شناسه خبر : 16201 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

حسین موسویان می‌گوید: اگر مذاکرات دوجانبه با آمریکا نبود، توافق ژنو حاصل نمی‌شد

ایران باید در آمریکا لابی داشته باشد

سیدحسین موسویان یکی از محوری‌ترین اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشور در دولت اصلاحات که پنج سال گذشته را به کارهای مطالعاتی و تدریس در دانشگاه‌های آمریکا پرداخته، چندی پیش سفری به ایران داشت؛ به دنبال حضور این دیپلمات و صاحب‌نظر مسائل بین‌الملل در ایران این گمانه مطرح شد که شاید او قصد همکاری با دولت جدید را دارد اما موسویان پس از خروج از ایران اعلام کرد هیچ گونه تمایلی برای تصدی پست یا همکاری با دولت ندارد.

سعیده فهری

سیدحسین موسویان یکی از محوری‌ترین اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشور در دولت اصلاحات که پنج سال گذشته را به کارهای مطالعاتی و تدریس در دانشگاه‌های آمریکا پرداخته، چندی پیش سفری به ایران داشت؛ به دنبال حضور این دیپلمات و صاحب‌نظر مسائل بین‌الملل در ایران این گمانه مطرح شد که شاید او قصد همکاری با دولت جدید را دارد اما موسویان پس از خروج از ایران اعلام کرد هیچ گونه تمایلی برای تصدی پست یا همکاری با دولت ندارد. موسویان که هم‌اکنون در دانشگاه پرینستون به عنوان پژوهشگر فعالیت می‌کند در دولت هاشمی‌رفسنجانی سفیر ایران در آلمان و در دولت خاتمی معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی (حسن روحانی) و عضو هیات مذاکرات هسته‌ای ایران بود. آخرین کتاب او، «بحران هسته‌ای ایران: یک خاطره»، توسط بنیاد صلح بین‌الملل «کارنگی» منتشر شده است. هفته‌نامه تجارت فردا در گفت‌وگو با موسویان نظر او را راجع به از سرگیری روابط ایران با آمریکا و همچنین ارتباط آن با مساله هسته‌ای جویا شد. سفیر پیشین ایران در آلمان می‌گوید اگر مذاکرات دو‌جانبه ایران و آمریکا نبود، توافق هسته‌ای ژنو حاصل نمی‌شد. به عقیده موسویان آمریکا باعث و بانی اصلی بحران هسته‌ای ایران بوده است و لذا اکثر اعضای 1+5 به‌طور ضمنی ترجیح می‌دهند آمریکا و ایران خودشان بیشتر تلاش و مساله را جمع کنند. این دیپلمات باسابقه با تاکید بر این مساله که ایران از ابتدای انقلاب تاکنون در آمریکا یک لابی جدی نداشته و این ضعف آشکاری است، می‌گوید این امر میدان را برای معاندین ایران کاملاً خالی کرده به‌طوری‌که هر دروغی را به راحتی به خورد کنگره، رسانه‌ها، مراکز مطالعاتی و غیره می‌دهند.



در ابتدا لطفاً کمی راجع به مخالفت‌های داخلی با از سرگیری ارتباط ایران و آمریکا توضیح دهید. به نظر شما استدلال این گروه چیست و چرا خواهان بهبود روابط دو کشور نیستند؟
برقراری رابطه ایران و آمریکا در هر دو کشور هم موافق دارد و هم مخالف. در آمریکا باید دولت و کنگره توافق کنند و در ایران هم نهایتاً منوط به تصمیم مقام معظم رهبری است. ایشان نسبت به آمریکا بدبین و بی‌اعتماد هستند. دلیل بدبینی هم سابقه عملکرد خصمانه آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران و سیاست‌های سلطه‌طلبانه آمریکا در منطقه در 60 سال گذشته است. تا آنجا که من می‌فهمم ایشان با اصل رابطه مخالفتی ندارند به شرطی که آمریکا آماده یک رابطه برابر بر اساس اصول احترام متقابل، عدم مداخله و منافع مشترک باشد؛ این سیاست کاملاً درست و منطقی است. به همین دلیل هم به‌رغم تمام بدبینی‌هایی که دارند، دست دولت قبلی و فعلی را برای مذاکرات مستقیم دو کشور در مورد مساله هسته‌ای باز گذاشته‌اند. اگر آمریکا در این بخش خوب عمل کند، برداشت من این است که ایشان اجازه قدم بعدی را بدهند. اما از نظر ایشان که صائب است بگذریم ما در قضیه آمریکا در داخل کشور و نیز در واشنگتن هم موافق و هم مخالف افراطی داریم؛ مخالفان هم چند دسته هستند. دسته اول آنهایی که داخل کشور هستند که دلسوز و مخلص بوده و واقعاً نگرانند که مبادا رابطه با آمریکا هویت و استقلال ایران را خدشه‌دار کند. دسته دوم گروهی در واشنگتن و تهران هستند که شعار مبارزه برای مصارف سیاسی داخلی می‌دهند در حالی‌که قلباً معتقد به رابطه هستند. دسته سوم گروهی در هر دو کشور هستند که مبارزه برایشان دکانی است برای منافع اقتصادی و سیاسی‌شان. دسته چهارم جماعتی در ایران هستند که وقتی در قدرت هستند تندترین شعارها را می‌دهند و همزمان در پنهان برای رابطه با آمریکایی‌ها بیشترین تلاش را می‌کنند. دسته پنجم جماعتی در داخل هستند که شعار عدم رابطه و مذاکره می‌دهند چون در ذهن خود آمریکا را بسیار قدرتمند تصور کرده و خودشان را ضعیف و عاجز می‌دانند؛ این گروه از روبه‌رو شدن با آمریکا ترس و وحشت دارند و لذا مذاکره با آمریکا برایشان همچون یک هیولاست. این دسته با شعارهای تند افراطی در حقیقت ترس، ضعف، خودکم‌بینی و عدم اعتماد به نفس خود را پنهان می‌کنند. و بالاخره دسته ششم هم افرادی هستند که شناخت‌شان از جهان مربوط به دوران جنگ سرد است، هنوز هم جهان را همان طور می‌بینند و تحلیل می‌کنند و درک درستی از جهان بعد از دوران جنگ سرد ندارند.

در حوزه هسته‌ای برخی اعتقاد دارند جمهوری اسلامی ایران باید با آمریکا وارد گفت‌وگوی مستقیم شود تا به نتیجه برسد. آیا شما این مساله را قبول دارید؟ به نظر شما استدلال این گروه چیست؟
قبلاً ایران با همه اعضای کشورهای 1+5 مذاکره می‌کرد به‌جز آمریکا. طبیعی هم بود که آمریکایی‌ها این را توهین تلقی کرده و مانع توافق شوند. از پاییز 1388 با مذاکرات آقای جلیلی دبیر وقت شورای امنیت با آقای ویلیام برنز این بن‌بست شکسته شد و از آن زمان تاکنون این مذاکرات وجود داشته است. اما در دوره دولت جدید، مذاکرات به قصد حصول یک توافق میانه انجام شد و لذا مذاکرات فوق‌العاده متفاوت بود؛ همین مذاکرات هم باعث توافق ژنو شد. اگر مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا نبود، توافق هسته‌ای ژنو حاصل نمی‌شد. در عین حال من معتقدم ایران باید با تمام اعضای کشورهای 1+5 مذاکره کند و هیچ استثنایی هم نباید وجود داشته باشد.

اگر وارد گفت‌وگوی مستقیم با آمریکا نشویم چه مشکلات و دشواری‌هایی بر سر راه مساله هسته‌ای قرار خواهد گرفت؟
ما نباید یادمان برود که از ابتدا مدعی اصلی برنامه هسته‌ای ایران، آمریکا بوده و گرنه ما که با چین و روسیه مشکلی نداشتیم و آنها همیشه مثبت و آماده همکاری بوده‌اند. آلمان هم اگر نیروگاه بوشهر را تکمیل نکرد به‌خاطر فشار آمریکا بود. چین هم اگر قراردادهای هسته‌ای با ایران را لغو کرد به دلیل فشار آمریکا بود. حقیقت این است که آمریکا باعث و بانی اصلی بحران هسته‌ای ایران بوده است و لذا اکثر اعضای 1+5 به طور ضمنی ترجیح می‌دهند که آمریکا و ایران خودشان بیشتر تلاش کنند و مساله را جمع کنند. ما هم نباید از مذاکره با آمریکا بترسیم. در ایران، آمریکا را بیش از پیش بزرگ کرده‌ایم. البته آمریکا قدرتمندترین کشور دنیاست اما ما هم قوی هستیم و باید اعتماد به نفس داشته باشیم و از مذاکره هم نهراسیم. من که یک دیپلمات درجه متوسط به پایین ایران بوده‌ام در چند سال گذشته با برجسته‌ترین کارشناسان سیاست خارجی در ده‌ها کنفرانس و میزگرد راجع به اختلافات ایران و آمریکا در جلسات عمومی بحث کردیم. اکثر آنها هم در اینترنت قابل دسترسی است. یک مورد نخواهید یافت که طرف غربی یا آمریکایی بر بحث مسلط شده باشد. آخرین مباحثه علنی که داشتم در نیویورک حدود سه ماه قبل در انجمن آسیای آمریکا بود با رابرت آینهورن، مذاکره‌کننده سابق هسته‌ای آمریکا و توماس پیکرینگ معاون پیشین وزارت خارجه و صاحب برجسته‌ترین نشان دیپلماسی آمریکا.1 حدود 300 نفر از نخبگان آمریکا مثل گری سیک مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا هم برای مشاهده بحث حضور یافتند. در طول بحث حضار بارها برای من کف زدند و به خاطر پاسخ‌ها و منطقی که در مباحثه ارائه کردم، مرا تشویق کردند. رئیس انجمن آسیای آمریکا بعد از اتمام مباحثه به من گفت در چند دهه گذشته یاد ندارم که در چنین جلساتی حضار آمریکایی، یک خارجی را در مقابل طرف آمریکایی این‌قدر تشویق کرده باشند.

نزدیک شدن ایران و آمریکا، طی چند ماه گذشته حساسیت برخی کشورهای عربی و همچنین اسرائیل را برانگیخته است. به نظر شما در کل آیا اعراب و اسرائیل می‌توانند نقش بازدارنده‌ای در این رابطه داشته باشند؟ در مورد قضیه هسته‌ای چطور؟
مساله اول برای لابی صهیونیست و جبهه‌ای از اعراب و منافقین در واشنگتن، به شکست کشاندن مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا و مذاکرات هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی است. هدف اصلی آنها هم این است که تحریم‌های برداشته را برگردانند، تحریم‌های جدید دوجانبه و چندجانبه و بین‌المللی علیه ایران وضع شود و اگر بتوانند کار را به جنگ میان ایران و آمریکا بکشانند. قطعاً لابی مذکور موثر است؛ لذا ایران باید مراقب باشد تا در زمین آنها بازی نکند. چندی پیش در اجلاس 14هزار نفری ایپک (لابی صهیونیست‌ها) در واشنگتن مشاهده شد که مساله اصلی آنها موضوع ایران بود و تمام هم و غم‌شان نیز اعمال تحریم‌های جدید، تعطیلی غنی‌سازی و تاسیسات هسته‌ای ایران است.

آقای روحانی بعد از سفر به نیویورک اعلام کردند که ایران باید قوی‌ترین لابی را در آمریکا تشکیل دهد. با توجه به اینکه اکنون یکی از مهم‌ترین موانع در راستای قضیه هسته‌ای و روابط ایران و آمریکا، لابی‌گری‌های اعراب و اسرائیل است، تشکیل یک لابی قدرتمند ایرانی در آمریکا چقدر لازم است؟
حرف ایشان درست است اما امیدوارم دولت ایشان بتواند این مهم را محقق کند. ایران از ابتدای انقلاب تاکنون در آمریکا یک لابی جدی نداشته و این ضعف آشکاری است که میدان را برای معاندین ایران کاملاً خالی کرده، به‌طوری‌که هر دروغی را به راحتی به خورد کنگره، رسانه‌ها، مراکز مطالعاتی و غیره می‌دهند. کشورهای زیادی مثل اعراب و حتی ارمنستان، آذربایجان و ترکیه، همه و همه لابی خوبی برای دفاع از منافع ملی خود ساماندهی کرده‌اند و موفق هم هستند. ایران دستور کار اول آمریکاست و لابی ما هم عملاً نزدیک به صفر است. البته سازمان‌ها و گروه‌هایی هستند که با ابتکار و تلاش خود فعالیت می‌کنند اما تا آنچه که باید صورت گیرد، فاصله بسیار زیاد است.

ایران برای برقراری چنین لابی‌ای چه اقداماتی باید انجام دهد و این کار چه ضرورتی دارد؟
اولاً، نیازمند یک باور و درک صحیح از اهمیت این موضوع در داخل هستیم. یکی از دلایل این ضعف، عدم شناخت اوضاع داخلی آمریکاست؛ ثانیاً، به یک تصمیم و اراده ملی نیاز است؛ ثالثاً، داشتن یک برنامه صحیح، جامع و واقع‌بینانه لازم است؛ و رابعاً، یک تشکیلات اجرایی مسوول، قدرتمند و صاحب اختیار برای اجرای اهداف و برنامه‌ها و هماهنگی‌ها ضروری خواهد بود.

عده‌ای اعتقاد دارند ایران به دلیل موقعیت ژئوپولتیک و جغرافیایی‌اش اصولاً کشوری است که به طور بالقوه فراتر از همسایگانش است و باید با قدرت‌های بزرگ کار کند. شما تا چه حد با این رویکرد موافقید؟
من موافق نیستم بلکه معتقدم اولویت اول ما باید همسایگان باشد. ما باید با همسایگان خود در صلح و صفا و امنیت زندگی کنیم. فراتر از همزیستی مسالمت‌آمیز، ما باید با همسایگان به قراردادهایی برسیم که مرزها حذف و محدودیت‌ها در روابط فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی برداشته شود؛ مشابه آنچه در سایر قاره‌ها رخ داده؛ مثل اتحادیه اروپا. این باید مهم‌ترین دستور کار دیپلماسی ایران باشد. البته تحقق این مهم ممکن است چند دهه هم طول بکشد. البته این مهم هم بدون تعامل با قدرت‌های بزرگ ممکن نخواهد بود لذا همزمان باید تعاملات بین‌المللی خود را بهبود بخشیده و سازماندهی کند. امیدوارم در دولت آقای روحانی، قطار ایجاد همکاری‌های منطقه‌ای در جنوب، شمال، غرب و شرق ایران به‌راه افتد.

ایران از فقدان رابطه با قدرت‌های بزرگی چون آمریکا طی این سال‌ها، چه ضرر و زیان‌هایی را متحمل شده است؟
ایران و آمریکا هر دو متضرر شده‌اند؛ خسارت دو‌جانبه بوده است. مهم‌تر اینکه منطقه هم از خصومت ایران و آمریکا متضرر شده و می‌شود. اوضاع بحرانی خاورمیانه و موضوعات مهم بین‌المللی مثل سوریه، عراق، افغانستان، امنیت انرژی، تروریسم و خاورمیانه عاری از سلاح‌های کشتار جمعی نیازمند تعامل ایران و آمریکا، دو قدرت مهم منطقه‌ای و جهانی است؛ لذا باید اهمیت این مساله را فراتر از روابط دوجانبه دید.

برخی می‌گویند تقابل ایران و آمریکا تقابل ایدئولوژیک است و برخی معتقدند تقابل بر سر منافع است. نظر شما چیست؟ در نهایت نیز گروهی می‌گویند به دلیل تقابل ایدئولوژیک میان دو کشور یک دشمنی همیشگی نیز میان‌شان حاکم خواهد بود. البته مثال نقض این مساله نیز وجود دارد که رابطه چین و آمریکاست. یعنی دو کشور با وجودی که دشمن ایدئولوژیک بودند اما سرانجام به سازش رسیدند. لطفاً در این رابطه نیز توضیح دهید.
من معتقد نیستم که تخاصم ایران و آمریکا ریشه ایدئولوژیک دارد. زیرا: اولاً، این آمریکا بود که رابطه را قطع کرد و نه ایران. اگر آمریکایی‌ها به خاطر داستان گروگانگیری دیپلمات‌ها و اشغال سفارت‌شان در تهران رابطه را با ایران قطع نکرده بودند ما امروز رابطه داشتیم. ثانیاً، ما سال‌ها بعد از انقلاب با جهان کمونیست رابطه داشتیم و داریم. کمونیسم منکر خداست در حالی که اصل ایدئولوژی ما خداست. مگر رابطه دوستانه ما با کره شمالی امروز به خاطر اشتراک ایدئولوژی است؟ ثالثاً‌، با سایر کشورهای جهان غرب که معیارهای ایدئولوژیک مشابه با آمریکا دارند هم رابطه داشته و داریم. رابعاً، اتفاقاً جامعه آمریکا بسیار مذهبی‌تر از اروپاست. من سال‌ها هم در آمریکا و هم در اروپا زندگی کرده‌ام. آمریکایی‌ها از اروپا، کانادا و استرالیا بسیار مذهبی‌تر و مقیدتر هستند. دعوای اصلی ما و آمریکا بر سر منافع ملی است که گستره آن هم فراتر از روابط دوجانبه است. مهم این است که در شرایط فعلی یک شیفت تاریخی در سیاست خارجی آمریکا به‌ وجود آمده که ایران نباید این فرصت را از دست بدهد. استراتژی آمریکا در 60 سال گذشته بر مبنای سلطه بر منطقه برای نفت بود. در سال 2010 در یک شیفت تاریخی، آمریکا تصمیم گرفت خود را از وابستگی به نفت منطقه رهانیده و به‌تدریج منطقه را ترک کند زیرا در مساله نفت مستقل شده و تا چند سال دیگر هم اولین صادرکننده نفت جهان می‌شود. بهره‌برداری از فرصت این شیفت استراتژیک، نیازمند درک صحیح و استراتژیک ایران و کشورهای منطقه است. هنوز برخی از همسایگان عرب ما دنبال این هستند که آمریکا را مجاب کنند در منطقه بماند. در ایران هم هنوز تحلیل‌شان از آمریکای 2014 مثل آمریکای 1970 است. این در شرایطی است که جهان تغییر کرده است. مگر می‌توان چین 1970 را با چین 2014 مقایسه کرد. منطقه خاورمیانه هم تغییر کرده است. آیا می‌شود عراق 1970 را با عراق امروز مقایسه کرد؟ امروزه هم معادلات خاورمیانه دچار تحولات شگرف است و هم تهدیدها کاملاً متفاوت است و هم فرصت‌های جدیدی به‌وجود آمده است. در آمریکا هم تحولات مهمی رخ داده است. در تاریخ 50،40 سال گذشته روابط آمریکا و اسرائیل تا این حد بد نبوده است؛ روابط اوباما و نتانیاهو بسیار غیردوستانه است؛ لذا ما نیازمند درک درست از تحولات و تعیین استراتژی جدید مبتنی بر واقعیات جهان متحول‌شده و منطقه در حال تحولات بزرگ هستیم.
پی‌نوشت:
1-http://asiasociety.org/blog/asia/iran-us-experts-call-nuclear-deal-breakthrough-%E2%80%93-uncertain-future

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها