تاریخ انتشار:
چرا نوه امام رد صلاحیت شد؟
حسرت دلآزار
محمد مهاجری، روزنامهنگار کهنهکار اصولگرا و مدیرمسوول خبرگزاری خبرآنلاین در یادداشتی کوتاه، تحلیلی جسورانه از «وضعیت رقابت» در انتخابات اخیر ارائه کرده است. این تحلیل مهم است چرا که میتواند بهعنوان سندی قابل تامل در تحلیلهای انتخاباتی به آن ارجاع شود.
محمد مهاجری، روزنامهنگار کهنهکار اصولگرا و مدیرمسوول خبرگزاری خبرآنلاین در یادداشتی کوتاه، تحلیلی جسورانه از «وضعیت رقابت» در انتخابات اخیر ارائه کرده است. این تحلیل مهم است چرا که میتواند بهعنوان سندی قابل تامل در تحلیلهای انتخاباتی به آن ارجاع شود. شاید حرفهای تلقی نشود که متن کامل یک یادداشت، سرآغاز یادداشت دیگری باشد اما وقتی تمام سخن شما در دل سخن دیگری، جا خوش کرده، چرا بازنشر نشود؟ مهاجری نوشته است: «به عنوان یک اصولگرا عرض میکنم، تا اینجا و این لحظه رقبای اصولگرایان برنده جام اخلاق انتخابات هستند. صلاحیتشان رد شد، بازی را بر هم نزدند. ناشناسترین کاندیداها را برایشان باقی گذاشتند، همانها را به خط کردند. به نفوذی بودن و انگلیسی بودن و... متهم شدند، به مصداق «اذا مروا باللغو مروا کراما» از کنارش گذشتند. با عبارتهای تند و تیز، به آشوب تحریک شدند، متانت و صبوری به خرج دادند. به لطایفالحیل خواستند حضورشان را کمرنگ کنند، به شکل گسترده پای صندوق آمدند و به ندای رهبری و بزرگان پاسخ مثبت دادند. خواستند با ایجاد تنگنا، به کار غیرقانونی وادارشان کنند، زیر بار نرفتند. در تبلیغات انتخاباتی در قیاس با
طرف مقابل به حداقلها قناعت کردند و... . تا اینجای کار مدیون رقباییم. هم قدرشان را بدانیم و هم ازشان یاد بگیریم. اگر باز هم هوشمندی به خرج دهند و با همین دست فرمان جلو بروند و کار تمام شود، باید از آنها دعوت کنیم برایمان کلاس بگذارند و کمی اصولگرایی یادمان بدهند!»
انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در ایران برگزار شد و مردم به صورت گسترده پای صندوقهای رای حاضر شدند. اما باید کمی و تنها کمی به عقب برگردیم. این نتیجه و حضور بینظیر مردمی محصول کدام فرآیند است؟ نباید ساختارها و نهادهای قدرتمند نظام در حوزه جمهوریت را نادیده انگاریم. صندوق، یکی از مصدرهای قدرت در جمهوری اسلامی است و وجود نهادهای قدرتمند قانونی، بسامد حضور این مصدر دموکراتیک را در تمامی دورههای انقلاب، تضمین کرده است. اگر چه خطوطی هستند که علاقهای به این مصدر بنیادی قدرت ندارند و خوش ندارند، مردم تصمیمگیر شکلگیری حلقههای حضور باشند. البته سوال بزرگ این است، آنان اگر اعتقادی به انتخاب مردم ندارند، چرا خود کاندیدای انتخابات میشوند؟
اما در مرحلهای عملیاتیتر، یک تحلیل مهم را نباید نادیده گرفت. در کنار آن بخش از مردم که پای ثابت صندوقها هستند و تا حدودی رایشان در تمام دورهها برای چپ یا راست، مشخص و ثابت است، بخش خاموش جامعه را چه کسانی پای صندوق میآورند؟ با چه فرآیندی؟ با چه امیدی؟ حقیقت این است، رای بخش خاموش جامعه مدیون خواهش و درخواست کسانی است که صلاحیتشان رد شده یا احراز نشده است. این ردصلاحیتشدگان، از بزرگان اصلاحات گرفته تا کاندیداهای نسل سوم، نه در قامت معترض که در قامت تبلیغ و ترویج مردم برای حضور در انتخابات، چندان کوشا و جدی کار میکنند که گویی، هماینان نبودند که حق حضور در انتخابات را به عنوان کاندیدا نداشتند. آنان اعتراض نکردند، قهر هم نکردند، ایستادند و صندوق را سنگر خود کردند. به قول خودشان ذخیرههای رده سوم را «بهخط» کردند تا بگویند میتوانند، رقبای «همیشه تایید صلاحیتشده» خود را به رقابتی نفسگیر فرابخوانند. بله سومین ردیف نیمکتهای ذخیره خود را برای مبارزه انتخاباتی تمامعیار با اصلیترین چهرههای رقیب به میدان فرستادند. حتی اگر گمانهزنیهای رسانههای رادیکال اصولگرا صحیح باشد و اصلاحطلبان 30 درصد صندلیهای
مجلس را تصاحب کرده باشند، باز عطف به آنچه گذشته، باید آنان را پیروز انتخابات دانست.
اگر سیدحسن احراز صلاحیت شده بود، امروز رای خیرهکننده مردم، نام خمینی را بعد از سالهای بسیار، بر جام جهان نقش میکرد. بازگشت نام خمینی به رسانههای جهان، بزرگترین تبلیغ برای نظامی ۳۷ساله بود که با نام خمینی پای بر عرصه جهان نهاد.
جمله آخر محمد مهاجری، کلیدی است: «باید از آنها دعوت کنیم برایمان کلاس بگذارند و کمی اصولگرایی یادمان بدهند!» به راستی آنان که اینک حتی مورد تحسین روزنامهنگاران اصولگرا قرار گرفتهاند، چه کسانی هستند؟ اگر آنان میتوانند، با وجود حذفها، تحریکها، فشارها، تهمتها و تخریبها و وضعیت نابرابر، در عرض یک هفته، مردم را برای رای دستهجمعی به فهرستی ناشناخته قانع کنند، اگر خود حلقههای اول و دومشان تایید میشد، چه میکردند؟ اگر مردم با اعتماد به امضای آنان، اسم کسانی را روی برگههای رای مینویسند که کمترین شناختی از آنها ندارند، اسم خود آنان را با چه اشتیاقی مینوشتند؟ به راستی آنان کیستند؟ انگار ما با مدلی خاص از دموکراسی مواجهیم که در آن، شخصیتهای غایب، رجال همیشه پیروز انتخابات هستند، رجالی با محبوبیتی مانا و تاریخمند.
به راستی اگر این شخصیتهای فراتاریخ، تایید شوند و با رای خیرهکننده مردم، وارد مجالس و شوراها بشوند، چه اتفاقی میافتد؟ آنان نشان دادهاند، حتی در ناهمدلانهترین شرایط و در اوج بیمهریها و محنتها، در همه حال، ملتزم به نظام هستند. بدون کمترین جسارتی به جایگاه و حق قانونی شورای نگهبان، اگر ساز و کاری برای حضور اینان در رقابتهای انتخاباتی فراهم میشد، بسیار میتوانست به مشروعیت و اقتدار مردمی نظام بیفزاید. افزون بر مشروعیت، سطح عقلانیت سیاسی، قدرت تصمیمگیری، توانایی نظامسازی، مدیریت راهبردی و دهها معیار توسعه کشور نیز ارتقا مییافت. حجم وسیع دستاوردهای بینالمللی چنین اتفاقی قابل وصف نیست. به راستی آنان که با لیست سوم خود، میتوانند در آفرینش حماسهای بلند برای سربلندی و مانایی نقش ایفا کنند، چرا نباید حداقل به خاطر همین کار ویژه ارزشمند، در دورههای آتی تایید صلاحیت شوند و حتی اگر قبلاً اشتباهی داشتند، بخشوده شوند؟ مگر آنان که در بدر و احد علیه پیامبر شمشیر زدند، بعد از فتح مکه به فرماندهی لشکر اسلام گزیده نشدند؟ البته که بخش بزرگ ردشدگان، از صحابه انقلاباند و منشأ خدمات بیمثال هستند.
این تصور قابل فهمی است. برای مثال، اگر آیتالله سیدحسن خمینی، عطف به نظر قاطبه مراجع عظام و اساتید درجه یک حوزه علمیه، برای خبرگان نظام تایید صلاحیت میشد و در معرض رای مردمی قرار میگرفت؛ امروز، بار دیگر «خمینی» از میان صندوقهای رای بیرون میآمد و نظامی برآمده از ارزشهای دینی و ملتزم به باورهای دموکراتیک، در قلب خاورمیانه پرآشوب، برای سالهای بسیار، تضمین و تحسین میشد. اگر سیدحسن احراز صلاحیت شده بود، امروز رای خیرهکننده مردم، نام خمینی را بعد از سالهای بسیار، بر جام جهان نقش میکرد. بازگشت نام خمینی به رسانههای جهان، بزرگترین تبلیغ برای نظامی 37ساله بود که با نام خمینی پای بر عرصه جهان نهاد. انتخابات، فرصت بینظیری بود تا نام «خمینی» در جهان باز هم تکرار شود، دموکراسی دینی، خمینی دیگری را بر صحیفه جهان بنشاند. کاش میشد، جهان بداند در این نظام، سلسله خمینیها و سلسله قدرت برخلاف کشورهای همسایه نه با انتصاب که با انتخاب تداوم مییابد. با وجود حضور گسترده مردم و آفرینش حماسهای ماندگار، عدم حضور امثال سیدحسن خمینی، بزرگترین خسران اسفند 94 بود. باید با رویکرد همدلانهتری، آینده را بر مدار مدارا ورق
بزنیم چه، آیندگان ما، یک اگر بزرگ تاریخی و یک حسرت دلآزار خواهند داشت: اگر سیدحسنها تایید میشدند...
دیدگاه تان را بنویسید