تاریخ انتشار:
آیا منابع رو به اتمام هستند؟
یکی دیگر از افسانههای اقتصادی معاصر این است که منابع ما رو به اتمام هستند. این ترس که ما منابع طبیعی زمین را تا حد اتمام آن مصرف خواهیم کرد، از زمان انقلاب صنعتی وجود داشته است.
یکی دیگر از افسانههای اقتصادی معاصر این است که منابع ما رو به اتمام هستند. این ترس که ما منابع طبیعی زمین را تا حد اتمام آن مصرف خواهیم کرد، از زمان انقلاب صنعتی وجود داشته است. از ابتدای انقلاب صنعتی، این ترس بین مردم وجود داشته که با مصرف و تهیسازی منابع زمین توسط بنگاهها، در نهایت با اتمام این منابع روبهرو خواهیم شد و این نگرانی تا به امروز نیز ادامه دارد. اما این مساله تا حد زیادی یک افسانه است و در واقع منابع روبه اتمام نیستند. بلکه آنچه در طول زمان رخ میدهد، آموختن چگونگی استفاده کاراتر از منابع و یافتن جانشینهایی برای منابع تجدیدناپذیر است.
برای مثال، داستان مس را در نظر بگیرید. در اوایل دهه 1960، استفاده از تلفن در ایالات متحده به شدت رو به گسترش بود. در آن زمان، تنها راه انتقال داده برای تلفنها، استفاده از کابلهای مسی بود و درنتیجه، با گسترش استفاده از تلفن و رسیدن آن به بخشهای جدید ایالات متحده، تقاضا برای مس شروع به افزایش کرد. با افزایش تقاضا برای مس، قیمت آن نیز افزایش یافت. در نتیجه این اتفاقات، مردم نگران شدند که مس کافی برای سیمکشی سرتاسر کشور جهت استفاده از تلفن نخواهیم داشت. اما همانطور که میدانیم، ما موفق به حل این مشکل شدیم.
چگونه این مشکل را حل کردیم؟ دو اتفاق افتاد. اول، با افزایش قیمت مس تولیدکنندگان آن، منابع جدیدی از مس یافتند که پیشتر گرانتر از حدی بودند که قابل کاوش و کشف باشند. مهمتر اینکه ما شاهد ظهور جانشینهایی نظیر کابل فیبر نوری بودیم که از شن ساخته میشود. امروزه دادهها و صدایمان را از طریق کابل فیبر نوری به جای کابل مسی منتقل میکنیم که صرفهجویی در مصرف مس است و نسبت به مس خدمات بیشتری را نیز در اختیارمان قرار میدهد.
مثال دیگر نفت است. از زمانی که در قرن نوزدهم برای اولین بار نفت خام پالایش شد، مردم نگران بودهاند که در نهایت نفت تمام میشود. این نگرانی در قرن بیستم با ظهور خودرو و تقاضای فزاینده برای نفت که ناشی از این پدیده بود، حتی افزایش نیز یافت. اما به رغم این نگرانی که ممکن است نفت تمام شود، واقعیت این است که حتی با وجود نگرانی مردم از تمام شدن نفت، اما ذخایر اثباتشده طی سالهای پیدرپی رشد کردهاند.
اگر به دادهها با دقت بیشتری نگاه کنیم، آنچه مییابیم این است که در سال 1882 تخمینها نشان میداد که تنها 95 میلیون بشکه نفت باقی مانده است. با توجه به اینکه در آن زمان مصرف سالانه 25 میلیون بشکه بود، بنابراین مدت زمان زیادی تا اتمام نفت باقی نمیماند. اما تا سال 1919 هنوز نفت وجود داشت و با وجود همه اینها به گزارش Scientific American در آن سال، تنها 20 سال تا اتمام نفت باقی مانده بود. با فرارسیدن سال 1950 و گذشت بیش از 30 سال، همچنان نفت وجود داشت و در این زمان بود که موسسه نفت آمریکا1 تخمین زد که 100 میلیارد بشکه نفت باقیمانده است. توجه کنید که این مقدار چندین برابر آن مقداری است که در سال 1882 باقی مانده بود. در 1956 پیشبینی میشد که حداکثر نفت ایالات متحده در سال 1970 محقق شود. اما در 1980 باقیمانده ذخایر نفتی اثباتشده، 648 میلیارد بشکه بود. 13 سال بعد در سال 1993 این مقدار تا 999 میلیارد بشکه افزایش یافت. در سال 2000 این مقدار بیش از یک تریلیون بشکه بود و بر اساس جدیدترین آمار در سال 2008، بهترین تخمینها باقیمانده نفت را 2/1 تریلیون بشکه نشان میدهند.
با کنار هم قرار دادن همه اینها و درمجموع درمییابیم که در واقع نفت در حال تمام شدن نیست، بلکه با افزایش قیمت نفت، تولیدکنندگان به جستوجوی منابع جدید نفتی میپردازند.
علت فزاینده بودن حجم ذخایر اثباتشده این است که با افزایش قیمت، عملیات اکتشاف نفت در مکانهای جدیدی که پیشتر بسیار گران و غیراقتصادی محسوب میشد، به صرفه و سودآور خواهد شد. درنتیجه، نهایتاً باعث جستوجوی نفتی میشود که پیش از افزایش قیمت از وجود آن آگاه نبودیم.
میتوان به قیمتها بدینگونه نگریست: قیمتها به منزله انگیزهای هستند که در آگاهی پنهان شدهاند. در نتیجه افزایش قیمت مس یا نفت، باعث دو اتفاق میشود: ایجاد آگاهی برای تولیدکنندگان که به آنان علامت میدهد که وقت یافتن جانشینها یا روشهای کاراتر در استفاده از این کالاها فرارسیده است. علاوه بر آگاهی، انگیزهها نیز به شیوه مشابهی به علامتدهی و یافتن جانشینها یا روشهای کاراتر کمک میکنند. وقتی قیمتها مجدداً افزایش پیدا کنند، کشف منابع جدید، سودآور و بهصرفهتر خواهد شد. همچنین با امتناع مصرفکنندگان از خرید کالا، مصرف جانشینها بهصرفهتر خواهد شد.
بنابراین اگر ما واقعاً درباره اتمام منابع نگران هستیم، راهحل این است که مصرف خود از این منابع را محدود نکنیم، بلکه حداکثر نقش ممکن را برای رقابت و مکانیسم قیمت در اقتصاد بازار قائل شویم تا به قیمتهای رقابتی دست یابیم و برای تولیدکنندگان آگاهی و انگیزهای را ایجاد کنیم که در روند کمیابتر شدن منابع، جهت اقتصادی کردن و یافتن جانشینها به آن نیاز دارند.
پی نوشت:
1- American Petroleum Institute
برای مثال، داستان مس را در نظر بگیرید. در اوایل دهه 1960، استفاده از تلفن در ایالات متحده به شدت رو به گسترش بود. در آن زمان، تنها راه انتقال داده برای تلفنها، استفاده از کابلهای مسی بود و درنتیجه، با گسترش استفاده از تلفن و رسیدن آن به بخشهای جدید ایالات متحده، تقاضا برای مس شروع به افزایش کرد. با افزایش تقاضا برای مس، قیمت آن نیز افزایش یافت. در نتیجه این اتفاقات، مردم نگران شدند که مس کافی برای سیمکشی سرتاسر کشور جهت استفاده از تلفن نخواهیم داشت. اما همانطور که میدانیم، ما موفق به حل این مشکل شدیم.
چگونه این مشکل را حل کردیم؟ دو اتفاق افتاد. اول، با افزایش قیمت مس تولیدکنندگان آن، منابع جدیدی از مس یافتند که پیشتر گرانتر از حدی بودند که قابل کاوش و کشف باشند. مهمتر اینکه ما شاهد ظهور جانشینهایی نظیر کابل فیبر نوری بودیم که از شن ساخته میشود. امروزه دادهها و صدایمان را از طریق کابل فیبر نوری به جای کابل مسی منتقل میکنیم که صرفهجویی در مصرف مس است و نسبت به مس خدمات بیشتری را نیز در اختیارمان قرار میدهد.
مثال دیگر نفت است. از زمانی که در قرن نوزدهم برای اولین بار نفت خام پالایش شد، مردم نگران بودهاند که در نهایت نفت تمام میشود. این نگرانی در قرن بیستم با ظهور خودرو و تقاضای فزاینده برای نفت که ناشی از این پدیده بود، حتی افزایش نیز یافت. اما به رغم این نگرانی که ممکن است نفت تمام شود، واقعیت این است که حتی با وجود نگرانی مردم از تمام شدن نفت، اما ذخایر اثباتشده طی سالهای پیدرپی رشد کردهاند.
اگر به دادهها با دقت بیشتری نگاه کنیم، آنچه مییابیم این است که در سال 1882 تخمینها نشان میداد که تنها 95 میلیون بشکه نفت باقی مانده است. با توجه به اینکه در آن زمان مصرف سالانه 25 میلیون بشکه بود، بنابراین مدت زمان زیادی تا اتمام نفت باقی نمیماند. اما تا سال 1919 هنوز نفت وجود داشت و با وجود همه اینها به گزارش Scientific American در آن سال، تنها 20 سال تا اتمام نفت باقی مانده بود. با فرارسیدن سال 1950 و گذشت بیش از 30 سال، همچنان نفت وجود داشت و در این زمان بود که موسسه نفت آمریکا1 تخمین زد که 100 میلیارد بشکه نفت باقیمانده است. توجه کنید که این مقدار چندین برابر آن مقداری است که در سال 1882 باقی مانده بود. در 1956 پیشبینی میشد که حداکثر نفت ایالات متحده در سال 1970 محقق شود. اما در 1980 باقیمانده ذخایر نفتی اثباتشده، 648 میلیارد بشکه بود. 13 سال بعد در سال 1993 این مقدار تا 999 میلیارد بشکه افزایش یافت. در سال 2000 این مقدار بیش از یک تریلیون بشکه بود و بر اساس جدیدترین آمار در سال 2008، بهترین تخمینها باقیمانده نفت را 2/1 تریلیون بشکه نشان میدهند.
با کنار هم قرار دادن همه اینها و درمجموع درمییابیم که در واقع نفت در حال تمام شدن نیست، بلکه با افزایش قیمت نفت، تولیدکنندگان به جستوجوی منابع جدید نفتی میپردازند.
علت فزاینده بودن حجم ذخایر اثباتشده این است که با افزایش قیمت، عملیات اکتشاف نفت در مکانهای جدیدی که پیشتر بسیار گران و غیراقتصادی محسوب میشد، به صرفه و سودآور خواهد شد. درنتیجه، نهایتاً باعث جستوجوی نفتی میشود که پیش از افزایش قیمت از وجود آن آگاه نبودیم.
میتوان به قیمتها بدینگونه نگریست: قیمتها به منزله انگیزهای هستند که در آگاهی پنهان شدهاند. در نتیجه افزایش قیمت مس یا نفت، باعث دو اتفاق میشود: ایجاد آگاهی برای تولیدکنندگان که به آنان علامت میدهد که وقت یافتن جانشینها یا روشهای کاراتر در استفاده از این کالاها فرارسیده است. علاوه بر آگاهی، انگیزهها نیز به شیوه مشابهی به علامتدهی و یافتن جانشینها یا روشهای کاراتر کمک میکنند. وقتی قیمتها مجدداً افزایش پیدا کنند، کشف منابع جدید، سودآور و بهصرفهتر خواهد شد. همچنین با امتناع مصرفکنندگان از خرید کالا، مصرف جانشینها بهصرفهتر خواهد شد.
بنابراین اگر ما واقعاً درباره اتمام منابع نگران هستیم، راهحل این است که مصرف خود از این منابع را محدود نکنیم، بلکه حداکثر نقش ممکن را برای رقابت و مکانیسم قیمت در اقتصاد بازار قائل شویم تا به قیمتهای رقابتی دست یابیم و برای تولیدکنندگان آگاهی و انگیزهای را ایجاد کنیم که در روند کمیابتر شدن منابع، جهت اقتصادی کردن و یافتن جانشینها به آن نیاز دارند.
پی نوشت:
1- American Petroleum Institute
دیدگاه تان را بنویسید