شناسه خبر : 40798 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آینده اقلیم ایران

گزارش‌های جهانی پیرامون خشکی اقلیم ایران تا چه میزان نزدیک به واقعیت است؟

 

سروش کیانی‌قلعه‌سرد / دکترای اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست 

یکی از آخرین گزارش‌های جهانی پیرامون آینده اقلیم جهان نشان می‌دهد بسیاری از کشورهای جهان و از جمله ایران تا سی سال آینده به دلیل تعییرات اقلیمی به‌ویژه در بعد افزایش دما امکان سکونت نخواهد داشت. گزارشی نگران‌کننده که خطرات تغییرات شدید اقلیم و عواقب آن را بسیار نزدیک به ایران می‌داند. اما این گزارش و گزارش‌های این‌چنینی تا چه میزان به واقعیت نزدیک بوده و محتمل است؟ پیش از آنکه به این موضوع پرداخته شود لازم است اقلیم ایران و روندی که طی کرده است تا شرایط امروز را داشته باشد مورد بررسی قرار گیرد. مسلماً آنچه به عنوان یک واقعیت غیرقابل چشم‌پوشی است این است که اقلیم ایران وضعیت مطلوبی را طی نکرده است. در واقع در بررسی وضعیت گذشته و فعلی منابع طبیعی و محیط زیست ایران در کمتر حوزه‌ای از آن نشانه مطلوبی به چشم می‌خورد. از این‌رو ابتدا به مرور اجمالی وضعیت بخش‌های مختلف منابع طبیعی و محیط زیست ایران پرداخته و سپس به انطباق چنین گزارش‌هایی با واقعیت‌های اقلیمی ایران پرداخته خواهد شد.

در بحث آب و کمبود آن نخستین عامل را می‌توان در وضعیت خاص جغرافیای ایران دید. موقعیت جغرافیایی ایران سبب شده است نخست به سبب حاکمیت پرفشار جنب حاره، کل مقدار بارش دریافتی ایران اندک باشد و دوم قرار گرفتن ایران بین مدار 25 تا 40 درجه شمالی باعث شده، اقلیم به نسبت گرمی را بر کشور چیره سازد. این دو عامل سبب شده تا متوسط بارندگی در ایران در حدود 250 میلی‌متر باشد که این مقدار کمتر از یک‌سوم متوسط بارش در دنیا (860 میلی‌متر) است. علاوه بر این توزیع بارش‌ها در ایران نیز بسیار نامتناسب بوده و در بسیاری از مناطق کشور مقدار تبخیر و تعرق بسیار بیش از مقدار بارش سالانه است. امری که سبب شده میزان تبخیر و تعرق در ایران 20 درصد بیشتر میانگین جهانی باشد. این ویژگی‌ها موجب شده است که حدود 85 درصد مناطق کشور در وضعیت خشک و نیمه‌خشک قرار داشته و همواره کمبود بارش و خطر وقوع خشکسالی امری محتمل باشد. از این‌رو از مشکل کمبود آب می‌توان به عنوان یک مشکل محیطی در ایران نام برد که به عنوان یک محدودیت ثابت در این جغرافیا وجود داشته است. اما پیش از آنکه محیط طبیعی و بحران در آن عامل شکل‌گیری وضعیت فعلی باشد، مدیریت منابع آب و بحران در این مدیریت عامل اصلی شرایط موجود است. در زمینه این بحران مدیریتی می‌توان از توسعه ناپایدار و فاقد مطالعه کشاورزی، جانمایی و استقرار فاقد توجیه زیست‌محیطی صنایع و برنامه‌های اشتباه مدیریت آب‌های سطحی و زیرزمینی نام برد. در زمینه مدیریت اشتباه آب‌های سطحی و زیرزمینی و نبود برنامه صحیح در این‌باره سوءمدیریت به شکل بسیار محسوسی وجود داشته و کماکان وجود دارد. افزایش تعداد چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق از 50 هزار حلقه چاه در سال 1350 به 794 هزار حلقه چاه در سال 1395، افزایش تعداد سدها از 27 سد ساخته‌شده تا قبل از انقلاب به 1330 سد (537 سد مطالعاتی، 146 سد اجرایی و 647 سد در حال بهره‌برداری) در سال 1395، افزایش طرح‌های انتقال آب میان‌منطقه‌ای بدون هیچ‌گونه توجیه و مجوز زیست‌محیطی، عدم برخورد با چاه‌های غیر‌مجاز در سراسر کشور و مواردی از این دست در شکل‌گیری وضعیت فعلی منابع آبی ایران بسیار تاثیرگذار بوده است.

فرسایش خاک در ایران طی چند دهه اخیر روند بسیار فزاینده و نگران‌کننده‌ای به خود دیده است. فرسایشی که در سال 1355 معادل یک میلیارد تن بوده در حال حاضر حدود دو میلیارد تن در سال تخمین زده می‌شود. این فرسایش در حالی صورت می‌گیرد که برای تشکیل یک سانتی‌متر خاک بین 600 تا 700 سال زمان مورد نیاز است. متوسط سالانه این فرسایش در ایران به نسبت شاخص جهانی بسیار بالا بوده و تقریباً سه برابر متوسط جهانی است. در شرایط فعلی میزان فرسایش خاک در ایران نزدیک به 17 تن در هکتار بوده که با شاخص جهانی آن (پنج تا شش تن در هکتار) فاصله قابل توجهی دارد. آسیبی که برآورد می‌شود سالانه تقریباً بیش از 50 میلیارد دلار به کشور زیان وارد می‌کند اما به‌دلیل اینکه جزو ضررهای محسوس برای سیاستگذاران محسوب نمی‌شود، در عمل اقدامی برای جلوگیری و مقابله با آن انجام نمی‌شود. مساله‌ای که معمولاً در مورد تمامی هزینه‌های مربوط به منابع طبیعی و محیط زیست مانند هزینه‌های تخریب جنگل‌ها، مراتع، آب، هوا و... وجود دارد. در حالی که در تمامی اقتصادهای رو‌به‌رشد و توسعه‌یافته جهان تمام تلاش بر درونی‌سازی هزینه‌های خارجی فعالیت‌های اقتصادی صورت می‌پذیرد اما در اقتصاد ایران تعریف مساله و پذیرش آسیب‌های منابع طبیعی و محیط زیستی به شکل جدی وجود دارد و راهکاری عملی برای مقابله با آسیب‌های موجود در این زمینه به چشم نمی‌خورد.

آلودگی هوا به امری تفکیک‌ناپذیر از اقلیم بخش‌های گسترده‌ای از کشور تبدیل شده است. مساله‌ای که اگر قابل بحث در چند کلان‌شهر کشور بود حالا دیگر به یکی از مسائل جدی بسیاری از مناطق کشور تبدیل شده است. از آلودگی صنعتی و خودرویی گرفته تا گرد و غبارهای مختلف سبب شده تا در مجموع ایران به عنوان یکی از آلوده‌ترین کشورهای جهان با رتبه ششم آلودگی هوا در غرب آسیا شناخته شود. بر اساس آمار موجود غلظت سالیانه ذرات معلق PM2.5 در کشور به طور میانگین شش برابر رهنمود سازمان بهداشت جهانی بوده است. امری که باعث شده به عنوان مثال در تهران به طور میانگین در سال ۱۳۹۹ تعداد ۳۷۵۱ مرگ منتسب به مواجهه با ذرات معلق وجود داشته باشد و همه اهالی شهر تهران هم تحت‌تاثیر این آلودگی قرار گیرند. علاوه بر تمامی آسیب‌هایی که در نتیجه افزایش این آلودگی‌ها ایجاد خواهد شد، آلودگی‌ها می‌توانند زمینه از بین رفتن و فروپاشی یک جامعه را نیز ایجاد کنند. مهاجرت بالا و خالی از سکنه شدن بسیاری از مناطق از جمله نمونه‌های اثرات آلودگی بر مناطق مختلف است.

در کشوری با 85 درصد اقلیم خشک و نیمه‌خشک، 808 هزار حلقه چاه آب وجود داشته که نزدیک به 40 درصد این چاه‌ها نیز غیرقانونی بوده و به‌رغم غیرقانونی بودن همچنان مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند و عملاً نهادهای تصمیم‌گیرنده توانایی کنترل شرایط را ندارند. در نتیجه این شرایط بسیاری از دشت‌های کشور در شرایط بحرانی قرار گرفته و طبق آمار موجود در حال حاضر نزدیک به 70 درصد دشت‌های کشور در این شرایط بحرانی به‌سر می‌برند و سالانه بر تعداد دشت‌های ممنوعه کشور اضافه می‌شود. مساله‌ای که آسیب‌های جدی و غیرقابل جبرانی مانند فرونشست زمین در پی داشته و در حال حاضر شرایط نگران‌کننده‌ای در این خصوص ایجاد کرده است. در نتیجه این شرایط بسیاری از استان‌ها و مناطق ایران به‌طور جدی در معرض فرونشست قرار گرفته و در آینده از اثرات این بحران خطرناک بیشتر خواهیم شنید. این شرایط به گونه‌ای است که در 30 استان کشور این مساله قابل طرح بوده که در این میان وضعیت استان‌هایی مانند اصفهان، تهران، فارس، البرز، کرمان، مرکزی، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و قزوین شرایط نگران‌کننده‌تری دارند. فرونشستی که در دشت‌های استان فارس سالانه 54 سانتی‌متر، استان تهران سالانه 36 سانتی‌متر، خراسان رضوی 25 سانتی‌متر و اصفهان 23 سانتی‌متر است. این مساله در حالی رخ می‌دهد که مطابق استانداردهای جهانی فرونشست بیش از چهار سانتی‌متر در سال آن منطقه را منطقه بحرانی معرفی می‌کند.

جنگل‌های کشور نیز مانند سایر منابع طبیعی کشور وضعیت مطلوبی نداشته و روند نگران‌کننده‌ای را طی می‌کنند. از شش نوع جنگل موجود در ایران شامل جنگل‌های هیرکانی، جنگل‌های بلوط (زاگرس)، جنگل‌های دریایی حرا و چندل (مانگرو)، جنگل‌های ارسباران، جنگل‌های خشک داخلی و جنگل‌های مصنوعی چه به لحاظ خشکسالی و چه به لحاظ تخریب و دیگر آسیب‌ها در حال از بین رفتن هستند. به عنوان مثال طی 70 سال گذشته از 12 میلیون هکتار جنگل‌های زاگرس، حدود هفت میلیون هکتار (بیش از 58 درصد) از بین رفته است. یا طی 15 سال اخیر حدود یک میلیون و 500 هزار هکتار از جنگل‌های هیرکانی از بین رفته است (277 هکتار نابودی جنگل به‌ صورت روزانه). تخریب‌هایی که می‌توان در آن عوامل متعددی از طبیعی تا انسانی را موثر دانست. از خشکسالی و کاهش بارندگی و آتش‌سوزی‌های گسترده گرفته (بیش از 17 هزار آتش‌سوزی طی هشت سال اخیر) تا اجرای طرح‌های توسعه اقتصادی ناپایدار مانند شهرسازی، جاده‌سازی، معدن‌کاری، قاچاق چوب و... . شرایطی که در صورت تداوم آن و عدم برنامه‌ریزی جدی در خصوص جلوگیری از آن شاید دور از ذهن نباشد که در یک بازه 30 تا 50ساله جنگل به‌طور کلی از اقلیم ایران حذف شود.

شواهد داده‌های تاریخی هواشناسی و پیش‌بینی‌های صورت‌گرفته از وضعیت اقلیم ایران مانند دیگر نقاط جهان نشان‌دهنده وقوع پدیده تغییر اقلیم در دهه‌های اخیر و ادامه این روند در آینده است. از مشخصه‌های بارز تغییر اقلیم افزایش دما و کاهش بارندگی است. این دو عامل سبب کاهش منابع ورودی آب شده و در نتیجه ذخایر آب‌های زیرزمینی را کاهش داده و منابع آبی را با چالش جدی مواجه می‌کند. همچنین این تغییرات اقلیمی سبب افزایش شوری آب در آب‌های عمیق و نیمه‌عمیق خواهد شد. در زمینه رفاه اقتصادی نیز تغییر اقلیم و تغییرپذیری اقلیم با کاهش دسترسی به آب عملکرد محصول و در نتیجه تولید کل را کاهش می‌دهد و در این صورت پیامدهای اقتصادی تحت‌تاثیر این تغییرات اقلیم رخ داده و کشاورز یک کاهش در درآمد ناشی از کاهش در عملکرد خود را تجربه می‌کند. برای مصرف‌کنندگان مواد غذایی، افزایش تدریجی در قیمت محصولات اثر منفی در مصرف آنها و کاهش مازاد مصرف در پی خواهد داشت. بی‌گمان این تغییرات اقلیمی بر کشاورزی ایران تاثیرات بسیاری داشته است که شناخت و آگاهی از آن می‌تواند در نوع سیاستگذاری کشاورزی بسیار حائز اهمیت باشد. از این‌رو تغییرات اقلیمی با اثرات سوء بر منابع طبیعی و محیط زیست، سبب تشدید بحران‌های مختلف در این حوزه‌ها شده و به‌دنبال خود آسیب‌های جدی دیگر بر بخش‌های رفاهی وارد کرده است.

فارغ از اینکه گزارش‌های جهانی از جمله گزارش ناسا را پیرامون آینده زیست انسانی در اقلیم‌هایی مانند ایران بپذیریم یا خیر، بدبینانه یا واقع‌گرایانه بدانیم و... آنچه مسلم است این است که نشانه‌ها و علائم مطلوب و امیدوارکننده‌ای از شرایط موجود اقلیمی کشور و روند در حال طی در این اقلیم به چشم نمی‌خورد و خواه ناخواه اگر فکر عاجلی در خصوص تغییر این شرایط صورت نگیرد حتی اگر موجب اتمام حیات سرزمینی نشود، قطعاً امکان زیست در این اقلیم با دشواری بسیاری مواجه خواهد شد. در ایران در سه بخش اصلی آب، خاک و هوا روندهای نگران‌کننده‌ای که می‌تواند حیات سرزمینی یک اقلیم را با مساله جدی مواجه کند وجود دارد که در هیچ‌یک از این سه بخش نیز نشانه‌هایی هرچند کوچک و مختصر در زمینه برنامه‌ریزی سیاستگذار و مدیران مربوط به این حوزه‌ها به چشم نمی‌خورد.  در بخش منابع آب، کشاورزی سنتی (یا به تعبیری واقعی‌تر کشاورزی باستانی) در بدترین شرایط به‌کارگیری نهاده‌های طبیعی در حال تداوم فعالیت است و باتوجه به تداوم خشکسالی‌ها از یک‌سو و برداشت‌ها به عناوین مختلف از منابع آبی زیرزمینی و سطحی شرایط بسیار دشوارتری را طی سال‌های آینده رقم خواهد زد. تنش‌ها و بحران‌های آبی در صورت تداوم می‌تواند امکان زیست را در بسیاری از مناطق کشور از بین برده و خود زمینه‌ساز بسیاری دیگر از بحران‌ها از جمله بحران‌های امنیتی شود.  در موضوع فرسایش خاک عمده‌ترین اثر آن کاهش شدید حاصلخیزی خاک خواهد بود. فرسایش خاک با تخریبی که در ساختمان خاک ایجاد می‌کند به کمبود آب، مواد مغذی، هوا و گرمای خاک منجر می‌شود. در نتیجه این امر توانایی تولیدی خاک به شدت کاهش یافته و کشاورزان در جهت رفع این مشکل ناچار به استفاده بی‌رویه از کودها، سموم و آفت‌کش‌ها خواهند شد که حاصل این امر نیز ایجاد مشکلات عدیده‌ای برای انسان و طبیعت خواهد بود. شدت اثرگذاری فرسایش خاک به گونه‌ای است که کاهش در حاصل‌خیزی خاک حتی با وجود افزایش تلاش‌های جبرانی توسط کشاورزان نیز جبران نخواهد شد. در مجموع این کاهش ایجادشده در تولید سبب کاهش امکان دسترسی به مواد غذایی، افزایش قیمت محصولات غذایی و همچنین کاهش درآمد کشاورزان خواهد شد. در چنین شرایطی امنیت غذایی دچار بحران جدی شده که در نتیجه آن سایر ابعاد اجتماعی و اقتصادی نیز با چالش‌های متعددی روبه‌رو خواهند شد. از سوی دیگر این کاهش دسترسی به مواد غذایی به افزایش جمعیت فقیر در جامعه منجر شده و این افزایش جمعیت به استفاده بی‌رویه از منابع طبیعی و تلاش برای تولید بیشتر که با تخریب منابع طبیعی و محیط زیست همراه خواهد بود منجر خواهد شد. از این‌رو می‌توان گفت فرسایش خاک با تهدیدی که برای امنیت غذایی و افزایش فقر در جامعه ایجاد می‌کند، سبب خواهد شد چرخه تخریب-فقر در کشورهای دارای این ساختار اقتصادی نهادینه شود. امری که نشانه‌های بارزی از آن در خصوص تخریب منابع طبیعی با هدف کسب درآمد از منابع طبیعی مانند تولید زغال، فروش چوب، شکار بی‌رویه حیوانات و... به چشم می‌خورد. در زمینه آلودگی هوا این آلودگی‌ها چه ناشی از گردوغبار باشد و چه ناشی از فعالیت صنعتی نتیجه آن بالا رفتن هزینه‌های زیست و کاهش کیفیت زندگی و در نتیجه کاهش تمایل به زندگی در این مناطق خواهد بود. بسیاری از مناطق استان‌هایی چون خوزستان و سیستان‌و‌بلوچستان از نمونه‌های قابل ذکر در این زمینه هستند. دو استانی که به لحاظ مهاجرفرستی به دلیل آلودگی‌های آب‌و‌هوایی جزو استان‌های با رتبه نخست کشور محسوب می‌شوند. طبق اطلاعات مرکز آمار کشور در استان خوزستان طی سال‌های 1395-1390 تعداد 402,601 نفر مهاجر‌فرستی صورت گرفته است یا در استان سیستان‌و‌بلوچستان طی همین دوره 195,067 نفر مهاجر‌فرستی اتفاق افتاده است. در خوزستان تشدید فعالیت‌های صنعتی و آلودگی نشات‌گرفته از آن در این زمینه بسیار اثر‌گذار بوده و در سیستان‌وبلوچستان نیز تشدید گردوغبار به‌ویژه در مناطق شمالی این استان (منطقه سیستان) باعث شده علاوه بر مهاجرت جمعیت قابل توجهی از آن (هفت درصد جمعیت کنونی) بخش‌های زیادی از مناطق روستایی که تعدادی نیز ارزش و اهمیت بسیار زیادی به لحاظ تاریخی، فرهنگی و حتی امنیتی دارند به مرور خالی از سکنه شوند. از سوی دیگر ورود این مهاجران به استان‌ها و مناطق دیگر خود نیز می‌تواند زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات و مسائل دیگر برای جوامع مهاجرپذیر شود. در کنار تمامی این موارد تشدید تغییرات اقلیمی که خود سبب تشدید آسیب‌های موجود در هر بخش خواهد شد به دشوارتر شدن امکان زیست در اقلیم ایران طی چند دهه آینده منجر خواهد شد. از این‌رو به‌طور کلی باتوجه به نشانه‌های نامطلوبی که وجود دارد از یک‌سو و نبود نشانه‌ها و برنامه‌هایی از سمت سیاستگذاران در خصوص کاهش بار این آسیب‌ها باید با دقت و حساسیت بیشتری گزارش‌های جهانی این‌چنینی را مورد بررسی قرار داد.