مهاجران دورکار
بازار کار پس از پاندمی چه وضعی پیدا میکند؟
انقلاب گلوباتیک، مانیفستی برای اثبات شغل و رفاه در آینده است. این دگردیسی، بینشهای ارزشمندی درباره تاثیرات بلندمدت جهانی شدن و هوش مصنوعی به کارگران ارائه میدهد. در حالی که فناوری دیجیتال، اجازه آربیتراژ در دستمزدهای بینالمللی را بدون حرکت فیزیکی به کارگران داده است، اقتصادِ کار در بازارهای نوظهور، انگارههای جدیدی را تجربه میکند. شکاف دیجیتالی، کارتلهای انحصاری، ظهور نئوفوردگرایی و ناموزونی تعادل بین یقهسفیدها و آبیها، چرخه و هندسه کار را تغییر داده است. شاخصترین این تغییرات، با الهام از کووید 19، جهتدهی به مسیر توسعه از طریق «مهاجرت از راه دور» و ایجاد تقاضا برای خدمات است. جهانی شدن و روباتیک در دوران پاندمی، عملاً حرکت سنتی توسعه اقتصادی مبتنی بر تولید را تا حدود زیادی غیرفعال و در مقابل، توسعه خدماتمحور را وارد مدار جدیدی کرده است. اجباری شدن تحولات دیجیتالی توسط کووید، به مهاجرانِ بااستعداد اجازه داده تا با شکست مرزهای جغرافیایی، در دفاتر و مشاغل خدماتی و حرفهای ما، رقیب باشند، در حالی که در خارج از کشور ساکناند. ترجمه ماشینی فوری و نرمافزارهای ترجمه نیز موانع زبان را از بین بردهاند تا افراد تحصیلکرده، بهتر بتوانند به «مهاجران از راه دور» اضافه شوند و در پی دورکاری جهانیشده به آسانی ادارات دیگر کشورها را در دست بگیرند. جهانی شدن همراهشده با کرونا، انحصار انسانی را از بین برده تا با هوش مصنوعی بتوان برای بسیاری، مشاغلی شبیه مشاغل یقهسفیدها ایجاد کرد و به آینده کاری جهان شتاب بخشید. اما چرا باید همه چیز با یک پاندمی برای همیشه اینگونه عوض شود و گلوباتیک در روندی سریعتر، جهان صنعتی بعدی را نزدیکتر کند؟
چهار شوک هیسترتیک
«بیتردید، اگر دلایل بهطور دائم تغییر نکنند، نتایج برای همیشه تغییر نخواهند کرد.» ریچارد بالدوین، استاد اقتصاد بینالملل موسسه فارغالتحصیلان ژنو و موسسCEPR ، با این باور، استدلال میکند: کووید 19، آینده اقتصادِ کار را با چهار شوک تغییر داده است؛ از دست دادن شغل، تحولات عظیم دیجیتال، بار بدهیهای عظیم و هزینههای هنگفت فضای اداری با فاصله اجتماعی. این تغییرات، شرکتها را وادار میکند تا کارگران را با «مهاجران دورکار» یا «روباتهای یقهسفید» جایگزین کنند. به نحوی که بعد از پاندمی، مشاغلی بازمیگردند که نیاز به تعاملات چهرهبهچهره دارند و هوش مصنوعی قادر به انجام وظایف آنها نیست. بنا بر استدلال او برخی از پیامدهای اجتماعی-اقتصادی-سیاسی توسط چیزی که میتوان آن را «دینامیک نوار لاستیکی» نامید، کنترل میشود و برخی دیگر توسط «دینامیک گیرههای کاغذ». وقتی به نوار لاستیکی ضربه میزنید -مثلاً آن را میکشید- تغییر شکل میدهد، وقتی کشیدن را متوقف میکنید، به حالت اولیه خود بازمیگردد و این یعنی شوکهای موقت اثرات موقتی دارند. اما وقتی گیره کاغذ را میکشید، تغییر شکل میدهد، با توقف کشیدن نیز فُرم آن برنمیگردد و این یعنی شوکهای موقت میتوانند اثرات دائمی داشته باشند. علاوه بر آن، از حیث فنی، دو نوع رفتار و دینامیک داریم. غیرهیسترتیک (بند لاستیکی) و هیسترتیک (گیره کاغذ). حال وقتی به این فکر میکنید که شوک کووید چگونه آینده را تغییر میدهد، با تمرکز بر فرآیندهای هیسترزیس، از خود بپرسید آیا تمامی این چهار شوک کووید، اثر یکسان دائمی دارند؟ سوالی که من و جاناتان آی. دینگل در پژوهش «مهاجرت از راه دور و توسعه: بررسی ماندگاری مشاغل دورکاری» به عنوان بخشی از کتاب «روبات: کار، تجارت، رشد و رفاه» که برای موسسه تحقیقات اقتصادی آسهآن و شرق آسیا (ERIA) در جاکارتا در حال آمادهسازی است، پرسیدیم و با حرکت از یک سوال محدود به سوالات گستردهتر پاسخ دادیم. کاری که در راستای پیشبینیهای آلن استوارت بلایندر اما گستردهتر بود. بنیانگذار و معاون شبکه تامین مالی پرمونتوری، که حاضران اجلاس جکسون هول در سال 1994، به او لقب تندروی جسور را داده بودند، بیش از یک دهه قبل، گفته بود: «همه ما تقریباً دیگر میدانیم که آینده جهانیشدن به یک دلیلِ اجتنابناپذیر در حال تغییر است. هزینه توسعه ایدهها و دادهها سریعتر از هزینه توسعه کالاها روبه کاهش است و این پیامدهای خودش را دارد. پناهندگی، مهاجرت و کار کردن از خانه در حالی که خانه ما خارج از کشور ماست، فقط یک جنبه کوچک اما در حال رشد از آینده بدون وزن است؛ و این پرسشهایی را میسازد که پاسخهایشان ترسناک اما واقعیاند. مثلاً، آیا «مهاجرت از راه دور» تاثیر و قابلیت اندازهگیری بر توسعه را دارد؟ چه تعداد شغل در بخش خدماتی کشورهای ثروتمند به بازارهای نوظهور منتقل میشود؟ و با احتمال دلایل ناشناخته موجود، چه تعداد از این شغلها قانونیاند؟ با آنکه حتی همکارانم «مرا خائن نامیدند و صفتهای بدتری را به من نسبت دادند» در پاسخ به این سوالات فکر میکنم، طی یک یا دو دهه بهطور بالقوه 29 درصد از مشاغل ایالات متحده، دچار دورکاری میشوند که این تعداد شغل، حدود 22 درصد از نیروی کار سال 2004 را دربر میگیرد. آمریکاییهایی که این مشاغل را انجام میدهند با رقابت بالقوهای از طرف کارگران هندی یا چینی روبهرو خواهند شد. بسیاری از این مشاغل خاص و غیرقانونی بوده و همانطور که دیویدوسل هم در والاستریت ژورنال مدعی شده، این برونسپاریها به چین و هند، یک اضطراب عمومی آمریکایی را به وجود میآورد تا بدانجا که مردم از خودشان خواهند پرسید آیا شغل خوبی برای فرزندان ما باقی میماند، وقتی که دهها میلیون کارگر چینی و هندی ماهر، بهطور فزایندهای به یقهسفیدهایی تبدیل شدهاند که قابلیت پیوستن به اقتصاد جهانی و انقلاب گلوباتیک را دارند و تهدیدی بزرگاند برای کارگران خدماتی غیرمهاجر با دستمزدهای بالا؟!» بیشک و با آنکه اساساً پیشبینی و محاسبات بلایندر، مبتنی بر قضاوت او در مورد رشد مشاغل برونسپاریشده، در دوران پاندمی، به واقعیت تبدیل شد و پیشبینیهای او با تعداد کارگران آمریکایی شاغل در مشاغل مربوطه تا حدودی مطابقت یافت، اما جامع نبود. او دلایل این برونسپاری و رشد دورکاری را بررسی نکرده و به مدلی ساده از «مهاجرت از راه دور» نرسیده بود که قابلیت اندازهگیری صادرات خدمات از حیث تاثیرگذاری بر بازارها و اقتصادهای نوظهور با توجه به دلایل مشخص را داشته باشد. از اینرو با همهگیری کووید 19 و رشد مهاجران دورکار «که من آنها را در کتاب «تحولات گلوباتیک: جهانی شدن، روباتیک و آینده کار»، با عنوان «مهاجرت از راه دور» آنهایی نام دادم که از خانه کار میکنند و در ادارات دیگر کشورها رفت و آمد دارند اما خانهشان خارج از کشورشان است» در این پژوهش، بر مبنای مدل گرانشی با استفاده از متغیرهای مختلف، به بررسی دلایل و رابطه مهاجرت از راه دور بر روند توسعه پرداختیم. استدلال پژوهش هم این بود که حرکت از یک سوال محدود به سوالات گستردهتر باید شامل تغییر تمرکز بر ماهیت مشاغل به ملاحظات عمیقتر باشد. به همین دلیل هم، چند موضوع شاخص مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از مدل گرانشی ارزیابی شد.
ملاحظات اضافی
قبل از شروع پاندمی، شرکت تجزیه و تحلیل استراتژی (SA)، نیروی کار سیار جهانی در سال 2022 را 87 /1 میلیارد نفر برآورد کرده بود که 5 /42 درصد از جمعیت شاغل دنیا را شامل میشدند. پس از آن و در طول پاندمی، شرکای سرمایهگذاری و کارآفرینی (Bessemer)، اعلام کردند 90 درصد از رهبران کسبوکار دنیا فکر میکنند، ابزارهای جهانی مدیریت منابع انسانی (HR)، حقوق و دستمزد بعد از همهگیری کرونا برای پشتیبانی از کارهای تولیدی کافی نخواهد بود و مهارتهای نرم باید جایگزین آنها شود. و یک سال پیش، دینگل و نیمن، با رویکردی دوبرداری و در پی آمارهای جسته و گریخته از افزایش بیکاری، نابرابری و رشد دورکاری، با تاکید بر ماهیت مشاغل، بر روی این مقولهها حساسیت ایجاد کردند که واقعاً چه مشاغلی بعد از پاندمی قابلیت دورکاری خواهند داشت؟ چه تعداد کارگر میتوانند در پاندمیهایی همهگیر در خانههای خود بنشینند و همان کاری را که (بهطور عمده) در دفاتر کارفرمایان خود قبل از همهگیری انجام میدادند، انجام دهند؟ اصلاً میتوان خدمات را از کشور دیگری ارائه کرد؟ آیا کارگران خارجی وجود دارند که بتوانند آن را قبول کنند؟ (تاکید بر ماهیت شغل و ماهیت کارگر)؛ آیا میتوان هر کاری را از راه دور انجام داد؟ مثلاً یک تحلیلگر سیاسی اروگوئهای میتواند کار یک تحلیلگر سیاسی آمریکایی را از اروگوئه یا هر کشور دیگری برای آمریکاییها انجام دهد؛ در حالی که تحلیلگر آمریکایی به ازای خدمتی که انجام میدهد از پوشش و حمایت بیمهای، دستمزد بالا و قرابت جغرافیایی-فرهنگی برخوردار است؟! طبیعتاً پاسخ به این سوالات و بررسی آمار ارائهشده، نیازمند مداخلهگری چند متغیر بود. از اینرو، ما بر مبنای تعّینگرهای اساسی و تحت عنوان ملاحظات اضافی، موضوعات مداخلهگر را بررسی پژوهشی کرده و آنها را اینگونه تبیین کردیم: باید کارگران خارجی وجود داشته باشند که بتوانند از پسِ خدمات برونسپاریشده از راه دور بربیایند، بنابراین نیاز است تعداد تامینکنندگان خارجی بالقوه در هر شغل را مشخص کنیم. در کنار آن، مشاغلی که میتوانند از راه دور انجام شوند، معمولاً مشاغلی با مهارت فشرده و با دستمزد بالا در ایالات متحده هستند و این بخشی از نگرانی در مورد عواقب بازار کار بازارهای نوظهور است که چنین خدماتی را به اقتصادهای توسعهیافته صادر میکنند. به همین دلیل، تامینکنندگان خارجی بالقوه نمیتوانند تمامی نیروی کار خارجی را شامل بشوند، بلکه تعدادی از کارگران خارجیاند که مهارتهای لازم نظیر سطح تحصیلات یا شغل مرتبط را دارند. کمااینکه باید در نظر گرفت، پرداخت دستمزد و حقوق به کارگران خارجی حتی زمانی که سطح تحصیلات یا عنوان شغلی یکسانی دارند، برابر نیست و چهبسا جایگزینهای خوبی نباشند: «کاناداییهای انگلیسیزبان ممکن است جایگزینهای خوبی برای آمریکاییهای انگلیسیزبان در بسیاری از مشاغل دورکار باشند، در حالی که برزیلیهای پرتغالیزبان کمتر میتوانند این کار را انجام دهند یا در سطح کاناداییها باشند. از سوی دیگر، انگلیسیزبانان کشورهای مختلف ممکن است به خاطر اصطکاکهای زبانی و فرهنگی با مشتریان خود دچار مشکل شوند و نتوانند به فهم یکسانی برسند، همانطور که همیشه به کنایه گفته میشود: ایالات متحده و بریتانیا دو کشوری هستند که با یک زبان مشترک از هم جدا شدهاند و گاهی در مقابل هم هستند.» علاوه بر اینها، بازگشت فزاینده به مهارتهای اجتماعی در ایالات متحده طی دهههای اخیر حاکی از آن است که سریعترین مشاغل شناختی در حال رشد، مشاغلی بودهاند که مبتنی بر تعامل بینفردی، بیان شفاهی و نوشتاری، اقناع، ادراک اجتماعی و متقاعدسازی هستند و از زبان و مهارتهای نرمافزاری همسانسازیشده با ساختار و ریخت اجتماعی و فرهنگی ایالتهای آمریکا، برخوردارند. تا جایی که اگر شدت زبان و اهمیت مهارتهای نرم در هر شغل را در مقیاس یک تا پنج طبقهبندی کنیم، متخصص روابط عمومی که نمره زبان انگلیسی آن 96 /4 از 5 است و مهارتهای نرم رفتاری آن در بالاترین سطح یعنی 5 قرار دارد یا مهندس فروشی که امتیاز 25 /4 از 5 را کسب کرده است، شاید بتوانند به عنوان مهاجران دورکار مورد پذیرش آمریکا قرار بگیرند و مثلاً از هانوی جایگزینی در سیاتل شوند.
