دولتها گاهی حق دخالت دارند
مساله نظارت وزارت ورزش و دولتمردان بر فدراسیونهای ورزشی را باید به صورت ریشهای مورد تحلیل و کارشناسی قرار داد. در دنیای توسعهیافته امروز، انتخاب مدیر اصلح در هر ارگان و حوزهای بسیار مهم و اساسی است.
مساله نظارت وزارت ورزش و دولتمردان بر فدراسیونهای ورزشی را باید به صورت ریشهای مورد تحلیل و کارشناسی قرار داد. در دنیای توسعهیافته امروز، انتخاب مدیر اصلح در هر ارگان و حوزهای بسیار مهم و اساسی است. در واقع در کشورهای پیشرفته مدیری را در فدراسیونهای ورزشی به کار میگیرند که مدیر و مدبر باشد. این مدیر باید بتواند هدفهای ورزشی کشور را به درستی متوجه شود، به استراتژی تبدیل کند و بعد به کمک کارشناسان این استراتژیها را در قالب برنامههای مشخص و مدون دربیاورد. اما متاسفانه مسالهای که در این میان وجود دارد این است که در ورزش کشور ما این اصل مهم مغفول مانده و کمتر رئیسی به سر کار میآید که واقعاً مدیر و مدبر باشد. به همین خاطر نگاهها در ورزش کشور ما سلیقهای شده است و کمتر کسی ملی فکر میکند.
وقتی انتخاب اصلح صورت نگیرد، مشکلات هم شروع میشود، استراتژیهای فدراسیون متبوعه غیراستاندارد تدوین میشود و متعاقب آن برنامههای قابل قبولی اجرا نمیشود. گروهگرایی بر منفعت جمعی ترجیح داده میشود و کمتر کسی به آینده رشته ورزشی فدراسیون متبوعش توجه میکند و به همین خاطر دولتها حق نظارت و حتی گاهی حق دخالت در امور فدراسیونها را دارند. در ثانی فدراسیونهای ورزشی هرگز بخش خصوصی محسوب نمیشوند و با اینکه نهادی غیردولتی هستند اما کاملاً عمومی به حساب میآیند و حق دولت برای نظارت و دخالت در آن محفوظ است. این نگاه که فدراسیونهای ورزش NGO هستند نگاهی اشتباه است و هرکسی که این گونه فکر میکند با اساسنامه فدراسیونها و جایگاه حقوقی آنها آشنایی ندارد. البته این موضوع فقط مختص ورزش ایران نیست و در تمام دنیا فدراسیونهای ورزشی ارگانی خصوصی محسوب نمیشوند.
البته اعمال نظر دولت باید به صورتی انجام شود که نهادهای بینالمللی حساس نشوند. باید به پروتکلها و رویههای جهانی احترام گذاشت تا از این نظر مشکلی برای ورزش کشور به وجود نیاید. این مساله در تمام جهان به نوعی جاری است و مسوولان ورزش هر کشوری - که در برخی نقاط تحت عنوان سازمان ورزش فعالیت میکنند و در جاهای دیگر به عنوان وزارت ورزش - استراتژی کلان ورزشی را مشخص میکنند و در اختیار فدراسیونها قرار میدهند. بعد هم روسای فدراسیونها موظف هستند این استراتژیها را به کمک کارشناسان به برنامه تبدیل کنند و آن را اجرایی سازند. در این میان همواره حق نظارت برای دولتمردان و روسای ورزش کشور وجود دارد. آنها باید چه در مرحله نوشتن برنامه و چه در مرحله اجرای آن، بر این روند نظارت کنند و فعالیت فدراسیونها را تحت نظر قرار دهند.
در این بین هستند دوستانی که میگویند فدراسیونها در صورت رسیدن به استقلال مالی از نظارت و دخالت دولتها رها میشوند و دیگر میتوانند به صورت کاملاً مستقل رشته مورد نظر خودشان را مدیریت کنند. اما متاسفانه این دوستان متوجه این قضیه نیستند که این مساله هیچ ربطی به حق نظارت دولتها در ورزش ندارد. همانطور که گفته شد این حق طبیعی هر حکومت و دولتی است که هدفهای بلندمدت ورزشی کشورش را انتخاب کند.
حالا شاید برای برخی این سوال پیش بیاید که چرا در کشورهای پیشرفته موضوع دخالت دولتها در امور ورزشی کمرنگتر است؟ جواب این سوال در سطوح ابتدایی همین یادداشت آمده است. در این گونه کشورها مدیری بر فدراسیونها ریاست میکند که اصلح است و استانداردهای مدیریتی را میداند. به همین خاطر دلیلی برای دخالت دولت به وجود نمیآید و امور به صورت عادی اما برنامهریزیشده پیش میروند.
در پایان بد نیست بار دیگر این نکته ذکر شود که در ورزش هر کشوری منافع ملی زیادی وجود دارد و دولتها دقیقاً به همین دلیل باید در مسائل ورزشی دخالت کنند. این حق طبیعی آنهاست.
دیدگاه تان را بنویسید