نزاع بر سر آب و خاک
تغییرات زیستمحیطی چه مشکلاتی در روابط کشورها ایجاد کرده است؟
طی پنج دهه گذشته، فعالیتهای انسانی به انتشار قابل توجه گازهای گلخانهای در جو زمین منجر شده است. سوزاندن سوختهای فسیلی، جنگلزدایی و دامداری سطوح عظیمی از گازهای گلخانهای را ایجاد کرده است که به عنوان «اثر گلخانهای» شناخته میشود. اثر گرمایی به تدریج دمای کره زمین را افزایش میدهد و الگوهای آبوهوایی را تغییر میدهد. انتشار دیاکسید کربن به طور چشمگیری در دوران صنعتی و فراصنعتی افزایش یافت زیرا جمعیت به تعداد بیسابقهای افزایش یافت و به تولید انبوه و مصرفگرایی منجر شد که به سطوح بالای تولید انرژی و افزایش بهرهبرداری از محیط زیست نیاز داشت. در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم، سطح آب دریاها بالا رفته، بلایای طبیعی بهطور منظم و شدید افزایش یافته و دمای جهانی بهطور پیوسته در حال افزایش است. چنین رویدادهایی موجب مهاجرتهای دستهجمعی، مصرف زیاد منابع، تخریب محیط زیست و شیوع بیماریهای عفونی شده است که بهطور قابل توجهی امنیت جهانی را تهدید میکند. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، انتظار میرود تغییرات آبوهوایی بین سالهای 2030 تا 2050 از طریق افزایش قرار گرفتن در معرض گرما، سوءتغذیه و بیماریهای ویروسی باعث مرگ 250 هزار نفر در سال شود.
به گفته سازمان ملل متحد، تغییرات آبوهوایی یک «تشدیدکننده تهدید» است. تخریب منابع طبیعی ناشی از تغییرات آبوهوایی، مانند زمینهای قابل کشت و تامین آب، به عنوان محرکهای مهم خشونت عمل میکند و به درگیریهای مسلحانه متعدد، هم در سطح بینالمللی و هم در سطح محلی انجامیده است. در سال 2007، پس از تغییرات اقلیمی که به خشکسالیهای ویرانگر و بیابانزایی در منطقه ساحل آفریقا منجر شد، دارفور توسط دبیرکل سازمان ملل متحد، بان کی مون به عنوان اولین درگیری تغییرات آبوهوایی در جهان نام گرفت. این رویدادها باعث ایجاد اختلافات منابع جامع بین کشاورزان و دامداران شد زیرا زمینهای زراعی و آب کمتر شده و دامداران را مجبور به تغییر الگوهای سنتی مهاجرت کرد که آنها را در تضاد منافع با کشاورزان قرار داد. چنین درگیریهایی در نهایت به نسلکشی دارفور ختم شد که توجه بینالمللی را به خود جلب کرد و دیدگاهی اجمالی به تغییرات اقلیمی خشونتآمیز ارائه داد که ممکن است در آینده در سطح جهانی ایجاد شود. با این حال، اگرچه دارفور اولین درگیری آبوهوایی شناختهشده بینالمللی بود، اما این اولین درگیری نبود که توسط تغییرات آبوهوایی تشدید شد. بر اساس گزارش تیم چارچوب بین سازمانی سازمان ملل متحد برای اقدام پیشگیرانه در سال 2012 در مورد منابع تجدیدپذیر و درگیری، 40 درصد از جنگهای داخلی بین سالهای 2012-1952 با منابع طبیعی مرتبط بودهاند.
تخریب منابع طبیعی ناشی از تغییرات اقلیمی، عوامل تنشزای سیاسی-اجتماعی را فراهم میکند که میتواند تسریع و حتی باعث درگیری شود. کاهش عرضه آب و زمینهای زراعی اغلب به مهاجرت به مناطق شهری و نوسان قیمت مواد غذایی منجر میشود. چنین رویدادهایی میتواند تنش سیاسی بین گروههای قومی و احزاب سیاسی ایجاد کند و به افزایش قیامهای مسلحانه کمک کند. به عنوان مثال، از دست دادن منابع طبیعی فرصتهایی را برای گروههای شورشی ایجاد میکند تا حوزههای نفوذ خود را از طریق تامین منابع باقیمانده برای جلوگیری از دسترسی جمعیت محلی به عنوان انگیزهای برای آرامش یا مهاجرت اجباری از منطقه، گسترش دهند. علاوه بر این، افزایش قیمت مواد غذایی و مهاجرت عوامل محرک در بهار عربی 2010 بود. قبل از شروع اعتراضات و خشونت در دسامبر همان سال، این منطقه دچار خشکسالیهای شدید ناشی از تغییرات آبوهوایی شد که به مهاجرتهای گسترده به مناطق شهری در چندین کشور عربی منجر شد. این مهاجرتها به نوبه خود باعث ایجاد تنشهای قومی و سیاسی شد زیرا مناطق شهری متنوع شدند و محیطهای سیاسی-اجتماعی پرتنش را تشدید کردند. در کشورهایی مانند یمن و سوریه، خشونتهای مرتبط با بهار عربی ادامه دارد و جان میلیونها نفر را گرفته است. ثابت شده است که تداوم وخامت منابع طبیعی در منطقه، این درگیریها را تشدید میکند. با اعلام رسمی قحطی در یمن در سال 2017 و بحران پناهجویان در سوریه، این تنشها با سرعت نگرانکنندهای در حال افزایش است.
در آمریکای لاتین، نقض حقوق مردمان بومی و کشتار فعالان محیط زیست تحت فشار تغییرات آبوهوایی به طور قابل توجهی افزایش یافته است. بر اساس گزارش عفو بینالملل، آمریکای لاتین مرگبارترین منطقه در جهان برای فعالان محیط زیست است. در سال 2019، 208 فعال محیط زیست در ترور و اعدامهای هدفمند کشته شدند که هدف آنها کاهش واکنشهای سیاسی علیه اقدامات تخریبکننده محیط زیست مانند جنگلزدایی و استخراج معادن بود. بهطور مشابه، در پرو، تظاهرات در مورد اکتشاف نفت در منطقه بومی باگوا سبب کشته شدن 32 نفر در ژوئن 2009 شد که نیروهای امنیتی و معترضان به شدت با یکدیگر برخورد کردند. عملیات بهرهبرداری زیستمحیطی اغلب در قلمروهای بومی مانند جنگلهای بارانی آمازون انجام میشود که برای چندین دهه جنگلزدایی گستردهای را از طریق نهادهای دولتی و غیرقانونی تجربه کرده است. ادامه این شیوهها منابع طبیعی حیاتی برای بقای جمعیتهای بومی را کاهش داده و به میزان قابل توجهی بر انتشار گازهای گلخانهای میافزاید. بر اساس گزارش دیدهبان حقوق بشر، بیش از 300 نفر بر اثر درگیریهای منابع آبی و زمینی در آمازون از سال 2009 تا 2019 کشته شدند و تنها 14 مورد از 300 ترور به محاکمه منجر شدند.
بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، کشورهای در حال توسعه جزایر کوچک (SIDS: Small Islands Developing States)، مانند جزایر اقیانوس آرام، از آسیبپذیرترین کشورهای جهان در برابر تغییرات آبوهوایی هستند. با این حال، آنها همچنین برخی از کوچکترین تولیدکنندگان و انتشاردهندگان دیاکسید کربن در سطح جهان هستند. با وجود این، این کشورهای جزیرهای فاقد محدودیتها و منابع دولتهای هژمونیک هستند که شدت و دورههای بهبودی بلایای طبیعی ناشی از تغییرات آبوهوایی را کاهش میدهد. چنین جزایری دارای دسترسی محدود به زمین هستند که بهطور قابل توجهی با افزایش سطح دریا تهدید میشود. گزارش ویژه هیات بیندولتی تغییر اقلیم سازمان ملل متحد (IPCC: Intergovernmental Panel on Climate Changes) در مورد اقیانوس و کرایوسفر (یخکره: بخشهایی از زمین که با یخ پوشیده شده است) در شرایط آبوهوایی در حال تغییر، پیشبینی کرد که تغییرات آبوهوایی باعث تبدیل شدن برخی از کشورهای جزیرهای به مناطقی کاملاً غیرقابل سکونت میشود.
از دست دادن زمینهای قابل سکونت و منابع طبیعی از طریق گرمایش جهانی به درگیریهای بینالمللی ارضی و منابع منجر شده است. با بدتر شدن وضعیت منابع، که موجب رقابت بینالمللی بر سر زمین و منابع طبیعی خواهد شد، پاسخگویی به تقاضاهای عمومی برای تامین آب و غذا برای دولتها بهطور فزایندهای چالشبرانگیز خواهد بود. چنین درگیریهایی در حال حاضر در آفریقا و قطب شمال وجود دارد. به عنوان مثال، اختلافات اتیوپی و مصر بر سر دسترسی به منابع آب رو به کاهش رودخانه نیل، از زمان ساخت سد بزرگ رنسانس در سال 2011 به تهدیدات مداخله نظامی و فشار سیاسی منجر شده است. علاوه بر این، در داخل قطب شمال، مناقشات هشت کشور قطب شمال یعنی سوئد، نروژ، دانمارک، ایسلند، کانادا، آمریکا، روسیه و فنلاند به طور فزایندهای افزایش پیدا کرده است، زیرا گرمایش جهانی باعث کاهش یخهای قطب شمال شده و فرصتهای جذاب جدیدی برای تجارت و استخراج منابع در این منطقه ایجاد میکند.
تغییر اقلیم تنها در صورتی ثابت میکند که ثبات و امنیت جهانی را بهطور مداوم بدتر میکند که اقدامات کاهش فوری جهانی اجرا نشود. با توجه به مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحده (PNAS)، خطر شیوع درگیریهای مسلحانه به طور قابل توجهی توسط بلایای مرتبط با آبوهوا در کشورهای کوچک افزایش مییابد. تنها در آفریقا، PNAS پیشبینی میکند که درگیریهای مسلحانه تا سال 2030 به میزان 54 درصد افزایش مییابد و باعث مرگ 393 هزار نفر در این قاره خواهد شد. علاوه بر این، با ادامه تخریب منابع طبیعی، انتظار میرود که درگیریهای مرزی بینالمللی بین دولتها افزایش یابد، زیرا آنها بر سر دسترسی به منابع آب و زمینهای قابل کشت برای برآوردن نیازهای رو به رشد جمعیت رقابت میکنند. چنین درگیریهایی در آینده جان میلیونها نفر را تهدید میکند و احتمال وقوع یک تحول جهانی را که نظم جهانی کنونی را تهدید میکند، افزایش میدهد.
منطقه دریاچههای بزرگ آفریقا به درستی نامگذاری شده است زیرا در مجموع یکچهارم آب شیرین جهان را در خود جای داده است. برای کشورهای منطقه، این موهبت آرامش زیادی ایجاد نکرده است. این منطقه با دههها آشوب و درگیریهای سیاسی و قومی، هم در داخل و هم بین کشورها، مشکلات زیادی دارد. فشارهای زیستمحیطی بر منابع منطقه نقش مهمی در تشدید وضعیت امنیتی آن دارد.
درگیریهای قومی در سراسر مرز کنیا و اوگاندا
حمله به دامها و رقابت برای آب و مراتع به چرخههای خشونت متقابل بین گروههای دامدار در منطقه مرزی کنیا و اوگاندا منجر میشود. خشکسالیهای مکرر و شدید و تکثیر تسلیحات از کشورهای همسایه جنگزده، این وضعیت را تشدید میکند.
منطقه مرزی بین کنیا و اوگاندا که به «خوشه کاراموجا» نیز معروف است، محل زندگی چندین گروه دامدار است. به عنوان راهی برای مقابله با بارندگی نامنظم و به طور کلی شرایط محیطی سخت، این گروهها اغلب درگیر درگیریهای خشونتآمیز بر سر منابع دام، آب و چرا بودهاند. این موضوع اخیراً، با افزایش در دسترس بودن سلاحهای مدرن از کشورهای همسایه جنگزده و همچنین خشکسالیهای جدی تشدید شده است. به دلیل متخلخل بودن مرزهای بینالمللی در خوشه کاراموجا، این درگیریها اغلب با گروههایی از کشورهای مختلف مانند پوکوت و تورکانا از کنیا و دودوت، جی، سابینی و چندین گروه کریمجونگ از اوگاندا ایجاد میشود. بین سالهای 1998 و 2008، حملات برونمرزی بین این گروهها بیش از 800 کشته داد و تنها در سال 2000 بیش از 450 نفر کشته شدند.
دولتهای کنیا و اوگاندا، و همچنین سازمانهای غیردولتی متعدد، سازمانهای مبتنی بر کلیسا و ابتکارات مردمی درگیر استراتژیهای مختلفی برای مهار خشونت در سراسر مرز کنیا و اوگاندا شدهاند. با این حال، اثربخشی این اقدامات مورد تردید قرار گرفته است و ترس از حملات گروهها در آن سوی مرز همچنان یک نگرانی مداوم در میان جوامع محلی است. به ویژه احتمال افزایش خشکسالیها، خطرات افزایش خشونت را در پی دارد.
درگیری بر سر زمین در کیلوسا، تانزانیا
کیلوسا، منطقهای در منطقه موروگورو در شرق تانزانیا، دارای سابقه درگیریهای مرتبط با منابع پیرامون مالکیت و مدیریت زمین و جنگل است. این درگیریها ناشی از ترکیبی از عوامل محیطی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که تنشهای مرتبط با منابع را بین دامداران و کشاورزان در منطقه تشدید کرده است. در حرکت رو به جلو، منطقه کیلوسا به ابتکارات حساس به درگیری و پایداری بیشتری نیاز دارد تا بتواند منابع جنگلی و زمینی را به اندازه کافی مدیریت کند و در عین حال از تشدید تنشهای موجود جلوگیری کند.
خشکسالی و درگیری در سراسر مرز کنیا و اتیوپی
حوضه اومو-تورکانا از جنوب اتیوپی تا کنیا امتداد دارد. دما در منطقه رو به افزایش است و خشکسالی با فراوانی و شدت بیشتری رخ میدهد. از آنجا که دامداران اتیوپیایی در جستوجوی آب و چراگاه به سمت جنوب میروند، درگیری با دامداران و ماهیگیران کنیایی تشدید میشود. با توجه به ماهیت فرامرزی و طولانی آنها، این درگیریها چالش خاصی را برای ایجاد صلح محلی و تلاش برای خلعسلاح ایجاد میکند.
منطقه اومو پایین و تورکانا در سراسر مرز کنیا و اتیوپی محل زندگی چندین گروه اجتماعی مانند مورسی، نیانگوتام، داساناچ و توکاناست که در واکنش به آبوهوای خشن، شیوه زندگی عشایری کشاورزی و دامداری را در پیش گرفته و الگوهای آبوهوایی نامنظم این گروهها گذشتهای متناقض دارند که با درگیریهای متناوب اما مکرر بر سر منابع چرای ضروری مشخص شده است. این منطقه همچنین کانون اختلافات طولانیمدت مرزی در مثلث ایلمی است (Ilemi Triangle). از سال 1960، دما در منطقه به طور مداوم در حال افزایش بوده و خشکسالیها با فراوانی و شدت بیشتری رخ داده است. در جستوجوی آب و چراگاه، جوامع محلی مجبور بودهاند دامنه وسیعتری داشته باشند و آنها را با گروههای دیگر درگیر کرده و جنگ بی وقفه در این منطقه ادامه داشته باشد. تنها بین سالهای 1989 و 2011، درگیریهای بین قبایل نیانگوتام، داساناچ و تورکانا باعث مرگ مستقیم بیش از 600 نفر شد.