شناسه خبر : 40781 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

قمار قدرت پوتین

آیا روسیه در جنگ با اوکراین شکست خورده است؟

 

محمد علی‌نژاد / نویسنده نشریه 

شاید کمی مضحک باشد که در جنگ طرفی را برنده بدانیم. جنگ در هر صورت خانمان‌سوز است و آتشش دامن طرفین نزاع را خواهد گرفت. هزاران کشته، تلی از خرابه و میلیون‌ها دلار پول سلاح و تجهیزات نظامی تنها بخشی از هزینه‌هایی است که کشورهای درگیر با جنگ باید آنها را پرداخت کنند. سوال بهتر شاید این باشد که آیا برای کسی که اقدام به آتش‌افروزی کرده، این هزینه‌ها فایده‌ای هم داشته یا خیر. حدود دو ماه از جنگ روسیه علیه اوکراین می‌گذرد اما واقعیت این است که این جنگ از دو سال پیش آغاز شده است. تصمیم ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه برای حمله به اوکراین اگر چه به ظاهر به یک جنگ منجر شد اما در حقیقت با این اقدام دو جنگ در حال پیگیری است. نخست، جنگ روسیه علیه شهرها و غیرنظامیان اوکراین، و دوم جنگی که نیروهای مسلح اوکراین علیه سربازان روسی انجام داده‌اند. اگرچه روسیه در اولی موفق بوده اما اوکراین برنده نبرد دوم بوده است. با این حال نهادهای بین‌المللی هر دو این جنگ‌ها را باخته‌اند. به‌طور ایده‌آل، مذاکرات منجر به آتش‌بس شده و یک توافق بادوام خواهد رسید. اما احتمال ادامه درگیری برای مدتی به همین اندازه وجود دارد، به‌خصوص اگر پوتین تصمیم بگیرد استراتژی‌ای را اتخاذ کند که نیروهایش را کمتر در معرض جنگ قرار داده و نتیجه مذاکره را با شرایطی که دولت اوکراین می‌تواند آن را بپذیرد، رد کند. نتیجه چنین راهبردی، «جنگ محدود و بدون صلح» خواهد بود. اما برندگان و بازندگان چنین سناریویی چه کسانی خواهند بود.

 

روسیه، بزرگ‌ترین بازنده

بدون شک بزرگ‌ترین بازنده روسیه است. حالا به وضوح می‌توان دریافت که پوتین قادر نخواهد بود به اهداف سیاسی مورد نظر خود از این حمله دست پیدا کند. لشکرکشی او به کی‌یف برای جایگزینی ولادیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین با دولتی نزدیک‌تر به کرملین دیگر ممکن نیست. جنگ پوتین اگرچه ممکن است از نظر فیزیکی بخش‌های بسیاری از اوکراین را تخریب کرده باشد، اما تحریم‌های بی‌سابقه و انزوای اقتصادی حاصل از این تصمیم پوتین، در حال نابودی اقتصاد روسیه است. علاوه بر این، بسیاری از نخبگان روسیه در حال ترک این کشور هستند. همچنین ارتش روسیه با تلفات زیادی مواجه شده است. در یک ماه بیش از 15 هزار سرباز روسی از دست رفته‌اند و حالا بازسازی چیزی شبیه ناوگان دریایی پوتمکین، سال‌ها طول خواهد کشید. محاسبات زمانی پیچیده‌تر می‌شود که پای اوکراین هم به مساله باز شود. مقاومت رهبر، جامعه و نیروهای مسلح این کشور شگفت‌انگیز بوده است. هویت ملی از هر زمان دیگری در این کشور قوی‌تر است و مقاومت سرسختانه اوکراین، دموکراسی جوان این کشور را تقویت کرده است. اما این تقویت، هزینه گزافی به همراه داشته است. برآوردها نشان می‌دهد حدود 10 میلیون اوکراینی (حدود یک‌چهارم از جمعیت این کشور) بی‌خانمان یا پناهجو شده‌اند. اقتصاد این کشور از هم پاشیده و بازسازی آن نیازمند صرف زمان و پول فراوان خواهد بود.

 

ناتو و آلمان، در فهرست برندگان

ناتو اگرچه از نظر نظامی آزمایش نشده ولی بزرگ‌ترین برنده این نزاع بوده است. با توجه به تهاجم روسیه، این سازمان از هر زمان دیگری متحدتر و قوی‌تر شده است. این سازمان همچنین از عملکرد ضعیف نظامیان روسیه و پشتیبانی رئیس‌جمهور آمریکا سود می‌برد. آلمان و دولت و صدراعظم جدیدش هم برنده بزرگ دیگر هستند. اولاف شولتز واکنش قاطعی به روسیه نشان نداده چرا که آنگلا مرکل صدراعظم پیشین آلمان این کشور را به‌شدت از نظر انرژی به روسیه وابسته کرده بود. تصمیم شولتز برای لغو قرارداد خط لوله گاز نورداستریم 2، تعهد به دو برابر کردن بودجه دفاعی و تمایل به ارسال اسلحه به اوکراین نشان از تغییراتی شگرف دارد. تنها چیز ناامیدکننده این است که سال‌ها زمان خواهد برد که اقتصاد آلمان وابستگی خود به گاز روسیه را از بین ببرد. واقعیتی که یک برگ برنده بزرگ برای اقتصاد روسیه به حساب می‌آید. جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا هم برنده دیگر است. علاوه بر اینکه به‌طور ماهرانه‌ای سیاست حمایت از اوکراین و جریمه کردن روسیه را در دستور کار قرار داده با رد درخواست‌ها برای قرار دادن «چکمه‌ها روی زمین» یا ایجاد منطقه پرواز ممنوع، در واقع خطر وقوع جنگ جهانی سوم را به شدت کاهش داده است. بایدن همچنین متحدان آمریکا را کنار هم جمع کرده است، چیزی که بعد از چهار سال حکمرانی ترامپ و ناتوانی او از خروج از افغانستان به شدت مورد نیاز بود. شاید یکی از بزرگ‌ترین لغزش‌های او این بود که در زمانی که هدف سیاست ایالات متحده وادار کردن پوتین به توقف جنگ بود، پوتین را جنایتکار جنگی خواند و به تغییر رژیم اشاره کرد. موضعی که به جای جلوگیری از تشدید تنش، رفتار ماجراجویانه پوتین را به همراه داشت.

 

چین و روسیه

چین و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور این کشور، از نظر راهبردی در جایگاه بسیار بدی نسبت به یک ماه قبل قرار دارند. به دلیل ارتباط نزدیک با پوتین، هرگونه قضاوت نادرست از شی به اعتبار چین لطمه زده و خطرات تحریم‌های ثانویه را افزایش می‌دهد. همین موضوع انتقادات را از رئیس‌جمهور چین افزایش داده است.

در حالی که چین به دنبال ایجاد شکاف در غرب بوده است، همسویی چین با روسیه برعکس عمل کرده و اروپای غربی را که نفوذ قابل‌توجهی در آن انجام داده بود، از این کشور دور کرده است. این موضوع همچنین باعث شده تا ایالات متحده سیاست‌های سختگیرانه‌تری علیه چین اتخاذ کرده و به این نکته تاکید کند که در صورت هرگونه اقدام نظامی علیه تایوان، هزینه‌های زیادی به چین تحمیل خواهد شد.

 

بازندگان بسیار بیشتر از برندگان

به هر حال همانند هر جنگی در تاریخ، بازنده‌ها بسیار بیشتر از برندگان هستند. سازمان ملل متحد و شورای امنیت بی‌عیب و نقص به نظر می‌رسند. این جنگ همچنین تلاش‌های جهانی برای کم کردن سرعت اشاعه سلاح‌های اتمی را کمرنگ خواهد کرد. 28 سال قبل اوکراین در ازای تضمین تمامیت ارضی خود، ذخایر هسته‌ای خود را کنار گذاشت. و این در حالی است که از سال 2014 تا به امروز دو بار مورد حمله قرار گرفته است. این بحران همچنین برای تلاش‌ها علیه مبارزه با تغییرات اقلیمی هم بد بوده است. به نظر می‌رسد اقدامات طراحی‌شده برای ارتقای امنیت انرژی جهان حداقل برای مدتی به حاشیه برود. همچنین برای افرادی که مدعی بودند جنگ میان کشورها و تجاوز به خاک کشوری دیگر مربوط به گذشته بوده و حالا اوضاع هرگز به آن بدی نمی‌شود هم وضعیت بسیار بحرانی است. جنگ اوکراین در واقع خط بطلانی بر این ادعای چپ‌گرایان و راست‌گرایان افراطی دنیا بوده که معتقد بودند تسلط آمریکا بر جهان بزرگ‌ترین خطر برای امنیت بین‌الملل است. به هر تقدیر، مساله‌ای نیست که این نزاع چه معنایی برای نظم جهانی داشته باشد. تهاجم روسیه ابتدایی‌ترین اصل ثبات موجود در جهان را نقض کرده است: «مرزها نباید با توسل به تهدید یا نیروی خارجی تغییر کنند.» با این حال همه چیز به این بستگی دارد که آیا پوتین از قمار خود خلاص می‌شود یا بهایی که او مجبور به پرداخت آن است بیشتر از هر سودی است. این موضع، بیش از هر چیز دیگری، حکم نهایی تاریخ را در مورد آنچه در جنگ پوتین به دست آمد و آنچه از دست رفت، تعیین خواهد کرد.

 

جنگ پوتین، روسیه را نابود خواهد کرد1

یک لطیفه قدیمی زمان شوروی وجود داشت که امروز برای اوکراینی‌ها تبدیل به واقعیت شده است. مرد فرانسوی می‌گوید: «من برای رفتن به کار سوار اتوبوس می‌شوم، اما زمانی که بخواهم دور اروپا را بچرخم، از پژو استفاده می‌کنم.» مرد روسی پاسخ می‌دهد: «ما هم سیستم فوق‌العاده‌ای برای حمل‌ونقل عمومی داریم، اما زمانی که بخواهیم به اروپا برویم، از تانک استفاده می‌کنیم.» این لطیفه در سال 1956 بر سر زبان‌ها افتاد. زمانی که نیکیتا خورشچف دستور داد تا به منظور غلبه بر انقلاب ضدشوروی مجارستان با تانک به بوداپست حمله کنند. 12 سال بعد این موضوع مجدداً تکرار شد. لئونید برژنف برای شکست بهار پراگ تانک‌های روسی را به چکسلواکی سابق فرستاد. اما در سال 1989 زمانی که میخاییل گورباچف تصمیم گرفت که برای حفظ دیوار برلین تانک و سرباز به آلمان ارسال نکند، به نظر می‌رسید این کنایه به تاریخ پیوسته است. با این حال چیزی که ولادیمیر پوتین به ما نشان داده این است که ما نمی‌توانیم زمان حال را باور کنیم و آنچه برای آینده روسیه مهم است، گذشته آن است.  برای پوتین، گذشته که بیشترین اهمیت را دارد. برای او جنگ اوکراین در واقع حفظ روسیه است نه گسترش آن. همان‌طور که اخیراً سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه به صراحت اعلام کرد، رهبران روسیه معتقدند کشورشان در یک نبرد مرگ و زندگی در نقشه ژئوپولتیک جهان گیر کرده است. این جهان‌بینی منعکس‌کننده نشان از علاقه وافر پوتین به آثار فیلسوفان مهاجر روسی نظیر ایوان ایلین و نیکلای بردیایف دارد. افرادی که مبارزه برای روح اوراسیا (روسیه) را در برابر آتلانتیست‌ها (غربی‌هایی) که کمر به نابودی آن بستند، توصیف کرده‌اند. با این حال به نظر می‌رسد پوتین و حامیان او بر این باورند که کلید پیروزی ایجاد رژیمی است که فیلسوفان ضد بلشویکی بیش از همه از آن متنفرند: رژیمی که توسط نیروهای امنیتی اداره شود. یک دولت پلیسی می‌تواند چشم‌انداز یکی دیگر از قهرمانان پوتین را برآورده کند: رئیس کاگ‌ب و دبیر کل شوروی سابق، یوری اندروپوف!

 

بازگشت به عقب

هم در سال 1956 و هم در سال 1968، اندروپوف مدافع سرسخت فرستادن تانک‌های متخاصم بود. او معتقد بود که سرکوب مخالفان با حکومت شوروی برای جلوگیری از نابودی اتحاد جماهیر شوروی به دست سیا و ناتو امری ضروری است. تقریباً همین منطق حالا برای جنگ در اوکراین به کار گرفته شده است. به نظر می‌رسد نبرد امروز برای «نجات روسیه» چیزی بیش از محصول تخیل پرشور یک مرد باشد. دلایل زیادی وجود دارد که حتی عالی‌رتبه‌ترین مقامات روسی هم حرف زیادی درباره جنگ اوکراین نداشته باشند. لاوروف توضیحات و اهداف متناقضی را مطرح کرده و الویرا نابیولینا، رئیس بانک مرکزی روسیه هم اندکی پس از تهاجم دست به استعفا زد که البته مورد پذیرش پوتین قرار نگرفت. به نظر می‌رسد سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB) هم مسوول ارائه روایتی بود که پوتین مشتاق شنیدن آن بوده است: برادران اسلاو روسی آماده‌اند تا از دست حامیان نازی و دولت بازیچه غرب اوکراین خلاص شوند. آنها شاید هیچ‌گاه به ذهنشان خطور نمی‌کرد که پوتین بر اساس این اطلاعات و برخلاف منافع روسیه اقدام تهاجم به اوکراین را پایه‌ریزی کند. اما او این کار را کرد و بیش از هزار پرسنل به خاطر ناکامی روسیه در این عملیات شغلشان را از دست دادند. این از دست دادن مشاغل علاوه بر FSB در ارتش هم وجود داشت. ارتشی که به نظر می‌رسد عمدتاً در مورد زمان و چرایی تهاجم در جهل نگه داشته شده بودند. سرگئی شویگو، وزیر دفاع و باسابقه‌ترین عضو کابینه روسیه، تا حد زیادی از انظار عمومی ناپدید شده و این گمانه‌زنی را به وجود آورده که پوتین احتمالاً جنگ را با افسران سابق کا گ ب طراحی کرده نه نیروهای نظامی و ارتش. تلاش ارتش روسیه برای به دست آوردن کنترل بر شهرهای اوکراین و حفظ کنترل بر شهر بزرگی که تصرف کرده‌اند، قویاً نشان می‌دهد که روسیه قادر به حفظ اشغال طولانی‌مدت نیست.

 

چه سناریوهایی در انتظار جنگ روسیه و اوکراین است؟

بدون توجه به نحوه شروع، این جنگ احتمالاً به یکی از چهار طریق زیر به پایان خواهد رسید. روسیه می‌تواند کنترل بخش‌ها یا تمام اوکراین را به‌طور موقت در اختیار بگیرد. جنگ فاجعه‌بار شوروی در افغانستان را که به فروپاشی شوروی سابق شتاب بخشید، به یاد بیاورید. در سناریوی دوم، اوکراین موافقت می‌کند تا کریمه، دونتسک و لوهانسک را به عنوان قلمرو روسیه به رسمیت بشناسد. این موضوع باعث می‌شود که ماشین پروپاگاندای روسیه داستان‌هایی از اوکراینی‌های آزاده را روایت کند. اما حتی اگر دولت پوتین ادعای پیروزی کند، روسیه همچنان در سطح بین‌المللی منفور خواهد ماند. اقتصاد این کشور نیز از تحریم‌ها ضربه خواهد خورد و صدها شرکت جهانی و هزاران هزار نیروی کار جوان، این کشور را ترک خواهند کرد. در سناریوی سوم، پوتین که به شدت از جنگ خسته و درمانده شده، سلاح‌های هسته‌ای خود را در اوکراین استفاده می‌کند. همان‌طور که دمیتری مدودف، رئیس‌جمهور سابق و معاون شورای امنیت روسیه اخیراً هشدار داد، روسیه آماده حمله به دشمنی است که تنها از سلاح‌های متعارف استفاده کرده است. پروپاگاندای کرملین به‌طور قطع این موضوع را یک پیروزی عنوان خواهد کرد و با استناد به بمباران اتمی 1945 هیروشیما و ناگازاکی توسط آمریکا آن را استفاده از سلاح هسته‌ای برای پایان دادن به جنگ خواهد خواند. در سناریوی پایانی، بایدن به آرزوی خود می‌رسد: پوتین از قدرت برداشته می‌شود. با این حال از آنجا که روسیه هیچ‌گاه سابقه کودتای نظامی نداشته است، این سناریو به شدت بعید به نظر می‌رسد. حتی اگر چنین اتفاقی بیفتد، نظامی که پوتین با کمک همکاران سابقش در کا گ ب طی دو دهه ساخته است همچنان در قدرت باقی خواهد ماند.

در حالی که ممکن است ماجراجویی‌های خارجی روسیه کاهش پیدا کند اما روس‌ها در انزوا و سرکوب باقی خواهند ماند. به هر حال FSB اگرچه ممکن است باور نداشت که جنگی در راه است اما از عملیات نظامی پوتین به عنوان فرصتی برای اجرای اقدامات محدودکننده و اعمال کنترل کامل بر جامعه استفاده کرد. پوتین با حمله به یک کشور اروپایی دیگر از خطی که پس از جنگ جهانی دوم ترسیم شده بود عبور کرد و جهان را تغییر داد. اما او روسیه را هم تغییر داده و حالا از دید جامعه جهانی به کشوری تبدیل شده که به سرکوب خشونت‌آمیز، خودسری غیرقابل درک و فرار عظیم مغزها شناخته می‌شود. در حالی که سرنوشت اوکراین، اروپا و بقیه جهان پس از توقف جنگ هنوز مشخص نیست، نتیجه برای روسیه بسیار واضح است: آینده‌ای که یادآور تاریک‌ترین گذشته این کشور است. 

پی‌نوشت:

1-  برگرفته از مقاله‌ای با عنوان «جنگ پوتین با اوکراین روسیه را نابود خواهد کرد».

دراین پرونده بخوانید ...