تاریخ انتشار:
آفرینش یک سرمایه اجتماعی
آینده هاشمی
درگذشت ناگهانی آیتالله هاشمیرفسنجانی گذشته از آنکه ضایعهای برای جامعه ایران بود ابعاد گوناگونی هم داشت. از جمله آنکه تشییع جنازه ایشان بیش از آنکه مراسمی برای وداع با یک سیاستمدار شناختهشده باشد، شبیه یک کنش اجتماعی بود که پیامهای نهفتهای داشت.
آنچه در چشم بههمزدنی در یک هفته گذشته بر جامعه ایران گذشت، احتمالاً تا ماهها دستمایه تحلیلهای سیاسی و اجتماعی قرار خواهد گرفت. درگذشت ناگهانی آیتالله هاشمیرفسنجانی گذشته از آنکه ضایعهای برای جامعه ایران بود ابعاد گوناگونی هم داشت. از جمله آنکه تشییع جنازه ایشان بیش از آنکه مراسمی برای وداع با یک سیاستمدار شناختهشده باشد، شبیه یک کنش اجتماعی بود که پیامهای نهفتهای داشت.
رمزگشایی از پیام تشییع جنازه آیتالله هاشمی البته نیاز به دقت و بررسی بیشتر از سوی جامعهشناسان دارد اما اجمالاً پرسشی که پیش میآید این است که اگر تشییع جنازه آیتالله هاشمی مصداق یکی از کنشهای تقویتکننده سرمایه اجتماعی در کشور باشد، آنگاه چگونه میتوان از این ظرفیت برای حل مشکلات اقتصادی-اجتماعی پیش روی کشور استفاده کرد؟
برای رسیدن به پاسخ، ابتدا بهتر است به یک پرسش انتزاعی پاسخ داده شود. اینکه اگر آیتالله هاشمی، 10 یا 15 سال پیش از دنیا میرفت، آیا این تعداد از مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری ایشان شرکت میکردند؟
شاید جامعهشناسان بتوانند به این پرسش پاسخ دهند که چگونه شخصیتی که تا یک دهه پیش نزد افکار عمومی چندان محبوب به نظر نمیرسید، با چنین احترام و علاقهای به خاک سپرده شد و در مراسم تشییع ایشان، جمعیتی میلیونی، فارغ از نگرشها و خطوط فکری متفاوت مشارکت داشتند. به ویژه آنکه طی چند سال گذشته برای آیتالله هاشمی چندان امکان ارتباط رسانهای عمومی فراهم نبود. طی سالهای اخیر و به ویژه در روز وداع با او، پدیدهای متفاوت روی داد؛ خیل عظیمی از آحاد جامعه، بدون اجبار و با تمایل درونی در این گردهمایی شرکت و سعی کردند پیام مهمی صادر کنند. دریافت صحیح و تحلیل درست این پیام میتواند نتایج مثبتی داشته باشد که در ادامه به آن اشاره میشود.
ظرف دو سال گذشته در گفتهها و نوشتههای خود، همواره از ضرورت اجماع و وفاق میان تصمیمسازان و سیاستگذاران، سخن گفتهام. هرچند مدت زمان نسبتاً طولانی است که فضایی غیرمسالمتآمیز در گفتمان سیاسی کشور حاکم شده، اما آنچه همواره روی آن تاکید داشتهام و با گذشت زمان، اهمیت بیشتری نیز یافته، ابعاد مشکلات اقتصادی کشور است که در آینده عمق بیشتری خواهد یافت و نمیتوان راهکاری جز استفاده از سرمایه بزرگ اجتماعی برای عبور از آن تصور کرد.
سرمایهای که امکان کنار آمدن با مشکلات در ابعاد بزرگ را فراهم میکند اما بیاستفاده مانده و کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از این سرمایه نهفته اجتماعی به عنوان گنجینهای یاد میکنم که جلوههایی از آن را در روز تشییع جنازه آیتالله هاشمی به نظاره نشستیم. مردم با شرکت در این مراسم، فاصله و بیزاری خود را از منازعات و دعواهای بیهوده یا حداقل بدون اولویت سیاسی به رخ کشیدند و نشان دادند که به دنبال نوعی انسجام برای برونرفت از معضلات کشور هستند. انسجامی که البته به دور از تکصدایی است و اختلاف نظر در آن، تنها در راهکارهای حل مسائل دیده میشود و نه شیوه بیان آنها.
بر اساس آنچه نقل میشود، آقای هاشمی نقش بسزایی در خاتمه جنگ هشتساله و نیز چرخش از یک اقتصاد دچار توقف به اقتصادی متحرک ایفا کرده است. آمارها نشان میدهد که سال 1367، قعر سطح رفاهی مردم ایران بوده است. ایشان به خوبی این نقطه قعر را شناسایی کرد و با مدیریت تحولات، توفیق یافت اقتصاد را در مسیری روبه بهبود قرار دهد. چنان که پس از سالهای جنگ تا به امروز، بیشترین رشد اقتصادی کشور طی دوران سازندگی به ثبت رسیده است. این موارد تنها دو نمونه بارز از اثرگذاری همیشگی آقای هاشمی در طول حیات ایشان بوده است. آقای هاشمی در نقش یک رئیسجمهور، تحرک بسیاری داشت و به عنوان یک مدیر راهبردی، همواره با نگاهی به آینده و توسعه، مسائل اساسی کشور را مورد توجه قرار میداد.
اکنون که آقای هاشمی دیگر در میان ما نیست، میتوان به ذکر تعابیر مبالغهآمیز چندروزه درباره نقاط قوت ایشان بسنده کرد؛ بدون توجه به آنکه در زمان حیات ایشان عمدتاً تمرکز بر نقاط ضعف ایشان بود. گویی قانون نانوشتهای است که هر کس از دنیا رخت برمیبندد، تکریم میشود و پس از مدتی اما فراموش. روالی که شامل حال آقای هاشمی نیز خواهد شد، اما شاید بتوان به جای تمرکز بر فضایی احساسی و موقتی، درگذشت او را نقطه عطف دیگری قلمداد کرد تا باعث ایجاد یک انسجام مجدد اجتماعی شود. دو نسل میانی و جوان کشور که اکنون بیشتر ذینفع آیندهاند و درک بهتری از مشکلات کشور دارند، به خوبی آگاهند که خود باید هزینه انباشت مشکلات آینده را بپردازند. لازم است نوعی توجه ایجاد شود تا فوت آقای هاشمی یک نقطه شروع دیگر برای ادامه اثرگذاری ایشان در تقویت سرمایه اجتماعی مورد نیاز برای مدارا با مشکلات پیش رو باشد.؛ همانگونه که ایشان در زمان حیات، نقشی تعیینکننده در تحولات مهم کشور داشتند. مردم با حضور میلیونی خود به ایشان نمره قبولی دادند. این حضور میلیونی شاید حاوی این پیام باشد که چیزی جز مشکلات بزرگ و پیچیده کشور دارای اولویت نیست. مشکلاتی که ظرف
دو تا سه سال آینده چنان ابعاد عمیقی پیدا میکند، که در صورت نبود یک بنیه منسجم اجتماعی، به تهدید بزرگ تبدیل خواهد شد و از این ظرفیت برخوردار است که بحرانآفرینی کند.
در جمعبندی این نظر باید گفت مردم در تشییع جنازه آیتالله هاشمی به خوبی نشان دادند که از آمادگی لازم برای شکلدهی مجدد انسجام اجتماعی برخوردارند. اکنون میتوان به ایجاد فضایی با گفتمان انتقادی و در عین حال مسالمتآمیز، حول محور حل مسائل پیش رو امیدوار بود. درگذشت آیتالله هاشمی باعث شکلگیری کانون عاطفی و اجتماعی قابل توجهی در جامعه شد و مردم نیز ثابت کردند میتوانند سیر تحولات یک شخصیت اثرگذار را به خوبی تبیین کنند و در نهایت با یک تشخیص صحیح، قدردان او باشند. این واقعه قابل تامل، حکایت از ایجاد یک آمادگی روحی مناسب در جامعه دارد که میتواند به شکلگیری وفاق اجتماعی بینجامد. مشکلاتی که اکنون گریبان کشور را میفشارد، ناشی از خود ماست، و کسی جز خود ما نیز قادر به برطرف ساختن این مسائل نخواهیم بود. ایجاد اشتغال در ابعاد بزرگ و تجربهنشده و بهطور همزمان مدیریت بیکاری در مقیاس قابل توجه، مشکلات بزرگ مالی صندوقهای بازنشستگی، حجم بزرگ بدهیهای دولت، پیچیدگیهای فراوان نظام بانکی، بحران آب، مصائب مربوط به آلودگی بیماریزای هوای کلانشهرها، عدم توازنهای شدید منطقهای، هیچکدام مشکلات مربوط به دو سه سال گذشته
نیستند بلکه انباشتی از اشتباهات چند دههاند. باید توجه داشت بخشی از این مسائل ظرف چند سال نزدیک آینده قابل حل خواهد بود و بخشی دیگر همراه دردآور جامعه ما خواهند بود. اکنون به منظور پیشگیری از پرداخت هزینههای جبرانناپذیر آینده، بیش از هر چیز نیازمند نوعی ظرفیت اجتماعی هستیم تا بتوانیم از گردنههای سخت عبور کنیم.
برای ما ایرانیها که در فرهنگ خود کار کردن با یکدیگر را دشوار میپنداریم، متاسفانه تنها همین مشکلات است که میتواند عامل وحدت و همدلی دوباره باشد. به هر روی، مردم کشور ما، دارای عواطف ریشهداری هستند و میتوانند به چنین موضوعاتی به گونهای عمیق توجه کنند. شاید بلندپروازانه به نظر برسد، اما نسل جوان میتواند این حقیقت را مورد توجه قرار دهد که آقای هاشمی همچنان به عنوان یک شخصیت تاریخساز میتواند اثرگذار باقی بماند و این مجال، نقطه عطفی باشد به منظور بیزاری از منازعات و بگومگوهای مبتذل سیاسی. منازعاتی که اکنون در سطحی به مراتب پایینتر از فهم اجتماعی قرار گرفته که مردم ما از آن برخوردار هستند. در واقع زندگی سیاسی و مدیریت آقای هاشمی و در نهایت درگذشت ایشان میتواند نقطه چرخش دیگری نظیر آنچه در سال 1367 اتفاق افتاد باشد. اما این بار با پیام انسجام و همدلی، و صبر و مدارا، تا بتوان به حل و فصل مسائل پرشمار کشور امید بست.
دیدگاه تان را بنویسید