درباره فعالیتهای کانون پرورش فکری در پنجاه سال و روند تولیداتش
روزگار سپریشده مردم سالخورده
تصویر ساختمانی که آدمهای نامدار هنر و ادبیات در آن جمع شده باشند و بیافرینند و نظر بدهند و تغییر ایجاد کنند، تصویر اتاقهایی که هر کدامشان چند نفر از بزرگان ادبیات، سینما، گرافیک، انیمیشن، تئاتر و… در خود جای دادهاند و آثاری که هنوز به عنوان آبروی فرهنگ و هنر و به خصوص هنر برای کودکان شناخته میشوند.
تصویر ساختمانی که آدمهای نامدار هنر و ادبیات در آن جمع شده باشند و بیافرینند و نظر بدهند و تغییر ایجاد کنند، تصویر اتاقهایی که هر کدامشان چند نفر از بزرگان ادبیات، سینما، گرافیک، انیمیشن، تئاتر و... در خود جای دادهاند و آثاری که هنوز به عنوان آبروی فرهنگ و هنر و به خصوص هنر برای کودکان شناخته میشوند، تصویر غریبی که با تاسیس کانون پرورش فکری کمکم محقق شد و حالا 50 سال از شروع آن میگذرد. کانونی که از ابتدا قرار بود کتابخانه باشد و کتاب را در اختیار کودکان و نوجوانان مناطق مختلف کشور قرار دهد و بعد تبدیل به پاتوقی فرهنگی شد که فیلم و انیمیشن و موسیقی و نمایش در کنار تولید کتاب پایههای کانون را تشکیل دادند. 50 سال قبل کانون پرورش فکری با اولین کتابخانه خود در پارک لاله شروع به کار کرد و حالا بیشتر از 850 مرکز ثابت و سیار شهری و روستایی دارد.
اما کانونی که ما در حال حاضر میشناسیم با مرکزی که از آن صحبت میکنیم متفاوت است. کانون پرورش فکری در سال 1344 با جامعهای طرف بود که کودکان و نوجوانان آن کتاب را نمیشناختند، با جامعهای که ادبیات کودکان برای آن به معنای قصههای شفاهی و کتابهای محدودی بود که برای مثال در انتشارات فرانکلین منتشر شده بود. اگرچه شورای کتاب کودک پیش از کانون مساله کتاب کودکان و احداث کتابخانه برای آنها را مطرح کرده بود اما کانون هنگام احداث کتابخانهها با یک مساله مهم مواجه شد؛ کمبود کتاب برای کودکان و نوجوانان. کتابها آنقدر نبود که بخواهد کتابخانهها را پر کند و تنوعشان جوابگوی کودکان و نوجوانان شهرها و روستاها باشد. پس بخش انتشارات کانون پرورش فکری مسوولیت مهمی داشت و کارش را با ورود فیروز شیروانلو که آن زمان در انتشارات فرانکلین مشغول بود، آغاز کرد. شیروانلو که مدتی بود از فرانکلین خارج شده بود، دوستان خود را دعوت به کار کرد. فرشید مثقالی، نورالدین زرینکلک، آراپیک باغداساریان و کمی بعد پرویز کلانتری در مرکز تولید کتاب کانون مستقر شدند تا تغییری بزرگ در انتشار کتاب برای کودک و نوجوان به وجود بیاید. اما تولید کتاب برای
کانون تنها یک شروع بود. به سرعت شاخههای دیگر هنری هم جای خود را در این مرکز باز کردند و کانون شد جایی برای همه آدمهای خلاق و خوشفکر که میخواستند کاری برای فرهنگ و هنر انجام دهند.
مرکز سینمایی کانون در سال 1348 شروع به کار کرد و از همان زمان جدا از روال معمول سینمای ایران عمل کرد. در این مرکز فیلمهایی ساخته شد که با معیارهای هنری و زیباییشناسی جهانی قابل قیاس بودند و هنرمندانی نخستین کارهای خود را ارائه دادند که بعدها از بهترین کارگردانان ایران شدند و در مجامع جهانی نیز نامشان به گوش همه رسید. در همان سالها بود که عباس کیارستمی نان و کوچه را ساخت که برنده پنجمین جشنواره جهانی فیلمهای کودکان در تهران شد و ناصر تقوایی فیلم رهایی را با فیلمبرداری نعمت حقیقی ساخت. بهرام بیضایی با فیلمهای سفر و عموسیبیلو، امیر نادری با سازدهنی، مسعود کیمیایی با پسر شرقی و اسب، شاپور غریب با هفتتیرهای چوبی و ابراهیم فروزش که خود از مدیران مرکز سینمایی بود با فیلم کلید در کانون پرورش فکری شکوفا شدند.
مرکز تئاتر کانون پرورش فکری در سال 1350 تاسیس شد. آنجا بود که تئاتر کودک و نوجوان معنا پیدا کرد و مرکزی شد برای اینکه بچهها برای بچهها نمایش اجرا کنند. هدف اول این مرکز ارائه نمایش برای کودکان و نوجوانان و سپس آموزش تئاتر به آنها بود. در کانون بود که آثار مطرحی چون شاپرک خانم، کوتی موتی و خورشید خانم آفتاب کن تولید شدند و بعد در کتابخانههای مختلف برای بچهها به اجرا درآمدند. آموزشهای کلاسهای تئاتر کانون هنرمندانی را کشف و به دنیای بازیگری معرفی کرد که حالا نامشان بر سر زبانهاست. افرادی چون بهرام شاهمحمدلو، مرضیه برومند، سوسن فرخنیا و رضا بابک، از جمله کسانی بودند که در گروه تئاتر کانون زیر نظر دان لافون که دستیار و مترجمش اردوان مفید بود، عضویت داشتند.
