شناسه خبر : 7344 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آسیب‌شناسی زندگی و کار ناایمن در گفت‌وگو با عادل مظلومی

مقوله ایمنی در ایران متولی ندارد

برخی از جامعه‌شناسان بر این باورند که در ایران درک درستی از کار صنعتی وجود ندارد؛ شاید به همین علت است که برای مثال در بخش ساختمان، در فاصله سال‌های ۱۳۸۶تا ۱۳۹۰ سهم حوادثاز ۱۸ به ۲۴ درصد افزایش یافته است. گفته می‌شود، در این بخش، به سبب ورود فناوری‌ها و ماشین‌آلات جدید و نیز بلندمرتبه‌سازی، حوادثناشی از کار و سهل‌انگاری بیشتر شده و هزینه آن هم بالاتر رفته است

برخی از جامعه‌شناسان بر این باورند که در ایران درک درستی از کار صنعتی وجود ندارد؛ شاید به همین علت است که برای مثال در بخش ساختمان، در فاصله سال‌های 1386تا 1390 سهم حوادث از 18 به 24 درصد افزایش یافته است. گفته می‌شود، در این بخش، به سبب ورود فناوری‌ها و ماشین‌آلات جدید و نیز بلندمرتبه‌سازی، حوادث ناشی از کار و سهل‌انگاری بیشتر شده و هزینه آن هم بالاتر رفته است، در بخش درمان نیز باید ماشین‌آلات پزشکی بیشتری خریداری و وارد شود و سازمان‌های بیمه نیز باید خسارات بیشتری بپردازند. بر این اساس شاید بتوان به زبان اعداد برآورد کرد که عدم رعایت مسائل ایمنی چه خسارت‌های مالی و جانی را در پی دارد. عادل مظلومی عضو هیات علمی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران که مقطع دکترای خود را در رشته ارگونومی و ایمنی صنعتی و در دانشگاه UOEH ژاپن گذرانده است، در گفت‌وگو با تجارت فردا از دلایل عدم رعایت ایمنی در ایران پرده برمی‌دارد و می‌گوید مهم‌ترین دلیل عقب‌ماندگی ایران در موضوعات مربوط به ایمنی، آن است که این حوزه در کشور، متولی ندارد.
اگر تعریف ایمنی را حفاظت نسبی در برابر خطرات در نظر بگیریم، این خطرات می‌تواند مصادیق بی‌شماری را دربر بگیرد. از حوادث شغلی و رانندگی تا خطراتی چون آلودگی هوا و آلودگی مواد غذایی. با در نظر گرفتن این تعریف عام، آیا می‌توان برآوردی از هزینه‌های زندگی و کار ناایمن که بخشی از آنها به مردم تحمیل‌ شده، ارائه کرد؟
زندگی ناایمن، می‌تواند عواقب بسیار وسیعی دربر داشته باشد. مصادیق ملموسی از این مساله وجود دارد که همه مردم به نوعی با آن مواجه هستند. برای مثال ایران با حدود 20 هزار کشته در سوانح جاده‌ای در سال، مقام دوم در مرگ و میر ناشی از این حوادث را کسب کرده است. جالب اینکه مقام نخست را یک کشور آفریقایی به خود اختصاص داده است. این میزان مرگ و میر تبعات روحی، روانی و نیز خسارات اقتصادی بالایی در پی دارد و چه کشوری می‌تواند این زیان اقتصادی، روحی و روانی راتاب بیاورد؟ از سوی دیگر، آمار حوادث شغلی، شهری و خانگی نیز در مقایسه با کشورهای هم‌رده و در حال توسعه قابل توجه است. به طور کلی، تصویر ناخوشایند و یأس‌آوری در مورد ایمنی و مخاطرات مربوط به آن در ایران وجود دارد. این حوادث البته دارای علل ریز و درشت بسیاری است و می‌تواند قابل پیشگیری باشد. عوامل زنجیره‌ای که عامل انسانی تا 85 درصد، در وقوع حوادث دخیل است. در وهله بعد علل فنی، عوامل محیطی و نیز عوامل سازمانی در حوادث دخیل هستند. اما ریشه جملگی این علت‌ها، سوءمدیریت در ارتباط با مساله ایمنی است. این ضرورت وجود دارد که به فوریت، مسوولان، متخصصان و مردم، علت‌ها را شناسایی کرده و با حذف این علت‌ها، از خطرات بالقوه و حوادث دوری کنند و جلو ضررهای اقتصادی را بگیرند.

در حال حاضر چه سازمان و نهادی متولی ارتقای ایمنی در کشور است؟
مقوله ایمنی در ایران متولی ندارد؛ البته در وزارت کار، بخش کوچکی، آن هم تنها در زمینه ایمنی کار، فعالیت دارد. حوادث جاده‌ای به پلیس‌راه و راهنمایی و رانندگی ارتباط دارد و بقیه مسائل آن فاقد متولی است. در کشورهای صنعتی و در برخی کشورهای در حال توسعه، ایمنی امری بین‌بخشی است. به این معنی که ارتقا و حفظ ایمنی به دلیل گستردگی موضوعات و اموری که دربر می‌گیرد، از عهده یک سازمان یا نهاد نظیر وزارت کار، وزارت بهداشت یا پلیس خارج است. ایمنی امری اجتماعی است و به تمام نهادهای اجتماعی ارتباط دارد. چرا انسان می‌تواند عامل 90 درصد حوادث باشد؟ اگر انسان، ریسکی را می‌پذیرد و خطر می‌آفریند، شاید به این دلیل است که از اطلاعات و آگاهی کافی بهره‌مند نشده است؛ اطلاعات و آگاهی که از طریق سیستم آموزشی به افراد منتقل می‌شود. در واقع افراد مقاطع تحصیلی را پشت سر می‌گذارند و به این آگاهی دست نمی‌یابند. در حالی که لازم است، چند واحد درسی و تمرین‌های عملی در فواصل زمانی معین به این موضوع اختصاص پیدا کند. مجامع عمومی و نهادهای مدنی در دنیا، در زمینه نهادینه کردن و فرهنگ‌سازی ایمنی نقش مهمی ایفا می‌کنند. برای مثال، شورای اصناف و سازمان‌های غیردولتی، از جمله نهادهایی هستند که می‌توانند در ارتباط با ایجاد فرهنگ ایمنی در صنوف نقش ایفا کنند. در این میان نقش دانشگاه‌ها را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. تمام لایه‌های اجتماعی فعال می‌توانند در ایجاد فرهنگ، ارتقا و حفظ آن تاثیر بسزایی داشته باشند تا مانند سایر کشورها، رنج‌ها و آلامی که از پس وقوع حوادث ایجاد می‌شود، کاهش پیدا کنند.
جان کلام من این است که یک یا چند سازمان باید متولی امر ایمنی باشند. اگر این سازمان‌ها تشکیل شود می‌توانند برنامه‌ای طراحی کنند. بخش‌های مختلف اجتماعی را فعال کنند. وسایل آموزش ایمنی را در قالب فنی و مهندسی و محیطی فعال کنند.

آیا تحقیقی صورت گرفته که نشان دهد، نظام آموزشی ایران تا چه حد به مقوله ایمنی پرداخته است؟
البته بدون تحقیق و پژوهش هم می‌توان به خلاء آموزش ایمنی در نظام آموزشی کشور پی برد. هرچند با کتاب و جزوه هم نمی‌توان مقوله ایمنی را در زندگی کودکان، نوجوانان و اقشار مختلف جاری و ساری کرد. برای مثال، در کشوری همچون ژاپن، در مهدهای کودک، در فواصل زمانی کوتاه، تمرین‌هایی در ارتباط با زلزله، اطفای حریق، تردد ایمن از خطوط عابر پیاده و خیابان‌ها، به کودکان داده می‌شود. حتی برای دانشجویان مقطع دکترا در طول ترم و در جلساتی پژوهشی، موضوع ایمنی، گوشزد می‌شد و حتی در محل کار، در روز پایانی هفته، جلسه ایمنی برگزار می‌شد، به نحوی که در آن، حوادث شهری مورد بحث قرار می‌گرفت و گزارش پلیس از این حوادث، قرائت می‌شد. به این ترتیب، ذهن همواره، نسبت به عوامل خطر بیدار می‌ماند. این تمرین‌ها، با امور روزمره مردم عجین شده است و آموزش ایمنی در لایه‌های اجتماعی، قابل رویت است. از این رو، صرفاً، اختصاص چند واحد درسی به این موضوع کفایت نمی‌کند. اگر کشوری در مقوله ایمنی جلوداراست به این دلیل بوده که مسائل آموزشی را به صورت تمرین‌های عملی در زندگی شهروندانش پیاده کرده است. بنابراین، آموزش‌های کلاسیک کفایت نمی‌کند و برای آموزش‌های روتین و روزانه در این باره باید برنامه‌ریزی شود. در این صورت می‌توان ایمنی را در سطح جامعه نهادینه کرد و از آن نتیجه گرفت.

اگر موافق باشید به مقوله ایمنی کار هم بپردازیم؛ سازمان‌ها در ایران از نظر میزان توجه به فنون و برنامه‌های مربوط به افزایش ایمنی و جلوگیری از وقوع سوانح در چه سطحی هستند؟
یکسری فعالیت‌های اولیه شکل گرفته اما ضرورت دارد که سختگیری بیشتری در این زمینه اعمال شود. برای مثال از سال پیش تاکنون، واحدهای ایمنی، سلامت و محیط زیست در شرکت‌ها ریشه گرفته است. مدیران موسسات و شرکت‌ها نسبت به سرمایه‌گذاری و جذب نیروهای متخصص در این بخش گام‌هایی برداشته و بودجه‌هایی برای این واحدها در نظر می‌گیرند. از طرفی به محض آنکه حادثه‌ای در محیط‌های کاری رخ دهد، موسسه یا شرکت باید فرم حادثه پر کند و به معاونت بازرسی کار در وزارت تعاون و رفاه اجتماعی ارائه دهد، بازرسان وزارت کار نیز از محل بازرسی می‌کنند و همچنین یکی دیگر از وظایف آنها، جمع‌آوری آمار این حوادث است. وزارت کار در عین حال، توصیه‌ها و تذکرهای لازم را به موسسات اعلام می‌کندتا این نوع حوادث کاهش یابد. وزارت بهداشت نیز بر بهداشت محیط کار نظارت دارد و سازمان تامین اجتماعی هم حمایت و پرداخت غرامت به حادثه‌دیدگان را بر عهده دارد. اما بعد انسانی ایمنی هنوز بدون متولی است یا به صورت ناقص به آن پرداخته می‌شود. به هر روی در این زمینه دچار خلأ هستیم و همکاری بین‌بخشی می‌تواند موجب رشد و تعالی ایمنی در محیط‌های کاری شود. فعالیت‌های بسیاری در زمینه نهادینه کردن ایمنی باید صورت گیردتا ذهن ایمن یا تفکر ایمن، اساس رفتارمان شود.

به طور کلی چه فنون و استراتژی‌هایی برای بهسازی و ایمنی در محیط اجتماعی و روانی کار مورد استفاده قرار می‌گیرد؟
پایه و اساس این استراتژی‌ها و فنون، آموزش است؛ آموزش برای تمامی اقشار جامعه و اگر محیط کار را در نظر بگیریم، حتی کارکنان بخش‌های اداری هم نیازمند آموزش برای ایمنی هستند. منتها توفیق و اثربخشی این آموزش‌ها در گرو رعایت دو شرط است؛ نخست آنکه این آموزش‌ها تکرار شود و شرط دیگر آن است که استمرار داشته باشد و به بیان بهتر، آموزش‌های مربوط به ایمنی باید مادام‌العمر باشد. موضوع دیگری که در این بخش، مهم به نظر می‌رسد، موضوع مدیریت حفظ و ارتقای ایمنی در کشور است. در سال اخیر، سیستمی در حوزه مدیریت با عنوان IMS تعریف شده است که موضوع مدیریت‌های یکپارچه را مطرح می‌کند که موضوع مدیریت ایمنی هم در آن دیده شده است. البته این نوع مدیریت در ایران از حالت تئوریک فراتر نرفته و انتظار آن است که این جنبه از مدیریت به صورت عملی هم نمود پیدا کند.

با توجه به هزینه‌های روانی و اقتصادی حوادثی که زندگی و کار ناایمن در ایران رقم می‌زند، فکر می‌کنید به چه دلیل مقوله ایمنی تا این حد مورد غفلت واقع شده است؟
یکی از دلایل این غفلت آن است که توجه به آن نیازمند تجهیز و بودجه است. همان‌گونه که مدیران شرکت‌ها و کارفرمایان، بودجه‌هایی را برای تعمیر و نگهداری ماشین‌آلات و ترمیم و نگهداری ساختمان اختصاص می‌دهند باید برای آموزش کارکنان به صورت مداوم بودجه‌‌هایی به صورت روزمره، هفتگی، ماهانه و سالانه اختصاص دهند. به همین سبب توجه و پرداختن به این امور هزینه‌بر است. برای مثال در مشاغل مربوط به پیمانکاری یا فعالیت‌هایی که موسسات و شرکت‌ها به صورت پیمانکاری واگذار می‌کنند، برای ایمنی بودجه‌ای اختصاص پیدا نمی‌کند. در بعد کلان نیز مساله همین است؛ آیاتا به حال شنیده‌اید که مجلس بودجه‌ای برای امر ایمنی و کنترل حوادث اختصاص دهد؟ گاهی سازمان‌ها بنا بر سلایق‌شان برنامه‌هایی در این زمینه پیاده می‌کنند و امکاناتی را هم به آن اختصاص می‌دهند. یکی از علل عدم توسعه مقوله ایمنی در ایران، همین محدودیت در منابع و عدم تخصیص اعتبار به آن است. یکی از دلایل دیگر که پیش از این هم مورد اشاره قرار دادم، مدیریت است؛ مدیران تا نخواهند اقدامی در مجموعه تحت مدیریت‌شان انجام نمی‌گیرد. یعنی شاید نهادها یا سازمان‌ها، بودجه هم در اختیار داشته باشند و ارتقای ایمنی را با هزینه حداقلی نیز بتوان به انجام رساند. آموزش و نظارت نیز هزینه چندانی نمی‌خواهد. این موضوع را البته می‌توان به کل کشور تعمیم داد. اما سوءمدیریت، نبود نگرش‌ها و تفکر ایمن در مدیران، یکی از مسائلی است که وضعیت ایمنی را به این سمت و سو سوق داده است.

شما در صحبت‌هایتان به این نکته اشاره کردید که عامل انسانی تا 85 درصد در حوادث دخیل است؛ معمولاً چه کارکنانی سانحه‌پذیرتر هستند. یعنی چه کارکنانی با چه ویژگی‌های روحی و اجتماعی بیشتر دچار آسیب می‌شوند؟
به ‌طور کلی اگر بخواهم میزان آسیب‌پذیری را بر‌حسب مشخصه‌های دموگرافیک و جمعیت‌شناسی مورد ارزیابی قرار دهم، عوامل متعددی می‌تواند در سانحه‌پذیری افراد اثر داشته باشد. معمولاً می‌گوییم کارکنان سخت، افرادی هستند که بیشتر در معرض آسیب‌پذیری قرار دارند؛ به این دلیل که شغل اغلب آنها کارگری است و اینها هستند که با ابزار کار و انرژی آزادشده از کار در تماس هستند. اما سن، جنس و سابقه کاری، از جمله فاکتورهایی هستند که می‌توانند در وقوع حوادث تعیین‌کننده باشند. آنچه بدیهی به نظر می‌رسد، آن است که کسانی که سابقه کار کمتری دارند تجربه و مهارت کمتری دارند و به همین سبب دچار حوادث بیشتری می‌شوند. اما در برخی مشاغل و رشته‌های کاری، این رویه برعکس می‌شود؛ به عنوان مثال، حوادثی که مربوط به برق‌گرفتگی است یا مرگ ‌و میرهای ناشی از برق‌گرفتگی بیشتر در میان تکنسین‌های ماهر رخ می‌دهد و آنها بیشتر در معرض خطر قرار می‌گیرند. این افراد ماهر دچار نوعی خودباوری می‌شوند و نگرش خوش‌بینانه‌ای که به صورت کاذب نسبت به وقوع حوادث در آنها ایجاد می‌شود، مانع از آن می‌شود که به مسائل ایمنی توجه کنند. برای مثال با سیم لخت کار می‌کنند بدون آنکه از دستکش عایق استفاده کنند و به این ترتیب دچار برق‌گرفتگی می‌شوند. این افراد استفاده از ابزار ایمنی را اقدامی لوکس می‌پندارند و تصور می‌کنند اگر از این وسایل استفاده کنند، همکاران یا اطرافیان به آنها می‌گویند که چقدر محتاط و ترسو هستند. از طرفی، عملکردهای جسمی و ذهنی افراد سالخورده و پیر نیز دچار افت شده است. برای مثال، بینایی افراد 60 سال به بالا تا 50 درصد و شنوایی آنها حدود 30تا 40 درصد دچار افت عملکرد می‌شود. بنابراین حادثه‌دیدگی در میان این گروه می‌تواند شدید باشد. در ایران افراد بالای 60 سال که بازنشسته می‌شوند،تازه می‌خواهند راننده تاکسی شوند یا در آژانس مشغول به کار شوند، خب این خطرناک است و باید از اعطای مجوز به این افراد جلوگیری شود. بنابراین سن می‌تواند یکی از عوامل حادثه‌ساز باشد. در ژاپن افرادی که به سن 60 سال می‌رسند، باید در آزمون عملکرد جسمی و روانی شرکت کنندتا گواهینامه آنها تمدید شود. اگر این آزمون را با موفقیت پشت سر می‌گذاشتند، تحت شرایطی خاص می‌توانند رانندگی کنند. اما رانندگی حرفه‌ای نظیر فعالیت در آژانس وتاکسی برای آنها ممنوع است. پشت شیشه خودروهای این افراد هم برچسب‌هایی تحت عنوان «راننده سالخورده» الصاق می‌شودتا راننده‌های دیگر نسبت به این خودرو و راننده‌اش احتیاط کنند.
آیا طبقه اجتماعی هم در میان این فاکتورها قرار می‌گیرد؟ به عبارت دیگر، مسائل ایمنی در کدام طبقه اجتماعی اهمیت کمتری دارد؟
طبقه اجتماعی افراد از نظر میزان درآمد، نوع شغل و میزان تحصیلات بسیارتاثیرگذار است و ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی با ایجاد حوادثدارد. به طور طبیعی، وقتی سطح تحصیلات افراد بالا می‌رود آنها نمی‌خواهند ریسک زیادی متحمل شوند.

طبقه اجتماعی افراد از نظر میزان درآمد، نوع شغل و میزان تحصیلات بسیارتاثیرگذار است و ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی با ایجاد حوادث دارد. به طور طبیعی، وقتی سطح تحصیلات افراد بالا می‌رود آنها نمی‌خواهند ریسک زیادی متحمل شوند. بنابراین در امور روزمره زندگی و کار احتیاط بیشتری می‌کنند. اما هر چه سطح سواد و آگاهی افراد کمتر باشد، ریسک‌پذیرتر خواهند بود.

در برخی مقالات علمی به این نکته اشاره شده است که افرادی که مسائل ایمنی را رعایت نمی‌کنند و دچار سانحه می‌شوند از لحاظ روانی، افرادی خوشبین و ساده‌دل هستند، آیا این ویژگی‌ها را می‌توان به همه افرادی که زندگی و کار ناایمن را در پیش می‌گیرند، تعمیم داد؟
البته من چندان به این ویژگی‌ها در افرادی که ایمنی را رعایت نمی‌کنند و دچار سانحه می‌شوند، قائل نیستم. البته در مقالات و متون علمی به این موارد اشاره شده است که یکسری افراد ذاتاً حادثه‌پذیر هستند؛ اما من به این فرضیه معتقد نیستم؛ چرا که حادثه، پیامد ناگواری است که هیچ‌کس خواهان این ریسک‌پذیری که پیامدش آسیب، جراحت یا حتی از دست دادن مال و ثروت باشد، نیست. اگر همه افراد آگاهی مناسب و حداقلی داشته باشند، از پتانسیل‌های خطری که در اطراف‌شان وجود دارد، اتوماتیک‌وار اجتناب خواهند کرد و از نزدیک شدن به آنها پرهیز خواهند کرد. انسان‌ها ذاتاً موجودات نظم‌پذیری هستند و بی‌نظمی همان ریسک است و کسی دوست ندارد با این نوع ریسک‌ها مواجه شود.

از نگاه نهادهای بین‌المللی، بهداشت حرفه‌ای به عنوان یک استراتژی با اهمیت تلقی شده که نه‌تنها سلامت شاغلان را تضمین می‌کند بلکه،تاثیر مثبت و قابل ملاحظه‌ای در بهره‌وری و کیفیت محصولات دارد؛ همچنین موجب انگیزش کاری می‌شود و رضایت شغلی و کیفیت کل زندگی را درپی دارد. با این رویکرد می‌توان این استنباط را داشت که یکی از دلایل نرخ پایین بهره‌وری در ایران متاثر از زندگی و کار ناایمن مردم است؟
اگر اجازه دهید من از منظر دیگری به این موضوع نگاه می‌کنم؛ اگر در سال‌های اخیر، نرخ واقعی بهره‌وری منتشر نشده است اما برآوردها نشان می‌دهد حدود 2 /1 درصد است. نرخ بهره‌وری در ایران پایین است. تجهیزات و ماشین‌آلات نیز قدیمی است که این وضعیت استهلاک انرژی و سرمایه را هم سبب می‌شود. این ماشین‌آلات احتمال وقوع حادثه را نیز تشدید می‌کند. هر حادثه‌ای که ایجاد شود، بار مالی دارد. ما معمولاً هزینه‌های حوادث را به دو بخش هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می‌کنیم و معمولاً هزینه‌های غیرمستقیم حتی تا 20 برابر هزینه‌های مستقیم برآورد می‌شود. برای مثال، حادثه‌ای که به قطع عضو می‌انجامد، هزینه‌های غیرمستقیم آن به حدود 20 برابر می‌رسد. هزینه‌های ناشی از حوادث به پدیده کوه یخ موسوم است؛ به این دلیل که تنها آنچه روی آب وجود دارد، قابل رویت است. هزینه‌های مستقیم، هزینه‌هایی است که به درمان و پرداخت غرامت کارگر اختصاص می‌یابد و هزینه‌های غیرمستقیم از دست دادن نیروی ماهر نیز جایگزین یک نیروی جدید و آموزش آن است و مسائلی از این قبیل که می‌تواند به شرکت‌های تولیدی تحمیل کند. این هزینه‌ها، از تولید ناخالص داخلی می‌کاهد و البته رشد اقتصادی را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. سازمان جهانی کار نیز در یکی از اعلامیه‌های خود اعلام کرده است اگر خدمات بهداشت حرفه‌ای و ایمنی به طور موثر برای شاغلان رعایت نشود، ظرفیت کاری و زیان اقتصادی آن به میزان 4 درصد تولید ناخالص داخلی خواهد بود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها