منفعت رشد ارزی
پویا جبلعاملی از اثرات افزایش نرخ ارز بر رشد صادرات غیرنفتی میگوید
پویا جبلعاملی میگوید: با افزایش نرخ ارز قیمت کالاهای وارداتی افزایش پیدا خواهد کرد. با افزایش قیمت کالاهای وارداتی، تقاضا برای آن کالاها کمتر میشود در مقابل برای افزایش تولید کالاهای مشابه داخلی، فضای مناسبی ایجاد میشود. افزایش نرخ ارز نهتنها به نفع صادرات بلکه به نفع تولید هم هست.
اثر افزایش نرخ ارز بر صادرات غیرنفتی (کالاهایی که به منابع زیرزمینی وابستگی ندارند) به خوبی خود را نمایان میکند، در اینجاست که واقعیشدن قیمت ارز به رشد صادراتی منجر خواهد شد. پویا جبلعاملی اقتصاددان با بیان این جملات در واکنش به سخنان اخیر وزیر اقتصاد مبنی بر اینکه افزایش نرخ ارز به رشد صادرات منجر میشود، میگوید: این دیدگاه که افزایش نرخ ارز به رشد صادرات منجر نمیشود، از دادهها و آمار اقتصادی نیامده است. شاید برداشتی که وزیر اقتصاد به واسطه آن این دیدگاه را مطرح کرده، با توجه به شوکهای ارزی به ویژه در سالهای 90 و 91 بوده است. طبعاً شوکهای ارزی با نوسانات شدید قیمت به رشد صادرات منجر نمیشود. نباید از اتفاقاتی که در زمان شوک ارزی رخ میدهد به طور قطع چنین نتیجهای گرفت که افزایش نرخ ارز، رشد صادراتی ایجاد نمیکند.
♦♦♦
اخیراً وزیر اقتصاد گفته است که تجربه گذشته نشان داده، پس از بالا رفتن نرخ ارز صادرات رشدی نداشته است. با توجه به این امر این دیدگاه چقدر با منطق اقتصادی همخوانی دارد؟
مسلم است این دیدگاه که افزایش نرخ ارز به رشد صادرات منجر نمیشود، از دادهها و آمار اقتصادی نیامده است. شاید برداشتی که وزیر اقتصاد به واسطه آن این دیدگاه را مطرح کرده، با توجه به شوکهای ارزی به ویژه در سالهای 90 و 91 بوده است. طبعاً شوکهای ارزی با نوسانات شدید قیمت به رشد صادرات منجر نمیشود. نباید از اتفاقاتی که در زمان شوک ارزی رخ میدهد به طور قطع چنین نتیجهای گرفت که افزایش نرخ ارز، رشد صادراتی ایجاد نمیکند. باید در این زمینه چند نکته را در نظر بگیریم.
نکته اول این است که در شوکهای ارزی چون سالهای 90 و 91 که اقتصاد ایران با آن مواجه شده، وقتی نرخ ارز دچار نوسانات شدید و جهش قیمتی میشود همراه آن تورم ایجاد میشود. این تورم باعث میشود به میزانی اثر افزایش نرخ ارز گرفته شود. یعنی افزایش واقعی نرخ ارز به آن شدتی که در شوک ارزی هست به وقوع نمیپیوندد.
مثلاً وقتی نرخ ارز به یکباره یا جهشی، دو برابر میشود، تورم ایجادشده مانعی ایجاد میکند و در نتیجه به صورت واقعی نرخ ارز دو برابر نمیشود تا در نهایت انتظار داشته باشیم رشد صادراتی هم رخ دهد. توجه کنید اقتصاد ایران در شوک ارزی سالهای 90 و 91، تورم حدود 45درصدی تجربه کرد. به طور طبیعی تشدید تورم اجازه نمیدهد که اثرات افزایش نرخ ارز نمایان شود.
نکته دوم هم این است که بخشی از صادرات کشور در حوزه صادرات نفت خام و حتی صادرات اقلام غیرنفتی طبقهبندی میشود.
کالاهایی مانند مواد پتروشیمی و میعانات گازی بهرغم اینکه جزو صادرات غیرنفتی در نظر گرفته میشوند به منابع زیرزمینی متکی هستند. این کالاها نسبت به نرخ ارز حساسیت چندانی ندارند. به عبارت دیگر در ادبیات اقتصادی گفته میشود؛ کشش این قبیل کالاهای صادراتی نسبت به نرخ ارز بسیار ناچیز است.
بنابراین محققی که میخواهد اثر نرخ ارز را نسبت به صادرات بسنجد، باید به این نوع تفکیک اقلام صادراتی توجه ویژه داشته باشد. یعنی یک تحلیلگر نباید همه این اقلام را باهم در نظر بگیرد و آنها را با هم تجمیع کند و میزان صادرات کل را مشخص کند و پس از آن اثر نرخ ارز را بسنجد. به طور حتم با لحاظ کردن تمام این مولفهها خواهیم دید اثر افزایش نرخ ارز روی صادرات ناچیز خواهد بود و نمیتوان تاثیر مثبت آن را در زمینه صادرات دید.
توجه داشته باشیم؛ به دلیل اینکه بخش قابل توجهی از صادرات کشورمان، شامل منابع زیرزمینی میشود و میدانیم که صادرات منابع زیرزمینی اثری از نرخ ارز نمیپذیرند، معتقدم چنین نتیجهگیری مبنای اقتصادی ندارد و نباید با این شیوه اثر تعدیل نرخ ارز را با توجه به واقعیتهای اقتصادی کشور بر رشد صادرات غیرنفتی نادیده گرفت.
یعنی افزایش یا واقعیسازی نرخ ارز با توجه به تورم به رشد صادراتی منجر خواهد شد و نباید این مقوله را با شرایطی که در شوک ارزی رخ میدهد، مقایسه کنیم؟
اثر افزایش نرخ ارز بر صادرات غیرنفتی (کالاهایی که به منابع زیرزمینی وابستگی ندارند) به خوبی خود را نمایان میکند در اینجاست که واقعیشدن قیمت ارز به رشد صادراتی منجر خواهد شد. این دسته از اقلام صادراتی یعنی کالاهایی که به منابع زیرزمینی وابستگی ندارند، از تغییر نرخ ارز اثر میپذیرند. یعنی اینکه هرچقدر نرخ ارز افزایش پیدا کند اثرپذیری صادرات این اقلام از نرخ ارز افزایش پیدا میکند. پس میتوان گفت با افزایش نرخ ارز، صنایعی که کالاهای غیروابسته به مواد زیرزمینی را تولید میکنند، رونق میگیرند. بنابراین وقتی یک محقق میخواهد اثر نرخ ارز را بر روی صادرات بسنجد باید تمام کالاهای بخش منابع زیرزمینی را از محاسبات خود کنار بگذارد و بر صادرات غیرنفتی یا دقیقتر بگویم، باید روی صادرات اقلام منابع غیرزیرزمینی تمرکز و توجه کند.
به این ترتیب اثر نرخ ارز بر روی صادرات دقیق و صحیح محاسبه میشود در نتیجه میتوانیم بگوییم افزایش نرخ ارز به رشد صادرات منجر خواهد شد. به همین جهت معتقدم؛ برای تقویت صادرات با توجه به افزایش نرخ ارز باید صادرات کالاهای غیروابسته به منابع زیرزمینی افزایش یابد. برای این منظور، صنایعی که کالاهای غیروابسته به مواد زیرزمینی را تولید میکنند باید به روز و پیشرفته باشند.
با پیشرفت این بخش از صنعت کشور نهتنها با رشد قابل توجه صادرات مواجه خواهیم شد بلکه زمینه رشد اشتغال به مراتب بیشتر از صنایع منابع زیرزمینی را فراهم میکند. در مجموع میتوان گفت با افزایش نرخ ارز، رشد صادرات و در نهایت رشد اقتصادی رخ خواهد داد.
با این حال مخالفان افزایش نرخ ارز معتقدند که نرخ ارز بالا به نفع تعداد محدودی از تجار و صادرکنندگان است و بخش تولید نمیتواند با نرخ ارز بالا کار کند. با توجه به این امر آیا افزایش نرخ ارز تنها برای صادرات اثرگذاری دارد؟
از زاویه دیگری هم میتوان به اثرات مفید افزایش نرخ ارز با توجه به واقعیتهای اقتصادیمان پرداخت. وقتی که نرخ ارز افزایش پیدا میکند کاملاً ملموس است که قیمت کالاهای وارداتی افزایش پیدا خواهد کرد.
با افزایش قیمت کالاهای وارداتی، تقاضا برای آن کالاها کمتر میشود در مقابل برای افزایش تولید کالاهای مشابه داخلی، فضای مناسبی ایجاد میشود. به این ترتیب در بررسی تاثیر مثبت افزایش نرخ ارز تنها بحث بر روی رشد صادرات نیست چراکه از این ناحیه با افزایش نرخ ارز، کالاهای مشابه داخلی هم با رشد مواجه میشوند و طبعاً این امر به نفع بخش تولید هم هست.
اگر به آمار گذشته رجوع کنیم میبینیم که وقتی شوک ارزی رخ داد واردات کشور به شکل محسوسی کاهش پیدا کرد و نیازها با تولید داخلی پوشش داده شد.
از طرف دیگر اگر نرخ ارز افزایش پیدا کند از آنجایی که واردات گران میشود و با توجه به اینکه بخشی از کالاها به واسطه قاچاق وارد کشور میشوند، دیگر نسبت به گذشته مقرونبهصرفه نخواهد بود. بنابراین شاهد محدود شدن حجم قاچاق خواهیم بود. در ریشهیابی دلایل قاچاق یکی از عوامل اصلی که باعث ورود غیرقانونی کالا به کشور میشود، این است که نرخ ارز در اقتصادمان واقعی نیست. متاسفانه دیدگاه دولت در اقتصاد ایران همواره بر این اساس بوده که ارزش پول ملی را به هر قیمتی حفظ کند در حالی که قدرت پول ملیمان را در بسیاری از مواقع به طور تصنعی تقویت کردهایم که به زیان اقتصادمان بوده است.
از سوی دیگر چون میخواستیم تبعات این تصنعی بودن تقویت پول ملی را جبران کنیم، سیاستهای تعرفهای گذاشتیم. به جرات میتوان گفت در کمتر کشوری در دنیا شاهد ارقام بالا از تعرفه واردات هستیم. جای تاسف دارد که با دیوار تعرفهها قصد جبران تصمیمهای اشتباه را داشته و داریم.
در نتیجه باید گفت؛ محصول دو سیاست مخرب یعنی تقویت تصنعی پول ملی دیوار تعرفهها و قاچاق کالاست که لطمه شدیدی به بخش تولیدمان وارد کرده است. دولت و مسوولان اقتصادی به جای آنکه از افزایش نرخ ارز آشفته شوند باید از رشد قاچاق آشفته شوند که تیشه به ریشه بخش تولید زده است.
با این حال چرا دولت و بانک مرکزی از اصلاح نرخ ارز واهمه دارند؟ از طرف دیگر این همه نگرانی از افزایش نرخ ارز چه سیگنالی به بازار ارز میدهد؟
متاسفانه تا به حال هیچ دولتی در ایران نبوده که بخواهد نرخ ارز افزایش پیدا کند و واقعی باشد. همیشه دولتها از اصلاح و تعدیل نرخ ارز طفره رفتهاند. حتی در دولت آقای روحانی هم وضع به همینگونه است و تاکنون شاهد بودهایم که اصلاح نرخ ارز را به تاخیر انداخته است. در حالی که افزایش نرخ ارز به نفع اقتصاد است و یک امتیاز برای دولت محسوب میشود. به نظر میرسد مسوولان دولتی مکانیسم اثرگذاری نرخ ارز را بر تولید، اشتغال و رفاه درک نمیکنند و تنها تاثیرگذاری افزایش نرخ ارز را در لحظه بررسی میکنند و نگران میشوند. در حالی که اگر به منافع افزایش نرخ ارز در بلندمدت توجه کنند متوجه خواهند شد چه مزایایی برای اقتصادمان به دنبال دارد. به طور مثال، اثر مفید افزایش نرخ ارز بر صادرات و تولید با یک تاخیر زمانی خود را نشان میدهد. مثلاً در برخی از صنایع شش ماه تا دو سال طول میکشد تا اثرات خود را نمایان کند.
از آنجا که اثرات مفید افزایش نرخ ارز در بلندمدت رخ میدهد، فرآیند موجود به خوبی درک نمیشود و متاسفانه شاهدیم که دولتمردان بدون توجه و بررسی جوانب امر، واکنش نشان میدهند و تنها چیزی که میبینند این است که به واسطه افزایش نرخ ارز قدرت خرید مردم کاهش پیدا میکند و باعث نارضایتی عمومی میشود.
در حالی که دولت باید منافع بلندمدت اثرات افزایش نرخ ارز را در نظر بگیرد و اسیر مسائل عوامگرایانه نشود. جای تاسف دارد که همیشه دولت به اثرات کوتاهمدت توجه میکند و به همین خاطر همیشه مخالف افزایشنرخ ارز است.
حتی در دولت آقای روحانی هم با این وضعیت غیرمعقول مواجه هستیم. نمیدانم چرا از تجربیات دیگران استفاده نمیشود. چرا به کشورهایی که امروز به عنوان در حال توسعه شناخته میشوند به عنوان یک تجربه موفق نگاه نمیشود تا این فرآیند راههای خطا را از پیش روی ما حذف کند. کشورهایی که در چند سال اخیر پیشرفت کردهاند به عنوان مثال در جنوب شرق آسیا و چین از ابزار نرخ ارز استفاده کردند تا به اینجا رسیدند. یعنی نهتنها به دنبال حفظ ارزش پول ملی خود نبودند بلکه پول ملی خود را تضعیف هم کردند. این اقدامات را انجام دادند به این دلیل که بتوانند تولید و صادرات خود را تقویت کرده و توسعه پیدا کنند. اصولاً در دنیا هم وقتی بحث جنگ ارزی میشود، یعنی اقدام برای تضعیف مداوم پول ملی کشورها صورت میگیرد برای این است که بتوانند صادرات خود را افزایش دهند. اما متاسفانه ما چنین وضعیتی را در ایران نداریم و دولت مانع جدی بر سر افزایش نرخ ارز است.
با این اوصاف نرخ واقعی ارز چقدر است؟
اینکه چه نرخی، نرخ واقعی ارز است در واقع من با این ادبیات نزدیکی ندارم. یعنی فکر میکنم اینکه ما نرخی را تعیین کنیم و بگوییم نرخ ارز باید به این رقم برسد درست نیست. این دیدگاه را ندارم بلکه به نظر من همواره باید با یک تعدیل آرام و تدریجی به بهترین و مناسبترین نرخ که نیازهای اقتصاد کشور را رفع میکند، برسیم.
از نظر من اگر با نگاهی به دهه 80، به اینسو نرخ ارز واقعی را ببینیم، شاهد این هستیم که نرخ ارز واقعی پایین آمده و در پی آن ریال هم به صورت واقعی تقویت شده است.
بحث من این است که باید جلوی این روند را بگیریم و برای رسیدن به این مهم نیاز است که نرخ ارز را تعدیل کنیم. میزان تعدیل باید بیشتر از سطح تورم باشد و اگر تورم ما 10 درصد است ما نیاز داریم که از 12 درصد تا میزان پایینتر از سقف نرخ بهره بانکی هر سال نرخ پول ملی خود را تضعیف کنیم. بنابراین نرخ مشخصی در نظرم نیست و استراتژیمان باید تعدیل آرام و مداوم نرخ ارز باشد نه اینکه به صورت زمانبندیشده و دستوری نرخ ارز را تعیین کنیم. که البته این هرگز عملی هم نیست. چیزی هم که عملی نیست، صحبت کردن درباره آن درست نیست. اگر دولت متوجه تعدیل تدریجی شود، نرخ واقعی ارز در آینده عملی خواهد شد.
به هر ترتیب در شرایط فعلی سیاستهای ارزی متناسب با رشد تولید و صادرات چیست؟
من فکر میکنم که باید از نرخ ارز برای اثرگذاری بر نرخ رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال و ایجاد رفاه در بلندمدت استفاده کنیم. همچنین ما باید نرخ ارز را برای کنترل نرخ تورم و ایجاد قدرت خرید رها کنیم و اگر اینگونه بشود، یعنی سیاست ارزی ما متوجه ایجاد تولید و صادرات بیشتر شود آنوقت است که میتوانیم مدعی شویم استفاده درستی از ابزار ارزی کردهایم. ابزار ارزی به درد کاهش تورم نخورده و مفید نبوده است. تلاش ما در دو سه دهه بعد از انقلاب برای استفاده از ابزار ارزی به منظور ایجاد ثبات قیمتی به واقع مفید نبوده است که اگر مفید بود تورم بلندمدت ما دورقمی نمیشد. پس اگر به درد نمیخورد باید برای یکبار هم که شده اجماعی ایجاد شود که دیگر از ابزار ارزی برای کاهش تورم استفاده نشود و بانک مرکزی بتواند از آن برای اقتصادی کردن تولید در صنایع مختلف استفاده کند.
در شرایط فعلی با تضعیف پول ملی ما میتوانیم تولید بسیاری از کالاها را در داخل کشور اقتصادی کنیم. و در نتیجه آنچه تا به حال جلو رفتهایم، به جایی رسیدهایم که تولید بیشتر کالاها در داخل کشور معنی پیدا نمیکند و فقط از طریق واردات و نیز قاچاق وضعیت بازار ما به این سمت رفته است که مردم ما بیشتر از کالاهای خارجی استفاده میکنند. من فکر میکنم که ما میتوانیم از این ابزار استفاده کنیم و تولید ملی خود را با بهره بردن از ابزار و سیاست ارزی تقویت کنیم.