اما اقبال کتاب در بین دیگر فعالیتهای کانون پرورش فکری بلندتر بود، هنوز هم کانون به عنوان یک ناشر اعتبار خود را برای والدین و فرزندانشان کم و بیش حفظ کرده است اما از فعالیتهای دیگر مثل تولید فیلم، انیمیشن، موسیقی و نمایش برای کودکان اثری نمانده است. اگرچه حالا دیگر با وجود ناشران خصوصی و مطرح که کیفیت آثارشان تعیینکننده استانداردهای کتاب است، کانون حرف چندانی برای گفتن ندارد. عمده شهرت بخش انتشارات نیز به کارهایی است که تا پیش از انقلاب اسلامی در این مراکز منتشر شدهاند. حالا این مرکز حداقل در بخش نشر و کتاب رقبایی دارد که خیلی وقت است جای او را گرفتهاند. همه آنها که در کانون بالیدند و اولین کارهای هنرمندانهشان را در کانون انجام دادند از کانون پراکنده شدند. برخی با دلخوری و برخی با دیدن اینکه دیگر نمیتوانند فعالیتهای مورد علاقهشان را در کانون انجام دهند.
بخش سینمایی کانون پرورش فکری نیز پس از انقلاب تا حدودی به فعالیت خود ادامه داد. فیلمهایی چون خانه دوست کجاست و بچههای آسمان از کارهای مطرح این مرکز در این سالهاست. اما افول فعالیتهای آن مرکز با افول سینمای کودک همراه شد تا جایی که امروز سینمای کودک، به عنوان سینمایی زنده و پویا شناخته نمیشود و خبری از جذب استعدادها برای رشد این سینما و تولید آثار موفق و ماندگار نیست.
از بخشهای فعال کانون که نورالدین زرینکلک آن را پایهگذاری کرد، انیمیشن بود. او با کمک علیاکبر صادقی، مرتضی ممیز و فرشید مثقالی باعث بالندگی این هنر برای کودکان شد. این بخش تا سالها پس از انقلاب همچنان انیمیشنهای آموزشی یا تجربی را برای کودکان و نوجوانان تولید میکرد. اما با ورود گروههای دیگری که کمکم به انیمیشن روی آوردند فعالیت کانون در این زمینه هم کمتر شد تا جایی که کمکم تولید اثر انیمیشن مهم و مطرح در کانون به فراموشی سپرده شد.
کانون در این سالها بیشتر بر ماموریت اولیه خود یعنی گسترش کتابخانه برای کودکان و نوجوانان تمرکز کرده است. این تنها بخشی در کانون است که با تعویض مدیریتهای مختلف و ارائه سلیقههای گوناگون هنوز در حال گسترش است. کانون حالا دیگر تولیدکننده نیست، بیشتر کتابخانه است که کودکان و نوجوانان در آن علاوه بر کتاب خواندن میتوانند در کلاسهای هنری و ادبی شرکت کنند. با وجود رسانههای متعدد و مراکز مختلف فرهنگی و هنری به خصوص در شهرها، کانون دیگر آن الهامبخشی نیست که نسلی از کودکان و نوجوانان فرهنگی را پرورش دهد بلکه یک امکان است در کنار امکانهای دیگر که سالهاست به کار خود ادامه میدهد. بخشهای موسیقی، تئاتر و سینما در کانون دیگر آن ابهت سابق را ندارند، هنوز هم آثار و تولیدات قدیمی این مراکز به عنوان مهمترین آثارشان شناخته میشوند و اگر هم اثری تولید میشود نمیتواند جای چندانی بین آثار دیگر تولیدی ایجاد کند. در بخش کتاب هم طرحها و ایدههایی چون پروژه رمان نوجوان در این سالها کلید خورده است که متاسفانه به غیر از چند مورد انگشتشمار، نتوانسته جایگاهی در ادبیات تالیفی این روزها برای خود دست و پا کند. هنوز این سوال
مطرح است که آیا شرایط کانون پرورش فکری در سالهای ابتدای تاسیس بود که باعث شد هنرمندان بنام عرصههای مختلف از آن سر در بیاورند یا آن آدمها بودند که باعث شدند کانون مرکزی بااعتبار و تعیینکننده در فرهنگ و هنر باشد. کانون استعدادها را شکوفا کرد یا تنها با انتخابهای درست و باز گذاشتن دست هنرمندان استعدادها را با آغوش باز پذیرفت و چرا بعد از مدتی همان استعدادها را از خود دور کرد؟ هر چه بود، کانون پرورش فکری تا سالها مرکزی تاثیرگذار و تعیینکننده در سرنوشت فرهنگ و هنر ما بوده که توقع ما را از خودش بالا برده است. مقایسه هر چند نامنصفانه باشد، هر چقدر شرایط اجتماعی و سیاسی کشور را در تاثیرگذاری کانون مهم بدانیم، این مرغک دیگر آن الهامبخش، پیامآور فرهنگ و هنر و تولیدکننده ادبی و هنری سالهای نخست خودش نیست.
دیدگاه تان را بنویسید