تاریخ انتشار:
گفتوگو با دکتر حسن حسینی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران
اعتیاد ریشهکنشدنی نیست، کنترلشدنی است
از جمله مسائلی که جامعه ما با آن درگیر است، مساله اعتیاد است.
هم اکنون چه شاخص و سنجهای درباره اعتیاد به مواد مخدر وجود دارد؟ به عبارتی دیگر، معتاد کیست؟
اعتیاد یک پدیده بیوپسیکوسوسیولوژیک (biopsychosociologic - زیست روان اجتماعی) است. یعنی پدیدهای است که با جسم ما، روان ما و جامعه ما ارتباط دارد. به لحاظ شاخصهای بدنی و روانی، اعتیاد به مصرف موادی گفته میشود که بدن و روح به آنها عادت کند؛ به خصوص موادی که توسط غدد درونی بدن، تا حد مورد نیاز بدن انسان تامین میشود، مثل الکل و مورفین. اما وقتی که ما همین مواد را از بیرون وارد بدن میکنیم، خود بهخود مصرف ما موجب میشود غدد داخلی مختل شود و بدن میزان بیشتری را طلب کند. در واقع، مباحث مربوط به وابستگی جسمی و روانی به مصرف مواد مخدر پیش از مباحث جامعهشناختی آن مطرح است. در نُرمهای بهداشت جهانی و سازمان ملل هم تمامی این موارد قید شده است. پس شاخصی که ما میتوانیم در ارتباط با اعتیاد به مواد مخدر یا مشروبات الکلی طرح کنیم، این است که مصرفکننده اینگونه مواد، چنانچه آن مواد را در فاصله زمانی کوتاهی مصرف نکند و دچار عارضههای جسمی و روانی شود و به مصرف مجدد آن مواد احساس نیاز کند، میگوییم آن شخص معتاد شده است. شاخصهای آماری نیز وجود دارند. این شاخصهای آماری در این باره بحث میکنند که در هر
جامعهای، چه تعدادی از افراد و چه گروههای سنی و جنسی و شغلی و طبقاتی معتاد هستند. البته اعتیاد به مواد مخدر، تفاوتهایی با اعتیاد به مشروبات الکلی دارد، همچنان که مصرف سیگار با اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی متفاوت است.
با توجه به معیاری که ارائه دادید، وضعیت کلی اعتیاد به مواد مخدر در جامعه ما چگونه است؟
با توجه به دستهبندیای که در سازمان ملل و بخش مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی صورت گرفته است، ما متاسفانه رتبه خوبی در اعتیاد به مواد مخدر نداریم. به عبارت روشنتر، ما به نسبت جمعیتمان، در ردهبندیهای جهانی در رتبه دوم یا سوم شمار معتادان قرار داریم. این اعتیادی که بیشتر در ایران رواج دارد، اعتیاد به تریاک و مشتقات تریاک، هروئین و کراک بوده است. در سالهای اخیر هم، اعتیاد به مواد صنعتی، به نسبتی رو به افزایش بوده است. با بررسیهای کلی و همهگیرشناسیهایی که در جامعه دانشگاهی ما و مراکز تحقیقاتی، از جمله در دانشگاه علوم بهزیستی و همچنین بخش مدیریت اعتیاد در وزارت بهداشت و آموزش پزشکی، در طول دورههای زمانی صورت گرفته و میگیرد، شمار معتادان بین یک میلیون و 300 هزار تا یک میلیون و 800 هزار نفر تخمین زده میشود. بررسیهای ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز که سالیان سال است مرکزیت همه مباحث مربوط به اعتیاد را در اختیار دارد، همین را نشان میدهد. اما نکتهای که وجود دارد این است که برخی معتقدند ما یک میلیون و 300 هزار نفر معتاد داریم، 600 تا 700 هزار نفر هم مصرفکننده تفننی هستند؛
که در مجموع به مرز دو میلیون نفر میرسد. البته کسانی که تفننی مصرف میکنند، مصرف روزمره ندارند، ممکن است هفتگی باشد یا در دورههای زمانی مختلف و در مجالس خاص. ولی این رقم، رقمی است که در طول سالیان مختلف تقریباً ثابت گزارش شده و شاید بخشی از آن هم برمیگردد به سیاستهایی که وجود دارد که ما کمتر به آمار واقعی اینگونه پدیدهها دسترسی داشته باشیم. پدیدههایی که به هر حال در جامعه وجود دارند و باید شناخته شوند و نسبت به حل آن اقدام شود. بحث دیگری که میتوان ارائه کرد، مواد مخدری است که در ایران مصرف میشود. ما به طور سنتی مصرفکننده تریاک، شیره تریاک و مشتقات آن بودهایم، اما با ورود مواد مخدر صنعتی و اکستاسی، شیوع آنها در بین جوانان بیشتر شده و رو به افزایش است. یکی از این مواد که به لحاظ تاثیرگذاری بر روی اعصاب و مغز بسیار مخرب است، شیشه است، که هم قیمت ارزانی دارد و هم تخریب بسیار زیادی دارد. ارزانی این ماده نسبت به مواد دیگری مانند تریاک، کراک و هروئین، خود به خود بخشی از مصرفکنندگان را به سوی خود میکشد. جامعه ما را باید از یک نظر دیگر نیز مورد بررسی قرار داد. ما به طور سنتی، یک جامعه مصرفکننده
مشروبات الکلی بودهایم. با پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود ممنوعیتهایی که بر مصرف مشروبات الکلی اعمال شده، ولی باز هم شاهد این هستیم که این مواد به صورت قاچاق وارد یا تولید میشود و به فروش میرسد. متاسفانه در این زمینه هم ما مشکلاتی داریم، از جمله مرگ، نابینایی و ناشنوایی مصرفکننده این مشروبات که به طور دستساز و تقلبی تولید و توزیع میشوند. ما سالانه شاهد مرگ و معلولیت بسیاری از جوانان کشورمان هستیم، آخرین مورد آن هم همین هفته پیش بود که این اتفاق در سنندج افتاد.
از نکات قابل توجه دیگر، گروههای سنی معتادان هستند. تحقیقات همهگیرشناسانه نشان میدهد میانگین سنی معتادان در ایران 5/32 سال است. بیشترین معتادان در ردههای سنی 20 تا 39 سال قرار دارند. این یعنی فعالترین نیروی جامعه ما اعتیاد دارند. البته بیشتر جوامع چنین وضعیتی دارند و جوانان بیشترین افرادی هستند که در معرض اعتیاد به مواد مخدرند. علت این امر، ریسکپذیری آنها و چند عامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دیگر است. علاوه بر اینها، همهگیرشناسیها نشان میدهد از لحاظ جایگاه اقتصادی- اجتماعی، 30 درصد از معتادان از میان کارگران هستند و 20 درصد آنها بیکارند. به عبارتی دیگر، بیشتر معتادان از طبقات کمدرآمد و بیدرآمد جامعه هستند. به لحاظ موقعیت سرمایه فرهنگی، تقریباً 58 تا 60 درصد از این افراد، تحصیلات کمتر از دبیرستان دارند. همچنین، بررسیها نشان میدهد 88 درصد از معتادان مدرک تحصیلی زیر دیپلم دارند. فقط 11 درصد از معتادان دارای مدرک لیسانس و بالای لیسانس هستند. پس از آنجایی که بیشتر تحقیقات و بررسیها در مناطق شهری ایران انجام شده است، این موقعیتهای تحصیلی و شغلی حاکی از آن است که مناطق حاشیهنشین شهری بیش از
همه در معرض اعتیاد بودهاند و هستند. کمترین سن شروع اعتیاد نیز معمولاً بین هشت تا 18 سال دیده شده است که بیشتر مصارفی مانند حشیش بوده است. ردیف دوم سنی نیز 14 تا 22 سال است که بیشتر مواد دیگری مصرف میکنند. در جامعه ایران هم مانند سایر جوامع تعداد معتادان زن، بسیار کمتر از تعداد معتادان مرد است. همهگیرشناسیها در ایران نشان میدهد تقریباً 93 درصد معتادان مرد هستند و تنها هفت درصد زن هستند. زنهای معتاد به لحاظ پایگاه اقتصادی-اجتماعیشان با هم مشابهت دارند. ضمناً خصوصیت زنان معتاد این است که یا از خانوادههای معتاد هستند، یا زنانی هستند که نوعاً به تنفروشی نیز اشتغال دارند. تبعات اعتیاد در جامعه ایران مشهود است. برای مثال 60 درصد از زنانی که برای طلاق به دادگاههای خانواده رجوع میکنند، ناشی از اعتیاد شوهرانشان است. این نشان میدهد که درصد بالایی از معتادان متاهل و صاحب فرزند نیز هستند. پس آثار اعتیاد نهتنها خود فرد بلکه والدین، خواهران و برادران و همسر و فرزندان او را دربر میگیرد. در نتیجه، اگر تعداد معتادان را یک میلیون و 300 هزار نفر در نظر بگیریم، و اطرافیان درجه یک اینها را فقط 10 نفر بدانیم،
که قطعاً از این بیشتر است، حدوداً 13 تا 14 میلیون نفر در عذاباند و به لحاظ اقتصادی و اجتماعی در سختی قرار دارند.
کدام دسته از تجربههای اجتماعی، در سطح خرد و عموماً از جنبه پسیکوسوسیولوژیک (روان- اجتماعی)، امکان گرایش به مواد مخدر را افزایش میدهد؟
به نظر من، در ارتباط با مصرف مواد مخدر باید برای حوزه فرهنگی اهمیت بسیاری قائل شویم. به عبارتی دیگر، در جوامع مختلف، اوقات کار، اوقات بیکاری و اوقات فراغت وجود دارد. جشنها، عزاداریها و مراسم مختلفی وجود دارد. ادبیات نیز مهم است. همه اینها دست به دست هم میدهد و پتانسیلی برای مصرف مواد افیونی و مشروبات الکلی به وجود میآورد. اگر بخواهیم از جنبه تاریخی نگاه کنیم، در نظر بگیرید که حتی پادشاهان صفوی در عالی قاپو مشروبات الکلی مصرف میکردند. بنابراین، به لحاظ فرهنگی پتانسیلهایی وجود دارد که بخشی از این پتانسیلها به موقعیتهای جامعه ما در دورههای تاریخی بازمیگردد. در جامعه ما، تریاک یک وسیله درمانی، وسیلهای برای تخفیف دردها و آلام جسمی و روانی بوده است. از تریاک برای درمان گوشدرد نوزاد استفاده میکردند تا دردهای استخوانی سالمندان. از نظرگاهی دیگر، در جامعه ما اصولاً مصرف تریاک یا تدخین و دود کردن تریاک و شیره تریاک یک رسم اجتماعی بوده است. به ویژه در برخی استانها، مانند کرمان، اگر بخواهند از مهمان خوب پذیرایی کنند، احتمالاً برایش تریاک آماده میکنند. پس به نظر من، در ابتدا باید از منظر حوزه
فرهنگی به مساله نگاه کرد. باید بررسی کرد که در حوزه فرهنگی- اجتماعی، تا چه حدی به نیازهایی از این قبیل در جامعه پاسخ داده میشود. یک بخش مساله این است. بخش دیگر مساله این است که وقتی ما به معتادان مینگریم، گروههای شغلی و نوع مشاغل در گرایش به مواد مخدر موثرند. برای مثال رانندگان بیابانی شبکار، اکثراً در معرض اعتیاد قرار دارند یا معتاد هستند. یا گروههایی که در حوزههای هنری کار میکنند. تاثیر گروه هنری بر گرایش به مواد مخدر قابل مشاهده است. عموماً گروه خانواده و گروه شغلی میتواند در معتاد شدن افراد موثر باشد. علاوه بر اینها، محلات آلوده به اعتیاد نیز تاثیرگذارند. به طور تاریخی، محلات جنوب تهران، منطقه 17 تهران، منطقه 20 تهران، مولوی و چهارراه سیروس و مناطقی که از قبل از انقلاب محل حضور معتادان بوده است. تاکنون نیز این وضع ادامه یافته است. در شهرهای دیگر نیز وضع به همین صورت است. به هر صورت، تا مدتی نهچندان دور، مصرف تریاک و مشتقات آن حتی تحریم دینی نداشت. ما یک حکم کلی داریم که مصرف هر آنچه برای بدن مضر باشد، حرام است. با این حال، برخی از افراد مثلاً با این توجیهات که من تریاک را به خاطر بیدار
ماندن هنگام رانندگی از شهری به شهر دیگر مصرف میکنم، به خود مجوز میدهند. این نیز در حوزه فرهنگی قرار دارد. مقایسه بین کشورها نیز این بحث فرهنگی را برای ما روشنتر میکند. ما فکر میکنیم که در دسترس نبودن مواد موجب میشود افراد کمتر معتاد شوند. در ایران، بیشترین مبارزه را به لحاظ امنیتی و نظامی با فروش مواد مخدر و حمل و نقل آنها از مرزهای شرقی کشور و در ارتباط با مشروبات الکلی، در مرزهای غربی کشور داریم.