شناسه خبر : 6174 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تدوین برنامه‌ای ملی برای ارتقای ایمنی ضرورت دارد

بیگانگی با الفبای ایمنی

مقوله ایمنی و بهداشت، جزو موضوعاتی نیست که بر حسب ضرورت، افراد به سن خاصی برسند، از آن سن به بعد تحت آموزش قرار گیرند و اصول ایمنی را بیاموزد. اصول ایمنی و بهداشت باید در بدو زندگی افراد پایه‌گذاری شود

index:1|width:50|height:50|align:right فریده گل‌بابایی / رئیس هیات مدیره انجمن علمی بهداشت کار
افراد با هر شغل، درآمد و سطح تحصیلاتی، تمایل ندارند خود را به عمد در معرض شرایط ناایمن قرار دهند. اما دلایلی وجود دارد که این شرایط ناایمن را رقم می‌زند. اگر این ناامنی ممکن است در محیط‌های کاری پر‌رنگ‌تر به نظر برسد اما ایرانیان در زندگی روزمره نیز شرایط غیر‌ایمن را تجربه می‌کنند. مقوله ایمنی و بهداشت، جزو موضوعاتی نیست که بر حسب ضرورت، افراد به سن خاصی برسند، از آن سن به بعد تحت آموزش قرار گیرند و اصول ایمنی را بیاموزد. اصول ایمنی و بهداشت باید در بدو زندگی افراد پایه‌گذاری شود. وقتی کودکی در خودرو والدین خود، شاهد رفتارهای مخاطره‌آمیز آنهاست، تغییر رفتار او در بزرگسالی دشوار خواهد بود چرا که او با شرایط غیرامن بزرگ شده است. مصادیق پیش‌پا‌افتاده اما مهمی وجود دارد که نشان می‌دهد برای ایجاد ایمنی چه مسیر طولانی در پیش است. چنانچه از طفولیت اصول ایمنی به افراد آموزش داده شود، او وضعیت نا‌ایمن را تشخیص می‌دهد و از مواجه شدن با آن حذر می‌کند. برای مثال، زمین ورزش از نظر اصول ایمنی و بهداشت دارای مشخصات خاصی است که اگر به کودک این اصول آموزش داده شود او احتمالاً از ورزش کردن در زمین ناامن پرهیز می‌کند و آن را نمی‌پذیرد. یا در شرایطی که کودکان در مدارس فرسوده یا در محیط‌های آپارتمانی که به دلیل فقر فضای آموزشی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به تحصیل مشغولند، قادر نخواهند بود، شرایط ناایمن را تشخیص دهند؛ چرا که با این شرایط بزرگ می‌شوند و زمانی ممکن است به رعایت اصول ایمنی اعتقاد پیدا کنند که تغییر رفتار، دیگر برای آنها مشکل خواهد بود.
بنابراین از راهکارهایی که به نهادینه شدن موضوع ایمنی منتهی می‌شود، آن است که دست‌کم در ایجاد محیطی که افراد از عنفوان تحصیل در آن قدم می‌گذارند، مسائل بهداشتی و ایمنی رعایت شده باشد. تا به تدریج کودکان نیز به صورت غیرارادی نیز اعمال خود را به صورت ایمن به انجام برسانند و شرایط ایمن را انتخاب کنند. یعنی همزمان با یادگیری الفبا، اصول ایمنی را نیز بیاموزند. وقتی آگاهی وجود داشته باشد، افراد به باور می‌رسند و اصول را رعایت می‌کنند.
اهمیت آموزش در دوران کودکی تا آنجاست که حتی متخصصان علوم ایمنی و بهداشت نیز به دلیل این خلأ، تا مدت‌ها دچار خطاهای بزرگ می‌شوند. فردی که در رشته بهداشت ایمنی پذیرفته شده، دست‌کم 18 سال را بدون آگاهی پشت سر گذاشته و پس از 18 سال قصد می‌کند مفاهیم این حوزه را بیاموزد و انتظار آن است که این اصول را رعایت کند. بدیهی است که این فرد دچار خطا می‌شود. همان گونه که در آزمایشگاه‌های مربوط به این رشته، حوادثی حاد و عمدتاً به صورت مزمن رخ می‌دهد که حتی افراد دچار آسیب می‌شوند. این در حالی است که اغلب آنها دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. این خطاها نیز به این دلیل است که آموزش‌های آنها در زمینه ایمنی و بهداشت، دیرهنگام آغاز شده است. این وضعیت، مربوط به کسانی است که در رشته تحصیلی ایمنی و بهداشت حرفه‌ای برگزیده شده‌اند. بر این اساس می‌توان در مورد دلایل حوادث وخیمی که روزانه در محیط‌های مسکونی و کار و البته از سوی افراد تحصیل‌کرده رخ می‌دهد، قضاوت کرد. دلیل عمده آن است که این افراد، با ایمنی و بهداشت آشنا نیستند و این موضوعات در ذهن آنها نهادینه نشده است.
ضمن آنکه آموزش برای همه سنین لازم است و جایگزین دیگری برای آن وجود ندارد، ارائه این آموزش‌ها باید برای دو گروه برنامه‌ریزی شود. گروه نخست، افرادی با شرایط سنی مختلف و با سطح آگاهی متفاوت و گروه دوم کودکان و نسل‌های بعدی. تا هم کسانی که اکنون در سنین کودکی هستند، ایمنی و بهداشت را بیاموزند و در عین حال، برای آموزش نسل‌های بعدی نیز باید برنامه‌ریزی صورت گیرد. اینکه شهروندان با به‌کارگیری انواع روش‌ها، از جمله جریمه و برخوردهای قهری به رعایت اصول ایمنی ملزم شوند، چندان سودمند نبوده و تغییر رفتار این افراد، تغییر بنیادینی نخواهد بود. اما انتظار اینکه آموزش این افراد به کارایی صد‌درصدی منجر شود، انتظار بیهوده‌ای است. بنابراین، ضرورت دارد، برای آموزش ایمنی و بهداشت در زندگی که کار نیز جزیی از آن است، برنامه‌ریزی جدی و عملیاتی صورت گیرد تا در 20 تا 30 سال آینده تغییر مورد انتظار در رفتار ما ایرانی‌ها رخ دهد. اما اکنون که خلاء آموزش ایمنی در نظام آموزشی احساس می‌شود، رسانه ملی نیز با بی‌توجهی به این مقوله، گاه رفتارهای مخاطره‌آمیز را تبلیغ می‌کند.
در کنار نقشی که سیستم آموزشی در نهادینه شدن اصول ایمنی بر عهده دارد، ضعف قوانین نیز بر کاسته شدن ارزش«ایمنی» نزد مردم، موثر بوده است. قوانین گویی به نحوی تنظیم شده‌اند که راه فرار و چشم‌پوشی از آنها برای خاطیان باز است. در عین حال ممکن است، برخی از قوانین قابل دفاع نیز باشند اما عدم اجرای صحیح و سلیقه‌ای این قوانین مشکلاتی را به وجود آورده است.
اما به‌طور کلی، اگر مدیران صنعتی به اصول ایمنی آگاه باشند، شرایط ایمنی را برای کارکنان خود فراهم می‌کنند. در غیر این صورت، محیط کار امن نخواهد بود و کارگران نیز یا به این اصول آگاهی ندارند یا در صورت آگاهی، برای حفظ موقعیت شغلی و درآمد خود، شرایط ناایمن در محیط کار را نادیده می‌گیرند و شغل سخت و زیان‌آور را می‌پذیرند. در حالی که دستیابی به کار شایسته که در اسناد بالادستی، نظیر برنامه چهارم و پنجم توسعه نیز مورد تاکید قرار گرفته است، مستلزم به کار بستن اصول بهداشت و ایمنی در فعالیت‌های شغلی است. به عبارت دیگر، لازمه دستیابی افراد به کار شایسته، ارتقای فرهنگ و بهداشت ایمنی کار است. اما در شرایطی که دو مقوله «بهداشت» ‌و «ایمنی» دو اصل جدایی‌نا‌پذیر از یکدیگر هستند، هر یک از وزارتخانه‌ها و نهادهای مسوول، به صورت جزیره‌ای، مسوولیت بخش‌هایی از آن را بر عهده گرفته‌اند و سلیقه مدیریت‌ها کیفیت فعالیت در این بخش‌ها را تحت تاثیر قرار داده است؛ به‌طوری که وزارت کار و وزارت بهداشت هر یک به صورت جداگانه، سیاست‌ها و سلیقه‌های خود را در محیط‌های کاری اعمال می‌کنند. البته اخیراً، تا حدودی در این زمینه اتفاق‌نظر به وجود آمده است، جلسات نهادهای متولی به صورت مشترک برگزار می‌شود. قوانین مفید بوده اما سلایق فردی اجازه اجرای صحیح قوانین را نمی‌دهد. اصلاح قوانین در برخی موارد ضروری بوده و البته مکمل‌هایی نیز برای اجرای صحیح آنها باید در نظر گرفته شود.
دلیل دیگری که موجب شده است مباحث ایمنی و بهداشت در میان ایرانیان کمرنگ جلوه کند، آن است که مدیران نسبت به صرفه‌های اقتصادی رعایت ایمنی توجیه نشده‌اند. یعنی مدیران به این موضوع آگاه نیستند که به ازای رعایت اصول ایمنی و بهداشت بنگاه تحت مدیریت او و اقتصاد کشور تا چه حد، مزیت کسب خواهد کرد. این دسته از مدیران، رعایت اصول ایمنی را نوعی هزینه می‌پندارند و به همین سبب از انجام آن سر باز می‌زنند. مشکل دیگری که به کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، مربوط می‌شود، آن است که معمولاً موضوع درمان بیش از پیشگیری مورد توجه قرار گرفته است. یعنی اگر به همان میزانی که برای درمان هزینه می‌شود، برای پیشگیری هزینه شود، افزون بر افزایش کیفیت زندگی و اثرات آن بر شاخص‌های مختلف، از هزینه‌های درمان نیز کاسته شده و همچنین پرداخت بسیاری از غرامت‌ها متوقف می‌شود. توجه به درمان نشان‌دهنده آن است که مسوولان و سیاستگذاران در پی آن هستند که به صورت فوری، مسائل پیش آمده را رفع و رجوع کنند. در ایران موضوع این نوع خسارت‌ها و جنبه‌های اقتصادی ایمنی به نحو شایسته مورد توجه قرار نگرفته است.
اکنون که راهکارها برای رفع شرایط ناایمن، به فرهنگ‌سازی و ارتقای فرهنگ ایمنی ختم می‌شود، لازم است، انجمن‌های مرتبط با این موضوع به کار گرفته شوند. ارتقای فرهنگ ایمنی از عهده دولت خارج است. تمام انجمن‌هایی که در این زمینه فعالیت می‌کنند باید، تشکلی ایجاد کنند تا در قالب این تشکل، برنامه‌هایی تهیه کرده و به دولت ارائه کنند. اگر برنامه‌ای جامع و ملی نوشته نشود نحوه ارتباط سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها در مقوله ایمنی مشخص و تعریف نمی‌شود. برنامه‌ای ملی برای پیاده‌سازی بهداشت و ایمنی. اگر طبق این برنامه، نهادهای متولی با یکدیگر همسو نشوند، نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد. انجمن‌ها و نهادهای مدنی نیز البته باید مورد حمایت قرار گیرند. این برنامه که دارای فازهای مختلفی است، برای مثال اعلام می‌کند کودکانی که در پنج سال آینده متولد می‌شوند، نیازمند چه برنامه‌هایی برای ارتقای ایمنی و آموزش خواهند بود. به این ترتیب می‌توان امیدوار بود که پس از چند سال به دلیل این پایه‌گذاری، ارتقای سطح ایمنی در زندگی و کار مردم نمود پیدا کند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها