بررسی دخالتهای دولتمردان در ورزش ایران در گفتوگو با سعید فائقی
فدراسیونها باید از نظر مالی مستقل شوند
در زمان ما تصویب شد که هر فدراسیونی برای تیمهای ملیاش سه گزینه را به سازمان تربیت بدنی معرفی کند تا رئیس این سازمان سرمربی را انتخاب کند.
سعید فائقی از آن دست مدیران صادق و صریح ورزش ایران است که حالا چندسالی میشود از مدیریت ورزشی بازنشسته شده و در حوزههای دیگر فعالیت میکند. با او در دفتر جدیدش در خیابان ولیعصر گفتوگو کردیم تا به عنوان کسی که روزگاری حق عزل و نصب روسای تمامی فدراسیونها را در اختیار داشته از دخالت سیاسیون در ورزش بگوید. از اینکه آیا این دخالت حق آنهاست یا خیر. او با صراحت خاصی مسائل را موشکافی کرد و در آخر از این گفت که در این سالها به این نتیجه رسیده است که ورزش باید مستقل و توسط تشکلهای خودش اداره شود.
فلسفه تشکیل وزارت ورزش چه بود؟ حیطه عملکرد وزیر ورزش تا چه حد است؟
اجازه بدهید برگردیم به عقب. در سال ۱۹۴۸ مسوولان وقت ورزش ایران تصمیم میگیرند برای حضور موفق در مسابقات المپیک لندن فدراسیونهای ورزشی را شکل دهند. تا قبل از این سال ورزش ما به وسیله انجمنها اداره میشد و حالت رسمی نداشت. فدراسیونها در آن سال شکل میگیرند اما شکلی قانونی به خود نمیگیرند. این وضعیت ادامه پیدا میکند تا سال ۱۳۵۰. در این سال مسوولان وقت ورزش که زیر نظر وزارت آموزش و پرورش فعالیت میکردند طرحی را به مجلس میبرند تا فدراسیونهای ورزشی را قانونی کنند. در این طرح دفتری به نام «دفتر امور مشترک فدراسیونها» پیشبینی میشود تا کارهای مشترک فدراسیونها مانند بحث اعزام و مسائل برونمرزی زیر نظر آن شکل بگیرد. در واقع از نظر تشکیلات سازمانی، فدراسیونها زیر نظر این دفتر قرار میگیرند. بد نیست این نکته را هم بگویم که گفته میشود در آن زمان برای ریاست هر فدراسیون سه نفر به نخستوزیر معرفی میشدهاند و بعد نخستوزیر با هماهنگی شاه یکی از این سه تن را بر صندلی ریاست آن فدراسیون میگمارده است. ما بعد از به وجود آمدن این رویه
در المپیک کانادا نتیجه خوبی نمیگیریم. از قرار معلوم این نتیجه باعث عصبانیت حاکمیت میشود و دستور انحلال تمام این تشکیلات و دفتر امور مشترک فدراسیونها صادر میشود. نکته جالب اینجاست که بعد از این انحلال، ولیعهد را مسوول سازماندهی به ورزش میکنند. یعنی در این حد ورزش برایشان اهمیت داشته است. در این حین انقلاب اسلامی پیروز میشود و امور دست شورای انقلاب میافتد. در این شورا کار خوبی که صورت میگیرد این است که با هدایت آقای شاهحسینی، تشکیلات سال ۵۰ یعنی همان دفتر امور مشترک و سازمان تربیت بدنی دوباره احیا میشود. منتها باز هم فکری به حال قانونی شدن فدراسیونهای ورزشی نمیشود.
تا اینکه دولت آقای هاشمی سرکار میآید.
بله، وقتی ما روی کار آمدیم کمکم متوجه ابعاد بینالمللی قضیه شدیم و تصمیم گرفتیم فدراسیونها را سر و سامان دهیم. در آن زمان بهترین جایگاه قانونیای که در قوانین مدنی کشورمان برای فدراسیونها پیدا کردیم، «موسسات عمومی غیردولتی» بود. این جایگاه ویژگیهای خوبی دارد و چون قید غیردولتی در آن آمده، موسسات جهانی و قارهای و کمیته ملی المپیک را پوشش میدهد. از سوی دیگر از نظر قانونی هم منعی برای کمک مالی دولت به این گونه سازمانها وجود ندارد. سابقه این نهادها هم مثبت بود. مانند شهرداریها یا همین سازمان مترو شهری. ویژگی دیگری که داشت این بود که چون غیردولتی بود، دخالت دولت در آن به حداقل میرسید. در واقع سازمان تربیت بدنی طبق این قانون باید از تصدیگریاش میکاست و من که در آن زمان معاون امور فدراسیونهای سازمان تربیت بدنی بودم کمکم حس میکردم چسبندگیام با ورزش در حال کاهش است.
این کاهش چسبندگی را چطور حس میکردید؟
مثال میزنم. تا قبل از این مسائل تمامی عزل و نصبهای فدراسیونهای مختلف با من بود. اما کمکم و تحت قانونی که ذکر شد این عزل و نصبها به مجامع هر فدراسیون واگذار شد.
واقعاً واگذار شد؟
ببینید متاسفانه چون ما نهادهای مدنی مورد نیاز را نداریم این قانون به درستی اجرا نشد. مثلاً داوران ما تشکل ندارند، بازیکنان ما همینطور، یا مربیان نیز تشکل واحدی ندارند. این باعث میشود زمان شکلگیری این گونه تشکلها، سازمان تربیت بدنی وقت مسوول معرفی نمایندگان این اقشار در مجامع شود. در واقع این اقشار مختلف ورزشی به دلیل نداشتن تشکل از حق خود محروم میمانند و طبق قانون این حق به سازمان تربیت بدنی وقت یا وزارت ورزش کنونی میرسد. به همین دلیل سازمان تربیت بدنی وقت از وزن بالایی در مجامع برخوردار بود و میتوانست نظرش را اعمال کند. البته ما در قانون پیشبینی کردهایم که به محض تشکیل تشکل هر کدام از این اقشار، آنها بتوانند نماینده قانونی خود را به مجامع معرفی کنند. در آن سالها برای اینکه اتصال سازمانی بین سازمان تربیت بدنی و فدراسیونها قطع نشود، تصمیم گرفتیم رئیس سازمان تربیت بدنی را رئیس مجمع هر فدراسیونی هم کنیم.
پس رئیس سازمان تربیت بدنی میتوانست به راحتی نظر خودش را به کرسی بنشاند.
این مساله نیاز به توضیح دارد. در قانونی که ما نوشتیم رئیس هر فدراسیونی بالاترین مقام رشته خودش است اما رئیس سازمان هم میتواند از طریقی که ذکر شد، اعمال حاکمیتی کند.
اعمال حاکمیتی یعنی چه؟
برای مثال میگویم تیم ملی هر رشتهای یک مساله حاکمیتی است. این مساله را قبول بفرمایید. به هر حال تیم ملی یک کشور است و حاکمیت حق نظارت بر آن دارد. رئیس سازمان هم از همین طریق میتوانست بر مسائل نظارت کند و حرف حاکمیت را به کرسی عمل بنشاند.
پس نقش شورای عالی ورزش چه میشود؟ مگر این شورا برای همین مسائل حاکمیتی تشکیل نشده است.
بله، اتفاقاً یکی از نکات خوب قانون سازمان تربیت بدنی گذشته که در حال حاضر هم وجود دارد بحث شورای عالی است. البته اسم این شورا در قانون «شورای سازمان تربیت بدنی» بود. اما اصطلاحاً به آن شورای عالی ورزش میگویند. رئیس این شورا شخص رئیسجمهور است و چندین وزیر که به نوعی با ورزش مرتبط هستند در آن حضور دارند.
وظیفه این شورا چیست؟
مسائل حاکمیتی را تعیین میکند. بگذارید مصداقی بحث کنم. در آن زمان تصویب شد که هر فدراسیونی برای تیمهای ملیاش سه گزینه را به سازمان تربیت بدنی معرفی کند تا رئیس این سازمان سرمربی را انتخاب کند.
این رویه خلاف اساسنامه فدراسیونها نیست؟ فدراسیونهای جهانی در آن زمان روی دخالت سیاسیون در ورزش حساس نشدند. آیا به طور مثال فیفا این قضیه را پیگیری نکرد؟ نوعی دخالت است دیگر.
ببینید فیفا بحث حاکمیتی را قبول دارد. ما تاییدیه همین اساسنامه را از فیفا گرفتهایم. منتها اشتباهات ما باعث شد در زمان تصدیگری آقای علیآبادی کار به تعلیق فوتبال بکشد. متاسفانه دوستان شکل و رویه را رعایت نکردند. بگذارید برایتان مثالی بزنم. زمانی که ما میخواستیم آقای صفاییفراهانی را وارد فوتبال کنیم، آقای مصطفوی محبت کرد و استعفا داد. ما هم به سرعت مجمع تشکیل دادیم و انتخاباتی برگزار کردیم. شکل کار رعایت شد و فیفا حساس نشد.
یعنی نهادهای بینالمللی با اعمال حاکمیتی مشکلی ندارند؟
اگر شکل رعایت شود خیر. البته به طور مثال فیفا با حق عزل و نصب مشکل داشت. آنها میگفتند این حق باید انحصاراً در حوزه اختیارات ورزش باشد نه نماینده دولت. ما هم این قضیه را قبول کردیم و حق را به مجمع دادیم.
مجمعی که مانند موم در دستان رئیس وقت سازمان تربیت بدنی قرار داشت...
من منکر این قضیه نمیشوم ولی به هر حال شکل کار را رعایت میکردیم.
نهادهای بینالمللی این مساله را میدانند یا نه؟ در همه جای دنیا کارها به همین طریق پیش میرود؟
ببینید فیفا یا نهادهای دیگر در این گونه مسائل دخالت نمیکنند. مگر شاکی خصوصی وجود داشته باشد و از داخل اطلاعاتی به آنها برسد. البته این را هم بگویم حتی اگر شاکی هم وجود داشته باشد، اگر شکل رعایت شده باشد، فیفا دخالتی در ماجرا نمیکند.
آقای فائقی وزارت ورزش به غیر از اعمال حاکمیتی، حق نظارت هم دارد؟
بله، نظارت این گونه انجام میشود که مجمع هر فدراسیونی بازرسی را جهت نظارت بر امور ورزشی آن فدراسیون انتخاب میکند. او میتواند بر هیات رئیسه فدراسیون هم نظارت کند و گزارش تخلف احتمالی آنان را در مجمع مطرح کند.
در حال حاضر این روش انجام میشود یا تنها در دوران شما بازرس وجود داشته؟
بله، انجام میشود اما از زمانی که سازمانهای بینالمللی مانند فیفا و کمیته بینالمللی المپیک روی ایران حساس شدهاند، رئیس سازمان یا وزیر ورزش حق ریاست در مجمع فدراسیونها را از دست داده است و ریاست این گونه مجامع انتخابی شده است.
یادم میآید زمانی گفته بودید دیگر سه یا چهار نفر نمیتوانند برای ورزش تصمیم بگیرند و بهتر است امور واقعاً واگذار شود به مجامع فدراسیونها که از خبرههای آن رشته تشکیل شده است.
بله، هنوز هم به این اصل معتقدم. اما این مسائل تا حدود زیادی به رویکرد مدیریتی هرکس برمیگردد. بعد از ما رویکرد حاکم بر ورزش اقتدارگرا شد. وقتی هم رویکرد اقتدارگرا شود علاقه دارد که اختیارات گذشته را به خود برگرداند. دوستان بدون مشورت با نهادهای بینالمللی از طریق مصوبه دولت اساسنامه فدراسیونها را تغییر دادند تا حق عزل و نصب دوباره در اختیار رئیس سازمان تربیت بدنی یا وزیر ورزش قرار بگیرد.
و در اینجا بازهم شکل رعایت نمیشود.
بله دقیقاً. ما میتوانستیم مجمع فوقالعاده تشکیل دهیم. اساسنامه را در آن اصلاح کنیم و بعد برای نهادهای آسیایی و جهانی هر رشتهای بفرستیم تا آنها اصلاحات مورد نظر مجامع را تایید کنند. اما متاسفانه این رویه اجرا نشد و الان مثلاً در فوتبال و کمیته المپیک، وزارت ورزش نمیتواند به آن شکل دخالت کند
این خوب است یا بد؟
همه جای دنیا به همین شکل است که فدراسیونها و کمیته المپیک مستقل هستند. ولی در کشورهای دیگر نهادهای مربوطه وجود دارد. مثلاً آنها از وجود اتحادیه باشگاهها استفاده میبرند. پس چون تشکلش وجود دارد، دولت نمیتواند نماینده خودش را به عنوان نماینده اتحادیه باشگاهها در مجمع بنشاند. خود این اتحادیه نمایندهاش را به صورت مستقل به مجمع معرفی میکند و از حق رایاش استفاده میکند. یا اتحادیهها و تشکلهای دیگر هم همینطور. اما متاسفانه ما این گونه تشکلها را نداریم و باید حتماً به سمت تشکیل این ارگانهای مردمنهاد برویم.
در کشورهایی که میفرمایید اعمال حاکمیتی هم میشود؟ به هر حال آنها هم تیمهای ملی دارند دیگر.
آنجا دیگر این نوع نگاه خودی و غیرخودی وجود ندارد. آنها میگویند درست است که فدراسیون یک سازمان عمومی غیردولتی است اما به هر حال رئیس آن به نوعی آدم حاکمیتی حساب میشود و دیگر نمیتواند غیرملی عمل کند. به همین خاطر آدم دیگری را بالای سر رئیس فدراسیون نمیگذارند.
به نظر میرسد منطقشان قابل قبول است. نه؟
بله، من هم همین اعتقاد را دارم. به نظر من هم دیگر لازم نیست به رئیس فدراسیون بگوییم چرا سرمربیات را این گونه انتخاب کردی و چرا این را گذاشتی یا آن را نگذاشتی. البته به نظرم بد نیست که در بحث سرمربیان تیم ملی که بحثی حاکمیتی محسوب میشود، رئیس فدراسیون قبل از انتخاب قطعی سرمربی، مساله را در مجمع فوقالعاده فدراسیون مطرح کند و تاییدش را از این مجمع بگیرد.
در این بین هستند افراد زیادی که اعتقاد دارند چون وزارت ورزش بودجه فدراسیونها را تامین میکند پس حق نظارت یا حتی دخالت در امور آنها را دارد.
ببینید من با این تفکر به طور کلی مخالفم و با آن مشکل دارم. سوال من از این دوستان این است که «مگر وزارت ورزش به این فدراسیونها پول میدهد»؟ مملکت سیستم مدیریتی دارد. در این سیستم وقتی شما بودجه خود را میبندید باید به تایید مجلس شورای اسلامی برسانید. وزارتخانه که نمیتواند بدون تایید مجلس بودجه بگیرد. وقتی هم مجلس بودجهای را تصویب کرد دیگر این وزارتخانه مربوطه نیست که پول میدهد، این مردم و خزانه عمومی هستند که پول را در اختیار فدراسیونها یا سایر سازمانها قرار میدهند. در ثانی هر فدراسیونی خزانهدار دارد و این خزانهدار است که باید جواب ریال به ریال بودجهای را که میگیرد بدهد.
خزانهدار هر فدراسیون باید به چه کسی جواب بدهد؟
به غیر از وزارت ورزش باید جواب وزارت اقتصاد را هم بدهد. چرا که این خزانهدار پس از انتخاب در مجمع به وزارت اقتصاد معرفی میشود و از این وزارتخانه حکم میگیرد. به همین خاطر باید جوابگوی تمامی تراکنشهای مالی فدراسیون مربوطهاش باشد. در کل به نظر من این قضیه توجیه است برای دخالت برخی از دوستان.
سوال دیگری که در بین علاقهمندان ورزش وجود دارد و اتفاقاً موضوع روز هم هست بحث انتخاب سرمربی تیم ملی است. از قرار معلوم این قضیه فقط مربوط به آقای کیروش هم نبوده. علی دایی هم بعد از برکناری از سرمربیگری پرسپولیس در مصاحبهای گفت زمانی من را محمود احمدینژاد از تیم ملی برکنار کرد و حالا هم شخص وزیر مرا از سرمربیگری پرسپولیس برداشته. آیا این در چارچوب همان بحث اعمال حاکمیتی قرار میگیرد؟
نخیر، اصلاً اینطور نیست. در مورد باشگاه پرسپولیس باید بگویم هر باشگاهی یک هیات مدیره دارد و یک مدیرعامل. مدیرعامل در باشگاه یا شرکتها در واقع مسوول اجرای مصوبات هیات مدیره است. البته مدیرعامل میتواند پیشنهادهای خودش را به هیات مدیره ببرد و در آنجا تاییدیهاش را بگیرد. اینکه این مسیر برعکس طی شود و از بالا انتخاب صورت بگیرد درست نیست.
از بالا انتخاب صورت گرفت؟
ببینید بهتر بود باشگاه کمیته فنی داشت. این کمیته سرمربی را انتخاب میکرد. بعد مدیرعامل گزینه انتخابی کمیته فنی را به هیات مدیره میبرد و مصوبه استخدام او را میگرفت. اما متاسفانه این مسیر طی نشد و هیات مدیره با دور زدن کمیته فنی و مدیرعامل خودش تصمیم به تغییر سرمربی گرفت. اینکه شما به مدیرعامل بگویید یا این آقا را بردار یا خودت هم برداشته میشوی درست نیست. متاسفانه این سلسلهمراتب رعایت نشد.
در مورد تمدید قرارداد با آقای کیروش چه؟
در این مورد بیایید قبول کنیم که فدراسیون قبل از رفتن به برزیل قصد تمدید با سرمربی پرتغالی را نداشت. به نظر من حتی با آقای فرکی هم صحبت کرده بودند.
بله آقای آیتاللهی که نایب رئیس فدراسیون هستند در مصاحبه هفته گذشتهشان این مساله را تایید کردند.
دقیقاً. طبیعی است. وقتی آقای فرکی که تیمش را قهرمان کرده تیم نمیگیرد و بیرون مینشیند معلوم است که صحبتهایی در میان بوده. وگرنه مربی قهرمان که بدون پیشنهاد نمیماند. پس این مساله اتفاق افتاده. اما در این بین اتفاقات دیگری افتاد. مردم به طور نسبی از عملکرد کیروش در جامجهانی راضی بودند و دوست داشتند او در ایران بماند. فدراسیون هم تسلیم خواست عمومی شد اما مشکل اینجاست که توپ را به زمین وزارت ورزش انداخت.
منظورتان بحث تامین مالی قرارداد است؟
بله. وقتی این بحث پیش میآید راه برای دخالت وزارت ورزش باز میشود. به نظر من فدراسیون میتوانست بگوید حالا که مردم میخواهند کیروش بماند خودشان هم پول قراردادش را تامین کنند و در حسابی که فدراسیون اعلام میکند پول بریزند.
از نظر حقوقی این امکان وجود دارد؟
بله، همه جای دنیا کار به همین شکل پیش میرود. این مساله حتی در گذشته هم وجود داشته است. مثلاً شما فکر میکنید ژول ریمه به تنهایی جام جهانی را پیریزی کرده است؟ نخیر با کمک داوطلبانه علاقهمندان این جام شکل گرفته است. آن موقع هم که بحث اسپانسرینگ وجود نداشته که بگوییم اسپانسر گرفته است.
مساله دیگری که در قرارداد آقای کیروش وجود دارد نظرات نمایندگان مجلس در مورد ریز قرارداد سرمربی تیم ملی است. چیزی که در کمتر کشوری نمونه آن را میبینیم.
به هر حال نمایندگان چون منتخب مردم هستند، نماینده افکار عمومیاند و باید جواب کسانی را که به ایشان رای دادهاند بدهند.
قبول دارید اگر فدراسیون ما از نظر مالی مستقل بود دیگر مجلس و وزارتخانه نمیتوانستند در آن دخالت کنند؟
خیلی فرمایش متینی است. اتفاقاً اساسنامه فدراسیون هم میگوید فدراسیون باید استقلال مالی داشته باشد. به نظر من هم اگر کسی در خودش نمیبیند که بتواند فدراسیون را از نظر مالی مستقل کند، نباید ریاست فدراسیون را قبول کند.
اجازه بدهید برگردیم به سوال اول. فلسفه وزارت ورزش چیست؟ یک وزیر ورزش خوب چه خصوصیاتی دارد؟
به نظر من به طور کل وزیر هر وزارتخانهای باید هادی خوبی باشد. هدایت کند نه اینکه در امور جزیی نهادهای زیردستیاش دخالت کند. وزیر باید راه را باز کند و موانع پیشرفت را برطرف کند.
دیدگاه تان را بنویسید