قفس جغرافیا
اما یکی دیگر از عوامل موثر بر قابلیت جایگزینی کارگران که اهمیت بیشتری از حیث جایگزینی و صادرات خدمات دارد، فاصله است. پروفسور گماوات (Pankaj Ghemawat) در کتاب خود «تعریف دوباره استراتژی جهانیشدن»، این معیار را در قالب چارچوب (CAGE) یا قفس، گرفتهشده از سرواژههای چهار نوع فاصله فرهنگی، اجرایی، جغرافیایی و اقتصادی که درهم تنیده شدهاند، مطرح میکند و اثر آن را در دوره جهانیشدن کسبوکارها با توجه به مدل جاذبه، مهمترین سنجه و عاملِ تعیّنگر میداند. چارچوب کیج تبیین میکند، گرچه مولفههای فرهنگی و زبان مشترک و مولفههای اجرایی میتوانند بر ایجاد محدودیت یا نداشتن محدودیت درآفشورینگ اثر بگذارند و تفاوتهای اقتصادی نسبت به عوامل جغرافیایی، اهمیت بیشتری داشته باشند اما زمان و فاصله تاثیر بزرگتری دارند. فعالیتهایی که میتوانند از راه دور انجام شوند، با توجه به فاصله زمانی کشورها، باید همزمان صورت بگیرند و به همین جهت تفاوت زمانی در برونسپاری و مهاجرت از راه دور یک عامل کلیدی است. برای نمونه، کاناداییهای فرانسویزبان در کبک را میتوان دورتر از کارفرمایان نیویورک نسبت به کاناداییهای انگلیسیزبان در کلگری در نظر گرفت، حتی اگر کلگری بیش از سه هزار کیلومتر دورتر باشد و این خود بر روند انجام کارهای برونسپاریشده اثر میگذارد. مهمتر آنکه چون ماهیت تجارت خدمات بهطور قابل توجهی طی سالهای 2005 تا 2019، میان کشورهای اتحادیه اروپا و کشورهای سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD)، تغییر کرده است، زمان و فاصله در کنار سطح دستمزدها میتوانند بازیگران کلیدی در مهاجرت از راه دور و صادرات خدمات یا تبدیل خدمات به مشاغل اساسی باشند. اقتصادهای نوظهور در حال حاضر حجم بسیار کمی از خدمات تجاری را صادر میکنند. در سال 2019، کل صادرات «سایر خدمات تجاری» (OBS) چین و هند به ترتیب 68 و 51 میلیارد دلار بوده و بین سالهای 2005 و 2019، ارزش اسمی (OBS) صادرشده به وسیله این دو کشور نرخ رشد سالانه 12درصدی داشته است که باید افزایش یابد تا ایجاد مشاغل جدید مهاجرتی معنا یابد. در واقع، اگر مهاجران دورکار 10 هزار دلار در سال درآمد داشته باشند، دو برابر شدن صادرات (OBS) فقط چند میلیون شغل با قابلیت دورکاری را در این اقتصادها ایجاد میکند. بنابراین، کاهش هزینههای تجارت خدمات با ابتنا به اینکه فاصله فیزیکی تغییردهنده متعارف در هزینههای تجاری دوجانبه است، در آینده باز هم اهمیتی دوچندان دارد. مضاف بر آن، بیشتر کشورهای ثروتمند، اکنون دارای مازاد تجاری در خدمات هستند و در مقابل، کشورهای در حال توسعه واردکنندگان خالص خدمات شدهاند. کشورهای توسعهیافته، حدود 75 درصد از صادرات خدمات جهانی را به خود اختصاص داده و بیشتر از وارداتشان، صادرات دارند. بیشتر این تجارت خدمات، یعنی حدود 70 درصد آن سنتی و شامل خدمات توزیع (20 درصد)، خدمات مالی (19 درصد)، مخابرات، خدمات کامپیوتری و سمعی و بصری (2 /13 درصد)، حملونقل (12 درصد)، و گردشگری (8 درصد) است. از سوی دیگر، اقتصادهای در حال توسعه نوعی برتری در خدمات اداری و حرفهای دارند که از طریق پلتفرمهای دیجیتال به دست آمده است. بدینسان، این واقعیت که کشورهای ثروتمند در یکی از بخشهای تجارت خدماتی که سریعترین رشد را دارد، کسری تجاری دارند، این احتمال را افزایش میدهد که پیشرفتهای بیشتر در فناوری دیجیتال ممکن است به سادگی الگوهای گذشته تجارت خدمات را تقویت نکند و تقسیمبندی اقتصاد جهانی به دو بخش شمال و جنوب از حیث تولید جریانهای اطلاعاتی، سطح دسترسی به شبکه جهانی و فناوری دیجیتال، الگوی کاراتری برای تجارت خدمات باشد و این پیام را منتقل کند که فناوری دیجیتال میتواند فرصتهای صادراتی بسیار بیشتری را برای مهاجران مستقر در جنوب نسبت به مهاجران مستقر در شمال ایجاد کند. بدیهی است، وقتی «شکاف دیجیتالی» مهاجرت از راه دور به سمت جنوب را برای کارگران شمال دشوار میکند، صادرات خدمات برای جنوب میتواند بسیار آسانتر شود، زیرا، پوشش دیجیتال و پیچیدگی شمال، ادغام کارگران از راه دور را در زنجیره ارزش خدمات خود برای شرکتهای شمالی آسانتر میکند.
توسعه مشروط از کفِ خانهها
تا بدینجای پژوهش، تغییرات در الگوهای کاری با الهام از کووید 19 اثبات کردند که ممکن است مسیر توسعه بسیاری از اقتصادها را تغییر دهد و این برای بسیاری از اقتصادهای نوظهور خبر خوبی است، زیرا آنها میتوانند از مزیت نسبی خود در نیروی کار بدون نیاز به تولید کالا بیشتر استفاده کنند. اما مسالهای که کارفرمایان خصوصی و دولتی با بازگشت جهان به حالت عادی، باید درباره آن به صورت شاخصتر تصمیم بگیرند جدای از محاسبات اقتصادی و واکاوی دلایل نامبرده، توجه به ابعاد رفتاری است. انسانها نسبت به روباتهای یقهسفید در مواردی مانند قضاوت، همدلی، شهود، خلاقیت، اخلاق، کنجکاوی و درک تعاملات پیچیده بین تیمهای انسانی، مزایای منحصربهفردی دارند. روانشناسان این توانمندیها را «شناخت اجتماعی» مینامند و مایکل تومازلو، در کتاب «خاستگاه فرهنگی شناخت انسان» آن را عامل بقای اجتماعی قلمداد میکند. به باور او، «شناخت اجتماعی به انسانها اجازه میدهد در گروههای بزرگی زندگی کنند که بقا بر توانایی افراد برای همکاری در شبکههای پیچیدهای از روابط شامل اعتماد، خویشاوندی و کار جمعی تاثیر میگذارد». و این در حالی است که ما در توسعه مشاغل دورکار و «مهاجرت از راه دور» با چند مشکل عمده مواجه خواهیم بود. یادگیری ماشینی با شناخت اجتماعی تداخل دارد. کامپیوترهای امروزی با توجه به جنبههای ترکیبی تعاملات اجتماعی هنوز به اندازه کافی قدرتمند نیستند تا این روابط را درک کنند و آن را توسعه دهند. از اینرو، اگر بخواهند ماشینها در مهارتهای انسانی با خود انسانها رقابت کنند، ممکن است رویکرد جدیدی در علم کامپیوتر نیاز باشد. به همین دلیل مهاجران نمیتوانند یکسری از مشاغل را از طریق برونسپاری و دورکاری انجام دهند. انجام کارهایی که به دانش محلی یا فرهنگِ خاصی نیاز دارد، از خارج از کشور مقصد سخت خواهد بود. وقتی افراد در یک اتاق، رودرروی هم هستند، کمتر از 30 درصد از اطلاعات ردوبدلشده بین آنها با کلمات است و بقیه غیرکلامی. بنابراین مشاغلی که توسط مهاجران قابلیت انجام ندارد، عمدتاً از نوع شغلهایی هستند که نیازمند حضور فیزیکی آنهاست؛ مانند کار در هتلها و رستورانها، حملونقل و انبارداری، ساختوساز، مشاغل مرتبط با اوقات فراغت، آموزش و پرورش مبتنی بر آزمایشگاه و پزشکی و مراقبتهای درمانی. به عبارتی، آسیبپذیرترین بخشها در برابر مهاجران دورکار، بخشهای حرفهای، علمی و فنی، مالی، صنعت و قسمتهایی از رسانه است و طبق آمار شاید 37 درصد از مشاغل ایالات متحده را که اغلب متمرکز بر خدمات است بتوان از راه دور انجام داد و به توسعه از کفِ خانهها بهجای ادارات فکر کرد.