شناسه خبر : 17700 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پاسخ‌های استیون هورویتز استاد اقتصاد دانشگاه سنت‌لارنس به پرسش‌های تجارت فردا

نسخه اتریشی برای مقابله با بحران کمیابی

استیون هورویتز، اقتصاددان آمریکایی طرفدار مکتب اتریشی است. این اقتصاددان ۵۰ساله، که دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه جرج میسون آمریکا دریافت کرده، هم‌اکنون استاد‌تمام دانشگاه سنت‌لارنس در نیویورک است. او را به عنوان یک اقتصاددان لیبرتارین و طرفدار سرسخت بازار آزاد می‌شناسند. حدود سه سال پیش از استیون هورویتز ویدئویی منتشر شده بود که در آن به بحثدر مورد این مساله پرداخته بود که چرا نباید نگران بحران منابع طبیعی باشیم. به همین مناسبت برای این اقتصاددان، که سابقه همکاری با تجارت فردا را داشته، چند سوال ارسال کردیم و او نیز پاسخ‌های خود را در اختیار ما قرار داد. حاصل این پرسش و پاسخ را در ادامه می‌خوانیم.

احسان برین

استیون هورویتز، اقتصاددان آمریکایی طرفدار مکتب اتریشی است. این اقتصاددان 50ساله، که دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه جرج میسون آمریکا دریافت کرده، هم‌اکنون استاد‌تمام دانشگاه سنت‌لارنس در نیویورک است. او را به عنوان یک اقتصاددان لیبرتارین و طرفدار سرسخت بازار آزاد می‌شناسند. حدود سه سال پیش از استیون هورویتز ویدئویی منتشر شده بود که در آن به بحث در مورد این مساله پرداخته بود که چرا نباید نگران بحران منابع طبیعی باشیم. متن کامل این ویدئو در ابتدای این گفت‌وگو آورده شده است. به همین مناسبت برای این اقتصاددان، که سابقه همکاری با تجارت فردا را داشته، چند سوال ارسال کردیم و او نیز پاسخ‌های خود را در اختیار ما قرار داد. حاصل این پرسش و پاسخ را در ادامه می‌خوانیم.



‌ایده‌ای مبنی بر این وجود دارد که تنها ابزار یک اقتصاددان یا سیاستگذار اقتصادی جهت برآورده کردن اهدافش در جامعه، «قیمت» است. از سوی دیگر، در جامعه مکانیسم بازار نیز وجود دارد که عرضه و تقاضا را تسویه می‌کند. با این حساب، توصیه شما به یک سیاستگذار اقتصادی که برخی اهداف سیاستی دارد و در عین حال با مکانیسم بازار نیز مواجه است، چیست؟
من مطمئن نیستم توصیه‌ای غیر از این داشته باشم که بگویم سیاستگذاران نمی‌توانند قیمت‌ها را نادیده بگیرند. قیمت‌ها برای ما به منزله بده‌بستان‌هایی هستند که مردم دوست دارند آنها را به وجود آورند. همچنین قیمت‌ها حاوی اطلاعاتی در مورد کمیابی نسبی کالاها نیز هستند. هر سیاستی که بخواهد این علامت را نادیده بگیرد یا اینکه حتی بخواهد درصدد تخریب چنین علامتی برآید، به‌گونه‌ای که اطلاعات و انگیزه‌های ناشی از آن را تغییر بدهد، نتیجه‌ای نامطلوب و ناخواسته را در پی خواهد داشت که مانعی بر سر راه تلاش سیاستگذار جهت دستیابی به اهدافش محسوب خواهد شد. به نظر من به جای اینکه ما بخواهیم به اهداف سیاستگذاران فکر کنیم، این سیاستگذاران هستند که نیاز دارند فکر کنند چگونه سیستم قیمت‌ها به مردم اجازه می‌دهد به اهداف شخصی‌شان دست پیدا کنند.

‌برخی کالاهای ضروری وجود دارند که مردم همواره از دولت‌های‌شان می‌خواهند برای این کالاها یارانه پرداخت کنند: مثلاً آب شیرین یا جریان الکتریسیته. اما به نظر می‌رسد که یک رابطه منفی (یا شاید یک بده‌بستان) بین کاهش قیمت چنین کالاهایی و افزایش مصرف نهایی آنها وجود دارد. از نظر شما بهترین راه برای مدیریت چنین بده‌بستانی چیست؟
خیلی ساده باید بگویم که دولت‌ها نمی‌توانند از همه عواملی که چیستی قیمت «صحیح» یک کالا را معین می‌کنند، آگاهی داشته باشند. وقتی دولت‌ها به کاهش مصنوعی قیمت‌ها یا اعطای یارانه برای خرید کالاها روی می‌آورند، به این معناست که در حال بازتوزیع ثروت از برخی از مردم به گروهی دیگر هستند و عملاً، همچنان که شما نیز اشاره کردید، در حال تشویق به استفاده بیش از حد از منابع هستند. اگر می‌خواهیم بدانیم که میزان بهینه مصرف کالاهای مورد اشاره چقدر است و برای سایر عرضه‌کنندگان انگیزه ایجاد کنیم که به تولید آنها بپردازند تا قیمت‌هایشان به سمت پایین هدایت شوند، باید به بازار و سیستم قیمت‌ها اجازه بدهیم که بدون وجود یارانه‌ها، به فعالیت خود مشغول باشند.index:2|width:300|height:399|align:left

‌شما در یکی از کارهایتان تحت عنوان «آیا منابع رو به اتمام هستند؟» اشاره می‌کنید که لزومی به نگرانی از بابت کمبود منابع طبیعی وجود ندارد، به دو دلیل: یافتن روش‌های کاراتر برای تولیدکننده‌ها و یافتن جانشین‌هایی برای منابع طبیعی. اما در ایران، کمیابی برخی از منابع طبیعی، همچون آب شیرین، بسیار جدی است و همچنین نمی‌توانیم جانشین دیگری برای آب شیرین پیدا کنیم. نظر شما در مورد این مساله‌ چیست؟
ما باید متوجه باشیم که چرا این کالا بسیار کمیاب است. معمولاً اگر برای کالاهای کمیاب بازاری با عملکرد سالم وجود داشته باشد، قیمت آنها افزایش خواهد یافت و همین مردم را تشویق خواهد کرد که به جست‌وجوی منابع جدید برای عرضه آن کالا (یا تکنولوژی جدیدی برای استخراج آن) بپردازند، یا حتی تولیدکنندگان یا فروشندگان را تشویق می‌کند که آن منبع را برای بازار فراهم کنند. این فرآیند منجر به بهبود وضعیت کمیابی منابع و هدایت کردن قیمت آنها به سمت پایین خواهد شد. اما سوالی که در مورد ایران مطرح است، این است که چرا چنین فرآیندی رخ نمی‌دهد. آیا قیمت‌ها آزادانه تعیین می‌شوند که بتوانند اطلاعات ضروری و انگیزه‌ها را در بر داشته باشند؟ آیا آب شیرین را دولت تامین می‌کند یا اینکه کارآفرینان بخش خصوصی می‌توانند این کار را انجام بدهند؟ اگر دولت‌ها انحصار عرضه آب را در اختیار داشته باشند، آنگاه سیستم قیمت‌ها اجازه کار کردن پیدا نمی‌کند. راه‌حل این است که تولید آب شیرین را به رقابت واقعی بخش خصوصی واگذار کنیم. قیمت‌ها و بازارها، وقتی که وجود خارجی نداشته باشند، طبعاً نمی‌توانند به فعالیت بپردازند.

‌اقتصاددانان لیبرتارین مدافع تجارت آزاد هستند و می‌دانیم که یکی از پیش‌شرط‌های تجارت آزاد، تحرک آزادانه نیروی کار است. می‌دانیم که برخی قسمت‌های جهان، تراکم جمعیت بیشتری را نسبت به نقاط دیگر دارند. آیا شما رابطه‌ای را بین تحرک آزادانه نیروی کار و حل مشکل کمیابی منابع طبیعی قائل هستید؟
به نظر من مهم این است که ما هم تجارت آزاد کالاها و خدمات را داشته باشیم و هم اینکه تحرک آزادانه نیروی کار را. مناطق با تراکم جمعیتی بیشتر، گرایش بیشتری به ثروتمند بودن دارند و این به معنای آن است که این مناطق با احتمال بیشتری روش‌های کاراتر استفاده از منابع کمیاب و کشف منابع جانشین را توسعه می‌دهند. تحرک آزادانه نیروی کار نیز به مردم اجازه می‌دهد تا از مناطقی که در آن قیمت‌های منابع بالاست، به سمت مناطقی که در آنها قیمت منابع پایین است، حرکت کنند. لذا، من مطمئن نیستم که لزوماً بین این دو رابطه‌ای وجود داشته باشد.

‌برخی از اقتصاددانان معتقدند منابع طبیعی به منزله کالاهای بین‌نسلی هستند. نظر اقتصاددانان لیبرتارین در این مورد چیست؛ آیا آنها با چنین ایده‌ای موافق‌اند؟ و اگر پاسخ شما مثبت است، آیا فکر می‌کنید کالاهای بین‌نسلی نیز باید از مکانیسم بازار تبعیت کنند؟
اگر منظور از «کالاهای بین‌نسلی»، کالاها یا منابعی باشد که ارزش آنها می‌بایست برای نسل‌های آینده حفظ شود، آنگاه پاسخ سوال شما در مورد منابع طبیعی مثبت است. اما این موضوع (تبعیت از مکانیسم بازار) به طور بالقوه برای هر کالای اقتصادی دیگری نیز صادق است! سوال این است که چگونه می‌توان به بهترین شکل ممکن صاحبان منابع طبیعی را به تفکر در مورد دوره بلندمدت واداشت. من استدلال می‌کنم که این دقیقاً همان چیزی است که بازارها انجام می‌دهند؛ بازارهایی که به شدت از حقوق مالکیت شخصی و حق مبادله محافظت می‌کنند. اگر من صاحب یک زمین دارای نفت باشم، آنگاه انگیزه بالایی دارم که ارزش بلندمدت آن را، یا حداقل بده‌بستان مناسب ارزش کوتاه‌مدت با ارزش بلندمدت آن را، حفظ کنم. زیرا می‌دانم این ارزش را می‌توانم به سایرین بفروشم، یا آنکه آن را برای فرزندان نگه دارم. بازارها افق‌های زمانی بلندمدتی را برای صاحبان‌شان فراهم می‌آورند. اگر ما کنترل منابع را به سیاستمداران یا بوروکرات‌ها بسپاریم، افق زمانی آنها تنها به اندازه انتخابات بعدی به طول خواهد انجامید (شاید دو یا چهار سال). آنها پس از اتمام دوره‌شان، عاملی برای دست یازیدن به منابع طبیعی ندارند. بنابراین پاسخ سوال شما مثبت است. ما باید نگران ارزش بلندمدت و کمیابی منابع طبیعی باشیم و این دقیقاً چرایی نیاز ما به بازار است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها