شناسه خبر : 30082 لینک کوتاه

کارنامه محیط زیست

دولت‌های پس از انقلاب چه نسبتی با محیط زیست دارند؟

کسانی می‌توانند به محیط زیست اهمیت بدهند و دولت‌هایی می‌توانند حفاظت از محیط‌زیست را به عنوان یک اولویت برای خود در نظر بگیرند که برای آنها منابع ملی و منافع ملی مهم‌تر از منافع سیاسی دوره مدیریت و اقتدار خودشان باشد. برای درک اهمیت محیط زیست نیاز به فهمی بوم‌شناختی داریم.

محمد درویش/ عضو هیات علمی سازمان تحقیقات جنگل‌ها

کسانی می‌توانند به محیط زیست اهمیت بدهند و دولت‌هایی می‌توانند حفاظت از محیط‌زیست را به عنوان یک اولویت برای خود در نظر بگیرند که برای آنها منابع ملی و منافع ملی مهم‌تر از منافع سیاسی دوره مدیریت و اقتدار خودشان باشد. برای درک اهمیت محیط زیست نیاز به فهمی بوم‌شناختی داریم. متاسفانه دولت‌هایی که تاکنون حضور داشتند به‌طور دائم درگیر روزمرگی و سیاسی‌کاری بودند و محیط زیست را به عنوان حیاط خلوت نگاه کرده‌اند. فکر می‌کنند هر وقت جایی کم می‌آورند، حق دارند که از محیط‌زیست بردارند تا هزینه‌ها را تامین کنند. دولت‌ها در ایران حداکثر هشت‌ساله هستند و در مدت هشت سال تخریب‌های محیط‌ زیستی آن‌گونه که باید خودش را نشان نمی‌دهد، معمولاً به محیط زیست توجه نمی‌کنند. برای آنها مواردی اهمیت دارد که بتواند رای‌آور باشد و محیط زیست همیشه موی دماغ توسعه محسوب می‌شود. متاسفانه در این شرایط کسانی را هم که به عنوان مدیریت محیط زیست گمارده‌اند، بیشتر از آنکه دغدغه محیط زیست داشته باشند، دغدغه میزشان را داشته‌اند و به ریاست خود فکر کرده‌اند و دغدغه رضایتمندی رئیس بالاتر برای آنها اهمیت بیشتری داشته است. مجموعه این عوامل باعث شده ما کارنامه بسیار ضعیفی در حوزه محیط زیست داشته‌ باشیم. ما در همه مولفه‌های حوزه محیط زیست سقوط کرده‌ایم. حوزه تنوع زیستی، حوزه آلودگی هوا، آلودگی خاک، فرسایش خاک، منابع آبی و... ما در تمامی شاخص‌های محیط زیست سقوط کردیم. در برخی حوزه‌ها رکوردشکن هستیم. در فرونشست زمین به دلایل متعدد از جمله به دلیل برداشت بی‌رویه آب از منابع زیرزمینی رکورددار جهان هستیم. در حوزه بیابان‌زایی رکورد در اختیار ماست. در حوزه تالاب‌زدایی رکورد در اختیار ماست. در حوزه فرسایش خاک، بالاترین رقم را داریم. یک‌دوازدهم کل فرسایش خاک جهان را داریم در حالی که ما در کل یک‌صدم خاک جهان را در اختیار داریم. ما در حوزه محیط زیست مردود شدیم. امیدوار بودیم در دوره ریاست جمهوری آقای روحانی که خودش و دولتش را دولتی محیط‌ زیستی اعلام می‌کند، تحولات مهمی در عرصه مدیریت و ساختار توسعه ضدمحیط‌ زیستی کشور رخ ‌دهد اما در نهایت دولت حسن روحانی فردی را به ریاست سازمان محیط‌ زیست برگمارد که کارنامه‌ای جالب در حوزه کشاورزی، محیط‌زیست و منابع طبیعی نداشت. آقای کلانتری علناً اعتراف کرد که به 98 درصد حوزه مدیریت محیط زیست اشراف ندارد. برای او مساله‌ای مثل حفاظت از تنوع زیستی یا اهمیت حفاظت از گونه‌هایی مثل یوزپلنگ اهمیت ندارد. یکی از اولین کارهای رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست دولت روحانی این بود که مرجعیت مدیریت تنوع زیستی را که به‌طور ارگانیک به محیط زیست مرتبط است از این سازمان به وزارت جهاد کشاورزی که هیچ درکی از تنوع زیستی در ساختار سیاستگذاری این نهاد وجود ندارد، انتقال داد. به نظر می‌رسد کارنامه محیط‌ زیستی ایران بعد از انقلاب در دولتی دارد رقم می‌خورد که خود را دولتی محیط زیستی معرفی کرد ولی در عمل طور دیگری رفتار می‌کند. رئیس ‌جمهوری که عملاً در سخنرانی‌اش می‌گوید آنها مقاله می‌نویسند تا ما را عقب نگه دارند، آنها آلوده می‌کنند چرا ما نکنیم، آنها آب انتقال می‌دهند چرا ما نکنیم و... واقعاً این نوع اظهار نظرها اوج طبیعت‌ستیزی یک مدیر اجرایی در کشور است. ما حتی در دوره دولت قبلی نیز چنین اظهار نظرهایی را نشنیده بودیم.

دولت‌ها اقتضائات محدود زمان مدیریت خود را نگاه می‌کنند. آنها مشکلات را برای دولت بعدی می‌گذارند و خود دنبال برنامه‌هایشان در مدیریت‌های اقتصادی به‌خصوص بحث اشتغال و توسعه فیزیکی هستند و عملاً مدیریت توسعه پایدار را در دستور کار قرار نمی‌دهند. سواد محیط زیستی و فهم بوم‌شناختی در دولت‌ها وجود ندارد. دولت‌ها فعالان محیط زیست را محدود می‌کنند تا آنها نسبت به رفتارهای توسعه‌طلبانه و ناپایدار و پروژه‌های فاقد ارزیابی زیست‌محیطی اعتراض نکنند و دوره مدیریت خود را به پایان برسانند.

 وقتی نماینده‌ای در مجلس شورای اسلامی (قاضی‌پور) در نطقی در صحن مجلس می‌گوید؛ اگر قانون مبارزه با آلودگی هوا تصویب شود ما باید با صنعت و کشاورزی و راه‌سازی خداحافظی کنیم یا وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست می‌گوید؛ اگر قرار باشد قوانین محیط زیستی اجرا شود، 80 درصد صنعت و کشاورزی را باید تعطیل کنیم یا وقتی می‌گویند؛ اگر قرار باشد قوانین محیط زیست اجرایی شود، باید پروژه‌های برداشت گاز عسلویه تعطیل شود یا مردم باید مطلقاً از این مناطق نفتی و گازی مهاجرت کنند یا بمیرند! شما فکر کنید کسی که در مدیریت و برنامه‌ریزی کشور نشسته و دارد این حرف‌ها را گوش می‌کند، می‌گوید اگر قرار باشد به محیط‌زیست بها بدهم باید 80 درصد صنعت را تعطیل کنم. بنابراین تصمیم می‌گیرند که اساساً محیط زیست را تعطیل کنند. یعنی خود کسانی که مسوولیت محیط‌ زیستی دارند به‌جای آنکه پروژه‌های محیط زیست‌هراسی به پایان برسد بر طبل محیط زیست‌هراسی می‌کوبند.

کارنامه دولت‌ها در دفاع از محیط زیست کارنامه ضعیفی است. می‌توان گفت تمامی دولت‌ها در حفاظت از محیط زیست و اهمیت توسعه پایدار و ارزیابی زیست‌محیطی در پروژه‌ها مردود شده‌اند. دولت‌ها هیچ تفاوتی با هم در مواجهه با محیط‌ زیست ندارند. دلیل اینکه در دولت هاشمی یا خاتمی یا میرحسین موسوی کمتر با این موضوعات مرتبط با محیط زیست برخورد کرده‌ایم این است که آن زمان رسانه‌ای وجود نداشت و شبکه‌های اجتماعی وجود نداشتند و اساساً دانش محیط زیستی به صورت عمومی وجود نداشت. حساسیت‌ها افزایش پیدا نکرده بود و تخریب‌ها هنوز خود را نشان نداده بود. کارون آن زمان کیفیت خوبی داشت، بختگان وجود داشت، گاوخونی زنده بود و هامون پرآب بود، جنگل‌ها همه شروع به نابود شدن نکرده بودند، آلودگی‌ها به این حد نرسیده بود، ریزگردها طغیان نکرده بودند. مدیران فکر می‌کردند ظرفیت مملکت اجازه می‌دهد این اتفاق بیفتد و هنوز بحث تغییر اقلیم جدی نشده بود. در نتیجه آن دولت‌ها هم به قلع و قمع خودشان ادامه می‌دادند. اکنون بیشترین فشارها بر محیط زیست اعمال می‌شود و این تصمیمات و روندها ادامه دارد و البته اکنون در این سال‌ها دارد اثرات خودش را بر طبیعت نشان می‌دهد. البته باید گفت در گذشته فعال محیط زیستی وجود نداشت و مثل امروز نهادهای مدنی محیط زیست و آگاهی عمومی مردمی در مورد محیط زیست به وجود نیامده بود. آن زمان مردم به محیط زیست توجهی نمی‌کردند. یادم هست بعد از طراحی سد امیرکبیر و افتتاح آن یادداشتی نوشتم که اگر امیرکبیر زنده بود، از اینکه نام نیکش را بر سدی گذاشته‌اند که مخرب محیط زیست خواهد بود، اعتراض می‌کرد. آن زمان همه به من انتقاد می‌کردند و اصلاً من را مسخره می‌کردند که سد نشان سازندگی و پیشرفت است و تو چه می‌گویی! من فکر می‌کنم هر دولتی به نوبه خود تا آنجا که توانست به محیط زیست ضربه زد. اما کاری که در دولت خاتمی انجام شد از این نظر ارزشمند است که به آزادی‌های سیاسی و مدنی بها داده شد و تشکل‌های مردم‌نهاد محیط زیستی شکل گرفتند و خانم ابتکار دختر آقای تقی ابتکار بود که در خانواده محیط زیستی رشد کرده بودند و تقی ابتکار کسی بود که پیش‌نویس اصل 50 قانون اساسی را که دفاع از محیط زیست را یک وظیفه عمومی می‌داند مطرح کرد و نهایتاً در قانون اساسی گنجانده شد. اینها کمک کرد که برای اولین بار دغدغه‌های محیط زیستی در کشور شکل بگیرد و نهضت محیط ‌زیستی ایران در زمان دولت اصلاحات شکل گرفت.

تقابل میان نهاد اجرایی و ساختاری دولت با بدنه کارشناسی و فعالان مدنی محیط زیست که اکنون خودش را نشان می‌دهد، محصول بی‌حوصلگی و ناآگاهی مدیرانی است که در مدیریت نهادهای مرتبط با مسائل محیط زیستی فعالیت می‌کنند. خب در این شرایط چطور باید توقع داشت نهادهای دیگر کنش‌های مدنی محیط زیستی را تاب بیاورند. تحمل شنیدن صدای مخالف دیگر وجود ندارد. فشارهای زیاد و جلسات مداوم و فرسودگی مدیران و درگیری‌های سیاسی و امنیتی و البته فشار تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی و... سبب شده است، بهانه برای بی‌توجهی به محیط‌زیست و حتی برخورد با تشکل‌های محیط ‌زیستی و فعالان این حوزه به وجود بیاید ولی شوربختانه آنچه دارد در میانه این تقابل از دست می‌رود، منابع حیاتی و تنوع زیستی و حساسیت عمومی در این سرزمین است.

دراین پرونده بخوانید ...