کشفیات بسیار زیادی هم داریم. در کشف مواد مخدر و مشروبات الکلی، رتبه اول را در جهان داریم. اما با وجود همه این مبارزاتی کهانجام میدهیم، باز هم تقاضا برای این مواد وجود دارد. چرا این تقاضا وجود دارد؟ شاید یکی از دلایل آن، دید یک جهته ماست. ما باید بپذیریم که لازم است در جامعه یک مقداری نرمش وجود داشته باشد. جوانان به یک سری تفریحات سالم نیاز دارند. شما اگر این تفریحات را از دسترس آنها دور کنید، به سوی ناامیدی اجتماعی میروند. اگر دقت کنید، میبینید که معتادان افرادی هستند که در محلهای آلوده به دنیا آمدهاند،کم سوادند، گروههایی نیز که با آنها ارتباط دارند مثل خودشان هستند، در نتیجه اعتیاد به صورت یک
چرخه بین آنها به گردش درمیآید. اینها عواملی هستند که باید در ساختار اجتماعی به آنها توجه بکنیم و آنها را ترمیم کنیم. با ترمیم اینهاست که به تدریج میتوانیم در کنار مبارزه با قاچاقچیان، میزان گرایش به مواد مخدر را کاهش دهیم. در فرانسه، در فواصل بسیار کمی، یا جایی هست که میتوانید مشروبات الکلی مصرف یا خریداری کنید، اما وقتی نگاه میکنیم، مجموعه الکلیهای فرانسه از مجموعه معتادان ما بسیار کمتر است. البته میزان معتادان به مواد مخدر نیز در فرانسه نسبت به ما کمتر است. ولی در کل، مجموع الکلیها و معتادان فرانسه در مقایسه با معتادان جامعه ما کمتر است. در هلند نیز دولت مکانهایی را به مصرف و خرید و فروش مواد مخدر اختصاص داده که هم تحت نظر خودش باشد و هم اینکه با موارد بیرون از محلها نیز مبارزه کند. پس در دسترس بودن به این مفهوم نیست که همه معتاد میشوند.
وضعیت استعمال مواد مخدر و سیگار در مدارس چگونه است؟ مواد مخدر تا چهاندازه در بین دانشآموزان، به اصطلاح دست به دست میشود؟ شاید مصرف سیگار در بین دانشآموزان بیشتر رایج باشد، اما مصرف مخدرهای سنگینتر در بین دانشآموزان تا چه حد است؟
قطعاً یکی از عوامل اصلی شروع به مصرف مواد مخدر، سیگاری بودن افراد است. گفته میشود حدوداً 85 درصد از معتادان قبلاً به طور مرتب سیگار میکشیدند. سیگار کشیدن یکی از مظاهر ابراز خود بودن در مرحله نوجوانی است، در مرحلهای که دانشآموز در دوره راهنمایی و دبیرستان است. در این دوره دانشآموز میخواهد با ابزارهای مختلفی خوداظهاری کند، که متاسفانه یکی از ابزارها کشیدن سیگار، خوردن مشروبات و مصرف مواد مخدر است. به همین دلیل، ریسکپذیری جوانان و نوجوانان در این مسائل، در همه جوامع از جمله جامعه ما بالاست. در جامعه ما به علت کمبود فعالیتهایی که میتوان جوانان را به آن مشغول کرد، خود جوانان به سمت تشکیل گروه میروند، گروههایی که از درون آنها مصرف و فروش مواد مخدر نیز بیرون بیاید. ضمناً برای آن کسانی که فروشندگان عمده مواد مخدر هستند، یکی از بهترین فروشندگان خرد کسانی هستند که تازه به مصرف روی آوردهاند و به لحاظ خانوادگی، از درآمد کافی برای تهیه مواد خودشان برخوردار نیستند. این چرخهای است که بین مصرفکننده جوان کمدرآمد و فروشندگان عمدهای که مواد مخدر را به صورت خرد از طریق این مصرفکنندگان به فروش میرسانند،
وجود دارد.
اگر بخواهیم مواجهه با مساله اعتیاد را در سه سطح خانواده، نهادهای غیردولتی و مردمی و دولت بنگریم، در هر یک از این سه سطح چه اقداماتی باید صورت گیرد؟
خانوادهها در واقع میتوانند با اشکال مختلفی فرزندان را کنترل کنند، ولی تا یک حدی. فرزند تا هنگامی که در خانه است، تحت کنترل خانواده قرار دارد، ولی وقتی به مدرسه میرود کنترلش در اختیار مدرسه است. وقتی از کنترل صحبت میکنیم، منظور کنترل اقتدارگرایانه نیست، مستبدانه نیست. باید بین استبداد و اقتدار تفاوت قائل شویم. باید با جوانان و نوجوانان تعامل فکری داشت. هر چقدر که جامعه در همه سطوحش به جوانانش هویت و اعتبار ببخشد و برای آنها مصالح فکری تهیه کند، میتوانیم امیدوار باشیم که آنها انتخابکنندگان خوبی خواهند بود. اما گاهی اوقات ما فکر میکنیم با کارهای سخت و برخوردهای خشن در خانواده، مدرسه یا خارج از مدرسه میتوانیم بر مسائلی مانند اعتیاد چیره شویم. در سطح کلانتر، ما باید امکان حضور انجمنهای مردمی را در این زمینهها افزایش دهیم. در همه جای دنیا مشخص شده است که انجمنهای مردمی، و به ویژه انجمنهای مردمی متشکل از معتادان سابق، در شناسایی و ترک دادن معتادان بسیار موفق بودهاند. در واقع این انجمنها معتادان را به سوی زندگی سالم و بدون اعتیاد جهت میدهند. نکته دیگری که وجود دارد این است که ما در دهه 60
با یک انفجار جمعیتی مواجه شدیم و جمعیت جوان جامعه ما افزایش یافت. با این وجود، برای این زندگی و کار این جمعیت جوان برنامههای متنوعی نداشتیم. جامعه در سطح کلی، به هر میزان که تلاطم داشته باشد و آینده روشنی روبهروی خود نداشته باشد، دچار یأس و دلمردگی میشود. یأس و دلمردگی در نوجوانان و جوانان موجب یکسری رفتارهای ریسکپذیرانه مانند اعتیاد و حتی خودکشی میشود. به قول امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، ناامیدی از آینده و مشکلاتی که فرد در اطراف خود با آنها روبهروست و نمیتواند با آنها کنار بیاید، باعث میشود فرد خودکشی کند، و به نظر من اعتیاد هم خود یک خودکشی تدریجی و یک فراموشی موقتی است. یعنی فردی که مواد مخدر مصرف میکند میخواهد برای لحظهای از این دنیا بیرون بیاید. اگر این دنیا برای او دنیای مطلوبی باشد، او هیچ گاه حاضر به بیرون آمدن از آن نمیشود. البته گاهی اوقات هم مواد مخدر در یک فضای لذتجویانه مصرف میشود، به منظور افزایش لذت جنسی یا پذیرفته شدن در یک جمع. ولی عموماً در سطح عام جامعه، برنامهریزان اصلی باید پیوند وضعیت کنونی با آینده را به گونهای ترسیم کنند که افراد، به ویژه جوانان و
نوجوانان، کمتر دلهرهای از آینده داشته باشند. اما جامعه ما به دلایل مختلف و در مقاطع زمانی گوناگون، دچار تلاطمهایی بوده که متاسفانه یکی از پیامدهای این تلاطمها اعتیاد است.
به طور کلی و با توجه به وضعیت کنونی شاخصهای مربوطه، چشمانداز مساله اعتیاد به مواد مخدر در آیندهای که پیش روی ماست چگونه خواهد بود؟
به اعتقاد من در صورت باقی ماندن شرایط کنونی، به نظر نمیرسد تعداد معتادان ما در پنج سال آینده کمتر از این شود. اما اگر بخواهیم این پدیده را کنترل کنیم، اولاً باید به این توجه داشته باشیم که پدیدههایی مثل اعتیاد ریشهکنشدنی نیستند. این شعار را باید کنار بگذاریم. پدیدههایی مانند اعتیاد کنترلشدنی هستند. ما باید بکوشیم امکانات ترک کردن را برای معتادان کنونی به شیوههای مختلف فراهم کنیم. ثانیاً به کسانی که در معرض اعتیاد هستند، مانند نوجوانان و جوانان، بیشتر توجه داشته باشیم و عواملی را که منجر به گرایش آنها به مصرف مخدرها میشود، به حداقل برسانیم، تا در نهایت در دورههای پنجساله و 10ساله شاهد پایین آمدن رقم معتادان جامعه باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید