تاریخ انتشار:
نگاهی به اقتصاد سیاسی بازنشستگی پیش از موعد زنان
حمایت یا حذف آرام زنان
زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند و توجه به نیروهای بالقوه این بخش از جامعه، عاملی است که در کشورهای در حال توسعه نادیده گرفته شده است و به همین جهت، بهرغم برنامهریزیها و فعالیتهای انجامیافته، هنوز در این کشورها زنان نتوانستهاند به جایگاه و نقش مناسب خود در اداره امور کشور و در تصمیمگیریها دست یابند. در واقع، جامعهای که قصد حرکت به سوی توسعه را دارد، اگر صرفاً به ابعاد مادی آن توجه داشته باشد و تعالی انسانها و کاهش نابرابریها را در نظر نگیرد به موفقیت دست نخواهد یافت.
زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند و توجه به نیروهای بالقوه این بخش از جامعه، عاملی است که در کشورهای در حال توسعه نادیده گرفته شده است و به همین جهت، بهرغم برنامهریزیها و فعالیتهای انجامیافته، هنوز در این کشورها زنان نتوانستهاند به جایگاه و نقش مناسب خود در اداره امور کشور و در تصمیمگیریها دست یابند. در واقع، جامعهای که قصد حرکت به سوی توسعه را دارد، اگر صرفاً به ابعاد مادی آن توجه داشته باشد و تعالی انسانها و کاهش نابرابریها را در نظر نگیرد به موفقیت دست نخواهد یافت. حضور و مشارکت زنان در توسعه پایدار، اعتقاد علمی راسخی که نگاه جهانی را به خود معطوف کرده است، اکنون در هالهای کمرنگ از اندیشههای فکری دیده میشود. نابرابری و تبعیض در ابعاد مختلف با ترسیم توجیهات فراوان هنوز در کشورهای جهان علیه زنان دیده میشود. شاید بتوان در جهان معاصر نابرابری در فرصتهای ایجادشده در بازار کار را یکی از مهمترین آنها دانست. بر اساس آمار سایت بانک جهانی در سال 2014 به طور میانگین در جهان، نرخ بیکاری زنان حدود 4 /6 درصد است که این رقم برای کشورهای مختلف متفاوت است؛ به طوری که در یمن نرخ بیکاری زنان 39
درصد، یونان 31 درصد، موریتانی 30 درصد و سوریه 5 /29 درصد بوده که بیشترین نرخهای بیکاری برای زنان را در این سال به خود اختصاص دادهاند. آمار نشان میدهد که برای بخشی از زنان جهان فرصتهای شغلی فراهم نشده و این نابرابری ایجاد فرصتها بر حسب کشور و منطقه متفاوت است. نگاهی به نرخ مشارکت نیروی کار که نشاندهنده عرضه کار آماده برای تولید کالا و خدمات است نیز حاکی از این واقعیت است. در سال 2014 نرخ مشارکت برای زنان (15 ساله و بیشتر) 3 /50 درصد است که در مقایسه با مردان (15ساله و بیشتر) با رقم 6 /76 درصد، حدود 3 /26 درصد تفاوت دیده میشود. عوامل مختلفی بر اشتغال زنان تاثیرگذار است که از آن جمله میتوان به سطح مهارتهای تخصصی، دسترسی به منابع مالی و اقتصادی، فرهنگ و سنت اجتماعی، همکاری و تعامل اعضای خانواده، حمایت خانواده، فرصتهای شغلی ایجادشده در بازار کار و از همه مهمتر نوع و رویکرد سیاستهای دولت به اندازه و میزان مشارکت زنان در جامعه و جایگاه شغلی آنان اشاره کرد. هر چه شرایط حضور و مشارکت زنان تسهیل شده و بسترهای مناسب حقوقی و قانونی با توجه به شرایط زنان مهیا شود، مشارکت زنان نیز در عرصههای مختلف فعالیت
بیشتر خواهد شد. در ایران نیز آمار نشان میدهد که در تابستان 1395 نرخ بیکاری مردان بیشتر از 15 سال حدود 4 /10 درصد و برای زنان 9 /21 درصد است یعنی نرخ بیکاری زنان حدود 5 /11 درصد بیشتر از مردان است و این، یعنی فرصتهای کمتر شغلی برای زنان. با نگاهی دیگر به آمار متوجه نکتهای دیگر در بازار کار زنان میشویم و آن هم نگاه مصرفکننده بودن به زن است. در تابستان سال 1395 از مجموع جمعیت 15ساله و بیشتر زنان 3 /17 درصد را جمعیت فعال اقتصادی تشکیل میدهد که این نسبت برای مردان حدود 3 /71 درصد است. به عبارتی طبق آمار موجود میتوان گفت که 7 /82 درصد از جمعیت در سن کار، غیرفعال (یعنی نه شاغل و نه بیکار) هستند. ارقام نشان میدهد فرصتهای شغلی بازار کار برای زنان نسبت به مردان کمتر بوده و زنان نقش مصرفکننده درآمد را داشته تا تولیدکننده درآمد. جامعهای که زنان نتوانند نقش اجتماعی و اقتصادی خود را بیابند از تمامی تواناییهای خود بهرهگیری نکرده است. اگر فقط نقش مصرفکننده به زنان داده شود، در مقابل مردان باید فقط نقش تولیدکننده درآمد را داشته باشند تا بتوانند هزینه خانوار را تامین کنند که با تورم و افزایش هزینههای زندگی
تحمیل تمامی هزینه خانوار بر یک نفر انگیزه تشکیل خانواده و پایداری آن را کاهش میدهد و خود میتواند از علل فقر خانوار باشد. نکته قابل توجه این است که تنها دو درصد از جمعیت غیرفعال علت عدم جستوجوی شغلی را نیاز نداشتن به درآمد مطرح کردهاند. از سوی دیگر برای زنانی که ازدواج نکرده و بیسرپرست شدهاند این روند بازار کار زنان باعث بروز بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و دور باطل فقر میشود. جذب پایین تحصیلکردگان دانشگاهی نیز یکی از مشکلات بازار کار زنان کشور است. در سال 1392 نرخ باسوادی در میان زنان بیکار 15ساله و بیشتر در حدود 3 /99 درصد بود که از این تعداد بیکاران حدود 9 /78 درصد دارای تحصیلات دانشگاهی و 7 /20 درصد دیپلمه بودند. یعنی تحصیلکردگانی که نتوانستهاند جذب بازار کار شوند. حال یا آموزش متناسب با نیاز بازار کار نبوده یا بازار کار پویایی ایجاد فرصتهای شغلی برای زنان تحصیلکرده را نداشته است. این عدم پویایی را میتوان در علت ترک شغل جستوجو کرد. اطلاعات سال 1392 نشان میدهد که علت ترک شغل زنانی که در پنج سال گذشته شاغل بودهاند به ترتیب اهمیت پایین بودن درآمد با 4 /24 درصد سهم، موقتی بودن کار با 7 /15
درصد و مسائل خانوادگی با 2 /13 درصد سهم است. به عبارتی دو عامل مهم پایین بودن درآمد و موقتی بودن کار (40 درصد سهم) که به بازار کار برمیگردد جزو دلایل اصلی ترک شغل زنان است.
بنابراین بازار کار ایران نتوانسته است فرصتهای مناسب حضور اقتصادی و اجتماعی را برای زنان فراهم کند و از این رو شاهد آن هستیم که بانوان بیشتر به سمت آموزشهای دانشگاهی میروند. افزایش روند پذیرفتهشدگان دانشگاهی زن خود علامت سوالی است که چرا این اتفاق افتاده است که یکی از دلایل آن نبود فرصتهای شغلی مناسب برای کار است که جذب بازار کار نشده و زنان برای دستیابی به شغل به دنبال مدرک دانشگاهی بوده که آن هم بعد از اتمام تحصیلات اتفاق نمیافتد.
در کنار شغل و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی در جامعه و حضور و مشارکت در دستیابی به اهداف توسعه، زنان مسوولیتها و نقشهای مختلفی در اداره امور خانواده دارند. همواره این سوال مطرح بوده که کدام نقش زنان مهمتر است: خانواده یا جامعه؟ بر اساس دیدگاههای سنتی که نگاه مردسالاری و برتری جنسیت مرد بر زن حاکم بوده همواره سعی شده اینگونه القا شود که نقش بانوان در خانواده والاتر و مقدستر از نقش آنان در جامعه بوده و حضور و مشارکت کمرنگ زنان در جامعه را به دنبال دارد. از طرف دیگر، دیدگاههای فمینیستی با شعار آزادی و حقوق یکسان میان زنان و مردان بیشتر به دنبال حقوق از دسترفته و حتی گاه مقابله با مردان بوده است و نتوانسته است این تضادها و واقعیتهای موجود را به سمت حرکت و مسیری متعادل رهنمون سازد. مسیری که در آن عدالت برقرار باشد یعنی هر چیزی در جای خودش قرار داده شده باشد. عدالت عنصری مهم است که در هر اجتماعی باید وجود داشته باشد. عدالت برای زن چیست؟ آیا تحمیل دیدگاهها و عقاید جامعه و نظام سیاسی بر زن یا اینکه حق او را به او دادن یعنی بستر مناسب برای انتخاب او فراهم کردن که بر اساس عدالت خود انتخاب کند که چه باشد فقط
مادر، یا هم مادر و هم نیروی کار فعال یا هیچکدام از اینها. همانطور که مردان انتخاب میکنند که پدر باشند و نیروی کار یا گزینه دیگر. همانقدر که در خانواده حضور مهربان و سازنده مادر نیاز است، حضور مهربان و سازنده پدر هم مهم است؛ نمیتوان به صرف نگاه سنتی به زن و مرد به اجبار هم وظیفه پدر و هم مادر را به زنان داد. اینجاست که نظام سیاسی بر حسب شرایط زنان بایستی بسترهای مناسب را طوری فراهم آورد که زنان بتوانند نقشهای خود را به خوبی ایفا کنند. به عنوان مثال میتوان قوانینی وضع کرد تا زمانی که فرزندان به مدرسه میروند، زنان شاغل از امتیاز ساعت کاری کمتر برخوردار باشند یا مرخصی بیشتر داشته باشند و این هزینه را باید دولتها برای حمایت از خانواده و تعالی اجتماع پرداخت کنند. مانند انواع و اقسام حمایتهایی که از زنان در جهان میشود تا بتوانند با اختیار خود نقشهای متفاوتی را ایفا کنند. در ایران نوع نگاه سیاستمداران عکس کشورهای جهان است. در زمانی که زنان برای هماهنگی مسوولیت خانواده و شغل نیاز به حمایت دارند، هیچ نوع حمایتی نشده و چهبسا ضد حمایت هم عمل شده و در زمانی که دوران سخت همزمانی چند فعالیت را پشت سر گذرانده
و تجربه داشته از گردونه کار و فعالیت خارج میکنند. پدیده بازنشستگی پیش از موعد برای زنان همین حکم را دارد. زنان را در زمانی که فرزندان از آب و گل بیرون آمده و راهی دانشگاه میشوند، بازنشسته میکنند. این در حالی است که آنان در سنی هستند که تجربه بسیاری اندوخته و میتوانند خدمات مفیدی به جامعه ارائه کنند. آنها خانهنشین میشوند و دچار احساس خلأ و مفید نبودن میشوند. این نوع سیاستها به منزله حمایت واقعی از بانوان کشور نبوده بلکه اگر قرار بود حمایتی بشود در زمان مناسب خود با شیوه مناسب انجام میشد که بعد از بازنشستگی بارها از بانوان شنیدهایم که گفتهاند «نفهمیدیم چگونه زندگی کردیم». به نظر میرسد اینگونه راهکارها بیشتر به منظور حضور کمرنگ زنان در جامعه است چون کارفرمایان کمتر مایل میشوند زنان را استخدام کنند.
دیدگاه تان را بنویسید