تاریخ انتشار:
نقش بیبدیل
در میان سیاستمداران ایرانی کمتر میتوان فردی را با این ویژگی شناخت که در طول زمان به اصلاح دیدگاههای خود بپردازد آنگونه که در اصول و مبانی ثابتقدم بماند اما در بسیاری ویژگیها، بهروز و متناسب با زمان بیندیشد. به همین دلیل است که آیتالله هاشمی در گذر زمان نهتنها محبوبیت خود را از دست نداد که بر مقبولیتش در جامعه افزوده شد.
نوشتن درباره آیتالله هاشمی بسیار مشکل است. سیاستمداری که در شش دهه گذشته، فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته و کمتر کسی به اندازه او، در برابر دشواریها اینقدر مدارا نشان داده است. در میان چهرههای سیاسی معاصر ایران، شاید هیچکس به اندازه اکبر هاشمیرفسنجانی در افکار عمومی فراز و فرود نداشته است. دهه 60 اوج نقشآفرینی او در شکلگیری ارکان جمهوری اسلامی بود. در انتهای این دهه ماموریت یافت کشور را از خرابیهای جنگ و اقتصادی در قعر، نجات دهد. در دهه 70 دست به اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران زد. در دهه 80 تلاش کرد تعادل را در میان جریانهای اصلاحطلب جامعه برقرار کند و در دهه 90 تا روزی که در خاک آرمید، صدای رسای میانهروها و اعتدالیون بود. آیتالله هاشمیرفسنجانی علاوه بر این نقشآفرینی، حلقه اتصال بخش عمدهای از منتقدان با بدنه حاکمیت بود. فقدان چنین فردی در ساختار سیاسی کشور تا حدودی نگرانکننده است. علاوه بر این، در میان سیاستمداران ایرانی کمتر میتوان فردی را با این ویژگی شناخت که در طول زمان به اصلاح دیدگاههای خود بپردازد آنگونه که در اصول و مبانی ثابتقدم بماند اما در بسیاری ویژگیها، بهروز و
متناسب با زمان بیندیشد. به همین دلیل است که آیتالله هاشمی در گذر زمان نهتنها محبوبیت خود را از دست نداد که بر مقبولیتش در جامعه افزوده شد.
اما اکنون سوال این است که پیام تشییع جنازه باشکوه آیتالله چه بود؟
به نظر من پیام نخست این بود که آحاد جامعه دلبسته این نظام و انقلاب و رهبریاند و بدیلی برای هیچ کدام نمیشناسند. اکبر هاشمیرفسنجانی نماینده طیف تحولخواه جامعه بود. طیفی که دل در گرو برخی تغییرات برای بهبود وضعیت شهروندان این جامعه داشته و دارد. پیام اصلی این بود که آنچه بر سر آن اختلاف نظر وجود دارد، ارکان این نظام نیست بلکه تغییر در برخی روشها و منشها برای حرکت در مسیر توسعه است. هاشمیرفسنجانی بدون شک نماینده این طیف بود که در چند مقطع تاریخی نقشی بیبدیل در راهبری این تفکر بر عهده گرفت. پیچ اول، تغییر تاریخی پارادایم اقتصاد ایران از یک اقتصاد کاملاً دولتی و به قعر فرورفته به اقتصادی بود که در نظر داشت میدان را به بخش خصوصی بسپارد. هاشمی در این مقطع تاریخی، بخش خصوصی ایران را احیا کرد که آن روزها دایره فعالیتش بسیار محدود بود. پیام دیگر تشییع جنازه آقای هاشمی این بود که القائات سیاسی و جناحی در محدود کردن سیاستمدارانی که خود را از جنس مردم میدانند، نهتنها اثرگذار نیست که اثر معکوس دارد. آیتالله هاشمیرفسنجانی در سالهای گذشته گاهی رد صلاحیت شد و گاهی آرای کمتر از انتظار داشت اما همواره خود را در
معرض انتخاب مردم میگذاشت. در رسانههای رسمی نهتنها به او که نماینده طیف وسیعی از کنشگران سیاسی بود مجال اظهارنظر داده نشد که علیه او مطالب و شبهات زیادی مطرح شد و طرفه آنکه مجالی برای دفاع نیز داده نشد. نتیجه اما این شد که طیف وسیعی از آحاد جامعه زیر تابوتش را گرفتند تا این پیام را بدهند که محدودیت سیاستمدارانی همچون هاشمی لزوماً منجر به مهجوریت آنان نمیشود. پیام دیگر تشییع جنازه آیتالله هاشمی این بود که جامعه ایران ناامید و خسته نیست. ناامید و خسته هم نمیشود. جامعهای که همواره در بزنگاههای سیاسی و اقتصادی احساس مسوولیت کرده و به مسالمتآمیزترین شکل ممکن پیامش را به سیاستمداران داده است. به شخصه از جوش و خروشی که در تشییع جنازه آقای هاشمی دیدم، احساس خرسندی کردم. خرسندی به این دلیل که فرضیه بینشاط بودن جامعه ایرانی را باطل دیدم. بدون شک این سرمایه اجتماعی اگر به درستی به بازی گرفته شود، سرمایه عظیمی در مواجهه احتمالی کشور و انقلاب با مخاطرات داخلی و بیرونی سالهای آینده است. اعتقاد جدی دارم همانطور که آیتالله هاشمی در فراز و فرودهای انقلاب دوشادوش امام و رهبری ایستاد و همانطور که کشتی
بحرانزده اقتصاد ایران را پس از جنگ نجات داد و همانطور که در خرداد 1376 به جامعه ایران نشاط سیاسی داد و همانطور که در انتخابات سال 1392 نقشی بیبدیل در روی کار آمدن میانهروها داشت، امروز هم با وداع خود با جامعه ایران، قادر است فصلی جدید در جامعه ایجاد کند. فصلی که اگر به درستی شناسایی و تبیین شود، میتواند پیشبرنده تحولات مثبت آینده کشور باشد.
دیدگاه تان را بنویسید