اندوخته فردی
گفتوگو با فاطمه عزیزخانی درباره ویژگیهای خاص بازار کار در ایران
پژوهشگر ارشد مرکز پژوهشهای مجلس و مدرس دانشگاه علامه طباطبایی در این گفتوگو به ما توضیح میدهد چرا شاخصهای بازار کار در ایران در بسیاری از موارد با آنچه در جامعه احساس میشود متفاوت است. فاطمه عزیزخانی با توجه به ساختار و ماهیت بازار کار در ایران برخی از پدیدههای تعجبآور بازار کار را باز میکند و توضیح میدهد که اگرچه این شاخصها و آمارها علمی و قابل اتکا هستند اما نباید تنها به آنها بسنده کرد یا از آن بدتر اسیر نمایش این اعداد شد؛ چراکه خصوصاً در ایران این اعداد مهمترین مسائل بازار کار را در بسیاری از موارد منعکس نمیکنند.
♦♦♦
در مطالعهای که توسط محققان دانشگاه بوعلی صورت گرفته، عوامل موثر بر طول مدت بیکاری کارجویان بررسی شده است. به نظر شما چه عواملی بر کاهش یا افزایش طول مدت بیکاری افراد اثرگذار است؟
مقاله از یک زاویه خاص پویاییهای بازار کار ایران را مطالعه کرده و نتایج حائزاهمیتی به دنبال داشته است. ازجمله نشان داده مردان ساکن در مناطق روستایی، نسبت به مردان بیکاری که در مناطق شهری زندگی میکنند، دوره بیکاری کمتری دارند. در صورتی که وضعیت برای زنان کاملاً متفاوت است. بهگونهای که احتمال یافتن شغل برای هر دو گروه مردان و زنان بیکار 26 سال و بالاتر از افراد با سن زیر 26 سال، کمتر است. یکی دیگر از نتایج تحقیق این است که دوره بیکاری برای مردان و زنان با سطح تحصیلات پیشدانشگاهی، دیپلم و زیر دیپلم نسبت به سایرین کمتر بوده است. همچنین افراد دارای همسر دوره بیکاری کوتاهتری نسبت به افراد بدون همسر دارند. احتمال شاغل شدن مردان و زنان دارای سابقه شغل قبلی، بسیار بیشتر از افراد بدون سابقه شغل قبلی است.
بهطور مشخص مقاله نشان میدهد که دوره بیکاری برای تحصیلکردگان لیسانس و فوقلیسانس از دوره بیکاری افراد دیپلم یا زیر آن بیشتر است. به نظر شما علت چیست؟
بازار کار ایران ویژگیهای خاصی دارد که مقاله مورد اشاره هم به یکی از وجوه پیچیده آن پرداخته است. یکی از نتایج تحقیق این است که کشورمان چندان نیازمند مشاغل با مهارتهای بالا نیست، بنابراین بهطور طبیعی با افزایش جمعیت تحصیلکرده، افراد مازاد نیاز ناچارند مدتزمان بیشتری را صرف یافتن مشاغل کنند. بخشی از این به خاطر تقاضای بازار کار است. از یک طرف عرضه نیروی کار تحصیلکرده بیشتر شده است بهگونهای که در حال حاضر در تمام استانها بحث مهاجرت مطرح است و نیروی کار تحصیلکرده از استانها برای کار به سمت مرکز میآید. از طرف دیگر تقاضا برای در اختیار گرفتن تحصیلکردگان کم است که این هم به بافت و ساخت بخش تولید در ایران بازمیگردد. اگر دقت کنید متوجه میشوید که بیشتر اشتغالزایی ما در بنگاههای کوچک است. وقتی وضعیت نیروی کار بنگاهها را رصد میکنید میبینید غالباً از دل بنگاهها اشتغال پایدار به دست نمیآید و اشتغال موجود، متناسب با سطح تحصیلات نیروی کار تحصیلکرده هم نیست. یعنی بنگاههای ما، بنگاههای ضعیفی هستند که نسبتی با دانش روز ندارند.
همانطور که اشاره شد، 65 درصد اشتغالزایی در ایران برای بنگاههای خرد و کوچک است. تحریمها بیشتر برای بنگاههای بزرگ از نظر صادرات و واردات مشکل ایجاد کرد. در همین برهه پنجونیمسالهای که بحثش شد که ما با افزایش دائم اشتغال روبهرو بودیم، میتوان دید که اثر تحریم در این نوع اشتغالزایی دیده نشد.
نکتهای هم اینجا وجود دارد؛ چرا ما اثر تحریمها را بر این اشتغالزاییهایی خرد نمیبینیم؟
در ایران چالشی وجود دارد؛ در سطح دنیا رشد اقتصادی و اشتغال با همدیگر ارتباط دارند، یعنی سالهایی که رشد هست، اشتغال هست و برعکس. اما در ایران از سال ۸۴ تا اخیراً این همبستگی بین رشد اقتصادی و اشتغال وجود ندارد. شاید بتوان عدمتاثیر تحریمها بر بازار کار را از این طریق هم توضیح داد. علت این است که رشد اقتصادی ایران بیشتر در بخشهای بزرگ و نفتی اتفاق میافتد اما اشتغال بیشتر در بنگاههای خرد رخ میدهد. از طرف دیگر، در کشورهای دیگر نیز اشتغالزایی بیشتر برای بنگاههای خرد است، اما بین بنگاههای بزرگ و کوچک آنها زنجیره ارزش وجود دارد. همین باعث میشود در شوکهایی که اتفاق میافتد، بنگاههای خرد بازاریابی خود را از دست نمیدهند چراکه به بنگاه بزرگ مرتبط بوده و کمتر آسیب میبینند. اما در ایران بنگاههای خرد ما عین یک جزیره هستند: کوچک، بیسرپرست، پراکنده و زیاد که اولاً سهم بسیار کمی در خلق ارزشافزوده دارند، یعنی سهمی در رشد اقتصادی ندارند، و چون لینکی با بنگاههای بزرگ ندارند هر شوکی که وارد میشود، مثلاً شوک ارزی یا شوک کرونا، اینها بهشدت آسیب میبینند و راحت فرومیریزند.
در بخش عرضه نیروی کار بهطور مشخص چه اتفاقی رخ داده است؟
شاید مهمترین موضوع این است که بدون بررسی نیاز و توانایی مناطق، نیروی کار را پرورش دادهایم. یعنی بین نظام آموزش عالی و نظام آموزش فنیوحرفهای با وزارتخانههایی چون وزارت صنعت، معدن و تجارت ارتباطی وجود ندارد که مشخص شود برای 5 یا ۱۰ سال آینده نیازمند تربیت نیروی انسانی در چه زمینهای هستیم. این باعث میشود که روزبهروز به تعداد تحصیلکردگان بیکار افزوده شود. طبیعی است که این روند عواقب سیاسی و اجتماعی زیادی دارد. افراد بیرون راندهشده از بازار کار پس از مدتی، سرخورده میشوند، برخی مهاجرت میکنند و برخی در ورطه فقر میافتند.
مقاله درباره طول مدت بیکاری به نتایجی دست یافته است. نظر شما درباره دلایل طول مدت بیکاری چیست؟
یکی از یافتههای مقاله این است که طول مدت بیکاری در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی است. نتیجه دیگر این است که بقای بیکاری افراد با سطح تحصیلات فوقدیپلم و لیسانس برای هر دو گروه زنان و مردان، بیشتر از افراد با سطح تحصیلات پیشدانشگاهی، دیپلم و زیر دیپلم است. طول مدت بیکاری مردان دارای همسر، کمتر از مردان بدون همسر است و شامل افرادی که هرگز ازدواج نکردهاند یا افرادی که همسر خود را به دلیل فوت یا طلاق از دست دادهاند نیز میشود. محققان به این نتیجه رسیدهاند که زنان دارای همسر با طول مدت بیکاری کمتر از 60 ماه، بقای بیکاری کمتر و برای طول مدت بیکاری بیشتر از 60 ماه، بقای بیکاری بیشتری نسبت به زنان بدون همسر دارند که این هم شامل افرادی که هرگز ازدواج نکردهاند یا افرادی که همسر خود را به دلیل فوت یا طلاق از دست دادهاند میشود. احتمال پیدا کردن شغل برای افرادی که سابقه شغل قبلی دارند برای هر دو گروه زنان و مردان، بیشتر از سایرین بوده است. در نهایت خطر بیکاری مردان با سن 26 تا 30 سال، بیشتر از سایر مردان بوده است.
مقالهای از شما خواندم که اشاره کرده بودید؛ بیشترین ریزش نیروی کار مربوط به جوانان بوده است. آنجا دقیقاً چه اتفاقی رخ داده است؟
بله؛ دقیقاً. بیشترین کاهش اشتغال در زمستان ۹۹ مربوط به گروه سنی ۲۵ تا ۳۴ سال است. علتش این است که افراد در این بازه سنی، سهم بالایی در رشته فعالیتهای آسیبدیده از کرونا دارند. اشتغال این دسته، مدیون خوداشتغالی است و عمده این افراد مشمول بیمه نیستند. بیشتر این افراد با شوک کرونا بهشدت آسیب دیدند. بیشتر فرصتهای شغلی مورد بحث که در پنجونیم سال منتهی به زمستان ۹۸ راه افتادند، از سوی همین قشر جوان و تحصیل کرده بود که البته تطابق بین کسبوکار و رشته تحصیلی آنها بسیار پایین است. عدم تطابق شغلی یکی از چالشهای بسیار مهم بازار کار ماست. در حال حاضر سهم فارغالتحصیلان بیکار از سهم کل بیکاران چیزی در حدود ۴۰ درصد است. این در زنان تا ۷۰ درصد میرسد. از طرف دیگر سهم شاغلان فارغالتحصیل از سهم کل شاغلان کشور ۲۵ درصد است. حالا از شاغلان فارغالتحصیل هم اگر پرسشنامهای بپرسد احتمالاً اکثراً در شغلی غیرمرتبط هستند.
بخشی از این بحثها به دولت و سیاستهای دولت برمیگردد. در سطح دنیا بحث کاریابیها یا سیاستهای فعال بازار کار مطرح است. مثلاً برنامه فعال بازار کار بیشتر بر مهارتآموزی و تواناییهای کارآفرینی متناسب با نیازها و تواناییهای بازار کار متمرکز است. در ایران هم که سال ۹۶ برنامه اشتغال فراگیر آمد، اینچنین طرحهایی را وزارت کار آورد، مثل طرح کارانه اشتغال جوانان (کاج)، گروه هدف این طرح جوانان تحصیلکرده بود که گروه سنی ۱۵ تا ۲۳ سال را در برمیگرفت. از سال ۹۶ میبینیم در بند الف تبصره ۱۸ بودجه هم برنامهای تحت عنوان برنامه فعال بازار کار آمده است. اما متاسفانه تا سال ۹۷ به آن بودجه اختصاص داده نشد. در سالهای ۹۸ و ۹۹ میزانی به آن بودجه اختصاص داده شد که اگر نگاه کنید میبینید همین طرح کاج عملکرد موفقتری داشت و نسبت به بودجهای که به آن داده شد توانست اشتغالزایی هم داشته باشد و ۶۷ درصد آن پیش رفت. اما در تبصره ۱۸ بودجه امسال این «سیاستهای فعال» حذف شد درصورتی که الان به آن نیاز بود.
مرور وقایع نشان میدهد در سال ۹۷ بیشتر خطر بیکاری برای مردان ۲۶ تا ۳۰ ساله بوده است.
بله، این به همان ماهیت اشتغالزایی این پنجونیم سال گذشته مربوط است. اینها صرفاً برای اینکه بیکار نباشند و منبع درآمدی داشته باشند شغلی را راه انداختهاند. به نظر من در ایران بیشتر از طول مدت بیکاری، کیفیت مشاغل مهم است. خوشبختانه وضعیت روستاها به لحاظ آمارهای بازار کار بهتر از شهر است: نرخ بیکاری پایینتر است، دوره بیکاری کمتر و نرخ مشارکت هم بهتر است. کلاً از نظر شاخصهای بازار کار، روستاها مشکل زیادی ندارند. مشکل روستاهای ما صرفاً بر سر درآمدزایی است.
اینکه دوره بیکاری مجردها بیشتر از متاهلهاست را باید چطور فهمید؟
وقتی فرد مجرد است فقط باید هزینه خودش را پرداخت کند و انگیزه او برای ورود به هر کاری پایینتر است. ترجیح میدهد صبر کند تا کار متناسبی پیدا کند. اینکه طول مدت بیکاری افراد متاهل کم است، خودش دارد وضعیت جامعه را آسیبشناسی میکند، طرف متاهل دیگر نمیتواند صبر کند که کار مناسب پیدا کند. برای همین است که ۶۰ درصد اشتغال غیررسمی و بدون بیمه داریم.
فکر میکنید شاخصهای موجود در بازار کار تا چه اندازه واقعیتهای این بازار را به ما نشان میدهند؟
بستگی دارد که از بازار کار چه بخواهید. شاخصها علمی هستند اما کافی نیستند. پس لازم است شاخصهای دیگری تعریف شود که بتواند وضعیت بازار کار را ملموستر منعکس کند. حتی اگر نخواهیم این آمارها را منتشر کنیم لازم است شاخصها سیگنالهای درستی را به مسوولان بدهند که بتوانند متناسب با آن سیاستگذاری کنند. دقت کنید، در ایران، در پنج سالونیم منتهی به زمستان سال ۹۸، آمارها نشان میدهد که هر فصل ۶۰۰ هزار شغل ایجاد شده است. البته شوک کرونا این رویه را متوقف کرد. وقتی به ماهیت شغلهایی که ایجاد شد نگاه میکنیم، میبینیم ۸۰ درصد شغلهای جدید «کارکن مستقل» هستند. یعنی افرادی که با جایی قرارداد ندارند، مشمول بیمه نیستند و خودشان بهصورت خودجوش شغل ایجاد کردهاند. همه اینها نشان میدهد این افراد وقتی شوکی به بازار کار وارد میشود شغل خود را از دست میدهند، چون بیمه نبودند مشمول بیکاران نمیشوند و غیرفعال محسوب میشوند. برای همین است که وقتی شوک کرونا را بررسی میکنید میبینید در بهار سال گذشته که نقطه اوج کرونا بود، جمعیت بیکار ما کاهش یافته اما جمعیت غیرفعال دو میلیون و ۷۰۰ هزار نفر افزایش پیدا کرده است. این به خاطر نوع و کیفیت مشاغل ایران است. در آمریکا ۹۳ درصد از شاغلان، مزد و حقوقبگیر هستند و تنها شش درصد کارکن مستقل هستند. وقتی فردی حقوقبگیر است به محض اینکه شوک کرونا میآید، وارد دسته بیکارها میشود و میرود بیمه بیکاری میگیرد. بنابراین در آن بازار، کرونا جمعیت بیکاران را زیاد میکند. در ایران ۵۴ درصد افراد حقوقبگیر هستند، حدود ۳۷ درصد کارکن مستقل داریم. این دسته خودشان مشاغلشان را راه انداختهاند. در این مشاغل ردی از سیاستهای دولت و بخش دولتی نیست.
نکته دیگر، تعریف شاغل است. شاغل به کسی گفته میشود که هفتهای یک ساعت کار کرده باشد. آمار و ارقام ما هم همه بر اساس همین تعریف است. اینطور است که کارکن مستقلی که بیمه ندارد، امنیت شغلی ندارد، درست است که دارد هفتهای یک ساعت کار میکند اما کیفیت اشتغال او پایین است. همین است که باعث میشود این آمارها در سطح جامعه ملموس نباشد. خانمی که برای خود مزونی دستوپا کرده اما در حقیقت خودش را بیکار میداند. این است که بسیاری فکر میکنند آمارها مشکل دارند در صورتی که موضوع به کیفیت مشاغل برمیگردد. ما در کشور ۶۰ درصد اشتغال غیررسمی داریم و همه اینها مواردی هستند که به این عدم تطابق دامن میزند. از سوی دیگر شاخصها استاندارد هستند و بیشتر به درد قیاس کشورها با هم میخورند. البته در سیاستگذاریها نباید تنها به اینها توجه کرد. مثلاً در اخبار میشنویم که ۶۰۰ هزار شغل سال گذشته به وجود آمده است، خب در این آمار کیفیت شغل گم میشود. آنچه برای مردم مهم است پایدار بودن شغل است که در آمارها منعکس نمیشود. متاسفانه اینقدر ما درگیر شو و «نمایش» این اعداد هستیم که باعث میشود اصل مطلب گم شود. همین میشود که شاخصها در جامعه ملموس نیست.
روندهای مهم بازار کار در دهههای اخیر در ایران به چه شکل بودهاند؟
تقریباً میتوانیم بازار کار را به چند دوره تقسیم کنیم. یک دوره قبل از سال ۹۳ بود که آنچنان حضور جمعیت فعال را نداشتیم و بیشتر افراد غیرفعال بودند، بهخصوص افراد تحصیلکرده در بازار کار حضور نداشتند. انگیزه برای ورود به بازار کار بسیار کم بود. ولی از بهار ۹۳ به این طرف، خوشبختانه میبینیم که تحولاتی دارد در بازار کار اتفاق میافتد. جوانان تحصیلکرده حضور بیشتر و فعالتری در بازار کار پیدا میکنند و همین روند کارکنان مستقل پدید آمد. یعنی خودشان خودجوش کسبوکاری برای خودشان به راه انداختند. حضور اینها را ما از بهار ۹۳ تا زمستان ۹۸ که شوک کرونا وارد میشود، میبینیم. طی این فصول میبینیم که جمعیت فعال ما دارد هر فصل ۷۰۰ هزار نفر افزایش پیدا میکند و شاغلان ما هم دارد بهطور میانگین ۷۰۰، ۸۰۰ هزار نفر افزایش پیدا میکند. اینها سیگنالهای خیلی خوبی است. اما تمام این روند با شوک کرونا متوقف شد. مثلاً در بهار ۹۹ که اولین فصلی بود که درگیر شوک کرونا بود میبینیم که جمعیت شاغل یک میلیون و 500 هزار نفر کاهش پیدا کرد و جمعیت غیرفعال دو میلیون و 700 هزار نفر افزایش پیدا میکند. در فصول بعد هم اثر شوک کرونا بر بازار کار هست. اما خوشبختانه نسبت به بهار ۹۹ که پیک شوک کرونا بود اثر آن دارد کمتر و کمتر میشود. برای مثال در زمستان ۹۹ میبینیم که بخش صنعت دارد خودش را روی پا نگه میدارد و اشتغال حدود ۳۰۰ هزار و خردهای افزایش مییابد. بخش کشاورزی هم در این زمان به ثبات نسبی میرسد و شوک کرونا درون آن تحلیل میرود. اما بخش خدماتی ما تا زمستان ۹۹ درگیر کرونا بود و البته اثرپذیری آن هم از این شوک بیشتر بود. با وجود این ، بخش خدمات در بهار امسال یک مقدار افزایش اشتغال را نشان داد. اگر کرونا اتفاق نمیافتاد شاید همان روند ادامه پیدا میکرد؛ حضور جوانان و زنان و تحصیلکردگان، همه داشت خودش را در بازار کار نشان میداد. هم مشارکتشان بیشتر شده بود و هم اشتغالزایی آنها.