اندر احوال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
پنجاهساله خموده و عزیز
صفحه گرامافون بزرگ و آبیرنگ با نقش دختری سرخوش سوار بر اسبی کرند حالا همچون ورق زر محبوب است، کلکسیونرها دربهدر در جستوجوی نسخه سوزن نخورده آلبومی هستند که ثمین باغچهبان و پرویز کلانتری با آن دنیای بچهها را سخت دستخوش تحول کردند، آلبومی که با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد و هنوز هم نسخه کپی آن روی سیدی در ویترین کتابفروشیها رخ مینمایاند.
صفحه گرامافون بزرگ و آبیرنگ با نقش دختری سرخوش سوار بر اسبی کرند حالا همچون ورق زر محبوب است، کلکسیونرها دربهدر در جستوجوی نسخه سوزن نخورده آلبومی هستند که ثمین باغچهبان و پرویز کلانتری با آن دنیای بچهها را سخت دستخوش تحول کردند، آلبومی که با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد و هنوز هم نسخه کپی آن روی سیدی در ویترین کتابفروشیها رخ مینمایاند. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان حالا پنجاهساله شده است، مرکز فرهنگی با کتابخانههای کوچک و بزرگی که زندگی چند نسل را دگرگون کرد، در دهه 40 درست در سالهایی که داشتن کتابخانه شخصی تنها برای معدودی مفهوم داشت، به واسطه شکلگیری این نهاد بود که بچههای حاشیه محله خزانه در همسایگی بوی تعفن کارخانه روغننباتی قو و ترمینال جنوب با پدیدهای غریب روبهرو شدند، کتابخانههایی در محله نازیآباد راه افتاده بود، قفسههای رنگارنگی که آنها را صدا میکرد، برنامههای جذابی که آنها را با دنیای تمامنشدنی و غریب هنر و ادبیات آشنا میکرد و چه کسی انتظارش را داشت؟ بعدها به واسطه روی کار آمدن همین ساختمانهای یک طبقه آجری در دل پارکها و محلهها بود که نسلی از نویسندگان و فیلمسازان و هنرمندان ایرانی تربیت شدند، نسلی که به واسطه خاستگاه اقتصادی و معیشت خانوادهشان احتمالاً اگر چنین فضایی نبود هرگز به چنین دنیایی راه پیدا نمیکردند. کانون پرورشی پنجاهساله شده است و یک دهه و اندی از عمرش در روزگار حاکمیت سلسله پهلوی گذشت و بعدها هم تعطیل نشد و به فعالیتهایش ادامه داد. در واقع بسیاری از صاحبنظران معتقدند در حوزه فعالیتهای فرهنگی مربوط به کودکان در دوران معاصر راهاندازی کانون بسیار مثمرثمر بوده است. کانون در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بارها پوستاندازی کرد، زیرورویش به هم ریخت و سیاستهای متفاوتی در پیش گرفت، ولی همچنان دری بود به دنیای ناشناختهها برای کودکانی که در محفل خانواده امکان رویارویی با عرصه فرهنگ برایشان فراهم نبود. در روزگاری که آموزش و پرورش کمکی به بالا بردن سرانه مطالعه دانشآموزان و پرورش خلاقیتهای هنریشان نمیکرد، همه امیدها به نهادهایی همچون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود، بیشک نهادی که همپای کانون باشد تاکنون شکل نگرفته است ولی کانون هم چندان دایره فعالیتهایش را گسترده نکرده است. در میان کتابها و تصویرگریهای ماندگار هنوز همان تصویرگریهای قدیمی ابراهیم حقیقی، عباس کیارستمی و مرتضی ممیز حرف اول را میزنند، خبری از صداهای تازه و تاثیرگذار نیست. کانون امروزه بیش از ۸۵۰ مرکز فرهنگی ثابت، سیار شهری، سیار روستایی و پستی در سراسر ایران دارد. بنا بر آمارهای خود این مرکز انتشار ۱۴۰ عنوان کتاب با شمارگانی بیش از سه میلیون در سال، تولید هزاران دقیقه فیلمهای کوتاه، بلند، زنده، مستند و پویانمایی، تولید دهها عنوان نوار موسیقی، نمایش عروسکی، سرگرمی و اسباببازی و نرمافزارهای آموزشی رایانهای از جمله فعالیتهای این مرکز است. اما دایره اثرگذاری و تغییر در برنامههایی که از سوی این نهاد انجام میشود چقدر است؟ آیا کیفیت و پرورش خلاقیت هنوز هم آنقدر ایدهآل است که غولهای سینمایی همچون عباس کیارستمی در آن پرورش پیدا کنند؟
دیدگاه تان را بنویسید