تاریخ انتشار:
نقدی بر پرونده «عواقب پیوستن دهه هفتادیها به جمعیت فعال»
علل افزایش جمعیت جویای کار
آخرین نتایج آماری نشان میدهد جمعیت غیرفعال رشد هفت میلیوننفری تا سال ۱۳۹۳ داشته و اکنون تعداد آنها در سال ۱۳۹۵ به حدود ۳۹ میلیون نفر رسیده است و بسیاری از آنها مجدداً جویای کار شده و به جمعیت فعال اضافه خواهند شد.
بیشک تحلیلهای استراتژیک در حوزه جمعیت و اشتغال از مهمترین تحلیلهای اقتصادی و اجتماعی است و عدم توجه به آن میتواند عارضههای شدیدی در اقتصاد و جامعه ایجاد کند، و اساساً هر برنامه اقتصادی و توسعهای بدون توجه به این مهم عقیم خواهد بود. آخرین نتایج آماری نشان میدهد جمعیت غیرفعال رشد هفت میلیوننفری تا سال 1393 داشته و اکنون تعداد آنها در سال 1395 به حدود 39 میلیون نفر رسیده است و بسیاری از آنها مجدداً جویای کار شده و به جمعیت فعال اضافه خواهند شد. انفجار جمعیت جویای کار در سالهای اخیر که عملاً با حضور خود نرخ بیکاری را به شدت افزایش دادهاند در کنار رشد اندک فرصتهای شغلی در 15 سال گذشته بر اهمیت توجه به اشتغال میافزاید. بهعلاوه بیش از 25 درصد جوانان (15 تا 29 سال) بیکارند و جویای کار. در تحلیلهای ساختار جمعیت و اشتغال در ایران معمولاً گفته میشود که متولدین دهه 60 تقاضای کار خود را به امید افزایش شانس پیدا کردن کار با ادامه تحصیل به عقب انداختهاند و دهه هفتادیها اما تمایل به حضور فوری در بازار کار دارند. به همین جهت با افزایش شدید جمعیت فعال (شاغل و جویای کار) روبهرو هستیم. اگرچه این تحلیل تا حد
زیادی درست مینماید اما باید به دو سوال مهم پاسخ داد. اول اینکه چرا فقط جمعیت فعال را در نظر میگیریم و چرا توجه خود را به کل جمعیت در سن کار معطوف نمیکنیم؟ در اقتصاد ایران جمعیت غیرفعال همواره بیشتر از جمعیت فعال بودهاند. همین همواره موجب شده نرخ مشارکت در حد مطلوبی نباشد. دوم اینکه چرا افرادی که جویای کار نبودهاند اکنون جویای کار شدهاند؟
به نظر نمیرسد افزایش شدید افراد متمایل به کار کردن را تنها بتوان با حضور با تاخیر دهه شصتیها به بازار کار آن هم به دلیل آنکه دنبال تحصیل بودهاند و اینکه نسل بعدی اینگونه نیستند توجیه کرد. در ارتباط با افزایش متقاضیان کار دلایل چندی را میتوان برشمرد:
■ حضور همزمان دهه شصتیها و هفتادیها در بازار کار به دلیل ورود با تاخیر دهه شصتیها
■ درک نسل جدید از اینکه انگار در اقتصاد ایران ارتباط وثیقی بین مدرک تحصیلی و فرصت شغلی وجود ندارد!
■ عدم اعمال سیاستهای اشتغال مناسب در دولتهای نهم و دهم و تراکم متقاضیان کار در مقطع کنونی
■ ضعف عمومی شرایط اقتصادی و کاهش قدرت خرید مردم (این موضوع مهمترین نکته است؛ به طوری که برای پوشش هزینههای خانوار همسر و سایر اعضای خانوار به فکر کار و کسب درآمد افتادهاند، در حالی که شاید پیش از این تا این حد احساس نیاز به شاغل بودن نداشتهاند).
■ بازگشت به بازار کار بازنشستگان (نکته قبلی بازگشت به بازار کار توسط بازنشستگان را نیز توجیه میکند. بهخصوص آنکه تجربیات خوبی دارند و در بسیاری موارد در رقابت با جوانان پیروز میشوند. استخدام گسترده بازنشستگان بانکها و موسسات بیمه دولتی از سوی بانکهای خصوصی مثال خوبی است).
■ ورود به شغل دوم توسط بسیاری از شاغلان که عرضه نیروی کار را افزایش میدهد.
لازم است به بحث فوق دو نکته نیز بیفزاییم. اول اینکه متقاضیان تحصیلکرده انتظار بیشتری از نظر شغل و درآمد دارند. آنها به این امید بهدنبال تحصیل رفته و اکنون به بازار کار آمدهاند. دوم اینکه با توجه به شرایط اقتصادی کشور معلوم نیست شغلی در حد انتظار خود بیابند و لذا کار به رقابت در طبقات شغلی پستتر و پایینتر کشیده میشود و متعاقباً شاهد کاهش دستمزدهای واقعی در آن طبقه خواهیم بود. نکتهای که آدام اسمیت سالها پیش در کتاب ثروت ملل به آن اشاره کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید