رنگ باختن اعتماد
فساد چگونه شکاف جامعه و ساختار را تعمیق کرد؟
صدف صمیمی: از دیدگاه جان رالز «فیلسوف سیاسی آمریکایی»؛ وظیفه و مسوولیت «عدالت توزیعی» -برخلاف وظیفه صدقه و دستگیری از فقرا- هدف (target) یا نقطه توقف (Cut-off Point) ندارد. هر جامعهای وظیفه بلاانقطاعی برای توزیع منصفانه ثروت و درآمد میان افراد جامعه دارد تا همکاری اقتصادی و اجتماعی منصفانه در آن جاری باشد. حسین هوشمند، استاد دانشگاه کونکوردیای کانادا معتقد است که نظریه «عدالت توزیعی» به معنی مدرن آن درباره توزیع منصفانه یا عادلانه ثروت، درآمد و دیگر نیازهای اولیه اجتماعی است. حالا در این میان اگر «عدالت توزیعی» رعایت نشود چه میشود؟ اگر حکومت و مسوولانش به جای همکاری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با مردم، به فساد روی بیاورند آن جامعه تا کجا تاب میآورد؟ تابآوری اجتماعی به عوامل زیادی بستگی دارد؛ یکی از مهمترین آنها به شاخص اعتماد عمومی بازمیگردد. تابآوری اجتماعی بهعنوان توانایی گروهها یا جوامع برای مقابله با فشارها و آشفتگیهای بیرونی در مواجهه با تغییر و تحولات اجتماعی، سیاسی و محیطی مطرح میشود. اما آیا این موضوع ابدی است؟ یعنی یک جامعه همیشه میتواند در مقابل مشکلات تحمل به خرج دهد؟ نقطه مقابل تابآوری چیست؟ چه زمانی این نقطه مقابل بروز پیدا میکند؟ به قول رالز در چنین موضوعی، برتری تحلیل اخلاقی نهادین (Institutional) در حوزه اقتصادی «یعنی جایی که با محرومیتها، مسائلی مانند فقر، نابرابری و بیکاری» مواجه میشویم، بهتر درک میشود. اخلاق رایج (مانند اخلاق فضیلتگرا) افراد را ترغیب میکند به رفع محرومیتهایی اقدام کنند. اما، التزام به تکالیف اخلاقی ایجابی غالباً فراتر از توان بسیاری از افراد جامعه است. رالز میگوید عوامل اصلی محرومیتها و بحرانهایی مانند نابرابری، فقر، بیکاری و بحران محیطزیست، نهادهای اساسی جامعه هستند. تعبیر رالز مبنی بر اینکه «موضوع عدالت، ساختار اساسی جامعه است» بیان همین نکته است. ساختار اساسی جامعه عبارت است از نهادهای سیاسی، اجتماعی، حقوقی و اقتصادی که همکاری اجتماعی را امکانپذیر میکنند. امروز به گفته برخی جامعهشناسان و سیاستمداران جامعه ایران نسبت به سیاستمداران عصبانی هستند چراکه در نظر آنان نهادهای این اجتماع به درستی به وظایف خود در حوزه عدالت اجتماعی عمل نمیکنند. بهطور مثال در شرایطی که جامعه روزبهروز فقیرتر میشود؛ اطلاعات مربوط به فسادهای مالی در مقیاسهای بزرگ، شرایط رفاهی تعدادی از مسوولان و اقامت فرزندان برخی مسوولان در کشورهای خارجی منتشر میشود. در نتیجه اعتماد به سیاستمداران از بین میرود و شاهد کاهش قابل توجه مشارکت سیاسی طی سالهای اخیر، همچنین تضعیف سرمایه اجتماعی و رواج بدبینی و ناامیدی میشویم. در همین راستا چشمانداز منفی نسبت به آینده، خروج سرمایه به جای سرمایهگذاری و مهاجرت نیروی انسانی به صورت گسترده نیز صورت میگیرد. میخواهیم بررسی کنیم فساد چه اثری بر افزایش شکاف میان دولت و حکومت خواهد داشت؟