تاریخ انتشار:
نگاه جامعهشناسانه به سخنان رئیسجمهور در مورد دولت قبل
افشاگری نه، شفافسازی است
آنچه رئیسجمهور و بدنه دولت در مورد سوابق برخی تصمیمات و عملکردهای دولت سابق بیان میکنند را نهتنها افشاگری نمیدانم بلکه آنچه در این مسیر از سوی دولت به اطلاع مردم رسیده یکی از لوازم حکمرانی خوب است. حکمرانی خوب چند ویژگی دارد و یکی از مهمترین آنها شفافیت در مورد منابع عمومی و نحوه تصمیمات درباره آنهاست.
آنچه رئیسجمهور و بدنه دولت در مورد سوابق برخی تصمیمات و عملکردهای دولت سابق بیان میکنند را نهتنها افشاگری نمیدانم بلکه آنچه در این مسیر از سوی دولت به اطلاع مردم رسیده یکی از لوازم حکمرانی خوب است. حکمرانی خوب چند ویژگی دارد و یکی از مهمترین آنها شفافیت در مورد منابع عمومی و نحوه تصمیمات درباره آنهاست. این حق مردم است که از فرآیندها، تصمیمات و عملکرد نهادها و سازمانهایی که منابع و امکانات و پول و ثروت مردم را در اختیار دارند و متعهدند با این امکانات خدمات عمومی به مردم ارائه دهند، مطلع شوند. کاری که دولت روحانی در پیش گرفته بسیار متفاوت از «بگمبگم»های آقای احمدینژاد است. این بگمبگمها نوعی تهدید به افشا بود که خالی از منشهای اخلاقی است. اگر مسوولی اطلاعاتی برای بیان به مردم و شفافسازی دارد، دیگر نیازی به تهدید نیست و وظیفه اوست که صراحتاً آن را با مردم و نهادهای رسیدگیکننده اظهار کند و اگر حرفی ندارد دیگر بگمبگم چه تهدیدی است. آن شیوهها صرفاً ترساندن بود. اما رویکرد دولت یازدهم در بیان واقعیات تلخ گذشته به مردم ماهیت شفافسازی دارد به رغم آنکه فکر میکنم هنوز تا شفافسازی واقعیتر کار زیادی
مانده است. من به عنوان علاقهمند به تحلیل اوضاع جامعه ایران و فردی که از منظر تحقیقی به شواهد و قرائن توجه دارد، به واقع با این سوال جدی مواجهم که 800 میلیارددلاری که در دوران ریاستجمهوری آقای احمدینژاد وارد بودجه و امکانات عمومی کشور شد، دقیقاً کجاها هزینه شد؟ به هیچ وجه قصد ندارم القا کنم که این رقم قابل توجه حیف و میل شده یا از سوی برخی خورده شده است بلکه مشخصاً معتقدم باید به مردم اطلاعرسانی کرد که این بودجه در چه مواردی هزینه شده است. این حق مردم است. اما چرا این اطلاعرسانی اهمیت دارد؟ چون در همین مقطعی که کشور ما با نزدیک به 78 میلیون جمعیت، 800 میلیارد دلار درآمد ارزی داشت -که حتی برخی این رقم را هزار میلیارد دلار هم ذکر میکنند- جامعه آمریکا با 330 میلیون جمعیت با بحران اقتصادی روبهرو شد و توانست با تزریق 700 میلیارد دلار از بحران اقتصادی خارج شود و اکنون به رشد اقتصادی نزدیک به دو درصد رسیده است. چطور است که ایران با 800 میلیارد دلار با تورمی 45درصدی مواجه شد و رشد اقتصادی به منفی 7 درصد رسید. این رخداد ارزش دارد که صدها تحقیق روی آن بشود و مشمول مرور زمان نشود تا نسلهای آینده از آن درس
بگیرند و از این دستهگلها به آب ندهند. ولی اولین شرط آن شفافسازی رسمی از سوی سازمانهای ذیربط است. درمجموع من فکر میکنم آقای روحانی در مسیر شفافسازی گام برداشته و از تهدیدات افراطیها نهراسیده است.
منش اعتدال و روشنسازی افکار عمومی
اما همان طور که برخی دولت را متهم به تندروی در برخورد با مخالفان و منتقدان میکنند، برخی دیگر نیز معتقدند دولت در مسیر شفافسازی اتفاقاً معتدل عمل میکند. ظاهراً مسوولان دولت روحانی قصد ندارند مردم را با حجمی از اطلاعات مرتبط با عملکردهای غلط گذشته سردرگم و نگران کنند بلکه این مسیر آرام طی شده است. کاربرد واژه «افشاگری» در مورد اطلاعرسانی دولت نسبت به عملکردهای غلط برخی تصمیمگیران سابق اشتباه است. حرف این است در دورههایی در این کشور حیف و میلهای فراوانی شده و اکنون بعضی از مسوولان در حال بیان زوایای این روندهای غلط برای افکار عمومی جامعه هستند که همان شفافسازی است.
فساد سیستمی
یکی از تصمیمگیریهای مهم در دولت اعتدال همانا ریشهیابی مباحث رکود و تورم است که هر دو مورد پس از یک مطالعه اقتصادی به شکل یک بسته پیشنهادی ارائه شد. علل رکود و تورم در کنار راهکارها در این بسته تجمیع شد و این اقدامی جالب و ارزشمند است. این بسته را میتوان یک برنامه اصلاحی موضوعمحور در قلمرو اقتصادی دانست. اما شاید یک اقدام ارزشمند و مهم دیگر نیز باید صورت گیرد و آن ارائه برنامهای مشابه در قلمرو فساد ساختاری است. لازم است دولت پس از یک مطالعه ریشهها و علل و راهکارهای رفع این فساد ساختاری را برای افکار عمومی تشریح کند. اما مقصود از فساد ساختاری چیست؟ که یک موضوع مهمی است. زمانی خریدار یک کیلو میوه خریداری میکند و فروشنده قیمت دو کیلو را از وی میگیرد که نمونه یک فساد معمولی است و قابل پیگرد اما زمانی یک کیلو میوه خریداری میشود و ترازو دائم دو کیلو را نشان میدهد و این ماجرا هر روز تکرار میشود. این مصداق فساد ساختاری است. در واقع فسادی نهادینه شده در سیستم. متاسفانه با چنین فسادی در کشور مواجه هستیم. به طور نمونه یکسوم اقتصاد کشور در اختیار دولت است و برای کنترل آن قانون بودجه است و دهها سازمان دیگر
و یکسوم دیگر اقتصاد هم در اختیار مردم در قالب بخش خصوصی که خود مردم درباره آن با هم سروکله میزنند و از مال خود حفاظت میکنند، اما یکسوم باقی نه دولتی است و نه خصوصی بلکه بخش عمومی است ولی شفاف نیست مثلاً معلوم نیست چقدر سود میبرد. مبارزه با فساد ساختاری انداختن نور به حفرههای تاریک اقتصادی است. اینکه صراحت بیان دولت در فرآیند شفافسازی را برخی تکرار ادبیات احمدینژاد توصیف میکنند، صرفاً راهکاری برای خراب کردن چهره دولت و شخص رئیسجمهور است. بیان واقعیتهای واقعشده لازمه شفافسازی است و مردم با همین انتظارات به دولت اعتدال رای دادهاند. اما راهکار، تداوم بیتعلل شفافسازی است چرا که یکی از راههای موثر در مبارزه با فساد ساختاری است. خوشبختانه فساد ساختاری مانند دموکراسی نیست که از سوی اصلاحطلبان ترغیب شود و از سوی اصولگرایان مورد نقد قرار گیرد. مبارزه با فساد ساختاری حوزه اشتراک هر دو جناح و خواست اکثریت مردم است.
دیدگاه تان را بنویسید