مفهوم فراموششده
منافع ملی چگونه با دیپلماسی پیوند میخورد؟
مقدمه
مفاهیم قدرت ملی و منافع ملی از محوریترین و بنیادیترین مفاهیم علم سیاست و روابط بینالملل بهشمار میروند. در فرمولبندی مفهوم قدرت ملی به عنوان یک کلیت، همواره ربط وثیق فیمابین اجزای آن و تاثیر و تاثر متقابل بین عوامل قدرت مدنظر بوده است. امروزه در عصر آکواریومی شدن جهان و غالب شدن سیاست اندیشهمند و شبکهای که از قابلیت تبیین بیشتری نسبت به سیاست واقعی در مورد تحولات حادث در عرصه بینالمللی برخوردار است، در قالب قدرت هوشمند، اجزای سختافزاری و نرمافزاری قدرت چنان در هم آمیخته و کارکردشان موکول به یکدیگر شده که در این راستا مولفههایی چون دیپلماسی که از جلوهای چندوجهی برخوردار است، نقشی محوری را در ارتقای قدرت ملی کشورها و در سلسلهمراتب هرم قدرت جهانی ایفا میکنند. بهطور کلی سه نوع دیپلماسی برای کشورها میتوان متصور بود که شامل دیپلماسی کنشمند، فعال و منفعل است. در دیپلماسی کنشمند، کشورها درصدد تعریف بازی، تدوین قواعد و صحنهآرایی بینالمللی در جهت استقرار نظم مطلوب خود هستند. بر اساس دیپلماسی فعال، کشورها در پی استفاده بهینه از فرصتهای بهوجودآمده در راستای منافع و اهداف ملی خود هستند. اما در دیپلماسی انفعالی، واکنش منفعلانه به رویدادها و رفتارهای بینالمللی به صورت موردی و روزمرگی است. دیپلماسی کارآمد بر پایه تبدیل منافع متعارض به منافع رقابتی و تبدیل این منافع به منافع موازی و سپس به منافع مشترک، تدوین و اعمال میشود. یعنی این نوع دیپلماسی با معیار قرار دادن منافع ملی در سیاست خارجی، دشمن را به مخالف، مخالف را به رقیب و رقیب را به دوست تبدیل میکند. در همین راستا دیپلماسی مستلزم همکاری با بازیگران در محیط جدید بینالمللی و ایجاد ساختارهای کارآمد و منعطف است. درواقع دیپلماسی به عنوان وسیلهای برای تحقق دولت کارآمد، دربرگیرنده ویژگیهایی چون شایستهسالاری، روابط مبتنی بر همکاری، دوری از انفعال و انطباق با شرایط و همچنین مهمترین وجهه و عینیترین شکل سیاست خارجی یک کشور است.
نبود اجماع
از ابتدای انقلاب اسلامی بحث جایگاه منافع ملی در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ارتباط این مفهوم با مفهوم مصالح اسلامی مورد اختلاف بوده و دیدگاه مختلفی در مورد آن شکل گرفته است. امروز با گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی ایران، هنوز اجماع نظر دقیق و مشخصی درباره منافع ملی بین نخبگان سیاسی و مجریان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد.
از رهگذر بررسی اصل 177 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، میتوان چنین نتیجه گرفت که نظام سیاسی جهت تصمیمگیری در عرصه روابط بینالملل دارای دو راهنمای عملی اصلی است که عبارتاند از: منافع ملی و مصالح دینی؛ توجه توأمان به منافع ملی و مصالح دینی و اصل عدم تعارض بین آن دو مورد تایید قانونگذار و رایدهندگان بوده است. نوع تفسیر میان این دو مقوله گفتمانهای مختلف سیاست خارجی را شکل داده است.
مواضع گفتمانی
در ابتدای انقلاب به دلیل ماهیت ایدئولوژیک و انقلابی حاکم بر سیاست خارجی، مفهوم منافع ملی تا مدتها از قاموس ادبیات سیاسی سیاستمداران و مجریان سیاست خارجی جمهوری اسلامی کنار گذاشته شده و مورد بیاعتنایی قرار گرفت. مرکز ثقل این گفتمان، بسط و حفظ ارزشها و آرمانهای اسلامی و انقلابی است و اصول سیاست خارجی دولت اسلامی مبنای کار قرار میگیرد. اما به تدریج و با فاصله گرفتن از ایستارهای ایدئولوژیک بازتعریف ارزشهای حاکم بر جامعه و نیز پذیرش الزامات بینالمللی، به سمت بازنگری در سیاست خارجی و بهتبع آن بازنگری در مفهوم منافع ملی خود پیش رفت. با پایان جنگ تحمیلی و با شروع دوران سازندگی است که بحث از این مفهوم جای خود را در مباحث سیاسی باز میکند. به نظر میرسد تا این مقطع هنوز پذیرفتن عنصر ایرانیان، به عنوان یک ملت که در محدوده مرزهای ملی خود زندگی میکنند، برای سیاستگذارانی که به دنبال اهداف فراملی در سیاست خارجی بودند دشوار بود. اما به دلیل رویارویی با واقعیات نظام بینالملل، عنصر ایرانیت نیز در کنار اسلامیت هویتبخش جمهوری اسلامی در تعریف منافع ملی خویش میشود. با انتخاب محمد خاتمی به ریاستجمهوری، زمینه تعریف مجدد منافع ملی مهیا شد. حاکمیت ارزشهای مردمسالاری دینی در اندیشه خاتمی، وی را به سمت برداشتی مردمسالارانه از منافع ملی هدایت کرد. وی با درکی که از وضعیت حاکم بر جهان و منطقه داشت؛ به این نتیجه رسید که چاره کار، بازتعریف منافع ملی بر مبنای ارزش قائل شدن به نقش و حضور مردم در عرصههای مختلف است. از دیدگاه وی معرفی نظام جمهوری اسلامی ایران به جهانیان میتوانست علاوه بر افزایش مشروعیت داخلی نظام و تامین منافع ملی در عرصه داخلی، موجب اعتمادآفرینی، افزایش مشارکت و جلب حمایت سایر کشورها از جمهوری اسلامی شود، بنابراین تبدیل دشمن به مخالف، مخالف به رقیب و رقیب به دوست در سرلوحه سیاست خارجی ایران برای تامین منافع ملی قرار گرفت. درمجموع برداشت واقعبینانه توانست تا حدودی از انزوای بینالمللی تحمیلشده به جمهوری اسلامی بکاهد. در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد مصالح اسلامی ارجحیت بیشتری نسبت به منافع ملی پیدا کرد. با روی کار آمدن حسن روحانی مجدداً زمینه برای پیگیری منافع ملی در کنار مصالح اسلامی به وجود آمد. روحانی در پی ادغام فرآیند قدرت نرم در تفکر سیاست خارجی ایران بود و از نیاز به بهرهگیری از قدرت نرم در روابط خارجی به کمک مطبوعات و رسانه به عنوان ابزار ویژه این فرآیند سخن میگفت. بدین منظور، وی خواهان آزادی مطبوعات، ارتقای حقوق زنان و تشویق مشارکت گروههای جامعه مدنی بوده تا چهره ایران را در مجامع بینالمللی ارتقا داده و بهخصوص از این اهرم نرم در مذاکرات هستهای یاری بگیرد. به این ترتیب شاهد آن هستیم که چگونه ارائه چهره مثبت در جهان میتواند دستاوردهای مادی در پی داشته باشد. یک نمونه از این تفکر را میتوان در توئیتر Iran Meet با ابتکار وزارت امور خارجه سابق (دکتر ظریف) مشاهده کرد که بهعنوان دیپلماسی دیجیتال با هدف ارائه چهره مثبت از ایران فعالیت میکند.
جمعبندی
از بررسی جایگاه منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران این نتیجه به دست میآید که مفهوم منافع ملی دارای رویه ثابتی در سیاستگذاری ایران نبوده و با توجه به گفتمانهای حاکم بر سیاست خارجی، دستخوش تحولات و تغییراتی شده است. عواملی که مفهوم منافع ملی را در 40 سال سیاست خارجی تعیین میکند نوع نظام ارزشی، هنجاری و هویتی حاکم بر دورههای مختلف آن است و این نظام معنایی به تعین رابطه بین منافع ملی و مصالح اسلامی نیز پرداخته است.