تاریخ انتشار:
محمدرضا باهنر به چه میاندیشد و چه موقعیتی دارد؟
خداحافظی کارگردان
محمدرضا باهنر این سیاستمدار ۶۳ساله کرمانی بیشک همواره یکی از شاهکلیدهای اصولگرایان است؛ کسی که به غیر از انتخابات مجلس ششم که طعم شکست را به همراه دیگر محافظهکاران چشید در بزنگاههای انتخاباتی توانسته هم گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و هم گلیم جناحش را.
محمدرضا باهنر این سیاستمدار 63ساله کرمانی بیشک همواره یکی از شاهکلیدهای اصولگرایان است؛ کسی که به غیر از انتخابات مجلس ششم که طعم شکست را به همراه دیگر محافظهکاران چشید در بزنگاههای انتخاباتی توانسته هم گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و هم گلیم جناحش را. نایبرئیس مجلس نهم در تمامی سالهای سیاستورزی خود به گونهای عمل کرده که همکیشان اصولگرایش از او با عنوان لابیگر قهار سیاست داخلی یاد میکنند. او همان نقشی را در پشت پرده سیاست داخلی برای اصولگرایان بازی میکند که محمدجواد اردشیر لاریجانی در سیاست خارجی برای این جناح داشته است.
نقشآفرینی او در فرآیندهای پیشاانتخاباتی غیرقابل انکار است. در همه مقاصد محافظهکاران دیروز و اصولگرایان سنتی امروز رد پای باهنر و راههایی که او تعیین کرده دیده میشود. هنر باهنر، قدرت انعطافپذیری اوست. اگر یک روز به شدت از گروهی انتقاد میکند اصلاً نباید تعجب کرد که فردای همان روز با همان گروه نشسته باشد. چرا که او کسی است که در عصری میداندار لیست بستن اصولگرایان سیاستمدار میشود و فصلی دیگر عطای کاندیداتوری در انتخابات را همچون دهمین دوره انتخابات پارلمان به لقایش میبخشد. باهنر با عملکردش نشان داده تنها چیزی که برایش اهمیت دارد عملیاتی شدن راهبردها و تحقق منافع و رسیدن به مقاصد است. برای کارگردان اصولگرایان فرقی نمیکند چه کسی و چه گروهی در میان اردوگاهشان با چه کسی و چه گروهی اختلاف دارد. او کار خودش را دنبال میکند. اگر کسی بخواهد طراحی و مهندسیاش را در اردوگاه اصولگرایان برهم بزند یا باید بنشیند و ببیند چگونه باهنر او را مجاب کرده یا آنکه ایزولهشدنش را روزشماری کند.
هنر باهنر تنها در انعطاف و چرخشهای ناگهانی خلاصه نمیشود که او پر از پیچیدگی است. همین پیچیدگی و چندلایه بودن شاید باعث شده تا به همان اندازه که او در اکثریت مواقع حلالمسائل اصولگرایان باشد، باز هم همانها نتوانسته باشند تکلیفشان را با او مشخص کنند. باهنر به همان اندازه که دوست اصولگرایان محسوب میشود، مایه نااطمینانی بعضی از اصولگرایان هم هست، چرا که کمتر کسی میتواند بفهمد در مغز او چه میگذرد. به همان اندازهای که تکلیف اصلاحطلبان با محمدرضا باهنر مشخص است حداقل بخشی از اصولگرایان با او تکلیف نامشخص دارند. همین است که نمیدانند به او چه باید بگویند و چگونه رفتار کنند. از او انتقاد کنند یا آنکه بنشینند و ببینند سرانگشت اشاره او کجا را نشان میدهد. باهنر البته در این میان خیلی هم اهل توضیح دادن به دیگر اصولگرایان نیست. گویی بار سنگین بر زمین مانده و زمان اندک، مجالی باقی نگذاشته تا او به همکیشان سیاسیاش قصه نشست و برخاستهایش با این و آن را تعریف کند. باهنر اما از همان آذرماه دو سال پیش که با اکثریت اعضای جبهه پیروان جانشین مرحوم حبیبالله عسگراولادی شد گویا نتوانسته نقش «حبیب اصولگرایان» را بازی
کند و همان محبوبیت حبیبالله عسگراولادی را برای خود دست و پا کند. شاید حق هم داشته باشد چرا که او یک سیاستمدار حرفهای است که در میدان سیاست جدای از آنکه بازوبند اصولگرایی را بر بازو دارد یک عملگرای تمام عیار سیاسی است. عملگرایی که تنها میخواهد پیروز باشد. علاقه دارد زمین خود را بر اساس برگهای برنده بچیند. تقریباً در تمام دوران سیاسی محمدرضا باهنر او همیشه سعی کرده است از کارتی استفاده کند که شانس پیروزی دارد.
حالا در صفحه بازی اصولگرایان هم بدون توجه به آرایش دیگر مهرهها، هر جا که صلاح میداند در این صفحه حرکت میکند. یک روز رودرروی پایداریها قرار میگیرد و روز دیگر با آنها دور یک میز مینشیند. یک روز داستان راستان را مینویسد و روز دیگر آنها را در هلهله انتخابات رها میکند. زمین بازی باهنر برخلاف دیگر اصولگرایان، حد یقفی ندارد. اینچنین است که اگر اوایل پاییز امسال با صراحت به رد تئوری برتری «اصلح نامقبول» بر «صالح مقبول» پرداخت و از آیتالله مصباحیزدی انتقاد کرد چند روز بعدش با صادق محصولی از مریدان آیتالله مصباحیزدی درباره وحدت اصولگرایی و راهبردهای انتخاباتی حرف و حدیث داشت. البته همین چرخشهای ناگهانی باعث شده تا موقعیت باهنر در جبهه پیروان خط امام و رهبری تضعیف شود تا او که هرگز نتوانسته بود «حبیب» اصولگرایان شود در موقعیت ضعیفتری در میان همکیشان سنتی خود قرار بگیرد. از نشانههای تضعیف موقعیت کارگردان قهار اصولگرایان شاید باید به همین جملات احمد کریمیاصفهانی، دبیر کل جامعهاسلامی اصناف و بازار به عنوان یکی از اعضای 17گانه احزاب تشکیلدهنده جبهه پیروان بسنده کرد که: «باهنر هیچوقت نمیتواند جای مرحوم عسگراولادی را بگیرد». واکنش کریمیاصفهانی حرف چهرههای بسیاری از گروههای زیرمجموعه دبیر کلی محمدرضا باهنر بود و حکایت از آن داشت که اصولگرایان جبهه پیروان، برخلاف حرفشنوی مطلق و اعتماد بیحرف و حدیثی که به مرحوم حبیبالله عسگراولادی داشتند به محمدرضا باهنر اعتماد تام و تمام ندارند و او را نماینده ویژه خود در دیالوگ با دیگر گروههای اصولگرا نمیدانند.
باهنر اما از همان آذرماه دو سال پیش که با اکثریت اعضای جبهه پیروان، جانشین مرحوم حبیبالله عسگراولادی شد گویا نتوانسته نقش «حبیب اصولگرایان» را بازی کند و همان محبوبیت حبیبالله عسگراولادی را برای خود دست و پا کند.
حالا در صفحه بازی اصولگرایان هم بدون توجه به آرایش دیگر مهرهها، هر جا که صلاح میداند در این صفحه حرکت میکند. یک روز رودرروی پایداریها قرار میگیرد و روز دیگر با آنها دور یک میز مینشیند. یک روز داستان راستان را مینویسد و روز دیگر آنها را در هلهله انتخابات رها میکند. زمین بازی باهنر برخلاف دیگر اصولگرایان، حد یقفی ندارد. اینچنین است که اگر اوایل پاییز امسال با صراحت به رد تئوری برتری «اصلح نامقبول» بر «صالح مقبول» پرداخت و از آیتالله مصباحیزدی انتقاد کرد چند روز بعدش با صادق محصولی از مریدان آیتالله مصباحیزدی درباره وحدت اصولگرایی و راهبردهای انتخاباتی حرف و حدیث داشت. البته همین چرخشهای ناگهانی باعث شده تا موقعیت باهنر در جبهه پیروان خط امام و رهبری تضعیف شود تا او که هرگز نتوانسته بود «حبیب» اصولگرایان شود در موقعیت ضعیفتری در میان همکیشان سنتی خود قرار بگیرد. از نشانههای تضعیف موقعیت کارگردان قهار اصولگرایان شاید باید به همین جملات احمد کریمیاصفهانی، دبیر کل جامعهاسلامی اصناف و بازار به عنوان یکی از اعضای 17گانه احزاب تشکیلدهنده جبهه پیروان بسنده کرد که: «باهنر هیچوقت نمیتواند جای مرحوم عسگراولادی را بگیرد». واکنش کریمیاصفهانی حرف چهرههای بسیاری از گروههای زیرمجموعه دبیر کلی محمدرضا باهنر بود و حکایت از آن داشت که اصولگرایان جبهه پیروان، برخلاف حرفشنوی مطلق و اعتماد بیحرف و حدیثی که به مرحوم حبیبالله عسگراولادی داشتند به محمدرضا باهنر اعتماد تام و تمام ندارند و او را نماینده ویژه خود در دیالوگ با دیگر گروههای اصولگرا نمیدانند.
شاید انعطاف و پیچیدگی محمدرضا باهنر توانسته باشد هراز چندگاهی اصولگرایان را از بنبست خارج کرده باشد اما با قصههای پر غصهای که امسال بر جناح راست سنتی وارد آمد به نظر میآید که هملباسیهای سیاسی باهنر در جبهه پیروان خط امام و رهبری اگر با یک چشم او را «رفیق» خود میدانند با چشم دیگر او را «رقیب» میپندارند، مسالهای که شاید باعث شود در نهایت ریش و قیچی جبهه پیروان از دست او خارج شود و به دست کسی سپرده شود که بیش از دیگر اعضای جبهه پیروان به مرحوم حبیبالله عسگراولادی نزدیک بود و او را میشناخت. سال 1394 با غیبت محمدرضا باهنر در پارلمان دهم و سهم کمتر اصولگرایان سنتی در مجلس به اتمام میرسد و این، آن بهشتی نبود که باهنر در ساختمان قدیمیساز خردمند شمالی به راستهای سنتی وعده داده بود. سالی که گذشت بیتردید سال خوشیمنی برای ستاره بیچون و چرای اصولگرایان سنتی نبود. هر چند در پاسخ به چرایی کنارهگیری از انتخابات مجلس اعلام کرد: ۲۸ سال حضور در مجلس کافی است و چون این دفعه خیالم راحتتر است که اصولگرایان برنده میشوند بنابراین احساس کردم که خیلی ضرورت ندارد در انتخابات ثبتنام کنم. هر چند برخیها فکر
میکنند چون باهنر تجربه دارد و سالها در مجلس بوده است بنابراین جایگزینی ندارد اما در همین مجلس نهم افرادی هستند که اگر نایبرئیس بشوند یا مثل من یا بهتر از من میتوانند به وظیفه خود عمل کنند و من هم این توهم را ندارم که جایگزینی برای من نیست چرا که بزرگترها هستند و نظام به افراد وابسته نیست.«این هم از هنر باهنر است که هرچند برای مجلس دهم خیز برنداشت اما اعلام کرد اهل بازنشستگی نیست.» اما باید گفت با توجه به فعل و انفعالات سال 94، کارگردان اصولگرایان دیگر قدرت سالهای پیشین خود را ندارد. عصر عسرت محمدرضا باهنر با کنارهگیریاش از پارلمان تازه آغاز شده است. باید به انتظار نشست و دید آیا این سیاستمدار کرمانی در 63سالگی و پس از این فرود پر رمز و راز باز هم علاقهای به اوج گرفتن از خود نشان میدهد. باهنر هر که هست سیاستمدار عجیبی است. آیا باهنر خلعت دبیر کلی جبهه پیروان را از تن بیرون میکشد یا آنکه اعضای جبهه پیروان را در فرآیند تصمیمات و کنشهای خود قرار خواهد داد؟
دیدگاه تان را بنویسید