولگرا، اما به نفع اصولگرایان تمام نشد. اصولگرایان در این انتخابات تمام سرمایه، حیثیت و پیشینه تاریخیشان را هزینه احمدینژاد کردند. طبیعتاً این رویکرد و شرایط پیشآمده طی این هشت سال نتیجه مثبتی برای طیف و جریانشان نداشت. چنانکه بسیاری از آنها بارها و بارها این حمایت را پرهزینه دانسته و حتی آن را اشتباهی بزرگ عنوان کردند. بنابراین با وجود اینکه هشت سال حضور احمدی نژاد در ریاست دولت به معنای حضور دولت اصولگرا بود اما نه از لحاظ درونحزبی و نه برونحزبی به نفع این جریان نبود. بازه زمانی بعدی هم همین مجلس دهم بود که اگرچه از لحاظ میزان و موقعیت کاندیداهای اصولگرای تایید صلاحیتشده، کم و کاستی نداشتند اما نتوانستند نتیجه مطلوب بگیرند. اولین مساله پس از انتخابات 84 و حمایتهای پیدرپی از احمدینژاد شکل گرفت و موجب به
وجود آمدن شکاف بزرگی در خود جریان اصولگرایی شد و این جریان را به دو شق تقسیم کرد. گروهی اصولگرای معتدل و سنتی بودند و جریانی که رادیکالتر و به طیف دولت وقت نزدیک بودند.
این جریان طی بازههای مختلف روبهروی هم قرار گرفتند و واقعیت این است که اصولگرای عاقل، معتدل و سنتی و تاریخی همچنان در جبهه منسجم و متشکل حضور دارند و همچنان که در انتخابات گذشته تحت عنوان حامیان دولت و در ائتلاف با هواداران دولت و اصلاحطلبان به طور عمده توانستند نقشآفرینی داشته باشند و در انتخابات مجلس دهم هم به نتیجه برسند، در انتخابات پیش رو هم همین رویکرد را به طور اولی در پیش میگیرند. پس اصولگرایان معتدل، سنتی و عاقل هم جایگاهشان، هم توانشان و هم رویکردشان در انتخابات پیشرو مشخص است و به نظر نمیآید تغییر رویکردی از این طیف شاهد باشیم و در این انتخابات آنها در کنار حامیان دولت خواهند ایستاد و تلاشی برای معرفی کاندیدای رقیب آقای روحانی نخواهند داشت اما جریان تندرو اصولگرا که به نظر من در این جریان اگرچه پرسروصدا هستند اما اثرگذاری چندانی ندارند، احتمالاً کاندیدای مشخصی را معرفی میکنند و رقیب اصلی از این طیف خواهد بود.
پس یعنی انتخابات دوقطبی حامیان دولت و اصولگرایان رادیکال میشود و سایر اصولگرایان برنامهای برای انتخابات ندارند؟
البته دوقطبی شخصیتی بعید است اتفاق بیفتد و احتمالاً چند نامزد از سوی افراطیون اصولگرا به عرصه میآیند تا رای آقای روحانی را بشکنند، چنانکه میبینید چهره شاخصی که قابلیت ایجاد چنین شرایطی (دوقطبی) و به دست آوردن نتیجه و پیروزی در انتخابات را داشته باشد در این طیف وجود ندارد. ممکن است نامزدی از سوی این جریان معرفی شود، از سوی آنها مورد حمایت قرار گیرد و وارد رقابت شود اما شرایط کشور تا همین حالا شرایط خاصی است و به نظر من این شرایط خاص و حساس مورد درک اصولگرایان معتدل هم قرار گرفته است و وارد بازیای که شرایط را به چالش بکشد نمیشوند. شاهد این مدعا هم میتواند اظهارات و تحلیلهایی باشد که اصولگرایان معتدل در مورد نتایج، گشایشها و ثمرات برجام بیان کردهاند و به عبارتی کاملاً مشخص است که آنها هم بر این باورند که این نتایج زمانی محسوستر است و زمانی گشایش ناشی از برجام را شاهد خواهیم بود که دولت روحانی و رویکرد او ادامه پیدا کند و آن هم محقق نمیشود مگر با حضور آقای روحانی در دولت دوازدهم و ادامه مسیر در دولت دوم. البته همه این ارزیابیها در کنار هم موجب میشود اصولگرایان بر این تصمیم پایبند باشند و رویکردی
را در پیش گیرند که خود را از این سهم محروم نکنند. پس این طیف در کنار آقای روحانی و در برابر اصولگرایان افراطی خواهند ایستاد.
با چنین تحلیلی آیا میتوانیم نتیجه بگیریم که در آینده نزدیک آنچه به اسم اصولگرا باقی میماند همان تندروهایی هستند که طی یک دهه اخیر از این جریان منشعب شدهاند؟ چنانچه در انتخابات هفت اسفند هم تندروهای اصولگرا و حامیان احمدینژاد چنین ادعا کردند اگر ائتلاف حول آنها صورت میگرفت اصولگرایان اینگونه شکست نمیخوردند.
اینجا دو مساله مطرح است. اول نقشآفرینی و فعالیت جریان اصولگرایی (به طور اعم) برای انتخابات ریاستجمهوری است. چنانچه پیشتر توضیح دادم و به نظرم در نهایت هیچکدام از جریانهای اصولگرا در انتخابات ریاستجمهوری قدرتمند وارد نمیشوند. دوم آینده اصولگرایی است که شاید رویه و رفتار آنها و نتیجهای که در انتخابات شورای شهر به دست میآورند، پیشبینی را به مراتب آسانتر کنند. از نگاه من اصولگرایان چه جریان سنتی و چه جریان رادیکال برنامههای خود را بر این انتخابات متمرکز میکنند. به عبارتی آنها تلاش میکنند نیروهای خود را در این نهاد مردمی و در بعد مدیریت شهری توزیع کنند. هر آنچه از این تلاش حاصل میشود میتواند تصویری از آینده آنها به دست دهد اما انتخابات ریاستجمهوری این دوره نه قابلیت این زورآزمایی را دارد و نه چنین برنامهای احتمالاً از سوی جریان اصولگرا به طور منسجم برای آن شکل گیرد. دور بعدی از آن رئیسجمهور معتدل مستقر فعلی خواهد بود و اصلاً دلیلی ندارد که اصولگرایان معتدل بخواهند از همراهی با دولت و رئیسجمهور کنونی و طبیعتاً سهمشان از دولت بعد اجتناب کنند و حتی میتوان گفت با توجه به نبود دو چهرهای که به آن
در ابتدای بحث اشاره کردید و با توجه به تصمیم جریان معتدل اصولگرایی به طور قطع اصولگرایان رادیکال هم تمرکز و سرمایه خود را صرف انتخابات شورای شهر میکنند و در نبود چهره سرشناس برای رقابت با روحانی، اگرچه بهقطع کاندیدایی معرفی میکنند اما آنها هم میدانند در انتخابات ریاستجمهوری به جایی نخواهند رسید. به نظر من از نگاه این جریان نیز ریاستجمهوری 96 برای آنها تمام شده است و اگر به دنبال این موقعیت هستند باید برای سال 1400 برنامهریزی کنند.
پس با این اوصاف و با این اطمینانی که شما درباره تصمیمات جریان رقیب برای انتخابات 96 سخن گفتید چیزی به نام شور و هیجان انتخاباتی در کار نخواهد بود و تنور این انتخابات گرم نمیشود؟
توجه کنید وقتی دو انتخابات با هم برگزار میشود ناخواسته تنور هرکدام که گرم شود آن انتخابات دیگر هم متاثر از آن خواهد بود. در انتخابات هفت اسفند تنور انتخابات مجلس شورای اسلامی گرم شد و مردم برای واکنش به اظهارات موجود و پاسخ و حمایت از جریان اصلاحطلب و دعوت صورتگرفته به پای صندوق رای آمدند و همین قضیه موجب شد انتخابات مجلس خبرگان هم به واسطه این برنامهها و تصمیمی که مردم گرفتند گرم شود. حال هم نمیتوانیم بگوییم تنور انتخابات مجلس خبرگان سرد بود. درباره انتخابات 96 هم وضعیت همین است. انتخابات شورای شهر با توجه به شرایطی که دارد و بنا بر موقعیت خاص در کاندیداتوری مطمئناً مورد توجه هر دو جریان قرار میگیرد و به نحوی عرصه رقابتی منطقی میشود. بنابراین هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان برای تعیین جایگاه و موقعیت خود به صورت جدی وارد عرصه میشوند. همین موجب گرم شدن تنور انتخابات پیش رو خواهد شد، معمولاً هم دو انتخابات بر هم موثر و از هم متاثر خواهند بود. اگرچه بسیار بعید است کسی غیر از آقای روحانی پیروز رقابت باشد اما این به معنای آن نیست که رقابتی شکل نگیرد. به هر صورت جامعه هم این باور را دارد که ثمرات کار
دولت را در دوره دوم حضور یک رئیسجمهور بهتر میتوان دید و ارزیابی کرد. به ویژه اینکه بخش عمده وقت و فعالیت دولت آقای روحانی مصروف ایجاد توافق با کشورهای 1+5 بوده است و پس از آن هم مساله برجام، تصویب و پیگیریهای آن همه فعالیتهای دولت را تحتالشعاع قرار داد. پس همه میپذیرند که باید این فرصت را به روحانی و تیمش بدهند که با کمی فراغت از این مسائل به اجرای برنامههای خود بپردازند. البته شکی نیست که این توافق و آن برجامی که در این دولت حاصل شد برای دولت و ملت افتخار بزرگی بوده است اما فرصت دوباره به آقای روحانی کاری است که باید انجام بگیرد. جامعه چشم انتظار دوره دوم آقای روحانی و نتیجهدهی شعارها و برنامهها و همچنین تجربه و آزمایش آقای روحانی در دوره دوم است. بنابراین بعید است در چنین شرایطی جامعه نیز به کسی به جز آقای روحانی برای ریاستجمهوری ایران فکر کند. پیشبینی من از انتخابات ریاستجمهوری این است که شاهد انتخاباتی نزدیک به انتخابات دوره هشتم و نتیجهای نزدیک به نتایج آن دوره خواهیم بود و آقای روحانی در دور دوم به مراتب با رای بیشتری به عنوان رئیسجمهور انتخاب و وارد پست ریاستجمهوری میشود.
با این اوصاف آقای روحانی رقیبی برای انتخابات ندارند. نبود رقیب قابل اعتنا چه پیامدی در فضای سیاسی میتواند داشته باشد، بالاخره هم پیروزی در برابر رقیبی قوی، بیانگر وجود پشتوانه قوی برای یک رئیسجمهور است و از طرفی شاید در فضایی پر از ابهام و مشکلاتی مانند فیشهای نجومی میتواند فضا را برای عبور و بیتفاوتی ایجاد کند. پیامد سیاسی این اتفاق چیست؟
اشتباه نکنید بدون رقیب بودن آقای روحانی اتفاق نخواهد افتاد قطعاً افرادی ثبتنام میکنند و قطعاً افرادی برای شکستن آرای آقای روحانی هم که شده به عرصه رقابت وارد میشوند اما این افراد چون مورد حمایت بخش قابل توجهی از جریانات سیاسی و مردم نخواهند بود پیروز رقابت نمیشوند. منظور این است که رقیب جدی که بتواند فضا را دوقطبی کند در این انتخابات و در برابر آقای روحانی نخواهیم داشت. نگاه کنید همین حالا شایعاتی از قبیل تردید آقای روحانی برای شرکت در انتخابات 96 هم مطرح میشود این موضوع غیر از آن است که رقیب به دنبال فضاسازی است و میخواهد فضایی بیتفاوت یا مخالف آقای روحانی ایجاد کند؟ پس جریان رقیب وجود دارد اما اینکه چهرهای توانمند برای مقابله وارد عرصه شود من چنین توانایی و عزمی را در جریان اصولگرایی نمیبینم.
افرادی همچون آقای ضرغامی و آقای فتاح اگر وارد انتخابات شوند، رقیب جدی نمیتوانند باشند.
تاریخ کشورمان نشان داده است که در دوره دوم هر رئیسجمهور رقیب جدی برای انتخابات به عرصه نمیآید و اگر هم بیاید به نتیجه نمیرسد و این را جریانهای سیاسی هم در نظر میگیرند. پس در این بین معمولاً رقبا اصلاً رقبایی جدی نمیشوند که رقابت نفسگیری را رقم بزنند.
البته به جز سال 88 که دوره دوم آقای احمدی نژاد بود و رقیب قدری در برابرش قرار داشت.
بله، قضیه سال 88 واقعاً در تاریخمان استثنا بوده است. به عبارتی میتوان همه آنچه گفته شد، تعمیم دهیم مگر آن زمان که اتفاق خاصی تغییری در تصمیمگیریها و فضای جامعه ایجاد کند. سال 88 نقطه عطفی در تاریخ انتخاباتهای جمهوری اسلامی ایران است، به دلیل شرایطی که کشور داشت و همه آنچه موجب شد تصمیماتی غیر از آنچه همیشگی بود، گرفته شود.
بنابراین در صورت بروز اتفاق خاصی طبیعتاً همه معادلات مانند سال مذکور به هم میریزد و این دیگر قابل پیشبینی نیست. در شرایط کنونی هم حتی اگر بتوانیم تمام آنچه در بازه زمانی انتخابات 96 رخ داد را تصویرسازی کنیم بازهم با قطعیت نمیتوانیم سخن بگوییم. شاید به یکباره اتفاقی بیفتد که همه این معادلات را برهم بزند. اما بنا بر آنچه فعلاً وجود دارد و میتوان بر اساس آن تصویرسازی کرد حتماً آقای روحانی پیروز انتخابات است. درباره آن شایعاتی که پیشتر و درباره آقای روحانی مطرح شده است، این را باید تاکید کنم که این شایعات اثری نخواهد داشت زیرا همه ما میدانیم از لحاظ سیاسی هیچ رئیسجمهوری حاضر نمیشود دوره هشتساله را به دورهای چهارساله تقلیل دهد. این رویکرد یعنی انتحار سیاسی و جا زدن در جامعه سیاسی ایران.
با توجه به تحولات سیاسی کشور، توصیه شما به روحانی و حامیانش چیست؟ آنان در انتخابات بعد باید چگونه عمل کنند؟
به نظر من آقای رئیسجمهوری و اعضای کابینه در مدت باقیمانده از دوره فعالیت خود باید همه تلاشهای خود را معطوف به عمل به برنامهها و وعدههایی که در دور پیشین انتخابات و همچنین در سه سال گذشته مطرح کردهاند، کنند. قاعدتاً وقتی رایدهندگان دریابند که آقای روحانی و تیمش در اجرای وعدهها و تعهدات خود صادق بودند و از هیچ کوششی در این زمینه فروگذاری نکردهاند، عدم تحقق برخی وعدهها را درک کرده و همپای دولت حرکت خواهند کرد.
همچنین باید این نکته را به حامیان دولت متذکر شد که با نبود رقیب قدرتمند، نباید خود را از همین امروز پیروز رقابت ریاستجمهوری آینده بدانند. آنها باید با بسیج امکانات و ارتباط مستمر با شهروندان و مردم آنان را به حضور در انتخابات و حمایت از نامزد مورد نظر خود ترغیب کنند. بدون شک سنگاندازی در مقابل رئیسجمهوری با آرای پایینتر بسیار راحتتر از حمله به منتخبی با درصد آرای بیشتر است. در این فضا تلاش همه حامیان حسن روحانی باید به این امر معطوف شود که با بیان خدمات دولت مانع از دلسردی مردم و ریزش احتمالی آرای آنها شوند. در این فضا وظیفه تیم رسانهای دولت دوچندان است و به هر صورت ممکن باید تلاش شود تا خدمات دولت به صورت شفاف به افکار عمومی انتقال داده شود.
دیدگاه تان را بنویسید