احمد عزیزی از سمتوسوی بازارها در دولت دوم حسن روحانی میگوید
بازارها با هیولای سود موهوم توان رقابت ندارند
احمد عزیزی میگوید: با استمرار دولت مستقر برای چهار سال آینده امیدها افزایش پیدا کرده اما باید بدانیم در مقابل این امیدها مخاطراتی هم وجود دارد. باید بدانیم گرچه اراده اعلامشده رئیسجمهور برای رفع تحریمهای باقیمانده است، ولی از آنجا که حتی برجام هم کامل اجرا نشده است و شرایط منطقه نامساعد است، پیشنیاز لازم برای رفع موانع سرمایهگذاری و تولید و اشتغال تغییر پارادایمهای متعدد و ازجمله تحول در سیاست خارجی است.
سیاستهای اقتصادی دولت دوازدهم چه شرایطی را برای بازارها رقم خواهد زد؟ برخی کارشناسان معتقدند بازارها دچار تحول خاصی نخواهند شد و همان روند گذشته کمنوسان و باثبات و البته با چاشنی رکود را ادامه خواهند داد مگر آنکه دولت تعلل را کنار بگذارد و اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران را آغاز کند. در این زمینه احمد عزیزی کارشناس ارشد نظام بانکی به تجارت فردا میگوید به جایی رسیدهایم که با مسکنها و محرکهای کوتاهمدت نمیتوانیم امیدی داشته باشیم و در نتیجه باید به سمت اصلاحات ساختاری اقتصاد و بازارها برویم. شرح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
♦♦♦
در چهار سال گذشته بازارهای دارایی افتوخیز چندانی نداشتند و بیشتر تحت تاثیر سیاستهای اقتصادی دولت نوسان چندانی را تجربه نکردند و بیشتر باثبات بودند اگرچه در برخی دورهها بازارهایی چون بورس با نوسان مقطعی مواجه شدند. در این شرایط که قرار است دولت دوم آقای روحانی آغاز به کار کند وضعیت بازارها آیا دچار تغییری به نسبت دوره گذشته خواهد شد؟
به این نکته توجه کنید؛ بهصورت طبیعی عامل اصلی در تصمیمگیری فعالان اقتصادی ریسک و بازدهی و نقدشوندگی در بازارهاست. باید دید این سه عامل در انواع بازارها چگونه عمل میکنند. البته بازارها پیچیدهتر از آن هستند که بخواهیم آنها را ساده بررسی کنیم، اما به هر حال از زاویه بازدهی و نقدشوندگی آنها را در نظر میگیریم. در هر دو این موارد در حال حاضر هیچ رقیبی برای سپرده بانکی پیدا نمیشود، تقریباً سالهاست رقیب معقولی برای سپرده بانکی وجود ندارد. حتی اگر اوراق خزانه هم در نظر گرفته شود، به نظر هم در شروع کار و تا حدودی با توجه به سوابق تاریخی نکول دولت، اوراق خزانه نسبت به بانکها ریسک بالاتر و حجم و عمق و تنوع پایینی دارد. متاسفانه یا خوشبختانه در شرایط حاضر و در سالهای گذشته بالاترین بازدهی و نقدشوندگی را در سپردههای بانکی داشتیم که این اتفاق عوارض منفی شدیدی دارد. در نتیجه تا این عامل در جای خود باقی است در غیاب سیاستهای مناسب رونق و رقابت در بازارها انتظار تغییر چندانی نمیرود.
یعنی همچنان سپردهگذاری در بانکها جذابیت بیشتری به نسبت سایر بازارهای موازی دارد؟
بازدهی سپرده بانکی الان بالای 20 درصد است. نقدشوندگی آن یکروزه، یکماهه، سهماهه و خلاصه خیلی بالاست. در نتیجه به راحتی سپرده بانکی نقد میشود و در مورد ریسک هم با توجه به مشکلاتی که احتمال نکول سپرده بانکی به وجود میآورد (بحران هجوم به بانکها)، بانک مرکزی به عنوان وامدهنده نهایی برای بانکها پشت سر این سپردهها قرار دارد که البته یک خطر اخلاقی بسیار بزرگ را باعث میشود و هزینه بسیار گزافی دارد و در نتیجه فعلاً و تا آینده قابل پیشبینی رقیبی برای سپرده بانکی وجود ندارد. متاسفانه سود سپرده بانکی مبتنی بر بازدهی واقعی بانکها نیست و سودآوری واقعی، پشتوانه سودهای پرداختی به سپردهها نیست. اما چون همه عاملان اقتصادی اینجا ذینفع هستند یک بیماری و یک گسل عظیم، وسیع و قوی را همه به صورت ارادی تشدید میکنند. این گسل کجا به زلزله بینجامد یا نه، بحثهای خود را میطلبد. پس رقیبی برای سپرده بانکی در سالهای اخیر وجود نداشته و اکنون هم وجود ندارد و به نظر نمیرسد به این راحتی برای آن رقیبی درست شود. به طوری که نرخ سود بانکی را به عنوان بزرگترین مشکل اقتصادی کشور میتوان معرفی کرد و دیر یا زود باید به نحوی برای آن برنامهریزی و با آن برخورد کرد. ولی فرض را بر این بگیریم که اگر بخواهیم رقیب دیگری را در نظر بگیریم بر اساس معیار بازدهی و نقدشوندگی باید کالاهای قابل مبادله را بگوییم که ارز و طلاست. حتی این کالاها از سهام هم پیشی میگیرند. شرایط ارز و طلا به دو عامل بازارهای بینالمللی و شرایط داخلی بستگی دارد که با بازارهای پول و سرمایه تعامل دارند. خلاصه بازارها بیشتر به دنبال سفتهبازی و محصولات مناسب آن هستند تا سرمایهگذاری بلندمدت در صنعت و ساختمان و امثال آنها.
با توجه به اینکه نظام بانکی با چالش مواجه است و حتی در یکی از مناظرههای انتخاباتی اسم بانکهای مشکلدار مطرح شد، آیا بازار پول همچنان میتواند بازدهی بالا داشته باشد؟
بازدهی سپردهها در بازار پول ربطی به بازدهی بانکها ندارد، از طرف دیگر اقتصاد سیاسی و ساختار قدرت تاب و تحمل شکست بانکها را ندارد. در نتیجه در غیاب چنین مکانیسمی و در غیاب تورمهای بسیار بالا احتمال اینکه ظرفیت لازم در سیاستگذاران برای برخورد با این پدیده ایجاد شود بسیار اندک است، در صورتی که اصلاحات بخش مالی بسیار ضروری است و برخورد با این پدیده بسیار پیچیده است. در نتیجه مساله کاملاً شناخته شده است، اما شرایط موجود چون غده فسادی است که همه به نوعی در آن شریک هستند، به منفعت کسی نیست که این گسل فعال شود. سیاستگذار و دولت به دلیل بیثباتی و بحرانهایی که میتوانند ایجاد کنند، مدیران بانکها ذینفع ادامه وضع موجودند و سپردهگذاران هم صاحب منافع اصلی هستند و خلاصه وضعیت طوری است که دولت هیچوقت نگذاشته است بانکها دچار شکست شوند. برخورد با این موارد بسیار پیچیده است. به قدرت بسیار بالای بانک مرکزی و سیاستگذار پولی، به استقلال بانک مرکزی، به ساختار و قاعدهمندی سیاستگذاری پولی و نظارت و رعایت استانداردهای بینالمللی و نکات پیچیدهای نیاز دارد که ما آمادگی آن را تا به حال نشان ندادهایم. اینها زنگ خطری است تا جامعه، دولت و سیاستگذاران به فرصتهای موجود بها دهند و بدانند این غول و گسل منفجر شده است اما نیروهای ذینفع اجازه انتشار صدای انفجار را ندادهاند.
با توجه به اینکه در حال حاضر پیشبینیها بر افزایش تورم است کدام یک از بازارهای موازی بازار پول مستعد جذب نقدینگی هستند؟
بیایید مروری اجمالی بر بازارهایی که برشمردهاید داشته باشیم. در بازار ارز بازیگر نهایی و غالب دولت است، به نظر من نوسان در بازار ارز فقط به یک عامل بستگی دارد و آن دسترسی بانک مرکزی به ذخایر ارزی و درآمد نفتی کشور است. با شرایطی که در سالهای 1394 و 1395 بعد از برجام ایجاد شده و با فرض اینکه عوامل تغییر شرایط منفی نداشته باشند، انتظار تغییری نمیرود. بالاخره دولتها بعد از پیروزی انقلاب در چهار دهه گذشته رفتارشان به این شکل بوده که از قیمت ارز به عنوان لنگر ثبات بازارها استفاده میکردند که البته کار درستی نیست. اما باز من تصور نمیکنم که این رفتار را رها کنند. در نتیجه بازار ارز اتفاقاً با اینکه نقدشوندگی بالایی دارد، در امر بازدهی از بازارهای دیگر احتمالاً عقب خواهد ماند. در نتیجه به نظرم در بازار ارز، در غیاب بحرانهای سیاسی و امنیتی و نظامی، هیچ عامل تعیینکنندهای برای نوسانات زیاد و بازدهی بیش از سپرده بانکی نداریم.
با توجه به اینکه بانک مرکزی در این دوره تلاش کرد با تزریق ارز از افزایش نرخ ارز جلوگیری کند ادامه این سیاست چه پیامدهایی خواهد داشت؟
عواقب این امر اثر منفی بر رقابتپذیری کل اقتصاد دارد و عواقب آن بسیار خطرناکتر از این حرفهاست که ما آن را در رابطه با نوسانات کوتاهمدت یا میانمدت در نظر بگیریم. به همین دلیل موضوع را در رابطه با رفتار سیاستگذار ارزی و بازیگر اصلی بازار ارز در چهار دهه گذشته توضیح دادم. ما اگر این رفتار را در نظر بگیریم که به نظر میرسد مهمترین عامل برای دولت، استفاده از نرخ ارز برای لنگر ثبات قیمتها در کل بازارها و اقتصاد است، اگر این را شناخت درستی از رفتار دولت تلقی کنیم، بعید است که این رفتار در کوتاهمدت، میانمدت یا حتی در بلندمدت و در آینده تغییر کند. بالاخره ما قدرت پیشبینی بیش از این حد را که نداریم، میتوانیم با شرط غیاب بحران خارجی و ادامه بهبود دسترسی بانک مرکزی به ذخایر ارزی بگوییم که بازار ارز از ثبات نسبی برخوردار خواهد بود. هرچند ضربه خود را بر صادرات، رقابتپذیری تولید داخلی و سرمایهگذاریهای داخلی کشور باقی میگذارد و ضمن تشویق واردات و فشار بر تراز پرداختهای خارجی، تولید داخلی را به شدت تهدید میکند.
در دو ماه گذشته بازار سرمایه به علت جو خوشبینی نسبت به انتخابات و رونق معاملات نمادهای کوچک به نسبت دیگر بازارهای موازی بازدهی خوبی نصیب سرمایهگذارانش کرد. اما از طرفی برخی کارشناسان معتقدند دولت در چهار سال گذشته توجه چندانی به بازار سرمایه نداشته است و حتی سیاستهایی در پیش گرفت که منجر به افت بازار شد. با توجه به این امر بازار سرمایه در دولت دوازدهم میتواند سرمایهگذاران را به سمت خود جذب کند؟
به نظر من بازار سرمایه هم به لحاظ امنیت سرمایهگذاری در کشور و هم به لحاظ فضای کسبوکار، رقابتپذیری و بهرهوری و تعاملی که با دیگر بازارها دارد میتواند در جذب سرمایهها موفق عمل کند اما مشکلات اقتصاد ایران مانع این امر شده است. متاسفانه اقتصاد ما در دهههای گذشته طوری عمل کرده که غیر از مواردی که رانت یا یارانه توزیع کردیم، هیچ فعالیت درخور رقابتپذیری با بازارهای بینالمللی با کالاهای خارجی نتوانسته داشته باشد. به این ترتیب کمبود سرمایهگذاری از یک طرف و مازاد ظرفیت وجود دارد که شرایط بسیار پیچیدهای را ایجاد کرده است که بهرغم اینکه برای میانمدت و بلندمدت به سرمایهگذاری وسیع داخلی و خارجی نیاز داریم اما متاسفانه بنگاهداری و فضای کسبوکار اجازه امید زیادی در این زمینه نمیدهد. به جایی رسیدهایم که با مسکنها و محرکهای کوتاهمدت نمیتوانیم امیدی داشته باشیم و در نتیجه باید به سمت اصلاحات ساختاری اقتصاد و بازارها برویم.
سیاستهای دولت در بازار مسکن را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا با توجه به شرایط فعلی نیمه دوم سال شاهد رونق بازار مسکن خواهیم بود؟
ما طولانیترین دوره رکود بازار مسکن را تجربه کردهایم و سایه رکودی که در کل اقتصاد حاکم بوده در مسکن هم به شکل وسیعی وجود داشته و دارد. بازار مسکن مشکلات زیادی دارد. ما باید تهران را از بقیه شهرها و شهرهای کوچک را از شهرهای بزرگ تفکیک کنیم. مثلاً ما در تهران حدود نیم میلیون مسکن مازاد داریم در جاهایی که قدرت خرید برای آنها نیست. از آن طرف کمبود عرضه در جنوب شهر برای مسکنی داریم که میتواند قدرت خرید اقشار پایین در مقابل آن قرار بگیرد. همه انتظار داشتند بازار مسکن که با خود میتواند تولید را تحریک کند و خروج از رکود را به شکل معناداری به همراه داشته باشد در سالهای گذشته حرکت کند. اما تا آنجایی که متغیرها نشان میدهد، اعم از پروانههای صادره و سایر متغیرهای اصلی بازار مسکن، به نظر نمیرسد برای آینده نزدیک این بازار حرکتی کند. باید واقعبینانه نگاه کنیم و میبینیم که با توجه به قیمت زمین و بهای تمامشده ساخت، بازدهی که در این بازار میتواند ایجاد شود یا منفی است یا اینکه نمیتواند با بازدهی سایر بازارها و سپردههای بانکی رقابت کند. طبیعی است فعالان این بازار به سمت بازارهای دیگر میروند و عمدتاً بازار پول را انتخاب میکنند. به گذشته که نگاه میکنیم میبینیم اقشار مختلف حتی پزشکان هم به سمت سرمایهگذاری در مسکن و بساز و بفروشی میرفتند ولی الان برعکس شده است و همه اگر بتوانند سرمایه خود را در بازار مسکن نقد و مثلاً در بانکها سپرده میکنند. دلیل این اتفاق را بالاتر توضیح دادم، یک غول یا هیولا به عنوان بازدهی بازار پول وجود دارد که دارای بازدهی بسیار بالا و نقد است، هیچ بازاری با این پدیده نمیتواند رقابت کند.
با این اوصاف و با توجه به برجام و عواقب تحریمها، دولت تدبیر و امید کدامیک از سیاستها و رویههای خود را در قبال بازارهای دارایی باید اصلاح کند تا بازارهایی چون سرمایه به رشد اقتصادی کمک کنند؟
شرایط کشور بسیار پیچیده است. تحلیلها و راهحلهای اقتصادی نمیتواند تکساحتی باشد. خیلی از احکام و نتایجی که گرفته میشود منوط به فرضیات است. دنیای واقعی از این فرضیات بسیار دور است. در جمعبندی باید لحاظ کنیم که احتمالاً شرایط بینالمللی وخیمتر خواهد شد. البته با استمرار دولت مستقر برای چهار سال آینده امیدها افزایش پیدا کرده اما باید بدانیم در مقابل این امیدها مخاطراتی هم وجود دارد. باید بدانیم گرچه اراده اعلامشده رئیسجمهور برای رفع تحریمهای باقیمانده است، ولی از آنجا که حتی برجام هم کامل اجرا نشده است و شرایط منطقه نامساعد است، پیشنیاز لازم برای رفع موانع سرمایهگذاری و تولید و اشتغال تغییر پارادایمهای متعدد و ازجمله تحول در سیاست خارجی است تا زمینه مساعد برای اصلاحات ساختاری ایجاد شود. وگرنه باید توجه داشته باشیم که آمریکا در شرایط بحرانی به سر میبرد و همانطور که دیدیم آمریکا توانست یک ائتلاف با کشورهای عربی علیه ایران شکل دهد، حالا این ائتلاف تا چه حد قوی یا ضعیف است به هر ترتیب اثر خود را روی بازارها و فعالیتهای اقتصادی، پیشبینیها و تخمینها خواهد گذاشت. از طرف دیگر در سایر موارد وعدههای دولت مستقر آمریکا در موارد متعدد و به عنوان مثال درباره خروج نیروهای آمریکا از ژاپن و خروج آمریکا از پیمانهای تجاری مثل نفتا شکستخورده است و ترامپ درصدد جبران این شکستها در جاهای دیگر است و با لحن مبارزهطلبانهای که با ایران به کار میگیرد، به نظر میرسد ایران را برای آمریکا طعمه مناسب یا بهانه مناسبی میداند که نهتنها کمهزینه است بلکه پردرآمد است. میتواند با کارت و بهانه ایران سالها صدها میلیارد دلار سلاح به کشورهای همسایه ما بفروشد. ائتلاف غربی را به گسترش به سوی ائتلاف غربی- عربی سوق دهد. در داخل هم درباره برجام یک مقدار توقعات برآوردهنشده وجود دارد که اگر با وعده رفع باقیمانده تحریمها جمع شود، دسترسی به آن یک مقدار خوشبینانه خواهد بود، خوشبینی خیلی خوب است اما امیدوارم این خوشبینی به سادهلوحی در ارزیابی تعبیر نشود. این موارد ریسک ایجاد میکند. تحریمهای جدید موشکی را میبینیم. تهدید بانکها و شرکتهای بزرگ بینالمللی را تجربه میکنیم. به طوری که حتی برخی از قراردادهایی را که بعد از برجام هم نهایی شده به دلیل تهدیدهای آمریکا، شرکتها لغو میکنند. از همه بدتر نقش وسیع کالاهای ساخت آمریکا در مصنوعات و تولیدات سایر کشورهاست و همچنین مالکیتهای اشخاص حقیقی و حقوقی آمریکایی در صنایع سایر کشورها، مثل چین و ژاپن و کل اروپا و حتی کشورهای همسایه ما و کشورهای عربی و مالزی و اندونزی که وقتی به عمق این موارد توجه میشود چالشهایی است که باید آنها را در ارزیابی اجرای برجام و نفوذ تحریمها در نظر بگیریم. بهعلاوه نقش آمریکا در بازارهای مالی و سیستم بانکی بینالمللی نکته مهمی است که باید به آن توجه داشت. در شرایط داخلی، کشور ما با دولتی مواجه است که در چهار سال گذشته توفیقاتی داشت اما بالاخره کاستیهایی هم در عملکرد او دیده شد. مهمتر از همه آن شجاعت در اصلاحات اقتصادی است که از خودش نشان نداده است. البته با نتیجه انتخابات دولت از سرمایه اجتماعی بزرگی برخوردار است. دولت با تکیه بر این سرمایه بزرگ میتواند برای رفع مشکلات ساختاری با شجاعت وارد میدان شود. در غیاب این مفروضات جمعبندی من این است که با بازدهی بالا و نقدشوندگی بالایی که بازار پول دارد، در میان بقیه بازارها رقیبی برای بازار پول وجود نخواهد داشت. و در غیاب بحران، اوضاع همین خواهد بود که به هزینه بازار پول بازارهای دیگر در آرامش، ثبات و حتی رکود به سر خواهند برد.