خدشه به حق مالکیت کتاب
بررسی زوایای مختلف قاچاق کتاب در گفتوگو با محمود صدری
این تصور وجود دارد که قاچاق کتاب در میان دیگر قاچاقها پدیده عجیب و نامتعارفی ارزیابی شود. شاید یک دلیلش هم این است که کتاب مقولهای فرهنگی است و گاه ابعاد غیرمادی به خود میگیرد اما واقعیت این است که کتاب هم از منظر تجاری یک کالاست و مثل بقیه کالاها میتواند تحت شرایطی در حوزه تولید و توزیع و انتشار آن فساد رخ دهد. اخیراً وزیر ارشاد از کشف یک میلیون کتاب قاچاق خبر داده است.
این تصور وجود دارد که قاچاق کتاب در میان دیگر قاچاقها پدیده عجیب و نامتعارفی ارزیابی شود. شاید یک دلیلش هم این است که کتاب مقولهای فرهنگی است و گاه ابعاد غیرمادی به خود میگیرد اما واقعیت این است که کتاب هم از منظر تجاری یک کالاست و مثل بقیه کالاها میتواند تحت شرایطی در حوزه تولید و توزیع و انتشار آن فساد رخ دهد. اخیراً وزیر ارشاد از کشف یک میلیون کتاب قاچاق خبر داده است. مسالهای که به نظر میرسد به تازگی مد شده است و متخلفان و مفسدان عرصههای اقتصادی، بازار کتاب را نیز از دستبرد در امان نگذاشتهاند. سوال اینجاست آیا بازار کتاب آنقدر پررونق است که بتوان بحث قاچاق کتاب را در دستور کار قرار داد؟ پاسخ به این پرسش ساده است: اگر رونقی وجود نداشت هرگز چنین تخلفی در آن رخ نمیداد. محمود صدری مدیر انتشارات دنیای اقتصاد درباره وضعیت فساد در صنعت نشر و چاپ کتاب و همینطور قاچاق کتاب میگوید: «اکنون کتابهای دارای مجوز و موجود در بازار به صورت انبوه چاپ غیرقانونی میشوند. اتفاقی که الان افتاده به امکانهایی برمیگردد که فضای مجازی به وجود آورده است.» صدری معتقد است افراد در فضای مجازی بدون اینکه توسط صاحبان اثر و ناشران قابل شناسایی باشند، کتابهایی را چاپ و با تخفیف بالا به فروش میرسانند و دستگاه قضایی و پلیس نه به این دلیل که کتاب کالایی باارزش است بلکه به دلیل آنکه «حق مالکیت» در حال خدشهدار شدن است، باید ورود کند و مساله را فیصله دهد.
♦♦♦
وزیر ارشاد اخیراً از کشف یک میلیون نسخه کتاب قاچاق سخن گفته است. آیا قاچاق کتاب پدیده جدیدی است یا پیشتر مرسوم بوده است؟
این موضوع را یا تا حالا نگفتهاند یا ما ندیده و نشنیدهایم که منظور افست کتابهایی است که در بازار است یا اینکه این کتابها از جای دیگری میآید. یک درصد کتابهای قاچاق منشأ مشخصی دارند. این یک درصد کتابهایی است که برای انتشار آنها منعی وجود دارد. این درصد همیشه بوده و موضوع جدیدی نیست. حدود صد عنوان کتاب مشمول این یک درصد کتاب ممنوعه میشود که از قدیم وجود داشتهاند. در بساطفروشیهای جلوی دانشگاه تهران تا بیشتر خیابانهایی که کتابی دستفروشی میشود وجود دارند. تعدادی کتاب مشخص است که بعضی از آنها اساساً اجازه چاپ به آنها داده نمیشود، بعضی نیز با یکسری تغییرات و حذفیاتی دارد چاپ میشود. عدهای میروند نسخههای قدیمی را پیدا میکنند و با چاپ افست به صورت دستفروشی در خیابانها فروخته میشود. از اول انقلاب تا الان نیز چاپ میشوند و اصلاً پدیده جدیدی نیست و حقیقتاً روی آن حساسیتی نیز نبود. چون تصور از همان ابتدا وجود داشت که تعداد این کتابها آنقدرها زیاد نیست که بتواند بر جامعه و بازار کتاب اثر بگذارد. اخیراً گویا قضیه فرق کرده و حرف این است که کتابهایی به صورت انبوه و کامیونکامیون دیده میشود. ظاهراً بعضی از این کتابها، همین کتابهای حاضر در بازار است که با مجوزهای رسمی منتشر میشوند. در واقع نگرانی از اینجا آغاز شده است. چند سال پیش این بحث پیش آمده بود که مردم سراغ کتاب را میگیرند و مدام هم درباره آن حرف زده میشود ولی ناشر کتاب با تعجب میگفت من که چیزی چاپ نکردهام!. مثلاً هزار نسخه چاپ شده بود که آن هزار نسخه هنوز مانده بود. بعد از آن این ظن به وجود آمد که لابد این کتابها دارد در یک جای دیگری چاپ میشود. آنچه حساسیت ایجاد کرده این است.
پس میتوان گفت در گذشته فقط کتابهای ممنوعه چاپ میشده اما اکنون کتابهای بازار هم از سوی برخی چاپ میشود و در فضاهایی به فروش میرود اما ناشران و نویسندگان از سود این فروشها هم بیبهرهاند! گمانهها در این باره چیست، یعنی گروهی کتابها را چاپ میکنند و به کتابفروشیها میفروشند؟
در گذشته تنها کتابهایی که ممنوعه بود چاپ میشدند و به طریق دستفروشی توزیع میشدند اما الان کتابهای دارای مجوز و موجود در بازار به صورت انبوه چاپ غیرقانونی میشوند. اتفاقی که الان افتاده به امکانهایی برمیگردد که فضای مجازی به وجود آورده است. آدمهای پرشماری رفتهاند و سایت فروش کتاب زدهاند. مردم به این سایتها مراجعه میکنند و سفارش کتاب میدهند. فروشندگان آنلاین به ناشر یا شرکت پخش مراجعه میکنند و درخواست کتاب برای فروش میدهند. ناشران و پخشکنندگان کتاب به صورت عرفی بین 20 تا 30 درصد میتوانند تخفیف قیمت به فروشندگان بدهند، آن هم در صورتی که بتوانند خرید انبوه کنند، نه اینکه مثلاً پنج نسخه بخرند! ظاهراً این افراد که خرید انبوه هم نمیکنند به این نتیجه میرسند که چه کاری است از این افراد و از ناشران و توزیعکنندگان اجازه بگیرند، بنابراین میروند از هر کتابی که دلشان میخواهد یک نسخه خریداری میکنند و از روی آن با هزینه ناچیز تکثیر میکنند و از طریق سایت با تخفیف بسیار خوب میفروشند. این تخفیف بسیار زیاد سبب میشود مشتری پیدا کنند.
آیا مصداقی برای این اتفاق سراغ دارید و اینکه شما از کجا فهمیدید که این افراد چنین کار و تخلفی را مرتکب میشوند؟
من متوجه شدم که یک مورد از کتابهای انتشاراتی خودمان (دنیای اقتصاد) بیش از تخفیف معمول ما در بازار دارد عرضه میشود. یعنی اگر ما با 30 درصد تخفیف به یک فروشنده کتاب را واگذار کرده باشیم او دارد با 35 درصد تخفیف میفروشد! خب این با منطق سازگار نیست که فروشنده پنج درصد ارزانتر از خریدش بخواهد به مشتری بفروشد. بنابراین شک کردیم.
این همه بازار برای قاچاق و فساد در کشور وجود داشته است. چرا سراغ بازار کتاب آمدهاند؟ آیا واقعاً در بازار کتاب اینقدر مشتری وجود دارد؟
بله، حتماً بازاری وجود دارد که چنین تخلف و فسادی شکل گرفته است.
شما از شرایط فعلی بازار اطلاع دارید. تحلیلی از شرایط بازار به ما بدهید. الان وضعیت خرید و فروش کتاب چگونه است؟
من از اینکه این افراد چگونه میروند و مخاطب پیدا میکنند اطلاع ندارم. مثلاً اینکه آیا مخاطبان این فروشندگان (آنلاین و...) همان مخاطبان متعارف هستند که از ما رویگردان هستند و به آنها مراجعه میکنند، این را هم خبر ندارم. اما این را میدانم اگر این کالا فروش نمیرفت، دلیلی ندارد کسی برود سرمایهگذاری ولو پنهانی کند و هزینه چاپ بدهد. موضوع اصلی در واقع الان نیست. چراکه آنها رفتهاند و کتابها را چاپ کردهاند و دارند میفروشند. موضوع اصلی این است که چطور در این مملکت حقوق مالکیت اینقدر راحت زیر پا گذاشته میشود. در واقع این ضعف بیشتر متوجه نهادهای قضایی و انتظامی است.
راه کنترل مباحث حقوقی و مساله مالکیت در حوزه کتاب چیست؟ آیا نویسنده باید از این وضع شکایت کند؟ ناشر باید دادخواهی کند؟
نویسندگان و ناشران همیشه بعد از مشاهده چنین تخلفاتی شکایت کردهاند. راه روشن است. معبر کتاب اینقدر تمیز و شفاف و روشن است که جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد. ناشر میرود و کتاب را در چاپخانه چاپ میکند و کنتور چاپخانه دقیقاً به شما میگوید چند نسخه، چه تعداد صفحه کتاب چاپ شده است. این فرآیند با دقت کامل معلوم میکند وضعیت چاپ چگونه است. ناشر وقتی کتاب را چاپ میکند و میآورد، یا خودش مستقیم عرضه میکند یا به شرکتهای پخش و کتابفروشیها واگذار میکند. اینها همه با فاکتور رسمی انجام میشود. چون هم ناشران به خاطر روشن و شفاف بودن حسابداری خود ناگزیر هستند با فاکتور رسمی بفروشند و هم شرکتهای پخش برای حسابرسی دقیق مجبور هستند با فاکتور رسمی بخرند. بنابراین هر آنچه خارج از این مدار و معبر باشد مشخص است که غیرقانونی است و شناسایی آن دشوار نیست.
این تحلیل آیا ما را به این سمت و سو نمیبرد که حق کپیرایت و حقوق مالکیت در حوزه کتاب در کشور مشکلاتی دارد و سست است؟
وقتی میگوییم در ایران کپیرایت نیست، یعنی اگر یک کتاب از یک مولف خارجی در ایران ترجمه شود، چون ما عضو سازمان جهانی کپیرایت نیستیم، مسوولیت حقوقی نداریم. گرچه آنها میروند و شکایت میکنند و اگر من ناشر به کشور دیگری مسافرت کنم آنها گریبانم را میگیرند. در ایران نیز قانون وجود دارد. مثلاً تا 30 سال که حق مالکیت برای فرد وجود دارد. اخیراً یک بحثی راه افتاده که آیا بعد از 30 سال این حق به ورثه منتقل میشود یا از بین میرود. خیلی از دادگاهها رای میدهند که این حق به ورثه منتقل میشود. چون حق مالکیت منسوخشدنی نیست. الان مثلاً اگر مولفی بوده که 30 سال پیش فوت کرده ولی ورثه او زنده باشند و پی کار را بگیرند، کسی جرات ندارد آثار نویسنده را بدون اذن و اجازه ورثه او چاپ کند. خیلیها هم هستند که یا ورثه ندارند یا خانواده پیگیر این حق نیستند و آن را واگذار میکنند. مثلاً مرحوم پیرنیا به رحمت خدا رفته است و ورثه او هم از این حق گذشتهاند و هر ناشری هم دلش میخواهد برمیدارد و تاریخ ایران باستان را چاپ میکند. اگر خانواده بخواهند پی این کار را بگیرند حتماً قانون به آنها این حق را میدهد.
آیا رابطهای بین مساله قاچاق کتاب و نابسامانی در این حوزه و ورشکستگی و تعطیلی برخی ناشران و کتابفروشیها وجود دارد؟ چگونه میتوان یک تحلیل درست از این وضعیت به مخاطبان ارائه داد؟
ورشکستگی و افول صنعت نشر را نمیتوان به مساله قاچاق کتاب تقلیل داد. البته تاثیر دارد ولی آنقدر نیست که بتواند عامل اصلی و مهم باشد. اینکه الان ناشرانی در کسبوکارشان میمانند یا کتابفروشیهایی مجبور به تعطیلی میشوند، این ارتباط مستقیمی با پدیده قاچاق کتاب ندارد که بگوییم این مساله باعث زمین خوردن آنها میشود. اگرچه دستکم در این زمینه دارد نوعی تضییع حق رخ میدهد و حتی اگر یک نسخه و حتی یک ریال تضییع حق مالکیت رخ میدهد باید هم صاحب مال حساس باشد و هم دولت به عنوان وضعکننده، پاسدار و مجری قانون باید روی این حق حساس باشد. اصل این بحث البته بحث جدیدی است و یکسری شکایات مطرح شده و دارد پیگیری میشود اما هنوز سرچشمهها را پیدا نکردهاند. مثلاً انبارهای قاچاق کتاب پیدا میشود اما هنوز نگفتهاند این قاچاق از کجا میآید.
ستادی به نام ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز وجود دارد. تا پیش از اظهارنظر وزیر به نظر نمیرسید کتاب هم جزو کالاهای قاچاق بوده باشد که قوانینی بخواهیم برای مبارزه با آن داشته باشیم. آیا باید قوانین جدیدی برای مبارزه با این اتفاق جدید وضع شود یا ما قوانینی برای مقابله با این فساد داریم؟
قوانینی در این زمینه داریم و نیازی به وضع قوانین جدید نیست. مثلاً قانون حمایت از مولفان و مترجمان وجود دارد. اسم این قانون مبارزه با قاچاق کتاب نیست اما کارکرد این قانون همین است. قانون میگوید این کتاب تالیف فلان شخص است و فقط او حق چاپ آن را دارد و هر کسی که او اجازه بدهد حق چاپ کتاب را دارد. این قانون میگوید هر کس خلاف این عمل کند مجرم است. اینکه این قانون برای مقابله با قاچاق کتاب موثر بوده یا خیر، باید گفت از جهتی نمیتواند موثر باشد. چون در مواردی که قانون تعیین کرده، شخص میداند چه کسی تخلف کرده است. فرض کنیم شخصی کتاب بنده را برداشته و به یک ناشر داده که دوباره چاپ شود. من میفهمم و به دادگاه شکایت میکنم. فوراً رسیدگی میشود و فرد متخلف مجازات میشود. چون فرد متخلف معلوم است چه کسی است. الان داستان خیلی پیچیده است. چون کسی مجرم را نمیشناسد. الان فقط یک انبار شناسایی میشود و یک نگهبان که عملاً کارهای نیست و نمیتواند از نظر حقوقی پاسخگو باشد. نکته اینجاست که الان وضعیت حالت پلیسی و پنهانی پیدا کرده است. یعنی یا هنوز مجرمان شناسایی نشدهاند یا ما خبردار نشدهایم.
اظهارات وزیر درباره قاچاق کتاب و اعلام این فساد در نوع خودش اقدام مثبتی است. شاید بتوان گفت نوری به انبارهای تاریک قاچاق کتاب تابیده شده است و این خود آغازی برای مبارزه با فساد در این زمینه است.
بله؛ اینکه وزیر یا شخص دیگری از چنین فسادی بگوید میتواند موثر باشد. اما باید قضیه را فراتر از قاچاق کتاب دید. یعنی اگر حقوق مالکیت اینقدر مهم باشد که به خاطر آن بروند و ردش را پیدا کنند، نه به این خاطر که کتاب است بلکه به خاطر حق مالکیت این مساله اهمیت پیدا کند. حالا میخواهد کتاب باشد یا پفک نمکی! یعنی به احترام حق مالکیت قانون و مجریان و پاسداران قانون باید رد تخلف را بگیرند. به خودی خود تعدی و تعرض به کتاب ممکن است اهمیت چندانی نداشته باشد اما وقتی پای حق مالکیت وسط باشد اهمیت آن بسیار بالاست. به لحاظ تجاری کتاب کالایی مانند بقیه کالاهاست و بنابراین ارزشی فراتر از دیگر کالاها ندارد و اینکه ارزشی فرهنگی برای آن قائل باشیم لزوماً بر اهمیت آن اضافه نمیکند بلکه این حق مالکیت است که اهمیت دارد. اینجا آنچه مهم است پاسداری از حقوق مالکیت است.
بازارهای غیررسمی این کتابها همیشه وجود داشته است، آیا انگیزه تولید این دست کتابها انتفاعی است که در این بازارها برای متخلفان وجود دارد که آنها را وادار میکند به قاچاق کتاب بپردازند؟
حتماً همینطور است. اگر کتاب منفعتی نداشت کسی سراغ تکثیر آن نمیرفت. معبر اصلی این فروشها فضای مجازی است. چون این افراد در پشت شبکههای اجتماعی پنهان میشوند و لزوماً شناسایی نمیشوند. دستکم افراد عادی نمیتوانند این افراد را شناسایی کنند اما قطعاً دستگاههای امنیتی و قضایی با استفاده از اختیارات و امکاناتی که دارند میتوانند این افراد را شناسایی کنند. ولی افراد عادی نمیتوانند. وقتی من ببینم کتابم در یک سایت مجازی در حال فروش است امکان پیدا کردن فروشنده و مکانش برای من معلوم نیست. اما دستگاههایی که توانایی شناسایی چنین متخلفانی را دارند میتوانند بروند و این فضا را شناسایی کنند. البته به نظر میرسد تا الان این مساله موضوعیت نداشته و از اهمیت چندانی برخوردار نبوده است که کسی برود و پیگیری کند. در گذشته صد نسخه کتاب ممنوعه در کشور بوده که دستبهدست میشده است و به نوعی مدارای حکومت تلقی میشده است. تصور بر این بود که این کتابها چاپ رسمی ندارد و نسخه زیادی از آنها چاپ نمیشود. تعدادی مخاطب دارند و عدهای از این طریق هم امرار معاش میکنند. بنابراین خیلی قضیه پیچیدهای به نظر نمیرسیده است. حالا که موضوع جدی شده است، انتظار میرود دستگاه قضایی و انتظامی کشور پا پیش بگذارند و کاری بکنند. من احتمال میدهم اتحادیه ناشران چنین شکایتی برده باشد اگرچه قطعیتی ندارد.
آیا در صنعت چاپ و نشر کتاب بحث فساد وجود دارد؟ تا چه اندازه این اتفاق به مشکلات صنعت چاپ و نشر کتاب که ناشی از مساله کاغذ و... بوده مرتبط است؟
قاچاق کتاب نمیتواند تاثیر مستقیمی بر مشکلات صنعت چاپ کتاب بگذارد. منشأ فساد در این بخش، ریشه در سیستم دولتی فرهنگ دارد. در گذشته آمدند گفتند ما میخواهیم از فرهنگ دفاع کنیم. گفتند هر کس روزنامه داشته باشد یا انتشاراتی داشته باشد ما به آنها سهمیه کاغذ و زینک میدهیم. وام میدهیم. این باعث شد تعداد پرشماری بروند و پروانه نشر بگیرند و وارد بازار کتاب شوند. نوعی آشفتگی در بازار کتاب ایجاد کردند. البته کار خلاف قانونی نیست. هرکسی حق دارد موقعی که مجوز گرفتن پروانه میدهند، برود پروانه بگیرد. منتها در عمل موجب اختلالی شد. به چه معنا؟ آنها مترجمان دست دوم و بیسواد و بیتجربهای را بهکار گرفتند تا هزینهها پایین بیاید، بنابراین کتابهایی با کیفیت پایین وارد بازار شد. از طرف دیگر چون دولت کمک کرد راه رقابت بسته شد و به جای آنکه بازار رقابتی باشد، بازار رانتی شد. یعنی هر کس دسترسی بهتری به این منابع داشت بیشتر نصیبش شد. از این جهت میتوان گفت فساد رخ داد. ولی اینکه این اتفاق باعث شده عدهای بروند کتاب چاپ کنند و بفروشند من خیلی ربط وثیقی نمیتوانم بین اینها برقرار کنم.