محمدرضا باهنر در گفتوگو با تجارت فردا به صورتبندی سیاست در ایران ۹۴ میپردازد
پیشقدم اعلام منابع مالی خود در انتخابات میشویم
نقاط اشتراک ما با اصلاحطلبان در انتخابات نیست. امکان دارد که اصلاحطلبان و اصولگرایان در برنامه اقتصادی با هم نقاط اشتراک داشته باشند کما اینکه اصلاحطلبان و اصولگرایان در بودجه، اصل۴۴، برنامه توسعه نقاط اشتراک زیادی دارند. این اشتراک در عالم سیاست وجود ندارد.
مواضع او رنگ و بوی دیگری میدهد؛ اگر تا دیروز جبهه پایداری را افرادی متوهم میدانست که از همان ابتدا بنا را بر تصفیهحساب با وزرای دولت روحانی گذاشتهاند، امروز در حالی که نزدیک به یک سال به برگزاری انتخابات مجلس مانده است از احتمال ائتلاف اصولگرایان با جبهه پایداری خبر میدهد. گویی قرار است این بار محمدرضا باهنر نقش مرحوم محمدرضا مهدویکنی را بازی کند تا دود سفید از دودکش اصولگرایان بیرون آمده و مانع بسترسازی برای شکلگیری مجلس غیراصولگرای دیگری شود. همین مواضع موجب شد تا یاران دیروز علیه مرد لابیگر مجلس بایستند. محمدرضا باهنر، نایبرئیس مجلس در لابهلای سخنانش اعلام میکند به هیچ عنوان ریشش گرو پایداریها نیست چون به قدر کافی در مجلس نایبرئیس بوده و برایش اهمیتی ندارد که یک سال دیگر نایبرئیس باشد یا نباشد. مصاحبه باهنر با تجارت فردا در ادامه آمده که میخوانید.
خیلیها بر این باورند که آقای باهنر امسال با آقای باهنر پارسال خیلی فرق کرده است! این را قبول دارید؟
از چه جهت؟ اگر منظورتان سن است که به هر حال یک سال سن من افزایش یافته و به همان میزان تجربیات من بیشتر شده است. بعد هم محیط اجتماعی تفاوت کرده و همین تفاوت موجب تاثیر بر رفتار شده است.
البته منظور من سن و محیط اجتماعی نبود. بیشتر رویکرد سیاسی شما در طول یک سال گذشته مورد نظر من بود. بسیاری اعتقاد دارند مشی سیاسی شما چرخش شدیدی را تجربه کرده است.
من که احساس نمیکنم. شما روشن سوال کنید.
بسیاری که اعتقاد دارند آقای باهنر در طول یک سال تمایل عجیبی به سمت جبهه پایداری پیدا کرده و به آن سمت چرخش پیدا کرده است.
لازم است به خاطرات خیلی دور باز گردم. اوایل انقلاب به محض ورود به مجلس به نیروی راست شهرت پیدا کردم. آن سالها راست و چپ بیشتر نگرش اقتصادی را مورد توجه قرار میداد. در این دوران من به عنوان یک نیروی راست کار میکردم. در مجلس سوم یا چهارم که آقای هاشمی رئیسجمهور شدند. ایشان سیاست تعدیل اقتصادی را اجرایی کردند. تعدیل اقتصادی کمی تند شد تا جایی که تورم به 49 درصد رسید. همان زمان جلوی این مساله به دلیل سرعت بالا گرفته شد. عدهای به من گفتند تو راست بودی حالا چرا چپ شدی؟ من همان زمان گفتم: «ما مسیر خود را میرویم، آن زمان یک عده سمت چپ ما بودند حالا رفتهاند سمت راست ایستادهاند.» من مسیر خود را میروم عدهای که در ابتدا چپ بودند بعد از مدتی آنقدر در اقتصاد راست شدند که میخواستند مجلس را به بخش خصوصی بسپارند. این رویکرد مورد قبول ما نبود و با ایدههای ما همخوانی نداشت به هر حال من اصولی داشتم که آن را رعایت میکردم. الان هم داستان همینطور است و این برآورد درست نیست
که پایداریها من را جذب کرده باشند یا اینکه من پایداریها را جذب کرده باشم.
برآوردی است که گفته میشود آقای باهنر برای تداوم جایگاه خود در مجلس ریشش گرو پایداریهاست، این ارزیابی را قبول دارید؟
این سخنان نوعی شوخی است. دوستان ما در بیرون مجلس یک تصوراتی از مجلس دارند که درست نیست. اتفاقاً پایداریها به من یک بار گفتند شما برای حفظ جایگاهتان با اصلاحطلبان نرم برخورد میکنید. آنها هم اتهام میزدند. من اعلام میکنم که هم آن اتهام و هم این اتهام نادرست است. اگر منظورتان رای نایبرئیسی برای مجلس باشد که الان چندین سال است من نایبرئیس مجلس هستم. حالا اگر یک سال نایبرئیس مجلس نباشم مگر اتفاقی میافتد؟ نایبرئیس نشدن من اصلاً مهم نیست. امکان دارد این موضوع برای عدهای اهمیت زیادی داشته باشد اما برای بنده که سالهای متوالی نایبرئیس مجلس بودم، این تصور اندکی سبک است. شما نباید تصور کنید من برای اینکه در یک سال آینده نایبرئیس مجلس باقی بمانم حاضرم تفکراتم را عوض کنم. این ارزیابی سادهانگارانه بوده و توهم است.
البته مصاحبههای اخیر شما چیز دیگری میگوید.
شما باید دلایل آن را بپرسید. این نکات بارها گفته شده و بار دیگر این نکته تکرار میشود. در مجلس نهم و هشتم در غیبت اصلاحطلبان انتخابات برگزار شد. البته این غیبت به این معنا نیست که اصلاً اصلاحطلبی وجود نداشت بلکه تعداد بسیار اندک بود و گاه بسیار بیانگیزه بودند. زمانی که انتخابات پررنگتر شد اصولگرایان با یکدیگر رقابت کردند. در دوره آینده تصور ما این است که اصلاحطلبان حضور پررنگی خواهند داشت. در این شرایط تلاش میشود تا اصولگرایان به هم نزدیکتر شوند و به وحدت برسند. این تلاش در حال انجام است. معنای این تلاش اصلاً این نیست که بنده مواضع خود را کنار گذاشته و عضو پایداری شدهام. برعکس آن هم درست نیست چون پایداریها عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری نشدند. در این میان هر یک مواضع خود را دارد. این دو گروه نقاط اشتراک و افتراق زیادی دارند. این امکان وجود دارد که روی نقاط اشتراک تفاهم ایجاد شود. در این صورت ائتلاف صورت میگیرد و توجه کنید که دو گروه با هم ائتلاف میکنند و وحدت ندارند. مرحوم آیتالله مهدویکنی تاکید میکردند که وحدت ما فلسفی نیست. در این
شیوه هر گروهی مواضع خاص خود را دارد اما در ائتلاف، مذاکره صورت گرفته و نقاط مشترک شناسایی شده و به لیست مشترک میرسیم. این ائتلاف به این معنا نیست که من در جبهه پایداری عضو شدهام یا اینکه پایداریها در ما هضم شدهاند. این اتفاق رخ نداده است. هر کدام کار خود را انجام میدهند و مشکل جدی هم به وجود نیامده است.
من منظورم مصاحبه اخیر آقای کاظم جلالی از چهرههای شاخص اصولگرا در مجلس است که به یکسری اختلافنظرها اشاره کردهاند.
اگر قرار است بحث شود من میتوانم در این مورد مناظره هم بکنم. اگر شما مواضع من را میپرسید من مواضع خودم را اعلام کردم.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که آقای لاریجانی مچ شما را در فراکسیون رهروان ولایت خوابانده است و به همین دلیل ناچار شدید به سمت پایداری متمایل شوید. در این مورد چه نظری دارید؟
این حرفها بیربط است. سوال بعدی را بپرسید.
شما به ائتلافی که قرار است انجام شود اشاره کردید. در این سخنان تاکید کردید که قرار است نقاط اشتراک شناسایی شود. من لازم میدانم به مصاحبه دیگر شما اشاره کنم. شما در مصاحبهای اخیراً اعلام کردید که حاضر هستید با افراطیون ائتلاف کنید، ولی با اصلاحطلبان خیر. در حالی که من بر این باورم که نقاط اشتراک شما با اصلاحطلبان به مراتب بیشتر با اصولگرایان افراطی است. همواره این سوال برای من مطرح شده که اصلاحطلبان چه هیزم تری به شما فروختند که حاضرید با افراطیها ائتلاف کنید اما با اصلاحطلبان خیر.
ما با اصلاحطلبان معتدل رفاقتهای زیادی داریم. به هر حال در برخی از مسائل اقتصادی همفکر بوده و با آنها همکاری میکنیم. از این جهت ما هیچ مشکلی با اصلاحطلبان نداریم.
الان منظورتان کدام اصلاحطلبان است. شما با کدام اصلاحطلبان رفاقت دارید؟
اصلاحطلبان معتدل. ما دو تا خط قرمز داریم و همواره آن را مدنظر قرار میدهیم. یک خط قرمز فتنه و دیگری انحراف است که هر دو در دو طرف طیف قرار دارند. خاستگاه فتنه متاسفانه از اصلاحطلبان است. به همین دلیل افرادی که ما با آنها کار میکنیم افرادی هستند که در مورد فتنه اعلام موضع کردهاند. انحراف هم همینطور است. موضوع صحبت ما اصلاحطلبانی است که در برابر فتنه اعلام موضع کردهاند و اصولگرایانی که از انحراف جدا بوده و در برابر آن موضع میگیرند. در حال حاضر موضوع بحث اصولگرایانی هستند که در برابر انحراف موضعگیری کردهاند و اصلاحطلبانی که در برابر فتنه موضع مشخصی دارند. اگر امر بین این دو دایر شود اصولگرا انتخاب میشود. شما این نکته را مورد توجه قرار بدهید که ما اصولگرا بوده و اصلاحطلب نیستیم، به همین دلیل ما اصولگرایان را انتخاب میکنیم. اتفاقاً من اصلاحطلبان را دعوت میکنم که در انتخابات شرکت فعال کنند و حضور داشته باشند. به هر حال فرقی نمیکند که چه آنها قصد شرکت داشته باشند و چه اصولگرایان، همه باید نسبت به فتنه و
انحراف موضع خود را مشخص کنند.
یعنی شما برای شرکت اصلاحطلبان در انتخابات شرط میگذارید؟
به محض بیان این سخنان به من میگویند که باهنر برای ما شرط میگذارد. من برای آنها شرط نمیگذارم، نظام برای همه ما شرط گذاشته است. فردی که میخواهد در انتخابات شرکت کند، باید قانون اساسی را قبول کند و به آن ملتزم باشد. از سوی دیگر باید قوانین موضوعه را بپذیرد و فرآیند انتخابات را قبول داشته باشد.
اگر جز این باشد که از فیلتر شورای نگهبان رد نمیشود؟
بله، به همین دلیل اصلاحطلبانی باید در انتخابات شرکت کنند که فرآیند انتخابات را قبول داشته باشند. اصلاحطلبی که بگوید من در انتخابات شرکت میکنم به شرط آنکه شورای نگهبان عوض شود از نظر ما نمیتواند در انتخابات شرکت کند و این سخن بسیار بیربط است. دو تیم فوتبالی که میخواهند با هم مسابقه بدهند اصلاً نمیتوانند برای داور شرط بگذارند. حتی اگر اعتراضی داشته باشند آن اعتراض هم باید از مسیر قانونی دنبال شود. اگر مربی یک تیم فوتبال وسط بازی از دست داور عصبانی شده و فریاد بزند که من این داور را قبول ندارم یا تیمش را از زمین بازی خارج کند، نتیجه بازی سه بر هیچ به نفع تیمی خواهد بود که در زمین مانده است. هیچ اعتراضی پذیرفته نمیشود. در این شرایط هرچقدر مربی فریاد بزند که حق با من بود، چون داور به نفع تیم مقابل گرفته بود و داور ظالم بود، دیگر این حرفها خریدار ندارد. در این شرایط اگر مربی به رفتار داور اعتراض دارد باید از مسیر قانونی این اعتراض را دنبال کند. مربی در این شرایط باید شکایت کرده و دلایل خود را مطرح کند. در مجموع میتوان گفت ما با
اصلاحطلبی که نسبت به فتنه و اصولگرایی که نسبت به انحراف اعلام برائت نکرده باشد، کاری نداریم. هر چند افرادی که این شرایط را نداشته باشند نمیتوانند در انتخابات حضور پیدا کنند. روی سخن ما با افرادی است که میخواهند وارد انتخابات شوند و مواضع خود را مشخص کردند. این افراد پیش از ثبتنام باید قوانین کشور را بپذیرند و روند انتخابات را به رسمیت بشناسند. اگر این شرایط فراهم شود ما استقبال میکنیم که با اصلاحطلبها رقابت کنیم.
پس شما تاکید دارید که با اصلاحطلبان تنها میتوان رقابت کرد و به طور کل مبحث ائتلاف را نمیتوان در این مورد مطرح کرد.
ائتلاف نمیتوان انجام داد. اصلاً معنا ندارد که ما با اصلاحطلبان ائتلاف کنیم. چطور امکان دارد که اصولگرایان با اصلاحطلبان ائتلاف کنند.
قبول دارید که نقاط اشتراک شما با اصلاحطلبان به مراتب بیشتر از نقاط اشتراک شما با افراطیهاست؟
نقاط اشتراک ما با اصلاحطلبان در انتخابات نیست. امکان دارد که اصلاحطلبان و اصولگرایان در برنامه اقتصادی با هم نقاط اشتراک داشته باشند کما اینکه اصلاحطلبان و اصولگرایان در بودجه، اصل44، برنامه توسعه نقاط اشتراک زیادی دارند. این اشتراک در عالم سیاست وجود ندارد. به هر حال آنها نیروهای خود را دارند و ما هم نیروهای خود را داریم.
پس در هیچ شرایطی امکان ائتلاف بین اصلاحطلبان و اصولگرایان وجود ندارد و نمیتوان روزی شاهد ائتلاف این دو جناح سیاسی بود؟
بله، متاسفانه امکان ائتلاف وجود ندارد.
با توجه به اینکه به صراحت اعلام کردید امکان ائتلاف بین دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب وجود ندارد و این دو گروه سیاسی با هم رقابت خواهند کرد و گزینه ائتلاف محال است، فکر میکنید انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی که در اسفندماه سال آتی برگزار خواهد شد چه آرایشی پیدا خواهد کرد؟
انتخابات آینده را میتوان از چند منظر بررسی کرد. اگر فرض شود که انتخابات دوجبههای شود، در یک جبهه اصولگرایان و در جبهه دیگر اصلاحطلبان قرار میگیرند. افرادی که اعتدالی هستند باید تکلیف خود را روشن کنند، بخشی در جبهه اصولگرایان قرار میگیرند و بخشی در جبهه اصلاحطلبان. اگر سه جریانی هم باشد مشخص است که در یک جریان اصلاحطلبان، در جریان دیگر اصولگرایان و در جریان سوم معتدلان و طرفداران دولت قرار میگیرند. حالت سوم که یک مقدار دور از ذهن است این است که اصولگرایان دو گروه و اصلاحطلبان هم دو گروه شوند. در چنین شرایطی انتخابات چهاروجهی میشود. در این شرایط آرایش سیاسی به اصلاحطلبان تند و معتدل و اصولگرایان تند و معتدل تقسیم میشود.
در حال حاضر تمام تلاش شما این است که آرایش انتخاباتی دوقطبی شود و کمتر به سمت سهقطبی پیش برود؟
نه، اصراری بر دوقطبیشدن آرایش انتخاباتی وجود ندارد. از نظر ما آرایش سهقطبی هم قابل قبول است. تلاش ما این است که اصولگرایان بتوانند به هم نزدیک شوند. هدف ما نزدیکی 100 درصد اصولگرایان است، اما همین الان اعلام میکنیم که این هدف 100درصدی محقق نمیشود. ممکن است که هدف به اندازه 70، 80 درصد محقق شود. هدف و چشمانداز پیش روی ما این است که اصولگرایان با هم ائتلاف کنند. اصولگرایان برای دستیابی به ائتلاف در انتخابات آینده مجلس باید از مواضع خود در انتخابات تنازل کنند. نه ما باید انتظار داشته باشیم که پایداری به دستبوس ما بیاید و نه فردی باید تصور کند که ما باید به دستبوس پایداریها برویم. امکان دارد که اختلافاتی وجود داشته باشد اما هر دو به سمت هم حرکت میکنیم. در این مسیر ضمن گفتوگو نقاط اشتراک پیدا میشود.
شما فکر نمیکنید اگر با اصولگرایان افراطی در یک جبهه قرار بگیرید برای وجهه خودتان بد شود و بدنه رای خود را از دست بدهید؟ به هر حال این دوستان در عرصه سیاست چندان خوشنام نیستند.
من نمیدانم که خودم چه معنایی دارد. خودم تعریف داشته و باید آن را ملاک قرار داد. زمانی گفته میشود شخص باهنر. در این شرایط من همان جواب قبلی را به شما میدهم. شخص باهنر سالها نایبرئیس بوده است. حال اگر یک سال نایبرئیس نشود اصلاً اهمیتی ندارد. واقعاً دوست دارم موقعیت خدمت برای من فراهم شود ولی اگر یک سال نایبرئیس مجلس نشوم تب نمیکنم و ضربان قلبم بالا نمیرود. حتی اگر رای نیاورده و مجلس نروم اتفاقی نمیافتد. به هر حال من 28 سال در مجلس بودهام حال اگر قرار شود این 28 سال 32 سال شود مگر قرار است چه گلی به سر مملکت زده شود؟ من اگر انتخاب نشوم چیزی را از دست نمیدهم. حال شما بحث شخص باهنر را کنار بگذارید. این نکته را در نظر بگیرید که این فرد در یک جریان در حال کار کردن و تاثیرگذاری است. من میخواهم به این سوال شما پاسخ بدهم که اصلاحطلبان چه هیزم تری به اصولگرایان فروختهاند؟ تجربه نشان داده است که اصلاحطلبان
حتی اگر معتدلها به قدرت برسند یا اراده میکنند یا نمیتوانند، به همین دلیل به تدریج دست نیروهای تندرو میافتند. معتدلان اصلاحطلب خودشان مدیریت نمیکنند و مدیریت را دست تندروها میدهند.
یعنی بر این باورید که این مدیران دکور میشوند و مدیریت را اصلاحطلبهای تندرو در دست میگیرند. به قولی از آنها خط میگیرند؟
نه، این هم دو حالت دارد. یا با اراده تحویل میدهند یا اینکه توان حفظ خود را ندارند. به همین دلیل نیروهای تندرو مدیریت را تصرف میکنند. در هر دو حالت اصلاً نمیتوان این وضعیت را پذیرفت که مجلس یک بار دیگر دست تندروهای اصلاحطلب بیفتد. برای ما قابل تصور و تحمل نیست که مجلسی همچون مجلس ششم شکل بگیرد. دولت آقای روحانی در سطح بالا از معتدلان تشکیل شده اما اگر مواظبت صورت نگیرد دو پله پایینتر دوباره آدمهای تند و مشارکتی و هنجارشکن مسوولیت میگیرند. اینکه شما میگویید چه هیزم تری فروختهاند به این دلیل است که تجربه نشان داده کار به دست افراد تندرو میافتد. در زمان اصولگرایان هم افراد تندرویی مسوولیت گرفتند و حاکم شدند. اما به محض اینکه تندروها خواستند در بدنه اصولگرایی نفوذ کنند ما شروع به موضعگیری کردیم.
این رویکرد را در مورد احمدینژاد هم داشتید؟
این سوال را بسیاری از من پرسیدهاند که احمدینژاد سال 1384 با احمدینژاد سال 1392 چه فرقی میکرد که آن زمان مدافع او بودید و زمانی منتقد. من در پاسخ به این سوال بارها گفتهام که احمدینژاد فرقی نکرد؛ اطلاعات ما در مورد او بیشتر شد. به همان نسبتی که او از مواضع اصولگرایی فاصله گرفت فاصله ما هم با او بیشتر شد. همین فاصله گرفتن موجب شد تا بسیاری من را منتقد احمدینژاد بدانند تا دولت دهم.
شما در مصاحبهای گفتید که برخی از دوستان در جبهه پایداری چندان منافع ملی را درک نمیکنند و با طرح سوالهای متعدد دولت را با مشکل روبهرو میکنند. من به خاطر دارم که یک بار شما گفتید با ریش سفیدی بسیاریاز سوالات را از دستور کار خارج میکنید. فکر میکنید شما میتوانید رویمقولهایبه نام منافع ملی و اولویتها با این افراد به توافق برسید. به نظر نمیرسد که اولویتهای منافع ملی شما با افراطیها یکی باشد. این مساله را قبول دارید؟
اگر بخواهید وارد این مقوله بشوید من میتوانم بگویم که ما با خیلی از همکاران، دوستان و همحزبیهای خودمان امکان دارد که بر سر این موضوع اختلاف داشته باشیم. این اختلاف مختص پایداریها نیست. همین الان خیلی از دوستان اصولگرای ما در مجلس که از نظر فکری با ما نزدیکی زیادی دارند وقتی بحثی در مورد منافع ملی و منطقهای مطرح میشود، دنبال تامین منافع منطقهای بوده و فریاد منافع منطقهای سر میدهند. در چنین شرایطی این افراد کاری به منافع ملی ندارند. امکان دارد که پایداریها هم همینجور باشند. بسیاری این سوال را مطرح کردند که اگر شما جذب پایداریها نشدید چرا وزیر علوم را استیضاح
کردید؟ من به این سوال 10 بار جواب دادم و بار دیگر هم جواب میدهم. شش ماه تلاش کردیم تا وزیر علوم استیضاح نشود. این توان را داشتیم که جلوی استیضاح وزیر علوم را بگیریم. اما زمانی که با وزیر علوم مذاکره و به او اعلام کردیم که اگر میخواهید استیضاح به نتیجه نرسد باید این کار را انجام دهید، آقای وزیر علوم یا نخواست یا نتوانست خواسته مجلس را محقق کند و همین موجب شد استیضاح شود. تا شب قبل از استیضاح من به ایشان پیام دادم که این مساله را حل کنید تا مشکل استیضاح برطرف شود. زمانی که ایشان این کار را انجام نداد من مدعی استیضاح شدم. من امضاکننده استیضاح نبودم اما روز استیضاح، رای به استیضاح دادم.
الان از استیضاح وزیر علوم پشیمان نیستید؟
ابداً.
به اهداف مورد نظر در دانشگاهها رسیدید؟
آن بحث دیگری است.
این مساله را قبول دارید که مجلس دست پایداریها است؟ به عبارت دیگر اگر پایداری تصمیمی بگیرد حتماً اجرایی میشود.
اگر مجلس دست پایداریها بود تا به حال 10 تا از وزیران روحانی استیضاح شده بودند. این مساله خیلی روشن است؛ اگر رسانهها و تحلیلگران سیاسی این نکته را متوجه نشوند، خیلی تعجبآور است. دوستان پایداری با ما نقاط اشتراک و اختلافنظرهایی دارند. این تصور که اگر مجلس دست پایداریها نباشد، در دوران دولت آقای روحانی، هیچ وزیری نباید استیضاح شود، این حرف خیلی اشتباه است. اگر من میگویم که مجلس دست پایداریها نیست یا اینکه من مدعی استیضاح فرجیدانا بودم برای این کار دلایلی دارم.
در آستانه انتخابات مجلس بار دیگر منابع مالی نمایندگان برای تبلیغات مطرح میشود. شما به عنوان مسوول جبهه پیروان خط امام و رهبری آیا با اعلام منابع مالی نمایندگان مجلس موافق هستید.
بله.
خودتان پیشقدم میشوید؟
حتماً. من موافق هستم. اما این نکته را مورد توجه قرار بدهید که جامعه نمیتواند یکسری واقعیات جریانهای سیاسی را به سرعت هضم کند. شما فرض کنید من میگویم کاندیدای ریاستجمهوری که پایگاه اجتماعی نداشته باشد باید به قیمت امروز 50 میلیارد تومان خرج کند. در این صورت میتواند تاثیر، صدا و مواضع خود را به گوش 70 میلیون نفر جمعیت برساند. اولین سوالی که مطرح میشود این است که کاندیدای ریاستجمهوری قرار است 50 میلیارد تومان را از کجا بیاورد؟ اگر از یک نفر این پول را بگیرد که آدم وامدار او میشود. اگر از دولت بگیرد که این کار خیانت در بیتالمال است. بار دیگر این سوال مطرح میشود که این پول را باید از کجا بیاورد؟ البته شاید این ایده مطرح شود که خرج نکند، که این نیز امکانپذیر نیست. شما این مساله را کوچک کنید و رقابت نمایندگان مجلس را مد نظر قرار بدهید. من موافق هستم که تمام افراد منابع مالی خود را به صورت شفاف اعلام کنند. مقامات نظارتی از سازمان بازرسی گرفته تا دیوان محاسبات میتوانند بر این مساله نظارت کنند. این شرط را مورد توجه قرار دهید که گروههای سیاسی پولی که دریافت
میکنند باید پول پاک باشد. یک لیستی در سایتهای مختلف منتشر شد که در آن لیست اسم 170 نفر آورده شده بود که اینها پول گرفتهاند. حال شما به این سوال جواب دهید که مگر میشود یک نماینده پول نگرفته باشد؟ مگر چنین چیزی امکان دارد؟ مثل اینکه گفته شود که این خانم یا آقا نماینده شده اما پول خرج نکرده است مگر چنین چیزی امکان دارد؟
این لیست را جعلی میدانید؟
این لیست 170نفره قطعاً لیستی جعلی بود. اسامی افرادی که در این لیست آمده بود نشان میداد، جعلی است. اسم آقای حدادعادل و نادران و ابوترابی آمده بود. من میخواهم این سوال را طرح کنم که آیا امکان دارد نمایندهای پول خرج نکند. من میگویم بله امکان دارد. در انتخابات مجلس تهران فردی در لیست قرار گرفته و خودش پول خرج نکرده است اما من باهنر و امثال من خرج تبلیغاتش را دادهایم. امکان دارد که آن فرد خبر نداشته باشد اما واقعیت این است که هر لیستی که در تهران رقابت میکند برای تبلیغات ناچار میشود همایش برگزار کرده و پوستر چاپ کند. در این صورت برای آن فرد هم تبلیغات صورت گرفته است. مهمترین دغدغه این است که محل پول پاک بوده و رانت نباشد و خدای ناکرده با دستاندازی به بیتالمال به دست نیامده باشد. حال اگر فردی مدعی شود اصلاً پول نباید خرج شود و نباید پولی از افراد گرفت، این ایده درست نیست. امکان دارد فردی بگوید این پول از طریق ارث به من رسیده است. آیا امکان دارد که فردی یک میلیارد تومان خرج کند تا وارد مجلس شود. مگر از حضور در مجلس چقدر میتواند درآمد داشته باشد؟
اعوذبالله شاید این تصور را دارد که اگر مجلس بیاید میتواند یک میلیارد تومان دربیاورد. اگر این فرد اهل کار خیر باشد که میتواند با یک میلیارد تومان به خیلی از افراد نیازمند کمک کند و بیمارستان، شیرخوارگاه و مدرسه بسازد. موارد کمی یافت میشود که فردی حاضر شود برای نمایندگی مجلس پول شخصی خود را خرج کند. به همین خاطر نمایندگان از همه پول جمع میکنند اما باید دقت کنند که این پول پاک باشد. برخی از نهادها پول نمیگیرند اما احتمال دارد که امکاناتی را از آن نهاد دریافت کنند.
یعنی قرار است نظارتی بر این کار انجام شده و نحوه هزینهکرد نمایندگان مجلس زیر ذرهبین قرار بگیرد.
نظام باید نظارت کند. سیاستهای انتخاباتی که در مجمع در حال بررسی است در یکی از بندها منابع مالی را مورد توجه قرار میدهد. در این بند تاکید شده که منابع مالی و حتی هزینهها باید شفاف شود. امکان دارد منبع پول پاک باشد اما نحوه هزینهکرد مشکل داشته باشد. به طور مثال خرید رای امکان دارد که از منبع پاکی تهیه شود اما این کار خلاف قانون است. به همین دلیل باید کنترل مناسبی روی منابع مالی صورت بگیرد.
در ادامه کمی هم به مسائل اقتصادی کشور بپردازیم، عملکرد اقتصادی دولت را در طول یک سال گذشته چطور ارزیابی میکنید؟
دولت در مجموع دولت باتدبیری است. اینکه به دولت واژه تدبیر و امید گفته میشود من این نکته را قبول دارم. این حرف یک شعار تبلیغاتی نیست. اصولاً اعضای دولت افراد استراتژیستی هستند. این افراد از تجربه مناسب برخوردار بوده و منافع ملی را درک میکنند. احتمال دارد بر سر منافع وزارتخانه متبوع خود با هم دعوا کنند. مثلاً وزیر کشاورزی خواستار منابع مالی بیشتری میشود یا اینکه وزیر صنعت درخواست دیگری را مطرح میکند. البته این دعواها زیاد اشکال ندارد چون مسائل فنی و کارشناسی است. با وجود این، افراد استراتژیستی محسوب میشوند. در برخی از کارها موفق بودند. تورم را کاهش دادند. البته افکار عمومی شاید هنوز کاهش تورم را حس نکرده باشد اما این را قبول کنید که تورم 35درصدی الان به 15 درصد رسیده است. این تورم با همان فرمولهای پیشین محاسبه شده است. ممکن است مردم این نکته را حس نکنند.
پس چرا برخی از اصولگرایان به آمار دولت شبهه وارد میکنند؟
این دو ربطی به هم ندارند. امکان دارد آماری ساختگی باشد. من در حال حاضر در مورد تورم بحث میکنم. کما اینکه امکان دارد دولت مدعی شود یک میلیون اشتغال ایجاد کرده اما صحت آن زیر سوال میرود. دولت به خوبی توانست تورم را کنترل کند. دو سه تا اشکال در این زمینه به وجود میآید. البته در اینجا میتوان نقدهایی هم بر عملکرد آنها وارد کرد. اگر قرار باشد تورم به صورت شتابان کم شود امکان دارد کشور آسیب ببیند. شما فرض کنید فردی برای لاغری30 کیلو وزن در یک ماه کم میکند. این وزن کم کردن به کشور آسیب میرساند، امکان دارد که کشور آسیب ببیند. کاهش تورم باید به گونهای باشد که رکود و بیکاری را تحت تاثیر قرار ندهد. این کار، کار سختی است اما در مجموع تورم را به خوبی کنترل کردهاند. تدابیر خوبی برای خروج از رکود به کار گرفته شده است اما هنوز به پای عمل نرسیده است. هنوز رکود کما فیالسابق وجود دارد هرچند آقایان امکان دارد که بگویند رشد اقتصادی ما از منفی مثبت شده است. رکودی که مردم حس میکنند مطلوب نیست. مردم چیزی که از رکود میفهمند بیکاری است. شما نمیتوانید
هیچ خانوادهای را پیدا کنید که جوان بیکار نداشته باشد. حال اگر گفته شود تولید ما هفت درصد هم رشد کرده است مردم این نکته را درک نمیکنند. در چنین شرایطی مردم این ادعاها را با توجه به اینکه جوانشان همچنان بیکار مانده است قبول نمیکنند. دولت در عبور از رکود موفق نبوده است. من گاهی اوقات به شوخی به اعضای دولت میگویم دولت و وزرا مردم را قال گذاشتهاند و از رکود عبور کردند، انشاءالله مردم هم عبور کنند. نکته سوم وضعیت دیپلماسی خارجی است. دولت در این زمینه تلاش زیادی کرده است. به نظر من دولت بیشتر تخممرغها را در سبد هستهای گذاشته است. در حالی که این کار یکی از کارهایی است که دولت میتواند انجام دهد. ما نباید وضعیت را به مرحلهای برسانیم که اگر خدایناکرده زمانی 1+5 زیر بار حرفهای حق ما نرفتند و مذاکرات به نتیجه نرسید، این حرف گفته شود که ما نمیتوانیم کاری انجام دهیم، چون مذاکرات به نتیجه نرسیده است و دیگر نمیتوان کاری انجام داد. این یکی از اشکالات کار دولت است. اما در مجموع من خیلی امیدوارم که دولت بتواند موفق شود. البته در سال آینده فشار بیشتر میشود. به هر حال کاهش قیمت نفت موجب میشود دولت فشار
زیادی را متحمل شود. قیمت نفت در حال حاضر به نصف رسیده است و نفتفروشی ما در سال آینده نصف قیمت 93 است. به همین دلیل درآمد ارزی کشور تحت تاثیر قرار میگیرد. اگر کنترل بیشتری روی واردات انجام شود میتوان کمبود درآمد ارزی را جبران کرد. اگر برخی از پیشبینیها انجام نشود ممکن است دوباره این رکود و تورم سنگین شود. این نگرانی به صورت جدی وجود دارد و باید مواظبت بیشتری را اعمال کرد. در مجموع هم با رفتن به سمت سیاستهای اقتصاد مقاومتی این مشکل را میتوان حل کرد که لازمه آن تدبیر مناسب است. به نظر من دولت تدبیر مناسبی داشته و استراتژیست محسوب میشود اما در عمل شجاعت لازم را ندارد.
حذف 26 میلیون نفر از یارانهبگیران اجرایی میشود؟
دولت میداند که هدفمندی یارانهها هر ماه با 500، 600 میلیارد تومان کسری برای پرداخت یارانه مواجه میشود. برای جبران این کسری میتوان چند راهکار را پیشنهاد داد. راهکار اول این است که باید درآمد هدفمندی افزایش یابد. راهکار دوم این است که هزینههای هدفمندی کاهش یابد. یعنی به بخشی از مردم یارانه پرداخت نشود. راهکار سوم این است که از بانک مرکزی و بودجه عمومی کشور پول بگیریم تا به هدفمندی یارانهها اختصاص پیدا کند. هر کدام از این روشها مزایا و معایبی دارد. به نظر من دولت باید تصمیم بگیرد. دولت نمیتواند این شرایط را ادامه دهد تا بعد مشخص شود که چه اتفاقی میافتد. دولت به نتیجه رسیده است اما شهامت اجرا ندارد. شما این نکته را مورد توجه قرار دهید که هیچ تصمیم اقتصادی وجود ندارد که همه از آن سود ببرند. اگر شما مالیات را بالا ببرید عدهای سود کرده و عدهای متضرر میشوند. به همین دلیل راهحلهای اقتصادی نسبی است. اگر دولت به یک نتیجه رسیده است باید آن را اجرایی کند.
قبول دارید که پیشنهاد حذف 26 میلیون نفر پیشنهادی نیست که به راحتی بتوان آن را اجرایی کرد؟
این سخنان درست نیست. این حرفها، حرف تبلیغاتی بود که آقای نوبخت اعلام کرده و در واقع کملطفی کردند. اصلاً این سخن در مجلس مطرح نشد که چند درصد باید حذف شود. یکی از آقایان پیشنهاد داد اگر خانوادهای در سال 30 میلیون تومان درآمد دارد باید یارانهاش قطع شود. حذف 26 میلیون نفر اظهارنظر شخصی است. حتماً اینگونه نیست که 26 میلیون درآمد بالای30 میلیون تومان در سال داشته باشند. بحث دیگری هم مطرح شد. پیشنهادی داده شد که شما یک حق مصرف بگذارید که بنزین نه 60 لیتر بلکه 100 لیتر به قیمت هزار تومان فروخته شود اما مازاد آن با قیمت آزاد محاسبه شود. به محض طرح این پیشنهاد، آقای نوبخت اعلام کردند قیمت گازوئیل شش برابر و قیمت گاز پنج برابر میشود. فردی که گاز مصرف میکند در حد نیازش گاز دریافت میکند. نباید قیمت گازوئیل به گونهای باشد که قاچاق آن در هر صورت صرف کند. باید از آقای کامیوندار پرسیده شود که شما در ماه چقدر گازوئیل مصرف میکنید؟ آیا 100 لیتر کافی است یا 500 لیتر. در هر صورت مازاد مصرف را باید به قیمت
آزاد محاسبه کرد. متاسفانه به محض طرح این پیشنهاد آقای نوبخت موضعگیری میکنند. اتفاقاً باور ما این است که قیمت گازوئیل باید به گونهای باشد که قیمت گازوئیل قاچاق 10 برابر شود. بهتر است که این سخنان در کنار هم مطرح شود، در غیر این صورت برخورد احساسی صورت میگیرد و مشکلات زیادی به وجود میآید.
برنامه ششم یکی از برنامههایی است که سال آینده لایحه آن تقدیم مجلس میشود. فکر میکنید این برنامه باید چه اولویتهایی را در نظر بگیرد.
سیاستهای برنامه ششم توسط مجمع در حال تدوین است. دولت اگر بخواهد به برنامه ششم برسد باید حداکثر تا اول تابستان سال آینده لایحه آن را تقدیم مجلس کند. اگر تقدیم لایحه در این وقت مقرر صورت نگیرد دولت مشکل پیدا میکند. برای این مساله یک رویکرد مهم را باید مورد توجه قرار داد. در حال حاضر یکسری سیاستهای کلی وجود دارد و از سوی دیگر سیاستهای برنامه پنجم وجود دارد. پیشنهاد ما این است که در برنامه ششم روی پنج تا شش محور تمرکز شود. نباید این تصور شکل بگیرد که تمام مشکلات کشور باید در برنامه ششم حل و فصل شود. میتوان برای اشتغال و تولید روی حجم دولت متمرکز شد. متاسفانه بعد از انقلاب مرتب تاکید شده است که حجم دولت باید کوچک شود اما همه دولت را فربهتر کردند. دولت در ضمن شعار کوچک کردن هر روز بزرگتر شد. بالاخره این تصمیمات مهم باید اجرایی شود. به نظر من برنامه ششم هفت تا هشت محور را مد نظر قرار بدهد و با کمک دولت، مجلس و مجمع به جمعبندی برسد. مهمتر اینکه این
برنامهها باید قابلیت اندازهگیری داشته باشد. یعنی بعد از اجرای برنامه به مدت یک سال دولت بتواند اعلام کند از 100 متر راه 10 متر را رفته است. برنامه ششم باید قابلیت اندازهگیری داشته باشد وگرنه بیان حرفهای کلی نتیجهای ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید