تاریخ انتشار:
علی واعظ معتقد است کاخ سفید دندان طرح کروکر را کشیده است
خیال اوباما از سنا راحت شد
علی واعظ، تحلیلگر ارشد گروه بینالمللی بحران در گفتوگویی وضعیت کنگره آمریکا را چند ماه پیش از برداشته شدن گام نهایی مذاکرات و تصویب لایحه جدید سناتور جمهوریخواه «باب کروکر» اینگونه روایت میکند
اعضای گروه بینالمللی بحران ارزیابیهایی نسبت به مفاد بیانیه سوئیس داشته و حتی در همین راستا سفرهایی را هم به کشورهای مذاکرهکننده پرونده هستهای ایران انجام دادهاند که یکی از این سفرها به کشور آمریکا و گفتوگو با سیاستمداران این کشور بود. قاطبه این افراد نسبت به آنچه در لوزان گذشت چه دیدگاهی داشتند؟
از بیانیه سوئیس در واشنگتن تفسیرهای متفاوتی صورت میگیرد که عمدتاً به دو صورت است. یک موضع به افرادی تعلق دارد که به دلایل ایدئولوژیک و منافع مالی و شخصی خود مخالف این تفاهم بودند. این افراد معتقدند بیانیه سوئیس در جهت منافع ملی آمریکا تنظیم نشده و البته امتیازات واگذارشده به ایران نیز بر شدت نگرانیهای آنها افزوده است. مثلاً اینکه پس از توافق جامع هستهای همچنان هزار عدد از سانتریفیوژهای سایت فردو در محل خود باقی میمانند یا اینکه محدودیتها بر سر برنامه غنیسازی ایران پس از 10 سال به تدریج شروع به لغو شدن میکند و بعد از 15 سال کاملاً از میان برداشته شود. این بهانهها عمدتاً از سوی افرادی مطرح میشود که از این بیانیه و چارچوب توافقی به عنوان تسلیمنامه یاد میکنند؛ افراد مذکور دیدگاههای خود را جدای از کیفیت بیانیه مطرح میکنند. دسته بعدی هم افرادی هستند که تا حدودی مشکوک به هرگونه توافقی با ایران بودند و میتوان گفت عمدهترین تاثیر این بیانیه بر دیدگاههای آنها بود و توانست به میزان بسیار زیادی قانعشان کند. اشخاصی مانند گری سیمور که پیش از این مسوول امور خلع سلاح در کاخ سفید بود و در حال حاضر هم مشغول
تدریس در دانشگاه هاروارد است. او که تفاهم به دست آمده را به مراتب بسیار بهتر از انتظار خود میداند از آن استقبال میکند یا افراد دیگری مانند اولی هاینونن که پیش از این معاون آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود و به عبارتی از تندروهای پرونده هستهای ایران محسوب میشد هم بر این اعتقاد است که از ویژگیهای مهم تفاهم سوئیس بحثهای پیرامون موضوع خلع سلاح است. البته هستند افراد و چهرههای دیگری که چه در کنگره و چه در بخشهای مختلف جامعه آمریکایی با شک و تردید مشغول ارزیابی مذاکرات لوزان هستند که انتشار بیانیه سوئیس حجت را بر آنها تمام کرد و دیدگاه مثبتتری نسبت به این تفاهم پیدا کردند. شاید به نوعی بتوان گفت آنها تمام دغدغههایشان را در طرح جدید سناتور کروکر متجلی کردهاند. سناتور کروکر بر آن بود کنگره را در بررسی و سنجش توافق نهایی بازی دهد و دولت آمریکا را در یک چارچوب از پیش تعیینشده قرار دهد. هرچند به لحاظ قانونی کنگره اجازه بازبینی هر توافقی را دارد اما توافق جامع هستهای ایران به معنای واقعی کلمه یک قرارداد بینالمللی نیست. تنها یک توافق سیاسی بینالمللی است که نیازی به مصوبه سنای آمریکا ندارد و تمام تلاشهای
کنونی کنگره هم برای ایفای نقشی بیشتر در این بین است که البته چندان موفقیتی هم دربر نداشته است. اشکال و مساله اساسی لایحه ابتدایی آقای کروکر این بود که اولاً دوره بازبینی توافق جامع هستهای ایران را 60 روز کاری تعیین کرده بود که با درنظرگیری تعطیلات تابستانی کنگره ممکن بود دوره بازبینی آن بسیار طولانی شود و مساله بعدی هم این بود که رئیسجمهور آمریکا باید ورای مسائل هستهای، به صورت دورهای گزارشی از عدم نقشآفرینی ایران در حوزه فعالیتهای مربوط به تروریسم را در اختیار کنگره قرار میداد که این امر، تداخل موضوع هستهای با دیگر اختلافات ایران و آمریکا بود و به همین علت با مخالفت شدید کاخ سفید مواجه شد. یکی از مهمترین تحولات ماههای اخیر کنگره آمریکا این بود که نفر دوم کمیته روابط خارجی سنا یعنی آقای منندز به علت پرونده رسوایی اقتصادی خود مجبور به کنارهگیری از سمتاش شد و سناتور بن کاردین که نقش بسیار مثبتی در تعدیل طرح سناتور کروکر داشت در جایگاه او قرار گرفت و موفق شد بسیاری از خصوصیات منفی این طرح را تغییر دهد. از جمله این تغییرات کاهش دوره بازبینی توافق جامع به 30 روز کاری و حذف گزارشدهی از فعالیتهای
منطقهای ایران از متن توافق جامع بود.
کاخ سفید میگوید لایحهای که قرار است در کنگره تصویب شود تنها شامل تحریمهای مجلس نمایندگان و سنای آمریکا میشود اما سناتور کروکر میگوید اینطور نیست و اگر ما تشخیص دهیم توافق با ایران امنیت مردم آمریکا را نقض میکند آن را رد خواهیم کرد.
معتقدم اشکال اصلی این موضوع از آنجا ناشی میشود که برخی افراد خارج از مجموعه تیمهای مذاکرهکننده هنوز ارزیابی درستی از شیوه رفع تحریمها ندارند، این در حالی است که به گمان بنده تفاوت خاصی میان اظهارات آقایان کری و ظریف پیرامون لغو تحریمهای ایران وجود ندارد. بر اساس تفاهم لوزان قرار است توافق جامع هستهای به شورای امنیت برده شود و پس از رایگیری، خودبهخود قابلیت اجرایی یابد. پس از آن است که طرفین توافق هستهای ایران باید برای زمینههای اجرایی آن مقدمهچینی کنند و انجام یکسری اقدامات را در دستور کار خود قرار دهند. مثلاً ایران باید ضمن کاهش تعداد سانتریفیوژهای خود، قلب رآکتور اراک را نیز خارج کند یا در همکاری با بازرسان آژانس تغییراتی در تاسیسات هستهای فردو به وجود آورد. در آن سو نیز اعضای گروه 1+5 موظف هستند تا مقدمات مورد نیاز برای لغو تحریمها را آغاز کنند. مثلاً اعضای اتحادیه اروپایی با ابلاغ تمامی مصوبات خود به بانکهای مرکزی 27 کشور عضو خود یا وزارتخانههای تجارت و داراییشان مراحل قانونی موردنظر در روند اجرایی اعمال تحریمها را متوقف کنند تا در روز اجرای توافق منعی پیرامون تعهدات طرفین وجود نداشته
باشد. این سیستم در واقع نقشه راهی برای ادامه مسیر نیز محسوب میشود. در نظر داشته باشید که این برای نخستین بار است که اعضای اتحادیه اروپا سیستمی را تعبیه کردهاند تا در صورت تخلف احتمالی، تحریمها مجدداً به روند گذشته خود بازگردند. قطعاً طراحی این پروسه کاری دشوار و زمانبر خواهد بود. در حالت عادی وضع تحریمها نیازمند رایی است که هر 27 کشور عضو بهطور همزمان نسبت به انجام آن اهتمام میورزند و حتی یک رای منفی نیز میتواند این روند را مختل کند. موضوعی که حالا، برای توقف پروسه اعمال تحریمها باید طی شود و تنها ابراز مخالفت یک عضو میتواند منجر به بازگشت به مراحل ابتدایی کار شود. اما در صورتی که تمامی 27 کشور اروپایی موافق توقف اجرای تحریمها باشند کار بازگشت اتوماتیک آنها در صورت بروز تخلف احتمالاً به یک کمیته ویژه 1+5 و ایران سپرده میشود که بر روند انجام تعهدات طرفین نظارت کند. در آمریکا نیز وزارت خزانهداری باید تمام مقررات مربوط به رفع تحریمها و دستورالعملهای مربوطه را فراهم کند. از همین رو قطعاً چه اجرای تعهدات ایران و چه کشورهای غربی نیازمند فرصتی چندماهه است.
اما انتظار مقامات ایران آن است که این اقدام طی یک ماه صورت پذیرد.
ممکن است این کار در فاصله خیلی کوتاهی انجام شود اما اگر بخواهیم واقعبین باشیم این کار حداقل به فرصتی دو، سهماهه نیازمند است. حل و فصل تمامی مسائل باقیمانده با آژانس نیازمند فرصتی حداقل چندماهه است. آژانس در مورد حل مسائل PMD معتقد است به حدود شش ماه زمان نیازمند است و حتی اگر این فرصت از همین امروز مهیا شود هم ما به زمانی سهماهه پس از امضای توافق نیاز داریم.
اما شاید این موضوع با آنچه آقای روحانی مطرح کردند در تناقض باشد. مبنی بر اینکه در فردای روز توافق ما شاهد لغو تمامی تحریمهای ایران باشیم.
ایشان هم منظورشان زمان اجرای توافق است. حقیقت امر این است که به لحاظ اجرای عدالت نیز باید طرفین در روندی یکسان خواهان اجرای مفاد توافق باشند. یعنی اینطور نیست که پیش از آنکه ایران دست به اقدامی بزند طرف مقابل کلاً خلع سلاح شود. ما در اجرای توافق جامع هستهای از همان شیوهای استفاده میکنیم که در توافق ژنو از آن سود جستیم. روش اجرای توافق ژنو شیوهای متعادل، همزمان و همگام میان طرفین بود. با این تفاوت که در توافق جامع هستهای طرفین تقریباً تمامی تعهداتشان را در همان ابتدای کار انجام خواهند داد. یعنی ایران در مورد مسائل مربوط به غنیسازی، تغییر کاربری سایت فردو یا شفافیت برنامههای هستهایاش در همان ابتدا دست به عمل خواهد زد و در آن سو نیز اکثریت تحریمها در همان چند ماه اول لغو خواهند شد. اجرای توافق جامع هستهای منوط به آمادگی دو طرف میز مذاکرات است و از این لحاظ فکر میکنم میان حرفهای آقایان کری یا ظریف و همچنین روسای جمهور ایران و آمریکا هیچ تفاوتی وجود نداشته باشد. آنها تنها در شیوه بیانشان به یک شکل عمل نکردند و این تفاوت نیز از همین موضوع ناشی میشود. با همین ذهنیت در واقع آمادهسازی اجرای توافق
به فرصتی دو تا سهماهه نیاز خواهد داشت. شاید از خلال این موضوع بتوانیم به این نتیجه نیز برسیم که طرح تعدیلشده آقای کروکر که در کمیته سیاست خارجی سنا تصویب شد نیز چندان متناقض با این توافق نیست. چرا که در همان ابتدای کار و زمان امضای توافق رفع تحریمی صورت نمیگیرد و اگر کنگره فرصتی یکماهه را برای بازبینی توافق در نظر گرفته است این یک ماه قطعاً کمتر از زمانی است که ما نیازمند آمادهسازی شرایط برای امضای کلیت توافق جامع هستیم. البته طبق این لایحه ممکن است که کنگره بعد از بازبینی توافق به آن رای منفی دهد و در آن صورت رئیسجمهور 12 روز وقت دارد تا رای مخالف کنگره را وتو کند. پس از این اقدام اوباما، کنگره نیز فرصتی 10روزه در اختیار خواهد داشت تا این وتو را با دوسوم رای نمایندگان در سنا و مجلس نمایندگان خنثی سازد. بنابراین ممکن است این پروسه به حرکتی 52روزه بینجامد که مجدداً کمتر از زمان مورد نیاز برای اجرای پروسه توافق است. نکته آخر هم اینکه لایحه ارائهشده از سوی سناتورهای آمریکایی قطعاً مورد پسند کاخ سفید نیست اما با در نظر گرفتن شرایط، این انتخاب میان بد و بدتر بود؛ کنگره آمریکا مایل بود نقشی در مذاکرات
هستهای ایران داشته باشد و قطعاً این لایحه به مراتب بسیار بهتر از لوایح دیگری است که میتوانست در این میان وجود داشته باشد و نقش مهمتری را به کنگره آمریکا بدهد. اما با طرح فعلی، نقش کنگره در چارچوبی از پیش تعیینشده قرار داده میشود و با رای 41 سناتور آمریکایی، کاخ سفید میتواند جلوی رای منفی به توافق را بگیرد و اگر موفق نشد کاخ سفید میتواند با آرای 34 سناتور همفکر خود لایحه را وتو و توافق را اجرایی کند. مهمترین حسن طرح سناتور کروکر این است که مذاکرهکنندگان آمریکایی تا پایان ژوئن دیگر ترس و واهمهای از اقدام یکباره و نابهنگام کنگره یا طرح انتقادات سنا و مجلس نمایندگان آمریکا نخواهند داشت. با وجود اینکه تصویب این طرح میتواند برای مقامات ایرانی مایوسکننده باشد ولی واقعیت این است که این تصمیم که رئیسجمهور آمریکا وتوی خود را برای جنگ اصلی که بعد از امضای توافق درخواهد گرفت حفظ کند، تصمیمی عاقلانه بود.
اما در نهایت رای آخر به کنگره تعلق دارد.
بله، اما اگر کاخ سفید بتواند وتوی کنگره را خنثی کند، برد با دولت اوباماست.
خوشبختانه بعد از تفاهم سوئیس کاخ سفید توانست دندانهای سمی طرح آقای کروکر را بکشد و با پذیرش آن، کنگره را تا پایان مذاکرات ساکت کند که از این لحاظ فکر میکنم با وجود مطلوب نبودن این لایحه اما بهترین خروجی ممکن میان کنگره و کاخ سفید بود.
فضای کنگره برای همراهی با اوباما و برد کاخ سفید آماده است؟
با توجه به جزییات منتشرشده از توافق و با اهتمام به این موضوع که متن امضاشده توافقی میان 1+5 به نمایندگی از جامعه جهانی و ایران است قطعاً در میان خیل عظیم سناتورهای کنگره 34 سناتور وجود دارند که با حمایت از دیپلماسی به پشتیبانی از روند مذاکرات بپردازند. آگاهی از این موضوع که حسن توافق به دست آمده با ایران از ضررهای آن بیشتر است موجب خواهد شد سناتورهای آمریکایی تمایل بیشتری برای حمایت از آن داشته باشند چرا که در غیر این صورت هر نوع اقدامی که در مخالفت با خواست جامعه جهانی باشد قطعاً منجر به منزوی شدن آمریکا و خروج از روند تصمیمگیریهای جهانی خواهد شد و البته نتیجه نهایی آن هم این است که آمریکا و ایران را به سمت یک درگیری نظامی سوق دهد. بر همین اساس هم معتقدم احتمال شکست طرح مذکور در کنگره بیشتر از موفقیت آن است. خوشبختانه بعد از تفاهم سوئیس کاخ سفید توانست دندانهای سمی طرح آقای کروکر را بکشد و با پذیرش آن، کنگره را تا پایان مذاکرات ساکت کند که از این لحاظ فکر میکنم با وجود مطلوب نبودن این لایحه اما بهترین خروجی ممکن میان کنگره و کاخ سفید بود.
بنابراین برداشت کلی سیاستمداران آمریکایی نسبت به مفاد تفاهم سوئیس مثبت بود؟
بله، همینطور است و البته در حال حاضر هیچ لایحه دیگری در کنگره مطرح نیست که بخواهد اخلالی در روند مذاکرات ایجاد کند. با توجه به این موضوع که کاخ سفید نقش کنگره را در بازبینی و بررسی توافق نهایی با ایران پذیرفته است، دلیلی وجود ندارد که کنگره بخواهد با تصویب طرحی جدید، در روند مذاکرات هستهای خللی ایجاد کند. البته بیشتر مخالفتهای نمایندگان و سناتورهای آمریکایی نیز به زعم آنها بر سر نقشآفرینی ایران در خاورمیانه و تحولات منطقه است. این افراد برداشت بسیار منفی از حضور احتمالی ایران در کشورهایی چون عراق و سوریه و البته یمن دارند و متاسفانه ممکن است بعضی از سناتورهای آمریکایی با دستاویز قرار دادن این موضوع هجمه جدیدی را بر مذاکرات وارد کنند و با وخیمتر شدن اوضاع در یمن یا سوریه به دنبال وضع تحریمهای مدعی حمایت از تروریسم علیه تهران باشند و قطعاً با این چوبی که لای چرخ مذاکرات قرار داده میشود کار کاخ سفید برای لغو تحریمهای ایران سختتر خواهد شد. هرچند که متاسفانه این بحث هنوز مطرح نشده و آقای اوباما با پذیرش طرح کروکر روندی آرام بر مناسبات کاخ سفید و کنگره حاکم کرد. اگر به تقویم کاری کنگره نگاه کنید در عرض
43 روز کاری باقیمانده تا تعطیلات تابستانی نهاد قانونگذاری آمریکا فرصت چندان زیادی برای ارائه طرحهای جدید و به عبارتی درگیر شدن با کاخ سفید بر سر موضوعی چون ایران باقی نمانده است و بنابراین فکر میکنم در این موضوع به خصوص، کنگره به میزان بسیار زیادی خلع سلاح شده است و اگر واکنش منفی از سوی مجلس یا تیم مذاکرهکننده ایران به این طرح (طرح کروکر) نشان داده نشود قطعاً تا پایان زمان مذاکرات ما با مشکل جدی مواجه نخواهیم شد.
وزیر خارجه ایران هم گفته بودند که در حال ارزیابی طرح مذکور هستند.
اینکه این لایحه چه تاثیر عملی در اجرای توافق نهایی دارد محل بحث است. قطعاً لایحه آقای کروکر به رئیسجمهور آمریکا اجازه نمیدهد در دوره بازبینی اقدام به لغو تحریمهای ایران که کنگره تصویب کرده، بکند. در زمان انجام مذاکرات لوزان بحثی مطرح بود مبنی بر اینکه علاوه بر 700 میلیون دلاری که بر اساس توافق ژنو به صورت ماهانه (از داراییهای مسدودشده) در اختیار ایران قرار میگیرد میزانی هم در همان اثنای انعقاد توافق جامع هستهای به این کشور پرداخت شود، هرچند که هنوز تصمیم خاصی در مورد آن اتخاذ نشده است. اما الان معلوم نیست که رئیسجمهور میتواند بر اساس لایحه کروکر این کار را انجام دهد یا خیر. حقیقت امر این است که هم کنگره آمریکا و هم مجلس شورای اسلامی هر دو امکان نظارت بر اجرای این توافق را دارند و مذاکرهکنندگان ایرانی و آمریکایی قطعاً در برههای خاص از زمان اجرای توافق نیازمند جلب نظر نمایندگان مجالس خود و حمایت از توافق موردنظر هستند. کنگره آمریکا با رای به لغو نهایی برخی از تحریمها و مجلس شورای اسلامی نیز با تصویب الحاق ایران به معاهده الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتوانند بر اجرای صحیح توافق نظارت کنند.
بنابراین هر دو در نقشهای نظارتی و اجرایی خود میتوانند یاریکننده عملکرد تیمهای هستهای دولتهایشان باشند. البته کنگره آمریکا به دلیل فشارهای سیاسی و برخی لابیگریها میخواست نقش پررنگتری در این توافق ایفا کند و آن را در یک ساختار مشخص قرار دهد که با تلاشهای کاخ سفید نتوانست آنطور که میخواست به هدف خود دست پیدا کند.
اعلام موافقت پوتین برای ارائه سامانه دفاعی اس-300 میتواند تاثیری در پیشبرد روند مذاکرات داشته باشد. اینطور گفته میشود که روسها برای تاثیر بر روند توافق پس از سالها با فروش این سامانه به ایران موافقت کردهاند.
رئیسجمهور روسیه گفته است که منعی برای ارائه سامانه اس-300 به ایران وجود ندارد که البته این موضوع به معنای فروش این سیستم به ایران نیست. روسها منافع متضادی را در مذاکرات دنبال میکنند. از یک طرف خواهان حل موضوع هستهای ایران هستند و البته به گفته اکثر اعضای تیمهای مذاکرهکننده بر سر میز مذاکرات هم نقش مثبتی را بازی کردهاند اما در عین حال از رقابت با غرب نیز غفلت نمیکنند و گاه حتی از بازگشت ایران به بازار انرژی به عنوان یک رقیب نیز نگران هستند. به این شرایط سیاستهای تحریمی غرب علیه روسها را هم اضافه کنید که موجب شده است مسکو در موضع ناخوشایندی نسبت به کشورهای غربی قرار داشته باشد. هرچند که هر وقت با افزایش فشارهایی از جانب کشورهای غربی مواجه شدهاند با به میان کشیدن بحثهایی چون فروش سامانه اس-300 به ایران، قصد امتیازگیری از آن را داشتهاند. اما شاید لازم باشد آگاهیبخشی به افکار عمومی نسبت به چند و چون برخورداری از این سامانه و شیوه ارائه آن از سوی روسها وجود داشته باشد. بر اساس قطعنامه 1929 شورای امنیت منعی برای فروش سامانههای دفاعی موشکی به ایران وجود ندارد و بنابراین روسها در سال 2009 تنها به
بهانههای واهی سیاسی فروش سامانه مذکور به ایران را لغو کردند. حالا هم که بحث ارائه آن را به میان کشیدهاند بیشتر به جهت موضوعات سیاسی است و ارتباطی هم به بیانیه لوزان ندارد. دسترسی ایران به سامانه دفاع موشکی سیگنالهای مثبتی را ارسال میکند مبنی بر اینکه توافق هستهای شرایط بسیار متفاوتی را برای ایران ایجاد کرده است. شرایطی بسیار متفاوت از کشوری چون لیبی که مجبور به تسلیم برنامه هستهایاش شد و در ازای آن نهتنها امنیتی به دست نیاورد بلکه امنیت خود را نیز از دست داد. این در حالی است که در شرایط فعلی ایران علاوه بر حفظ برنامه هستهایاش از امنیت بیشتری هم برخوردار شد. هرچند که اقدام روسها در ارائه سامانه دفاع موشکی اس-300 همین حالا هم با واکنش منفی کنگره مواجه شده است. سناتورهای آمریکایی با این احساس که پیش از دستیابی به توافق روند اعمال تحریمها در حال لغو شدن است از هر اهرمی برای به چالش کشیدن مذاکرات استفاده میکنند. همین دیدگاه بود که در تصویب طرح کروکر موثر واقع شد و از این لحاظ اقدام روسیه برای مذاکرات سازنده نبود. هرچند که این طرح تعدیلشده نمیتواند کار خاصی در روند اجرای توافق انجام دهد. بر همین
اساس هم شاید باید موضع اخیر پوتین را یک شمشیر دولبه بدانیم که از یک طرف قدرت کنگره را در تصویب طرح موردنظر کروکر قویتر کرد و از سوی دیگر این اطمینان را به ایران داد که یکی از ثمرات توافق هستهای افزایش امنیت این کشور است.
دیدگاه تان را بنویسید