اقتصاددان تنبل
ریچارد تیلر که به علم اقتصاد تلنگر زد 76ساله شد
ریچارد تیلر به تنبلی شهره است اما هیچ کجا نوشته نشده که تنبلها نمیتوانند نوبل اقتصاد را به خانه ببرند. تیلر تنبل که متولد سپتامبر 1945 است همین روزها 75سالگی را پشت سر گذاشت. او کیست و چه نظراتی دارد؟
ارزش یک زندگی
ریچارد تیلر در نیوجرسی متولد شد. مادرش معلم بود و پدرش در نیوآرک نیوجرسی کار حسابرسی میکرد. ریچارد تیلر دو برادر کوچکتر از خود دارد که معروف نیستند. او با فرانس لکلرک، استاد سابق بازاریابی ازدواج کرده و سه فرزند دارد. تیلر دوران دبیرستان را در مدرسه خصوصی (نیوآرک آکادمی) به پایان رساند و مقطع کارشناسی را نیز در سال 1967 در دانشگاه کیس وسترن گذراند. در سال 1970 مدرک کارشناسیارشد و دکترای خود را نیز در سال 1974 از دانشگاه روچستر دریافت کرد. رساله دکترای تیلر در مورد «ارزیابی بازاری ارزش نجات یک زندگی» است که تحت نظارت شروین روزن نوشته شده است.
ریچارد تیلر پس از اتمام تحصیلات، کار خود را به عنوان استاد دانشگاه روچستر آغاز کرد. از سال 1978 تا 1995، عضو هیاتعلمی دانشکده جیاس جانسون در دانشگاه کرنل بود و سپس در سال 1995 در دانشکده بازرگانی دانشگاه شیکاگو شروع به کار کرد. او همچنین از سال 1999 رئیس یک موسسه مدیریت دارایی است که در سال 1993 از بنیانگذاران آن بود. در کنار اینها، تیلر از سال 1991 مدیر اجرایی دفتر مطالعات اقتصادی و مسوول مطالعات اقتصاد رفتاری است.
تیلر نویسنده
ریچارد تیلر تعدادی کتاب در حوزه مالی رفتاری تالیف کرده است از جمله «علم اقتصاد شبهعقلانی» و «نفرین برنده» که کتاب دوم شامل قسمتهای زیادی از نوشتههای پیشین او تحت عنوان «ناهنجاریها»ست. تیلر به واسطه نوشتن مقالات خواندنی در ستون «ناهنجاریها» که بهطور منظم در مجله «چشمانداز اقتصادی» از سال 1987 تا 1990 چاپ میشد، در میان اقتصاددانان مشهور بود. او در این ستون نمونههایی از رفتارهای اقتصادی را که به نظر میرسید نقض نظریه اقتصاد خرد بودند، مستند میکرد. تیلر در جایی گفته است: «در علم اقتصاد متعارف فرض میشود که مردم بسیار منطقی، فوقالعاده عاقل و غیراحساسی هستند. آنها میتوانند مانند یک رایانه محاسبه کنند و هیچ مشکلی در کنترل خود ندارند.» او مشخصاً معتقد است رویکردهای بازارمحور، ناقص هستند. تیلر یکی از نویسندگان کتاب «تلنگر: بهبود تصمیمگیری در مورد بهداشت، ثروت و شادی» (انتشارات دانشگاه ییل، 2008) بوده است. مباحث کتاب درباره نقش سازمانهای دولتی و خصوصی در کمک به مردم برای انتخابهای بهتر در زندگی روزمره است. در این کتاب آمده: «مردم اغلب گزینههای غیرمناسبی را انتخاب میکنند و در آینده وقتی به عقب نگاه میکنند، از تصمیمات خود تعجب میکنند! ما این کار را انجام میدهیم چراکه به عنوان انسان، همگی در معرض طیف گستردهای از تعصبات روزمره هستیم که میتواند تبعات شرمآوری در حیطه مسائل آموزشی، مالیه شخصی، مراقبتهای بهداشتی، وامهای مسکن و کارتهای اعتباری، شادی و حتی سیاره ما داشته باشد.» تیلر و همکارش اصطلاح معماری انتخاب را برای اولینبار استفاده کردند. در سال 2015 تیلر کتاب «کجرفتاری: ساخت اقتصاد رفتاری» را نوشت که خیلیها آن را شروع شاخه اقتصاد رفتاری میدانند. بخشی از کتاب، تاریخچه و بخشی دیگر حمله به گروهی از اقتصاددانان مسلط بر آکادمی، بهویژه، مکتب شیکاگو است که تئوری اقتصادی در بیشتر بخش دوم از قرن بیستم، در دانشگاه شیکاگو تحت سلطه آنان بود.
اقتصاددان تنبل
تلاشهای ریچارد تیلر در اکتبر ۲۰۱۷ برایش جایزه نوبل اقتصاد را به همراه داشت. این جایزه به دلیل تلاشهای او در زمینه اقتصاد رفتاری به او اعطا شد. آکادمی علوم سلطنتی سوئد در مورد این انتخاب تصریح کرد: مشارکتهای او باعث ایجاد یک پل میان تحلیلهای اقتصادی و روانشناختی تصمیمگیری فردی شده است. همچنین یافتههای تجربی و دیدگاههای نظری او در ایجاد زمینه جدید و سریع در حال رشد اقتصاد رفتاری علت برگزیدن او برای این جایزه است.
به اعتقاد آکادمی سلطنتی سوئد، تحقیقات آقای تیلر بین اقتصاد و روانشناسی تصمیمگیری افراد پلی بناکرده و در توسعه سریع رشته علمی که به اقتصاد رفتاری معروف شده نقش تعیینکنندهای داشته و روی تحقیقات و سیاستگذاریهای اقتصادی تاثیر مهمی بر جای نهاده است.
تیلر پس از اعلام نامش به عنوان برنده نوبل اقتصاد گفت: «به نظرم مهمترین جنبه از تاثیرات پژوهش من پذیرش این واقعیت است که انسانها یکی از عوامل مهم در تعیین وضعیت اقتصادی هستند و الگوهای اقتصادی باید این عامل را در نظر بگیرند.»
اما زندگی تیلر داستان عجیبی است از پیروزی مردی که در محافل معتبر با عنوان تنبل معروف شده است. دنیل کانمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۲، در مورد تیلر گفته است: «بهترین نکته در مورد تیلر و چیزی که او را از همه چیز بیشتر مشخص میکند، آن است که او تنبل است.» حتی، اقتصاددانی به نام شروین روزن که مشاور تز تیلر بوده، در مورد او گفته است: «ما از او انتظار زیادی نداشتیم.»
داستان اینکه چگونه یک مرد تنبل به نوبل اقتصاد دست یافت نیز شاید به اندازه جایزهای که او بهدست آورده است، مهم باشد. او گروه بزرگی از افراد موفق را متقاعد کرده است که دیدگاه خود را تغییر بدهند. اما این دیدگاه چیست؟ او به فرضهای مربوط به سادهسازی بیش از حد حمله کرده و موارد جدیدی را مطرح کرده است که تا حدودی با دیدگاههای پیشین در اقتصاد در تعارض است. به مدت چند دهه، بسیاری از اقتصاددانان باور داشتند که نظریات متعارف اقتصاد به اندازه کافی خوب عمل میکنند و موارد نقضکننده آن چندان زیاد نیستند و به همین دلیل نیز قابل چشمپوشیاند. هرچند افراد بشر مانند شخصیتهای مکانیکی عمل نمیکنند، اما در الگوسازیهای اقتصادی و فرموله کردن سیاستهای اقتصادی، آنها کموبیش اینچنین در نظر گرفته میشوند.
این رویکرد نئوکلاسیکی به اقتصاد بهرغم این ایراد، به هیچوجه دور از ذهن نیست. این نگرش به اقتصاددانان اجازه میدهد رویکردی انعطافپذیر، قدرتمند و سازگار داشته باشند که روی هم رفته مفید است. با وجود این، پروفسور تیلر مباحث را در حوزه آکادمیک و نیز جهان سیاستگذاری تا حدودی متحول کرده است. اقتصاد رفتاری اکنون جایگاه قابل احترامی را در سازمانهای مهمی چون بانک جهانی به دست آورده است و ذهن محققان مختلف را در مورد اینکه این شاخه جدید از اقتصاد ارزش مطالعه و بررسی را دارد، متقاعد کرده است. تیلر در گام نخستی که در این راه برداشت، در سال ۱۹۸۰ اولین مقاله خود را در زمینه اقتصاد رفتاری منتشر کرد که نتایج مهمی در پی داشت.
یکی از تکنیکهایی که او به کار گرفته نگاه و مراجعه به حقایق است و این فکتها نهتنها آمار بلکه حقایق هرروزهای را در مورد وجود بشر شامل میشوند. از غذاهایی که برای خوردن آنها صبر نداریم گرفته تا پولی که در حسابهای مختلف میگذاریم و موارد بسیار دیگر، همواره در تصمیمات ما اثر میگذارند. او با استفاده از چنین حقایقی بر این باور است که رفتارهای بشر اهمیت زیادی دارند. او آزمایشهای تجربی زیادی نیز در این مورد انجام داده است. کانمن فکر میکرد «تنبلی» ویژگی مشخص و بارز تیلر است، اما شاید تنبلی اصولاً مساله خاص و ویژهای نباشد. پروفسور تیلر پی برد که اغلب ما تنبل هستیم. بیشتر ما نمیخواهیم شدیداً در مورد باورهایمان فکر کنیم یا آنها را به چالش بکشیم. اکنون این مرد «تنبل» میتواند دریچههای جدیدی رو به اقتصاد بگشاید.
تلنگر یعنی چه؟
تلنگر به معنای بسیار ساده، چیزی است که انسان را در مسیر تصمیمگیری درست قرار دهد. تلنگر قرار نیست به جای افراد تصمیم بگیرد؛ حتی اگر تصمیم به سود انسان باشد. انسان در نهایت خودش باید تصمیم بگیرد. تیلر میگوید تصور کنید میخواهید به مقصدی حرکت کنید. شما مسیر را بهدرستی بلد نیستید. در نتیجه از موبایل خود و یک برنامه مسیریاب استفاده میکنید. طرز کارکرد مسیریاب به این صورت است که تمام مسیرهای ممکن برای رسیدن شما به مقصد را مشخص میکند و فقط یک مسیر را که از تمام جهات بهینهتر است با رنگ متفاوت نشان میدهد. بهطور مثال سه مسیر را نشان میدهد، دو مسیر خاکستری و یک مسیر زردرنگ است. حدس میزنید تلنگر در این ایده چه چیزی بوده است؟ تلنگر همین رنگ زرد و مسیر پیشفرض بهینه است. برای آنکه مسیریابی را آغاز کنید، خودتان باید گزینه شروع را بزنید. یعنی شما حق دارید در آن لحظه مسیر را تغییر دهید. اگر برنامه مسیریاب فقط بهینهترین مسیر را نشان میداد و خودش انتخاب میکرد، دیگر تلنگری نبود. تلنگر زمانی است که تمام راهها را نشان میدهیم ولی بهترین مسیر و بهترین تصمیم را متمایز میکنیم و انتخاب آن را آسانتر میکنیم. در همین برنامه مسیریاب اگر دقت کنید مسیر بهینه آسانتر انتخاب میشود. به دلیل اینکه مسیر پیشفرض است و اگر گزینه شروع را بزنید، همین مسیر انتخاب میشود. ولی مسیرهای غیربهینهتر برای انتخاب باید کلیک و بعد شروع شوند. تلنگر به همین سادگی ولی همان کیلومتر آخر است. تصور کنید در همین برنامه مسیریاب، مسیر پیشفرضی انتخاب نمیشد، بنابراین میشد که فرد بدون تلنگر خود از بین سه مسیر خاکستری، یکی را انتخاب و شروع کند. آنگاه چقدر انتخاب کردن سختتر میشد. اینجا هم مشکل کیلومتر آخر را داریم. نشان دادن تمام مسیرها به کاربر فقط راهحل و همان 999 کیلومتر است. اما قرار دادن رنگ متفاوت برای مسیر بهینه همان کیلومتر آخر و تلنگری است که باعث میشود انسان تصمیمش را بگیرد.
دو بخش قبلی یعنی «تلنگر همان یک کیلومتر آخر است» و «تلنگر به چه معناست» در حالی در درون خود مفهوم تلنگر را نهفته دارد که در هر لحظه تاکید بر مرز درست و اخلاقی تلنگر میکند. تیلر اما متوجه شده است که خود تلنگر نیاز به تلنگر دارد. یعنی تجربه چند سال استفاده سیاستگذار یا برخی کسبوکارها از الگوی ذهنی تلنگر نشان داد که گاهی اوقات آنها بر روی مرزهای اخلاقی حرکت کردهاند یا حتی از آنها عبور کردهاند. به عنوان مثال نمایندههای انگلیسی در دورهای به دولت تونی بلر اعتراض کردهاند که استفاده زیاد از ترفندهای رفتاری باعث شده دولت پول بسیار زیادی از مردم دریافت کند. همانطور که مشخص است، یکی از بهترین استفادههای تلنگر میتواند در دریافت مالیات باشد. اما اگر از همان تکنیکها در مسائل دیگر استفاده کردیم و بابت آن از مردم پول گرفتیم دیگر نامش تلنگر نیست. یا برخی از کسبوکارها با استفاده از ایده اصلی تلنگر سعی در فروش کالاهای نامرغوب کردند. به همین دلیل تیلر برای تلنگر یک تلنگر قرار داد. آن تلنگر هم استفاده از واژه جدیدی بر وزن تلنگر (Nudge) بود. این واژه Sludge بود. هنوز ترجمه تخصصی خوبی برای این کلمه انتخاب نشده، اما بهطور معمول، این کلمه به لجن ترجمه میشود. تیلر تقریباً یک دهه بعد از ابداع کلمه تلنگر به تمام افراد گوشزد کرد که اگر اخلاق را رعایت نکنند، یا اگر انتخابکننده به دلیل تغییر الگوها و چیدمان طراحان انتخاب به سمت گزینه نادرست هدایت شود، این مساله یک لجن (Sludge) است.
تلنگر تیلر
انتشارات دنیای اقتصاد، کتاب تلنگر از ریچارد تیلر و کس ساناستاین (Cass Sunstein) را با ترجمه آرش طهماسبی منتشر کرده است. کتاب تلنگر در مقطع مهمی از چالشهای کشور آمریکا یعنی سال 2008 که دولت آمریکا با مشکل روبهرو شده بود منتشر شد. کس ساناستاین که در ابتدا یک حقوقدان به حساب میآمد از مشاوران باراک اوباما بوده است. پس از مدت زمانی اندک، تونی بلر به سرعت از ریچارد تیلر کمک گرفت و تیمی به نام تلنگر (Nudge unit) را تشکیل داد که وظیفه آن طراحی قدم آخر سیاستگذاریهای وزیران انگلیسی بود. اگر اندکی جستوجو کنید بخشی از کمکهای این تیم را در تصمیمهای سیاستگذاری آن دولت مشاهده میکنید. تلنگر به سرعت فراگیر شد. بسیاری از کشورها در دولتهای خود تیمهای تلنگر تشکیل دادند. همچنین سازمانهای غیرانتفاعی تلنگر نیز تشکیل شده که به سراغ تصمیمگیریهای عمومی مردم رفته است. بهطور مثال به تیم تلنگر لبنان نگاه کنید که در بهداشت عمومی این کشور در حال طراحی تلنگر است. روزبهروز تلنگر فراگیرتر شد. حتی تلنگر در قالب ایده پسانداز بازنشستگی در سال 2017 برای ریچارد تیلر نوبل اقتصاد به همراه آورد. تلنگرها همان راهحلهایی شدند که بسیاری از سیاستگذارها در اجرای طرحهای خود نیاز داشتند. اگر میخواهید بدانید چقدر تلنگرها در الگوی ذهنی کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه اهمیت دارند، به کشور تحولیافته هند نگاه کنید. ماه گذشته نخستوزیر هند نارندرا مودی با ریچارد تیلر ملاقات کرده است.
سیاستگذاری که از تلنگر در سیاستگذاریاش استفاده میکند، قابل مقایسه با سیاستگذارهای دیگر نیست. تلنگر یک راهحل ثابت نیست. یک الگوی ذهنی است که نشان میدهد فرد باور دارد طرحها باید انسانی طراحی شود. او باور دارد که مشکل یک کیلومتر آخر وجود دارد. او باور دارد مشکلات نیاز به طرحهایی دارند که انسانی طراحی شدهاند. باور دارد که سیستم باید طوری طراحی شود که ارتباطات و افراد را با خطاهای آنها در نظر بگیریم تا مجبور نشویم برای جلوگیری از آبروریزی سانسور خبری در پیش بگیریم. اگر میدانیم افراد و ارتباطاتشان در مجلس موجب تضاد منافع میشود، نباید فقط صبر کنیم تا شورای نگهبان افرادی را تایید صلاحیت کند که ایمان و تقوا دارند و از این ارتباطات بهصورت غیرقانونی استفاده نمیکنند. تلنگرها برای همین انسانها طراحی شدهاند. همین انسانی که به مجلس راه مییابد و پس از مدتی رویهاش تغییر میکند. همین انسانی که در پست مدیریتی قرار میگیرد و رویهاش تغییر میکند. برای همین انسانی که در طرح تحول سلامت برای یک سرماخوردگی ساده به متخصص مراجعه میکند. برای همین انسانی که ارز 4200تومانی گرفته و به جای هزینه در کارخانهاش معامله ارزی کرده است. تلنگر برای همه ما طراحی شده است. تلنگر یک طرح ثابت نیست. الگویی ذهنی است که انسان را با ویژگی واقعی انسانیاش در نظر گرفته است و باور دارد که انسان برای تصمیمگیری خوب نیاز به یک تلنگر دارد.
زمان انتشار کتاب تلنگر، خود میبایست برای سیاستگذار یک تلنگر باشد. امروز بیش از هر زمانی سیاستگذار و قانونگذار در کشورمان نیاز دارند که از تلنگر در کارهایشان استفاده کنند.