بازی بلندمدت
اوکراین، روسیه و غرب
واقعیت غمانگیز این است که ولادیمیر پوتین در اوکراین در حال پیروزی است. غرب میبایست خود را برای یک مجادله طولانی آماده کند. در جنگ دهشتناک اوکراین ولادیمیر پوتین از مزایای مهمی برخوردار است.
واقعیت غمانگیز این است که ولادیمیر پوتین در اوکراین در حال پیروزی است. غرب میبایست خود را برای یک مجادله طولانی آماده کند. در جنگ دهشتناک اوکراین ولادیمیر پوتین از مزایای مهمی برخوردار است. برخلاف رهبران مجادلهجوی غربی که در عقب راندن وی شکست خوردهاند، او تنها در مقابل خود پاسخگوست. وی فاقد هرگونه متحد واقعی است و از آنجا که منتقدان خود را با همان بیرحمی که به همسایگان مستقلش میتازد، ساکت میکند، در داخل هم با مشکلات اندکی روبهروست. واضح است که حتی شرم هم مانع وی نیست. دروغهای متناوب وی در مورد نقش روسیه در مبارزات و تصمیم وی حتی بعد از نابودی MH17 توسط عوامل روسی برای اعزام ارتش و تانکهای بیشتر به منطقه درگیری گواهی بر این مطلب است.
مهمتر از همه اینکه آقای پوتین بیش از غرب به نتیجه اهمیت میدهد. بدبینی ژئوپولتیکی، ناراحتی تاریخی وی در خصوص قلمرو از دست رفته در دوران جنگ سرد و همچنین اعتباری که وی از خود در راه دستیابی به این پیروزی هزینه کرده است، چنین رویکردی را ضروری میسازد. نکته دیگر اینکه او ارتشی مدرن دارد که مایل به استفاده از آن است. در نتیجه همه تناقضات، پوتین حداقل طبق محاسبات خیالی خودش در حال پیروزی است. اما در این راه، وی امتیاز دیگری را که تا همین اواخر در اختیار داشت، از دست داده است. این امتیاز تمایل برخی سادهلوحان غربی به سمت تلقی از وی به عنوان یک سخنگوی منطقی و حتی یک شریک بود. حتی غافلترین افراد هماکنون وی را آنچه هست میبینند: راهزن تا سیاستمدار و دشمن تا شریک.
این کشف دیرهنگام باید به عنوان هدایتگر غرب در مبارزه در جریان در اوکراین باشد و رهبران آن را برای رویارویی طولانیتر و گستردهتر با روسیه که در پیش رو قرار گرفته و ممکن است در امتداد همه مرزهایش به وجود بیاید آماده کند.
هاله جنگ ترکیبی
امید آتشبس در اوکراین این هفته پس از اظهارات مضحک آقای پوتین مبنی بر اینکه روسیه متخاصم نیست، کمرنگ شد. اما با توجه به شرایط کنونی، آتشبس در شرایط وی دور از انتظار نیست. پس از آنکه نیروهای رسمی روسیه به توده جداییطلبان در عقب راندن ویرانگر ارتش اوکراین کمک کردند، ژنرالهای اوکراینی بیشتر نگران حمله تمامعیار روسیه هستند تا مقابله با شورشیان. فخرفروشی قلدرانه پوتین مبنی بر امکان تصرف کییف ظرف دو هفته هماکنون به طور ترسناکی شدنی به نظر میرسد. به احتمال زیاد، برنامه وی این است که در کنار اوکراین فدرال، یک منطقه شرقی تحت کنترل مسکو وجود داشته باشد یا در صورت شکست، یک درگیری نهفته با شدت کم همواره در آن بخش در جریان باشد. هر کدام از تمهیدات، رویای پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا یا ناتو را نقش بر آب خواهد کرد.
حتی بوی صلح برخی اروپاییان را تشویق میکند به عدم نیاز به مجازاتهای بیشتر برای آقای پوتین رای بدهند همچنان که برخی انکار وی در مشارکت در تخاصم را بهانهای برای طفره رفتن از مجازات وی قرار دادند. این امر اشتباهی غیرقابل بخشش است. همانطور که آنگلا مرکل معتقد است روسیه نمیتواند به سادگی تصمیم به حمله به همسایگانش بگیرد و از زیر مجازات تغییر مرزهای اروپا شانه خالی کند. اقداماتی که هماکنون در بروکسل و واشنگتن در حال مذاکره است باید بسیار خشنتر از تحریمها و واکنشهای قبلی نسبت به الحاق کریمه باشد. هر یک از نمایندگان سستعنصر مجلس روسیه، سرویس اطلاعات و دولت باید تحت تحریم ویزا قرار گرفته و اموال آنها بلوکه شود. داراییهای فرامرزی افراد فاسد روسی باید شناسایی و مصادره شود. بخشهای دفاعی و انرژی روسیه باید تحت فشار قرار گیرند و استقلال وی نادیده گرفته شود. رهبران غربی نباید منابع مالی مورد نیاز پوتین برای جنگافروزی را در اختیار وی قرار دهند.
یکی از مهمترین اهداف باید به سمت تقویت موضع اوکراین در مذاکراتی که دیر یا زود در آن وارد خواهد شد، معطوف شود (از جمله کمکهای مالی سخاوتمندانهتر به منظور حفظ اقتصاد در حال سقوط آن و پرداخت هزینههای انرژی این کشور). هدف دیگر باید بر تحت فشار قرار دادن پوتین متمرکز شود. تبلیغات هدایتشده کرملین در رسانه تحت نفوذ آن، حمایت روسها را هم برای جنگ و هم برای پوتین کسب کرده است. اما با سقوط روبل و فرار سرمایه از مسکو و بازگشت مخفیانه کیسههای حاوی اجساد سربازان، مشکلات سیاسی پوتین بالا خواهد گرفت و حتی اگر مجازاتهای غرب در اصلاح رفتار وی در کوتاهمدت شکست بخورد، هدف اصلی باید بر رام کردن وی (و شاید جانشین وی) در آینده باشد چرا که واضح است که اوکراین پایان ماجرا نیست.
کییف و ماورای آن
گزینه اول آقای پوتین وسوسه اوکراین بدون حمله به این کشور بود اما با نمایش تمایل خود به اعمال زور منجر به ایجاد ترس شد و برای آقای پوتین ترس واحد پول سیاست است. واکنشهای ضعیف و پراکنده، غرب را که از نظر وی درصدد تضعیف و تصرف روسیه است، در هر اقدامی ناتوان کرده است. از نظر پوتین، تاریخ روسیه پس از فروپاشی شوروی کاتالوگی حاوی تحقیر آمریکایی است که ماموریت وی تغییر آن است. او تمایل دارد همسایگانش ضعیفتر از روسها باشند؛ وی رعیت را به متحد ترجیح میدهد.
این نوع دیدگاه به جهان که ترکیبی زیانآور از بدبینی اداره امنیت و اطلاعات شوروی سابق و ملیگرایی مسیحوار روسی است، پوتین را به سمت اوکراین سوق داد. این تصور که ماجراجویی وی تمام خواهد شد به خامی تصوراتی است که گمان میکرد وی پس از حمله وحشیانه به آبخازیا و اوستیای جنوبی در گرجستان در سال 2008 ارضا خواهد شد. این هفته، پوتین شمشیر خود را به سوی قزاقستانی نشانه رفت که همچنان توسط نورسلطان نظربایف اداره میشود: هرگونه اختلاف بر سر جانشینی نظربایف فرصتی برای پوتین است. استونی، لیتوانی و لاتویا، کشورهای کوچک شوروی سابق دارای اقلیتهای روسیزبانی هستند که پوتین خود را متعهد به «حفاظت» از آنها میداند. سه دولت بالتیک در سال 2004 به ناتو پیوستند. اما اگر یک جریان جداییطلب تحت حمایت روسیه علیه یکی از دولتهای بالتیک به راه افتد و در نهایت منجر به بروز درگیری شود، آیا متحدان ناتو وی از کمک دریغ میکنند؟ در این صورت سنگ بنای اتحاد که ناظر بر تعهد به دفاع مشترک از خود است از بین میرود.
بنابراین اقدامات تلافیجویانه پوتین باید در اوکراین متوقف شود. این هفته، اوباما در مسیر حضور در یک اجلاس بلندپایه ناتو در ولز، از استونی بازدید کرد تا متحدان بالتیک خود را از حمایت آمریکا مطمئن کند. با این حال، حضور گروهی از سربازان آمریکایی اطمینانبخشتر خواهد بود. ناتو درصدد تصویب نیروی واکنشی زیرکانهتری برای استقرار در لهستان است. اما زمان برای بازپسگیری تعهدی که به روسیه برای استقرار ارتش در کشورهای حوزه بالتیک داده شده است، گذشته است. این تعهد در دورانی منعقد شد که پوتین از خود حسن نیت نشان داد. اروپاییها باید با متنوع کردن منابع گازی و تصویب مقررات جدید برای تعامل گازی با سایر کشورها در سراسر قاره خود را از شر گاز روسی خلاص کنند. آقای پوتین شریک تجاری خوبی نیست.
درنهایت مجموعه این اقدامات ممکن است پوتین را وادار کند در بیمبالاتیهای خود تجدیدنظر کند یا مردم و نخبگان روس را به برداشت متفاوتی از او ترغیب کند. البته در این میان غرب نیز باید هزینههایی را متحمل شود. اما وضعیت ضعیف و عقبمانده اوکراین نشان میدهد که انفعال همواره هزینههای بالاتری دربر دارد.
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید